💔
#عاشقانه_شهدایی 💞
علی تأکید داشت که من حتماً چادر بپوشم چون معتقد بود،
چادر بهترین حجاب برای خانم هاست و مقنعه و مانتو کافی نیست.
همچنین گاهی اوقات نیز که مقنعه من از زیر چادر کمی بالا می رفت و خودم متوجه نمی شدم علی فوراً بدون اینکه کسی بفهمد انگشت اشاره دستش را آرام روی پیشانی اش می کشید و من متوجه می شدم.
این موضوع خود به خود برای من قراردادی شده بود، و حتی از این رفتار و حساسیت علی لذت می بردم.😍
راوی: همسر #شهید_علینقی_ابونصری
#حجاب
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی
مراسم عقد آنها در سحرگاه انجام شد، زیرا معتقد بودند، آن موقع بهترین زمان است و برکت خاصی دارد...
پس از عقد، عروس به خانه همسرش رفت.
مادربزرگم میگفت: «هر چه تلاش کردم، نتوانستم، دخترم را راضی کنم، جهیزیهاش را با خود ببرد، تنها موفق شدم، راضیاش کنم، مقداری از لباسها و کتابها و اثاثیه جزئیاش را به خانه جدید ببرد.
بعضی از اطرافیان بالاتر بودن سن مادرم را بهانه میکردند، اما پدرم در جواب میگفت: «مگر حضرت خدیجه (س) از پیامبر (ص) بزرگتر نبودند؟»
عشق یعنی اینکه جوری زندگی کنین
که با همسرت پرواز کنین🕊
راوی: فرزند #شهید_سیدحبیب_خلیفه_سلطانی
#شهید_سیدبتول_عسگری
سالگرد شهادت
#شهدا
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی
شهیدی که باانگشتر ازدواجش به خاک سپرده شد
اول اردیبهشت ماه برای آغاز زندگی مشترک به مدت ۱۰ روز راهی مشهد مقدس شدیم. روز دوم سفرمان، طی تماس تلفنی با خانوادهاش مطلع شد که گردان قصد شرکت در عملیاتی برای آزادسازی خرمشهر را دارد.
روز بعد به تهران برگشتیم. غسل شهادت کرد و رفت....
تصمیم گرفتیم در مدت حضورش در جبهه، جهیزیهام را در خانه بچینیم ....
چند روزی بیخبر بودیم که خبر شهادتش آمد.
امیرحسین را با لباس مقدس سپاه، به خاک سپردند. ساعت و انگشترش همچنان بر دستش بود. ساعت را برای یادگاری برداشتیم اما انگشتر از دستش خارج نشد.
در آن لحظه به یاد قول همسرم در هنگام عقد افتادم که گفت: «انگشتر ازدواجمان را هرگز از دستم خارج نمیکنم.»
زندگی مشترک ما سه روز طول کشید.💔
راوی: همسر #شهید_امیرحسین_سلیمانی_مقام
#ازدواج
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
فقط نوشته روی مزار... اے ڪاش بودے💔
💔
#عاشقانه_شهدایی
روز عروسیش خیلی خسته شده بود، مدام درگیر کارها بود و رفت و آمد. شوخی میکرد و به هرکسی که میرسید میگفت: زن نگیریا، ببین به چه روزی افتادم ، زن نگیری.😁
حتی به ما خواهرها هم میرسید میگفت: آبجی زن نگیری...😂
#شهید_محمدتقی_سالخورده
#ازدواج
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی
پرسیدم: علی تو خوشبختی؟
گفت: راستش رو بگم⁉️
گفتم: خب پس جواب مشخص شد😢
گفت: ناراحت نمیشی؟
گفتم: معلوم شد دیگه...😔
گفت: در مقایسه با مردهای دیگه خیلی خوشبختم، اما اگه منظورت اون خوشبختی ایدهآله، خوب اون خوشبختی فقط با شهادت به دست میآید،
دعا کن به اون خوش بختی برسم.
میدانم علیِ من حالا واقعا خوشبخت است.
راوی: همسر #شهید_علی_تجلائی
#شهید_گمنام
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی
پرسیدم: علی تو خوشبختی؟
گفت: راستش رو بگم⁉️
گفتم: خب پس جواب مشخص شد😢
گفت: ناراحت نمیشی؟
گفتم: معلوم شد دیگه...😔
گفت: در مقایسه با مردهای دیگه خیلی خوشبختم، اما اگه منظورت اون خوشبختی ایدهآله، خوب اون خوشبختی فقط با شهادت به دست میآید،
دعا کن به اون خوش بختی برسم.
میدانم علیِ من حالا واقعا خوشبخت است.
راوی: همسر #شهید_علی_تجلائی
#شهید_گمنام
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی 💞
قسمت اول
آنچه می خوانید داستان زندگی دختری متولد ۱۳۸۰ است که دو بار به همسر شهید بودن، مفتخر شده است...🥀
سخت است که دختر باشی
مظهر عشق و محبت،
عاشق شوی،
دل ببندی و پیش از اینکه به سر خانه و زندگی خود بروی
خبر شهادت عشقت را برایت بیاورند.💔
آن هم نه یک بار، دو بار و هربار درست بعد از ۹ ماه عاشقی، تو بمانی و خانهای که برای بعد از مراسم ازدواج آماده کرده بودی.
تو و همسری که به حضرت زهرا(س) بخشیدیاش.
سخت است ولی اگر اسمت "آیه" باشد و قرار باشد چون اسمت، نشانه و آیهای شوی،
تنها چیزی که از لبهایت خارج خواهد شد این خواهد بود که:
«خدایا من صبر کردم، باز صبر کردم و باز صبر کردم»
"آیه شحاده" دختری لبنانی است که به سبب داغ سنگینی که در دل دارد بین مردم شناخته شده.
آیه ظرف کمتر از سه سال هر دو نامزدش را، کمی قبل از برگزاری جشن ازدواجشان، در سوریه تقدیم حضرت زهرا(س) کرده است و همچنان شکرگزار است و ثابت قدم بر راهی که با افتخار بر آن ایستاده است.
ادامه دارد...
#آیه_شحاده
#شهید_عیسی_علی_برجی
#شهید_عباس_علامه
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی💕
قسمت دوم
اسم من آیه شحاده است و در سال ۲۰۰۱ (فروردین ۱۳۸۰) در لبنان به دنیا آمدم.
مثل همه بچهها کودکیام همراه با بازی، تفریح و فضای خاص دوران کودکی بود.
دوران نوجوانی ام، طبق روال طبیعیاش میگذشت و به مدرسه میرفتم.
سال ۹۶ مدرسه را با مدرک پرستاری به اتمام رساندم و از آن زمان داستانم شروع شد....😌😊
من در خانوادهای که به مسیر مقاومت معتقد و بر حفظ اصولش استوار بود به دنیا آمدم😌
و خدا را شاکرم که اثرگذارترین فرد یا اتفاق زندگیام شهادت عزیزانم بوده است که هر کدام از آنها تأثیر خاص خودشان را روی قلبم گذاشتند.❤️
ادامه دارد...
#آیه_شحاده
#شهید_عیسی_علی_برجی
#شهید_عباس_علامه
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی💕
قسمت سوم
دختری بودم مثل تمام دخترها
با هزاران آرزو برای آینده ام، برای زندگی و ازدواجم...
قبل از اینکه خواستگاری داشته باشم به مسأله شهادت فکر میکردم و حتی با بعضی از همسران شهدا آشنا بودم تا بدانم بعد از شهادت همسرانشان چه شرایطی داشته اند.🤔
این مسأله در نظرم امری، مقدس بود و از عکس شهدا در موقعیتهای مختلف استفاده میکردم...😇
همان طور که حضرت آقا میگویند: "باید یاد و نام شهدا برای همیشه در جامعه زنده بماند" روی همین حساب، همیشه خودم را در موقعیت یک همسر شهید تصور میکردم.🥀😌
شانزده ساله بودم که در سال ۱۳۹۵ در منطقه حاره حریک با عباس آشنا شدم.🍃
از این آشنایی در حدود سه ماه میگذشت که روز ۲۷ شهریور ۱۳۹۵ عقد کردیم.💍
درست است که من کم سن و سال بودم اما عباس به من درس زندگی میداد و مرا برای اینکه زنی قوی باشم و تحصیلاتم را ادامه بدهم تشویق میکرد.
دوران نامزدیمان نه ماه به طول انجامید و در این مدت من و عباس آرزوهای زیادی برای زندگیمان داشتیم
وسایل خانهمان را آماده کرده بودیم و من در حال رو به راه کردن بقیه کارها و کمک کردن به او در اتمام کارهای خانه بودم اما...
عباس در تاریخ هشتم خرداد سال ۱۳۹۶ در منطقه درعا سوریه به شهادت رسید.🥀
#آیه_شحاده
#شهید_عیسی_علی_برجی
#شهید_عباس_علامه
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی💕
قسمت چهارم
از آنجا که عباس، تک پسر خانواده بود محل کارش در خطوط مقدم درگیریها نبود اما به طبیعت کارش، نبودنهایش طولانی بود...
من خیلی نگرانش بودم و هربار که مجروح میشد به این فکر میکردم که بالاخره تنهایم خواهد گذاشت. 😔
در حقیقت از همان زمان که با او آشنا شدم، خودش هم فکر به شهادت رسیدنش با من بود حتی با هم درباره شهادت و درد جدایی بعد از آن با هم حرف میزدیم.
اما فکر نمی کردم به این زودی اتفاق بیفتد....
شب شهادتش با وجودی که نمیدانستم عباس را از دست خواهم داد و او را به عنوان شهید تقدیم حضرت زهرا خواهم کرد، حوالی ساعت ۲ صبح با نگرانی از خواب پریدم...
ادامه دارد..
#شهید_عیسی_علی_برجی
#شهید_عباس_علامه
#آیه_شحاده
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی💕
قسمت پنجم
... سرم را به طرف سمت راستم که پنجره بود برگردانم و باز توی آن، صورت عباس را که با همان پیراهنی که خودم برایش خریده بودم که به من میخندید.
از خودم میپرسیدم چرا دنبال عباس میگردم؟ حتماً این فکرها از سر نگرانی سراغم آمده است...
بعد از آن چند بار خوابیدم و باز از خواب پریدم تا زمانی که برای رفتن به مؤسسه، بیدار شدم و خودم را آنجا رساندم و یک ساعت بعد سختترین خبر ممکن، یعنی خبر شهادت عباس آمد.
من دختری جوان بودم و سن و سال کمی داشتم و مسلّم بود که این ضربه عاطفی غافلگیر کنندهای بود.
بازگشت به زندگی عادی به هیچ وجه کار آسانی نبود.😔
رنج بسیاری بردم و روی اندوهم سرپوش گذاشتم تا یک بار دیگر و با ورود عیسی به زندگیام زمام امور را به دست گرفتم....
ادامه دارد..
#شهید_عیسی_علی_برجی
#شهید_عباس_علامه
#آیه_شحاده
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی💕
قسمت ششم
تقریباً دو سال بعد از شهادت عباس و در مهر ماه سال ۹۷ با عیسی آشنا شدم.
هر چند دوسال گذشته بود اما شروع یک رابطه جدید برایم خیلی سخت بود ولی...
هم حکمت خدا اینچنین بود و هم عباس به من سفارش میکرد که در صورت شهادتش، زندگیام را ادامه دهم.
آشناییام با عیسی از طریق دوستیاش با برادرم اتفاق افتاد.
از برادرم خواسته بود تا نزد خانوادهام بیاید و با من آشنا شود.
هفت ماه بعد و با موافقت من در تاریخ ۲۴ خرداد ۹۸ عقد کردیم.
از همان ابتدا از ماهیت شغل عیسی هم مطلع بودم
و می دانستم این احتمال وجود دارد که عیسی هم همانند عباس به شهادت برسد....
ادامه دارد..
#شهید_عیسی_علی_برجی
#شهید_عباس_علامه
#آیه_شحاده
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی💕
قسمت هفتم
افراد بسیاری از من می پرسیدند که بعد از آن تجربه، چگونه یک بار دیگر با یک نفر، در همان موقعیت و شرایط کاری عقد زناشویی بستم؟!
صراحتاً به آنها می گفتم که این مسأله از مهم ترینها در نزد من بود و نمیتوانستم فردی که در این مسیر و خط نباشد را بپذیرم.☝️
اما شهید عیسی...
عیسی جوانی خوش خلق، مؤمن، محبوب،
صاحب لبخندی زیبا،
پاک، راستگو و با نشاط بود
و مانند همه جوانانی که در این مسیر گام بر میدارند آرزوی شهادت داشت و تمام تلاشش را برای رسیدن به آن میکرد.
همان طور که سعی زیادی در خدمت به مردم داشت.
درباره مسائل دینی هم همیشه بعد از نماز دعای فرج و زیارت عاشورا میخواند.
هر وقت خسته میشد هم زیارت عاشورا میخواند.
ارادت عجیبی به حضرت زهرا سلام الله علیها داشت و میخواست اسم دخترمان را زهرا بگذاریم.😍
آخرین بار که با هم بودیم از من خواست تا به قرائت_قرآن اهتمام جدی داشته باشم و من در این باره به او قول دادم. این را هم همیشه میگفت که هر وقت خسته شدی زیارت عاشورا بخوان که باعث راحتی و آرامشت میشود.
ادامه دارد..
#شهید_عیسی_علی_برجی
#شهید_عباس_علامه
#آیه_شحاده
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی💕
قسمت هشتم
خاطرات زیادی با عباس دارم، او همه را از محبتش به من با خبر میکرد و نگران این بود که اگر آسیبی ببیند من تنها بمانم.
از سر غیرتی که به من داشت برایش مهم بود که حتی زینت انگشتان دستم را بپوشانم و من حالا چیزی که میخواست را انجام میدهم.
آرزوهای زیادی داشتیم....
از یک ماه بعد از عقدمان شروع به برنامه ریزی برای حقوق ماهانه و تجهیز خانهمان کردیم.
وقتهایی که عیسی برای کار میرفت من مشغول آماده سازی وسایل خانه میشدم. تقریبا همه چیز را تمام شده میدانستیم و در حال برنامه ریزی برای وسایل خانه بودیم، اینکه کجا میخواهیم ساکن شویم، حتی جزئیات کامل شده بود.
قرار گذاشته بودیم جشن عروسیمان را در ایران و نزد امام رضا(ع) برگزار کنیم.
عیسی هیچ وقت درباره مسائل مربوط به شهادت با من حرف نمیزد چون میدانست تا چه اندازه قلبم را به درد میآورد.💔
همه امیدم به او بود و تمام نداشتههایم را جبران میکرد. هر تعطیلی روز یکشنبه با هم راهی گلزار زینب الحوراء و زیارت مزار عباس میشدیم؛ تا اینکه....
ادامه دارد..
#شهید_عیسی_علی_برجی
#شهید_عباس_علامه
#آیه_شحاده
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی💕
قسمت نهم
آخرین بار وقتی از خانه ما به خانه خودشان میرفت تا با پدر و مادرش خداحافظی کند او را دیدم.
خوب به خاطر دارم که به من سفارش خودم را میکرد و میگفت باز خواهد گشت و میخواست قول و قرارهایمان را فراموش نکنم.
این بار رفتنش برایم خیلی سخت بود. از شب قبل، زمان برایم طولانی میگذشت و با گریه از او میخواستم نرود اما او میگفت که این، کارش است و آسیبی نخواهد دید و زود باز میگردد و حقیقتاً آسیبی به او نرسید و جز خوبی برای خودش و من رقم نخورد.
به روز شهادت عیسی رسیدیم....
دوازدهم اسفند ۱۳۹۸....
پیش از این بارها از خودم میپرسیدم آیا عیسی خواهد رفت و مرا تنها خواهد گذاشت؟ و خودم جواب میدادم نه این کار را نمیکند!
عیسی از صبح آن روز با من تماس نگرفته بود. فکرم مشغولش بود اما گمان این را نمیکردم که همان روز از پیش من خواهد رفت و او را چون شهید عباس، به حضرت زهرا خواهم سپرد.
شهادتش اما برایم ضربه بزرگی بود. با رفتنش دنیا در نظرم تاریک و سیاه شد. هیچ گاه لحظهای که او را در کفن دیدم فراموش نمیکنم
#شهید_عیسی_علی_برجی
#شهید_عباس_علامه
#آیه_شحاده
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی💕
قسمت دهم
هیچ گاه لحظهای که او را در کفن دیدم فراموش نمیکنم....
صورتش سرد بود. هر وقت دستهایش یخ میکرد از من میخواست تا با دستهایم گرمشان کنم. در آن لحظه یاد این افتادم که چقدر سرمایی بود و من به خاطر این سر به سرش میگذاشتم.
نمیدانستم چه باید به او بگویم، فقط گفتم:
"منتظرم بمان! تو همه داراییام هستی و خیلی دوستت دارم. منتظرم جوابم را بدهی اما می دونم تو پاسخی نمیدی..."
حرفهایش را به خاطر میآوردم که به من میگفت:
"اگر گرفتاری برایت پیش آمد شکایت نکن، ما توی بهشت باهمیم و من با غیر تو نخواهم بود.
من حورالعین را نمیخواهم🌹 تو حور العین من هستی، کسی جز تو را نمیخواهم."
طبیعتاً این اتفاق برایم خیلی سخت بود. تنها چیزی که آرامم میکند فقط خود عیسی است.
فکر اینکه عیسی در جایی به مراتب زیباتر از دنیا به چیزی که میخواست رسید و البته یادآوری مصیبت اهل بیت، که تنها راه صبوری و ثبات است.
من خدا را به خاطر نعمت شهادت عیسی و عباس که به من عطا کرد شکر میکنم و این مسأله نقطه ضعف من نیست. بله برعکس، فزونی بخش توان و عزم من است.
طبیعتاً قلب من شکسته است اما ان شالله نزد خدا، حضرت زینب و تمام جبهه مقاومت سربلند باشم.
"دختران مکتب امام حسین"
#شهید_عیسی_علی_برجی
#شهید_عباس_علامه
#آیه_شحاده
#امام_حسین
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی 💕
وقتی امام حسین واسطه ازدواج شهید میشود
بعدها گفت روز خواستگاری تربت کربلا همراهم بود که اگر امام حسین(ع) خواست، شما را نصیب من کند.
خودم هم خواب دیدم که پدر و مادرم با آقا جلال ساک سفر بستند. گفتم مامان کجا میری؟ این آقا که هنوز دامادت نشده. گفت امام حسین(ع) آقا جلال را طلبیده، تو را هنوز نطلبیده.
از خواب که بیدار شدم گفتم من جواب بله میدهم.
عروسی مجللی نداشتیم. در دو خانه عروسی گرفتیم و سرخانه و زندگی خودمان رفتیم.
#شهید_محمدجلال_ملک_محمدی
#امام_حسین
فدایی عمه جان #امام_زمان
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی
دستنوشته همسر شهید بلباسی رو هرقدر بخونی کمه...
نمیدانم خبر درست است یا شایعه، شنیدهام كه قرار است مقتل تو تفحص شود، شاید نیزه شکسته ها را کنار بگذارند و پیکر رنجورت از دندان گرگ ها را بیابند
سخت می شود تو را از گودال برگرداند عزیزم، کاش بوریا داشته باشند...
خواستم بگویم محبوبه، هنوز روی حرفت حرف نمی آورد، حرف آخر را تو بزن، خواستی بیایی، بیا، قدمت روی چشم، به تو حق می دهم دامن دختر رسول الله، زهرای اطهر را به خاک سرد ترجیح دهی...
ولی مرد مومن! بچه ها دلشان پدر می خواهد، کاش می شد یک توک پا میان بوریا می آمدی و باز می رفتی، قدر یک نگاه، قدر یک لبخند....".
همسر #شهید_محمد_بلباسی
#محرم
✍💞سرباز ولایت 💞 خادم الشهدا مدیر کانال
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی
امام (ره ) گفته بودند با همسران شهدا ازدواج کنید.
مادر هم که دست بردار نبود و تو گوشش میخواند که وقت زن گرفتنت شده. بالاخره راضی شد و مادر و خواهرش را فرستاد بروند خواستگاری.
بهشان نگفته بود که اين خانم همسر شهيد است.
ايشان همه خواستگارها را رد میکرد ،مصطفی را هم رد کرد. مصطفی پيغام امام را برای آن خانم فرستاد، باز هم قبول نکرد و میخواست تا مراسم سال همسر شهيدش صبر کند .
دوباره مصطفي پيغام فرستاد که شما "سيد" هستيد . میخواهم داماد حضرت زهرا (س) باشم. ديگر نتوانست حرفی بزند. جوابش مثبت بود .
امام که خطبه عقدشان را خواند.
مصطفی گفت: «آقا ما را نصيحت کنيد » امام (ره) به عروس نگاهی کرد و گفت: «از خدا میخواهم که به شما صبر بدهد.»
#شهید_مصطفی_ردانی_پور
سالروز شهادت
#شهید_طلبه
✍💞سرباز ولایت 💞
🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی
من و همسرم دوستان خوبی برای یکدیگر بودیم.
ویژگی یک دوست خوب این است که شما میتوانید از هر موضوعی که میخواهید حتی مخفیترین امور زندگی خود با او صحبت کنید و درصورتیکه شما مایل باشید اظهارنظر کند؛ ما در مورد هر موضوعی که خیلیها در مورد آن باهم صحبت نمیکردند، صحبت میکردیم.
مهمترین ثمره و نتیجهای که میتوان از یک ازدواج خوب کسب کرد "آرامش" است همانطور که در قرآن و روایات به آن اشارهشده قطعاً ما هم در زندگی مشکلاتی داشتیم اما خوبیهای زندگیمان بیش از تلخیهایش بود.
راوی: همسر #شهید_محمود_صارمی
#روز_خبرنگار
سالروز شهادت
✍💞سرباز ولایت 💞
🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی
برای رسیدن به فاطمه...
شش سالی که مرتضی برای خواستگاری از من وقت گذاشته بود،اتفاقات عجیبی برایش رخ داده بود. خودش برایم تعریف می کرد :
«اون روزها نمازشب میخوندم و می گفت خدایا! فاطمه رو راضی کن. روزه می گرفتم و می گفتم خدایا! فاطمه رو راضی کن. نماز مستحبی خدا! فاطمه راضی بشه و ...
چندین بار پیش اومد که تنهایی به بیابان های بیرون شهر می رفتم. راه می رفتم و تنهایی شروع می کردم به دعا خوندن! سقفم آسمون بود و زیر پام کویر.
به خدا می گفتم : خدایا! چیکار کنم این دختر راضی بشه؟ کم کم سکوت و تنهایی و صدای حیوانات و... من رو می گرفت و من رو به فکر قبر و قیامت و... می انداخت.
به جایی رسیدم که به خدا می گفتم من کی هستم؟ تو کی هستی؟ من قراره تو این دنیا چیکار کنم؟... فاطمه! این نه گفتن های تو باعث شد من از یک عشق زمینی به عشق آسمونی برسم»
بعضی اوقات به مرتضی می گفتم: «ای کاش زودتر به تو جواب مثبت داده بودم» امّا مرتضی می گفت: «نه! تو من رو ساختی»
📚 ساقیان حرم
#شهید_مرتضی_حسین_پور (حسین قمی)
سالروز شهادت
فدایی عمه جان #امام_زمان
✍💞سرباز ولایت 💞
🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی
یک هفته قبل از شهادتش بود که برای مرخصی به بهبهان اومد. صبح زود بود که به خونه رسید و از من خواست تا برم دنبال خانمش و بیارمش خونه
گفتم: داداش، این اول صبحی خوبیت نداره برم در خونشون!
اصرار کرد و به خانمش رفتم و اومد.
چند دقیقه ای از رفتنشون توی اتاق نگذشته بود که خانمش با ناراحتی از اتاق بیرون زد.
گفتم: چرا ناراحتی؟
گفت: ابوالقاسم میگه این آخرین باریه که منو می بینی، این بار که به جبهه برم شهید می شم. اگه می خوای عقدمون رو بهم بزنیم تا تو آزاد باشی، اگه هم قصد جدا شدن از منو نداری و می خوای پام بمونی میشی عروس بهشتیم. تصمیم با خودته میخوام حقی گردنم نباشه، من می رم جبهه و چهل روز دیگه برمیگردم.
ابوالقاسم رفت جبهه و بعد از چهل روز، پیکر مطهرش به شهر آمد و روی دستانی مردم تشییع و به خاک سپرده شد.
خانمش هم که حاضر به جدایی از او نشد ، ماند؛ به امید اینکه بشه عـروس بهشـتی ابوالقاسم.
دو سال بعد از شهـادت ابوالقاسم بود که او نیز دار فانی رو وداع گفت و به شوهر شهیدش پیوست.
درست یک هفته قبل از مرگش، خواب ابوالقاسم رو دیده بود که با یک چادر رنگی اومده بود دنبالش و بهش گفته بود: «این چادر رو سرت کن که می خواهم تو رو ببرم پیش خودم.»
خواهر #شهید_ابوالقاسم_دهدارپور
✍💞سرباز ولایت 💞
🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی
مدتے بود حسن مثل همیشه نبود بیشتر وقت ها تو خودش بود،
فهمیده بودم که دلش هوایی شده!!
تا اینکه یه روز اومد نشست روبروم،
گفت :
از بـی بـی زینب یه چیزی خواستم اگه حاجتمو بدن
مطمئن میشم راضی ان به رفتن من!☺️
ازش پرسیدم: چـے خواستی؟
گفت : یه پسر کاکل زری😉😅
اگه بدونـم یه پسر دارم که
میشه مرد خونت، دیگه خیالم از شما راحت میشه😍
وقتۍ رفتم سونوگرافی فهمیدم بچه پسره ، قلبم ریخت😢💔
چون خودمم مطمئن شدم، حسن باید بره سوریه😔
وقتی رسیدم خونه،پرسید بچه چیه ؟!!
نگاهش کردم و گفتم :
دیدارمـون به قیامت💔
راوی: همسر #شهید_حسن_غفاری
فدایی عمه جان #امام_زمان
✍💞سرباز ولایت 💞
🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی
همسر شهید باغبانی اصلا اهل خرید از بیرون یا انجام دادن کارهای بانکی نبو، هادی هم که اصرار میکرد، مریم با دلخوری میگفت: «این کارها مردونه است. کارهای بیرون رو باید خودت انجام بدی و من هم کارهای خونه را می کنم. »
هادی گفت: «بله، حق با شماست. من هم میدونم این کارها مردونه است، اما من که همیشه نیستم. شاید حتی ایران هم نباشم. خب، اون موقع تو می خوای چیکار کنی؟ صبر کنی تا من برگردم؟!»
مریم که دید حق با هادی است دیگر تسلیم شد و از آن به بعد خودش برای انجام کارهای بیرون خانه هم پیشقدم میشد.
#شهید_هادی_باغبانی
سالروز شهادت
مدافع حرم عمه جان #امام_زمان
✍💞سرباز ولایت 💞
🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💔
#عاشقانه_شهدایی 💝
روزها مرتب به حرم حضرت زینب سلام الله علیها میرفتم و آخرین روزی که با حضرت زینب (س) صحبت کردم، گفتم: "میدانم همسرم چه میخواهد. میخواهم که شهادت را قسمتش کنید و در مقابل، فقط تقاضای صبر دارم."
آن روز وقتی فرشاد دنبالم آمد، گفت به حضرت زینب چه گفتی. به او گفتم خیلی حرف زدیم.
وقتی خانه رسیدم تا صبح از شهادت حرف زدیم. به او گفتم انشاءالله شما هم شهید میشوید. گفتم اصلا اگر شهید نشوی، من به شهادت شک میکنم.
فرشاد هم گفت، پس برایم دعا کن.
گفتم: میخواهی یک دعای ویژه برایت بکنم؟
گفت چه دعایی؟
گفتم دعا میکنم مثل آیتالله دستغیب شهید شوی که اصلا هیچ چیز از وجودش نماند.
#شهید_فرشاد_حسونی_زاده
فدایی عمه جان #امام_زمان
✍💞سرباز ولایت 💞
🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍
💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇
❤️👆#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh