#لالہهای_آسمونے
وقت ازدواج💍 به مادرشان گفته بود، دختری را برایم انتخاب کنید که باایمان باشد👌. همچنین اگر شهید🌹 شدم، یک سال عزا نگه ندارد❌. او برادرم را دیده و گفته بود دیگر لازم نیست #عروس را ببینم. عقدمان را امام خمینی (ره) خواندند😇. موقع عقد به من گفت: همه ممد صدایم میکنند، اما شما محمد #صدایم کن تا بقیه هم درست ادا کنند.❣هفت ماه عقد بودیم. وقتی میرفتیم بیرون گاهی #مادرش به او پول میداد و میگفت: شاید زنت دلش چیزی بخواهد، اما او پول نمیگرفت و میگفت «مریم نگاهش👀 به جیب من است. وقتی میبیند #پول ندارم از من چیزی نمیخواهد.» 😊 همیشه تاکید داشت به مالی که یقین به #حلال بودنش نیستیم، دست نزنیم♨️. از #کارگری ابایی نداشت و میگفت: خدا آدم بیکار را دوست ندارد.😔
✍ به روایت همسر بزرگوار شهید
#شهید_محمد_جعفرینیا🌷
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
راوی: همسر فاتح سوسنگرد
قبل از شروع مراسم #عقد علی آقا نگاهی به من کرد و گفت:
شنیدم که عروس هرچه از #خدا بخواهد، اجابتش حتمی است.
گفتم: چه آرزویی داری؟
در حالی که چشمان مهربانش را به زمین دوخته بود، گفت: اگر علاقهای به من دارید و به خوشبختی من می اندیشید، لطف کنید از خدا برایم #شهادت بخواهید...
از این جمله تنم لرزید...
چنین آرزویی برای یک #عروس در استثنایی ترین روز زندگی اش بی نهایت سخت بود.
سعی کردم طفره بروم؛ اما علی آقا قسم داد که در این روز این دعا را در حقش بکنم، ناچار قبول کردم...
هنگام جاری شدن #خطبه_عقد هم برای خودم و هم برای علی طلب شهادت کردم و بلافاصله با چشمانی پر از #اشک نگاهم را به علی دوختم؛
آثار خوشحالی در چهرهاش آشکار بود.
مراسم #ازدواج ما در حضور شهید آیت الله مدنی و تعدادی از برادران پاسدار برگزار شد...
نمیدانم این چه رازی است که همه پاسداران این مراسم و داماد و آیت الله مدنی همگی به فیض #شهادت نائل شدند...
راوی: خانم نسیبه عبدالعلی زاده
#سردار_شهید_علی_تجلایی
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh