🍁زخمیان عشق🍁
شهـید عبدالحمید دیالــمه: 🔴خط های کج بالاخره یکجایی با خـط مستقیم تلاقی میکند و خط مستقیم یک جایی
✅ #رعایت_حق_الناس ... به سبک شهدا
وارد سلف سرویس شدم. ساعت حدود ۱۳:۴۵ دقیقه بود و به کلاس نمیرسیدم و صف غذا طولانی بود.
دنبال آشنایی میگشتم تو صف تا بتونم سریعتر غذا بگیرم.
شخصی رو دیدم که چهرهای آشنا داشت و قیافهای مذهبی. نزدیک شدم و ژتون رو بهش دادم و گفتم: برای من هم بگیر!
چند لحظه بعد نوبتش شد و ژتون منو داد و یک ظرف غذا گرفت.
و برای من که پشت میز نشسته بودم، آورد و خودش به انتهای صف غذا برگشت و تو صف ایستاد!
گفتم: چرا این کار رو کردی و برای خودت غذا نگرفتی؟
گفت : من یک حق داشتم و ازش استفاده کردم و برای شما غذا گرفتم. حالا برمیگردم و برای خودم غذا میگیرم.
این لحظهای بود که بهش سخت علاقهمند شدم و مسیر زندگیم تغییر کرد...
#قهرمان_من ؛ #شهید_دکترعبدالحمید_دیالمه ، نماینده اولین دوره مجلس
نثار ارواح طیبه شهدا #صلوات
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
بر ما خرده نگیرید که چرا
روز و شبمان
لبریز از یاد شهداست
که اگر یاد شھیدی در دل، خانه کرده
نه از پاکیِ دلِ ما...
که از لطف و عنایت شھید است...
#قهرمان_من
#شهید_ابراهیم_هادی
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#قهرمان_من:
مقر تفحص لشکر محمد رسولالله(ص)؛
یکی از بچه های گروه تفحص، موهای #شهید_مجید_پازوکی را اصلاح میکند، پازوکی یک ماه بعد در هفدهم مهر ماه سال ۱۳۸۰، حین جستجوی پیکر شهدا در منطقه عملیاتی #فکه به شهادت رسید....
پ.ن: فکه، شهریور ۱۳۸۰
عکاس:محمدعلی بهمنی
#جستجوگر_نور
#شهدای_تفحص
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
؏شق ۅاقعے
دࢪۅجودشما
نہفتھشدھبود ...
بࢪادࢪشھیدمابراهیمهادے
شہیدگمناݦ
#قهرمان_من
#شهید_ابراهیم_هادی
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
*❤️ جانباز جنگ تحمیلی براثر موج انفجار حافظه اش ازبین میره وبعداز 34 سال بر اثر زمین خوردن در آسایشگاه حافظه اش کامل برمی گرده ومعلوم میشه اهل روستایی در کردستان...*😭😭😭. *هرزمین خوردنی آسیب نیست، درد داره ولی نتیجه خوبی داره*، ، *این جانباز اواخر جنگ از ناحيه سر مجروح می شود و تمام حافظه اش را از دست میده، حتى نام و نشانىاش را* .
*٣٠ سال هم در يك آسايشگاه روان درمانى بسترى ميشه تا اینکه يك روز از پله هاى آسايشگاه با سر به پايين پرت میشه و سرش به نبش پله اصابت مى كنه و بعداسمش به خاطرش مياد. توسط بخش مددکاری دنبال خانواده اش می گرده و در نهايت درشهرى از توابع كردستان خانواده اش را پيدا مى كنند.*
*با برادرش تماس مى گيرند، و حالا دراين فیلم لحظه ورود این جانباز را به منزل و ملاقات با مادر و خانوادهاش راببینید*.
#قهرمان_من