#طنزجبهه
🍃 🍃
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🍃 🍃
راننده آمبولانس🚑 بودم در خط حلبچه، یك روز با ماشین بدون زاپاس رفته بودم جلو شهید و مجروح بیاورم. دست بر قضا یكی از لاستیكها پنچر شد.😩
رفتم واحد بهداری و به یكی از برادران واحد گفتم:
آپاراتی این نزدیكیها نیست؟🙁 مكثی كرد🤔 و گفت:
چرا چرا. پرسیدم: كجا؟😍
جواب داد: لاستیك را باز كن ببر آن طرف خاكریز (منظورش محل استقرار نیروهای عراقی بود) به یك دو راهی میرسی، بعد دست چپ صد متر جلوتر سنگر فرماندهی است.
برو آنجا بگو مرا فلانی فرستاده، پسر خاله ات! اگر احیانا قبول نكرد با همان لاستیك بكوب به مغز سرش ملاحظه منرا نكن.😑😐😕🤐🙄♂😂
#صلوات 😇
📚از کتاب فرهنگ جبهه جلد سوم (شوخ طبعی ها) نوشته سید مهدی فهیمی
🍃 #کانال_زخمیان_عشق
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh 🍃
🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃🌼🍃
🍃
[°• #طنـزجبـهـه 😅•°]
در منطقه جایی كه ما بودیم بچه ها اغلب برای خودشان چاله ای كنده بودند و در آن نماز شب می خواندند.
گاهی پیش می آمد كسی اشتباها در محلی كه دیگری درست كرده بود نماز می خواند و صاحب اصلی قبر را سر گردان می كرد.
یك شب این وضع برای خود من اتفاق افتاد. فردای آن روز كسی كه گویا من در جای او ایستاده بودم مرا دید و
گفت:فلانی،دیشب خوب ما را گور به گور كردی! پرسیدم:منظورت چیه؟
گفت:هیچی می گویم یك خرده بیشتر حواست راجمع كن و ما را مثل كولیها خانه به دوش نكن.😂
نشر معارف شهدا درایتا
@zakhmiyan_eshgh