eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
354 دنبال‌کننده
28.5هزار عکس
10.9هزار ویدیو
139 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
💚🍃💚🍃💚🍃💚🍃 🍃💚🍃💚🍃💚 💚🍃💚🍃 🍃💚 «♡بـسـم رب العشق ♡» 📗رمــان 🖍به قلم•°: آیناز غفاری نژاد 🔗 من هم خیلی سریع از روی زمین بلند شدم و به سمتش رفتم که با صدای پر از بغض گفت : + نیا مروا . نیا . برو . - چ ... چی میگی ؟! حرف بزن ! چرا اینجوری شدی ؟! چه بلایی سر خودت آوردی ؟ لبخند تلخی زد و با گریه گفت : + خیلی دوست دارم مروا . خیلی دوست دارم . بهترینی ! نگاهی بهم کرد و با سرعت به سمت گلدون های کنار حوض رفتم . متوجه شدم میخواد چی کار کنه برای همین با جیغ به سمتش دویدم . گلدون رو بالای سرش گرفت و با داد گفت : +دیگه خسته شدم . برو مروا برو ! با صدای بلندی داد زدم : - نـــه ! و به سمتش دویدم همین که خواست گلدون رو به سرش بکوبونه با دستم سیلی به صورتش زدم که تعادلش رو از دست داد ، توی همین حال گلدون رو از دستش گرفتم و گوشه ای انداختم که خورد شد . یقه اش رو گرفتم و با صدایی که رگه های عصبانیت توش موج میزد گفتم : - آنالی حرف بزن که به جون آراد قسم میکشمت !‌ سرشو بلند کرد و با چشمای پر از اشکش بهم نگاهی کرد که متوجه حرفم شدم . ای لعنت بهت آراد . لعنت . + م ... میگم . - بگو . حرف بزن ... بگو چرا اینجوری شدی ؟! دستم رو زیر چونش زدم و با ناخن های بلندم سرش رو بلند کردم . - د آخه بنال دختره نفهم ! چرا صورتت اینجوری شده . هق هقش بلند شد ... دستام رو از یقش جدا کرد و روی زمین نشست که سریع کنارش نشستم. + م ... مروا . هق هقش رو از سر گرفت که با داد گفتم : - خفه شو . فقط خفه شو . صدات رو ببر ، صدات رو نشنوم . گریه نکن ، حرف بزن ، حرف ! &ادامـــه دارد ...... ~ نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh