eitaa logo
🍁زخمیان عشق🍁
354 دنبال‌کننده
28.6هزار عکس
11.1هزار ویدیو
140 فایل
ارتباط با مدیر.. @Batau110 اسیرزمان شده ایم! مرکب شهادت ازافق می آیدتاسوارخویش رابه سفرابدی کربلاببرد اماواماندگان وادی حیرانی هنوزبین عقل وعشق جامانده اند اگراسیرزمان نشوی زمان شهادتت فراخواهدرسید.
مشاهده در ایتا
دانلود
🍁زخمیان عشق🍁
#ڪلام_شـ‌هید دیروز از هرچه بود گذشتیم- امروز از هرچه بودیم گذشتیم. آنجا پشت خاکریز بودیم و اینجا د
💠سال های متمادی منصب خادمی افتخاری بارگاه ملکوتی امام رضا را نیز عهده دار بود بارها در جمع همرزمانش گفته بود: آرزو دارم در میدان جنگ باشم و به شهادت برسم و جسم ناقابلم در راه خدا تکه تکه شود. 💠در برخورد با نیرو و سرباز زیر دست، مانند پدر مهربان و رئوف بود؛ اما همین آدم در صحنه عملیات به قدری با اقتدار بود که دوستی برای من تعریف می کرد در عملیات ماووت، وقتی ایشان دستور حمله را داد، حتی متوجه نشدم که عقرب دست راستم را زده است. فقط به جلو حرکت کردم و در همین حد فهمیدم که نمی توانم با آن دستم که بی حس شده بود تیراندازی کنم. 💠همین فرمانده مقتدر چنان تواضعی داشت و چنان الهی به کارش نگاه می کرد که مواظبت می کرد، حتی هنگام راه رفتن، یک قدم از فرمانده ارشد خودش عقب تر باشد و این کار را برای خودش تکلیف و دارای اجر می دانست. 💠هنگام سخت شدن عملیات ها مانند آهنی که آب دیده، قوی تر و قوی تر می شد و هرچه کار گره می خورد، ایشان استوارتر می شد. به خاطر همین روحیه در مواقع سخت با موفقیت بیرون می آمدند. واقعاً ایشان را می توان به کوهی تعبیر کرد که هیچ خللی در آن راه نداشت و می شد به آن اتکا کرد. 💠زمانی که عراقی ها با تمام قوا به منطقه چزابه حمله کردند، شوشتری و فرماندهان دیگری از جمله شهید بابانظر و شهید آهنی و شهید حسن عامل و شهید چراغچی 48 ساعت در مقابل آنان ایستادند و یک قدم عقب ننشستد. دشمن هم از عبور از آن منطقه ناامید شد و زمینه موفقیت در عملیات های بعدی نیز مهیا گردید. 💠توی عملیات کربلای یک که عراق پاتک کرده و مهران را گرفته بود، چنان مقتدرانه صحنه عملیات را پیش برد که با وجود کمک رسانی هوایی عراقی ها، نیروهای دشمن در محاصره کامل قرار گرفتند و نهایتاً از ارتفاعات آن منطقه عقب نشینی کردند. 💠ماجرای ورودش به سپاه جالب بود. خودش برایم تعریف کرده بود که: «اوایل سال 58 هنگامی که هنوز در روستا بودم یک شب خواب دیدم حضرت امام به روستای ما آمدند و در میان همه خانه ها به خانه ما سر زدند و رو به من کرده و گفتند: وارد سپاه شوید! چند روزی گذشت و من به آن خواب توجه نکردم. هر چند در گوشه ذهنم مانده بود که باز خواب ایشان را دیدم که به روستای ما آمده و به خانه ما وارد شدند و تأکید کردند که شما وارد سپاه بشوید!» با این رؤیای صادقه وارد این لباس شد و با بدرقه رهبری از این لباس پر کشید. قرار بود فردای همان روزی که شهید شد، گزارش کنگره 23 هزار شهید خراسان را خدمت رهبر معظم انقلاب قرائت کند. 💠وی در همایشی به نام "وحدت اقوام و مذاهب سیستان و بلوچستان" که با شرکت عشایر بلوچ در منطقهٔ پیشین جریان داشت، در انفجاری انتحاری به همراه برخی از فرماندهان سپاه کشته شد. عامل انتحاری انفجار؛ عبدالواحد محمدزاده از اعضای جنبش مقاومت ملی ایران بود. ✒️ 🔸گفت : یک لیست تهیه کن از خانواده‌های فقیری که سرپرستشان توی درگیری با نیروهای انتظامی کشته شده‌اند یا به خاطر قاچاق مواد مخدر اعدام شده‌اند. می‌خواهم برایشان کمک بفرستم." 🔹همه بهتشان زد. یکی یکی اعتراض کردند که این‌ها بچه‌های ما را شهید کرده‌اند و با نظام مشکل دارند و ... . اما نورعلی روی حرفش بود. گفت: "حالا سرپرستشان یک کار اشتباهی کرده، چه ربطی به خانواده آنها دارد؟! بچه‌های اینها که مجرم نیستند. اگر ما زیر پر و بال این خانواده‌ها را نگیریم جذب دشمن می‌شوند." 🔸خودش هم به آنها سر می‌زد. پیگیر بود تا برای تحصیل بچه‌هایشان مشکلی پیش نیاید. برایشان کتاب و لوازم التحریر می‌فرستاد ✍به روایت سردارحمزه حمیدنیا (مرکزکنترل سپاه) 📎جانشین نیروی زمینی سپاه پاسداران 🌷 ولادت : ۱۳۲۸/۱۲/۱۴ نیشابور شهادت : ۱۳۸۸/۷/۲۶ منطقهٔ پیشین سیستان نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
بدانید ، پیام زندگى پر ماجراى على‌بن‌موسى‌الرضا علیه السّلام به ما عبارت است از مبارزهٔ دائمى خستگى‌ناپذیر ۱۳۶۳/۹/۳
🍁زخمیان عشق🍁
بدانید ، پیام زندگى پر ماجراى على‌بن‌موسى‌الرضا علیه السّلام به ما عبارت است از مبارزهٔ دائمى خستگى‌
✳️خداحافظ ای سیاهی و پرچم 😔😔 🔶ساعات آخر است ،گدا را حلال کن خداحافظ محرم و صفر خداحافظ روضه و نوحه و شور و دم خداحافظ شصت شب عزاداری و ماتم و بی قراری😔 خداحافظ مقدس ترین لباس نوکرها خداحافظ پیرهن مشکی😔 تو این دو ماه چه شبایی رو گذروندیم شبای دهه اول😔 روضه های (مسلم ، ورودیه ، رقیه س ، دوطفلان حضرت زینب س، عبدالله بن حسن ع ، قاسم بن الحسن ع ، علی اصغر ع ، علی اکبر ع ، عباس ع ، عصر عاشورا ، گودال و .....) از عصر عاشورا به بعد فقط منتظر مزد نوکریمون ، یه کربلا اربعین ، به امضای امام رضا ع بودیم و بی تاب رفتن یا نرفتن ، جور شدن یا نشدن ، ویزا و بلیت و همسفر و ...... بعضیا راهی شدن و.... و بعضیا هم جاموندن... ایشالاسال بعد همه جا مونده ها راهی بشن. حالا لحظه های وداع با دو ماه سر تا سر عشق و شور و جنون و گریه ست لحظه های وداع با پیرهن مشکیامونه لحظه های وداع با کتیبه های محتشمه لحظه های وداع با علم و کتل و بیرق و.... ✳️یا امام رضا ( ع ) سفره ی دو ماه عرض ارادت و نوکری و روضه و گریه برای آل الله داره با دستان مبارک شما و اسم مقدس شما جمع میشه. از ما بپذیر.... اگه کم گذاشتیم اگه کوتاهی کردیم اگه زیاد اشک نریخیتم اگه باید و شاید عزاداری نکردیم نوکرت رو حلال کن... ما حلقه به گوشان این خیمه و درگاهیم ما مزد عزاداری از فاطمه س میخواهیم
دلم به عشق تو تا آسمان هشتم رفت ؛ نماز در حرمت إهدنا نمی‌خواهد
در آخرین روز ماه صفر، دعا می کنم سالار شهیدان خريدار اشکهايتان، رسول مهربانی مشكل گشای غمهايتان، غريب مدينه شفاعت خواهتان خورشيد طوس ضامن دعاهايتان و مهدی فاطمه سايبان دلتان باشد التماسدعا دارم دوستان
شهید برونسی یک بار خیلی دیر از منطقه به خانه آمد، شب همه خوابیده بودیم که متوجه شدم صدای شهید می‌آید، در خواب با کسی صحبت می‌کرد و می‌گفت، "یا زهرا(س)"، چند بار صدایشان کردم اما اصلاً متوجه نمی‌شدند، در حال و هوای خودشان بودند وقتی توانستم بیدارشان کنم، ناراحت شد، به سمت اتاق دیگری رفت، من نیز پشت سرش رفتم، دیدم گوشه‌ای نشست، اسم حضرت فاطمه (س) را صدا می‌زد و از شدت گریه، شانه‌هایش می‌لرزد، آرام‌تر که شد، به من گفت: چرا بیدارم کردی، داشتم اذن شهادتم را از بی بی فاطمه (س) می‌گرفتم. 💐شهید عبدالحسین برونسی💐 راوی: همسر شهید نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
همیشه به نیروها و رزمنده ها می‌گفت: "قبل از خواب زمزمه کنیم: ' اَللَّهُمَّ اغْفِرْ لِيَ الذُّنُوبَ الَّتي تُحْرِمُنِیَ الْحُسَیْنْ ' "خدایا گناهانی را که مرا از امام حسین علیه السلام محروم می‌کند، ببخش..." نثار روح مطهر و نورانی فرمانده مقتدر لشکر ویژه شهدا مرد میدان نبرد کوههای غرب شیر نر نهضت روح الله عارف بالله دلسوخته شیدا مجنون حضرت علی ابن موسی الرضا(ع) 🍁شهید محمود کاوه🍁 نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
🌹 ابراهیم زنده است. اگر بخواهم بهترين مشخصه مهدي را بگويم بايد به حق طلبي او و دفاع از مظلوم اشاره كنم، مهدي همواره مي‌گفت: «شهدا زنده اند» و به اين حرف اعتقاد قلبي داشت، ما اين را در رفتار و عمل مهدي به عينه مشاهده مي كرديم، براي همين هميشه به رفتار و كردارش توجه داشت، چون خود را در محضر خدا و شهدا مي ديد، هر زمان از كنار عكس شهيدي رد مي شديم، سلام مي داد. يك بار از كنار عكس شهيد ابراهيم هادي عبور كرديم مهدي سلام كرد، با تعجب به مهدي گفتم: مهدي جان حمدي بخوان، صلواتي بفرست، چرا سلام مي كني؟ در جوابم گفت: ابراهيم زنده است و داره ما رو مي بينه. 🌻شهید مهدی عزیزی🌻 راوی: دوست شهید نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
آه از این فاصله ها فاصله ها می دانند دلتنگ و تو باران من اینجا چه کنم شاعر یاس خادم الشهدا رمضانی نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
. . . . همونطور که من گفته بودم نظر زینب مثبت بود😝 قراره آخره هفته بریم خواستگاری دایی ایناهم اومدنشون یه مدت عقب افتاده نمیدونم چرا ☹️ کلی ذوق اومدن همبازیمو کردم حالا نمیان🙁 . . . دورا دور از حال حسن و هدیه و مامانشم باخبرم خداروشکر حالشون خوبه زندگیشون بهتر از قبله حتما باید یه روز برم بهشون سربزنم . . . امروزم مثل روزای گذشته برنامه خاصی برای بیرون رفتن ندارم این روزا سعی میکنم بیشتر وقتمو تو خونه بگذرونم برای خودم باشم بيشتر وقتمو برای کتاب خوندن میزارم کتابای مذهبی یه سریاشو حسین بهم داده چندتاشم خودم خریدم باخوندن این کتابا هر روز از انتخاب راهم خوش حال تر میشم و افسوس برای گذشته از دست رفتم . . بابا و حسین رفتن سرکار مامانم رفته جلسه و من تنهای تنهاااااا😄 یه چرخی تو آشپزخونه زدم بیینم چی برای خوردن پیدا میشه زیر کتری رو روشن کردم اب جوش اومد یه شکلات داغ برای خودم درست کردم😋😋😋با کیک شکلاتی😅 گوشیمو برداشتم ببینم چه خبره قبلا خیلی اینترنت میخریدم و همش آنلاین بودم 😂😂 الان خیلی بهتر شدم تلگراممو باز کردم اووووه چقدر چت تو گروه دوستام کلی پیام اومده بوود یه سری هم پیامای کانالایی که عضوشون بودم فاطمه هم بهم پیام داده 😍 یکم با فاطمه چت کردم چقدر دلتنگش شدم وای فسقلیه نازش . . چند تا پیامم تو گروه برای بچه ها گذاشتم😄😄😄 حسابی ازم شاکین که نیستم هییی دوست دارم همراهیشون کنم آ ولی بحثاشون دیگه جذبم نمیکنه که هیچ کلافمم میکنه😐 بخاطر همین صحبتی پیدا نمیکنم بزنم باهاشون . . فقط با سپیده اونم درحد حالو احوال انگار اونم متوجه شده نباید درباره موضوعات دیگه بامن صبحت کنه وعلایقم تغییر کرده فقط حال همه میپرسیم😄😄 . . . ادامه دارد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 نویسنده: رز سرخ نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh
. . . . همونجوری داشتم کانالامو چک میکردم یه پیام اومد برام با شماره ناشناس یهو استرس گرفتم باز کردم چند تا پیام پشت سرهم فرستاده بود _سلام _خوبیییی😎 _حلییییی _بابا با ما به از این باش که با خلق جهانی این کیه انقدر پروعه😐 موندم جوابشو بدم یا نه از طرفی کنجکاو شدم ببینم کیه شاید یکی از دوستامه داره سربه سر میزاره حلما_بله؟ خیلی زود سند شد شروع کرد به تایپ کردن _سلامتو خوردی بچه حلما_بفرماید؟عرضتون _اوه چه معدب طرز حرف زدنش شبیه اون پسرست چی بود اسمش احسان اره دیدم داره تایپ میکنه _از دوستات شنیدم حاج خانوم شدی 😂😂 یه سفر رفتیا حالا این قدر جو گیر شدی بابا بیخیال دو روز دنیاست عشق و حالتو بکن این رفتارا برای50سال به بالاست واییییی خدا این بشر چقدر احمقه اخه حرصم گرفت از این حرفاش حلما_این طرز فکر شماست فقط برای خودتون محترمه 😂 تا بآشه از این جو گرفتگیا من که راضیم فکرنمیکنم به کسی هم ربط داشته باشه یاعلی بلاکش کردم پسره پرورعه بیکار هر بار که کسی این حرفارو بهم میزنه یه بجای این که ناراحت بشم خوش حال میشم ومطمعن تر که راهم رو درست انتخاب کردم☺️ . . صدای زنگ در اومد رفتم ببینم کیه مامان بود درو باز کردم _سلام مامان چه عجب اومدی خونه😁😁 مامان_من که تازه رفته بودم 😕 _ناهار چیزی درست کردی حلما_نهههه مگه گفته بودی درست کنم😐 مامان_😂😂من نگفتم خودت نباید یه چیزی درست کنی خب حلما_نه نه من خودسرکاری انجام نمیدم 😁😁 مامان_بچه پرو رو ببینا 😂 من چجوری تو رو شوهر بدم اخه حلما_اون موقه قول میدم خانوم بشم غذام درست میکنم 😅😅 مامان_عجب🤔 یکی از دوستای جلسم برای پسرش تو رو خواستگاری کرد حلما_🙄🙄شما چی گفتی مامان_والا بعد پسر حاج کاظم آدم میترسه حرفشو بزنه بهت بهش گفتم قصد ازدواج نداری کلی اصرار کرد گفتم بگم ببینم نظرت چیه حلما_اوممم چیزه 🙄🙄 میدونی مامان دوست دارم با کسی ازدواج کنم که ازش خوشم بیاد یه حسی داشته باشم 😐😐 مامان_خب🤔همچین کسی هست که تو ازش خوشت بیاد😕😕 والا تاجایی که من یادمه رو هر کدوم از خواستگارات یه عیب گذاشتی😕😂 حلما_نمیدونم. عهه خوو به دلم نشسته بودن اومم من برم خجالت بکشم بعدشم نماز بخونم.. بوس بوسس ماکارانی درست کردی صدام کن خوشگلم😅😋😍 مامان_از دست تووو باشه برو 😂 . . . ادامه دارد... 🌸🍃🌸🍃🌸🍃 نویسنده: نشر معارف شهدا درایتا @zakhmiyan_eshgh