eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
344 دنبال‌کننده
28.2هزار عکس
10.7هزار ویدیو
137 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
به کویَت گر چنین آشفته می‌گردم، مکن مَنعَم دلی گم کرده‌ام اینجا و می‌جویم نشانش را . . . #شهید_محمدجعفر_فرخی ❤️ #پدرشهید و گُلی که به دستش دادیم و اشک هایی که جاری شُد به یادِ پسر... 🆔 نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
💢بزودی امام زمان (عج) ظهور خواهد کرد” خوابی که از پسرش می بیند؛ تو خواب به من گفت: آقا بزودی امام زمانمون ظهور میکنه، بهش گفتم: پسرم شرایط ظهور هنوز فراهم نیست در پاسخ به من گفت: شما نمیدونی ان شاءلله به همین زودی ها آقامون ظهور میکنه. ❤️ یکم بهمن ۹۳ در تعقیب و گریز با اشرار به درجه رفیع شهادت نائل گردید. نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🍃 بعد از ماجرای مجروحیت علی تازه کمی سرحال شده بود یه شب شام منزل ما بودند . با هم سر سفره نشسته بودیم و بعد از مدت ها دور هم جمع بودیم دیدم تلفنش زنگ زد ... از لشگر بود . خبر داده بودند که اون شب بچه ها داشتن اعزام میشدند به سوریه دیدم علی قند تو دلش آب شده بود عین یک گنجشکی که طاقت نشستن نداره داشت پر میکشید ... سراسیمه از سر سفره بلند شد ما همه تعجب کرده بودیم.. که تازه فهمیدم بله علی آقا تصمیم گرفته و میخواد خودش رو به کاروان برسونه و از غافله عقب نمونه... با رفتنش ذره ای مخالفت نکردم شام رو نصفه کاره رها کرد سریع وسیله هاش رو جمع کرد منم بردمش خونشون که یه مقدار هم اونجا وسیله داشت از اونطرف هم رسوندمش ساری ... نمیدونستم این دیدار آخر من و علی هست ... عمه جان حضرت زینب (سلام الله علیها) طلبیده بودش... شوق شهادت به علی بال و پر داده بود و همین شد که علی پرواز کرد... خاطره ای از ♥️ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🔮 🌹 🌼اولین خاطره‌ای که می‌توانم از دوران کودکی برایتان بگویم، مربوط می‌شود به دوران بعد از قطعنامه، آن موقع رسول کم سن و سال بود. روزهای آخر اسفند بود که به سمت مناطق عملیاتی حرکت کردیم. سال تحویل آنجا بودیم. آن موقع هنوز برنامه راهیان نور به شکل امروزی نبود. ما به همراه خانواده و نزدیکان با یک اتوبوس رفته بودیم. ✨ما هم مناطق عملیاتی را در خرمشهر، آبادان، شلمچه و عملیات‌هایی مثل ۸ را توضیح می‌دادیم. تا رسیدیم به . همان منطقه‌ای که شهید شده، کمی جلوتر از آن، مقر تخریب ما بود که اسم آنجا را گذاشتیم الوارثین. در زمان جنگ، ما آنجا به رزمندگان آموزش می‌دادیم. آن منطقه را خودمان دقیقا شبیه به یک منطقه جنگی درست کرده بودیم. میدان رزم، میدان تیر، میدان تخریب، معبر و خلاصه همه چیز را مهیا کرده بودیم و به بسیجیان آموزش تخریب می‌دادیم. خصوصیات منطقه را یک به یک می‌گفتیم. در قسمتی از آن منطقه، نزدیک حسینیه، در زمان جنگ، بچه‌ها قبرهایی ساخته بودند برای خودشان. ♦️ به می‌گفتم نگاه کن پسرم، ببین بچه‌ها این قبرها را زمان جنگ کنده بودند، می‌آمدند داخل این قبرها، نماز می‌خواندند، نماز شب می‌خواندند، مناجات می‌کردند، ولی حالا این قبرها غریب مانده‌اند! دیگر از آن حال و هوا خبری نیست!ساعتی بعد اذان ظهر را گفتند و نماز جماعت خواندیم. بعد نماز یکدفعه متوجه شدم نیست. با مادرش دنبالش گشتیم که دیدیم رفته داخل یکی از این قبرها، به سجده افتاده و چفیه روی سرش کشیده، گریه می‌کند. بنده حقیقتا همانجا گریه‌ام گرفت. به مادرش گفتم صدایش نکن. یک عکس از همان صحنه گرفتیم و الان هم آن عکس در اتاقش هست.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ما تو ‌را فراموش نکردیم تو هم ما را فراموش نکن...🌹 . دیدار با پدر بزرگوار شهید مدافع حرم محمد هادی ذوالفقاری ۳۰ مهرماه ۱۴۰۱ گلزار شهدا بین المللی کرمان . ✍💞سرباز ولایت 💞 🤍خادم الشهدا مدیر کانال🤍 💚نشر معارف شهدا درایتا👇👇👇 ❤️👆 @zakhmiyan_eshgh