❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
#خاطرات_شهید
💠پسرم 15 سال پیش روی مین رفت و از ناحیه پا جانباز شد. به من گفت مادر، تو اجازه ندادی بروم. گفتم تو جوانی هنوز 21 سال بیشتر نداری ولی گفت من دورههای تخصصی دیدهام که مین خنثی کنم. ایشان رفت و یک ماهی در منطقه گیلانغرب بود اما وقتی برگشت با جانبازی برگشت.
وقتی از او پرسیدم زمانی که پاهایت به روی مین رفت چه حسی داشتی به من گفت انگار در آسمان پرواز میکردم و اینطور نبود که دردی را حس کنم.
سفارش اصلیاش به خانمها بود که حجابشان را حفظ کنند و همه پشتیبان ولایت فقیه باشند.با وجود مجروحیت از خیلی جوانترها جلوتر بود...
✍ به روایت: #مادربزرگوارشهید🌷
💠پیش از اعزام در سال 94، مدتی در خدمت شهید بودم. شهید خلیلی انسانی خدایی بود. انسانی ساکت و دیرجوش و در عین حال اهل ذکر. در دل آموزش، در زمان نماز و ناهار و حین تمرین مدام اهل ذکر و قرائت قرآن بود.
من اطلاع داشتم که خلیلی یک پایش قطع است و در تفحص شهدا جانباز شده. یک بار برای پس دادن سلاحی که به من داده بود هرچه صدایش کردم پاسخ نداد. به دوستانم گفتم حاج ابراهیم را ندیدید؟ گفتند نه. آدرس دقیق تر دادم و گفتم همان کسی که یک پایش قطع است. یکباره دیدم حاج ابراهیم با رنگ پریده گوشهای ایستاده است. ناراحت شد از اینکه موضوع مجروحیت پایش را گفتم چرا که اگر می فهمیدند مجروح است اعزامش به مشکل می خورد.
💠تخصص ایشان تخریب بود و در لشکر 27 محمد رسولالله (ص) مسئول تخریب لشکر بود؛ اما خیلی اصرار داشت که بگوید بسیجی است و با این عنوان به سوریه برود.
باید بگویم حاج ابراهیم در برخی مواقع حتی از ما جلو می زد، در صعود و تمرینها از خیلی از جوانترهای گروه بهتر بود.
#شهید_ابراهیم_خلیلی🌷
#سالروز_شهادت
راوی : #همرزم_شهید
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh