🌿یڪ روز یڪے از هم رزم ها از شهید سوالے پرسید:اگر زمانے با دشمن درگیرے شدیدے پیدا ڪنے
آیا صحنہے نبرد را ترڪ میڪنے؟
شهید پاسخ داد: پشت بہ دشمن ڪردن گناه ڪبیره است و باید تا آخرین فشنگ و آخرین نفس با دشمن جنگید! واگر فشنگ هایت تمام شد تن بہ تن باید جنگید(گویا شهید از آینده خود خبر داشت!)🌿
🌷 #حسن_مڪےآبادے
#سالروز_شهادت
⇦تاریخ تولد: ۱۳۴۲/۶/۲۹
⇦تاریخ شهادت: ۱۳۶۶/۲/۷
⇦محل شهادت: بانہ (ڪربلاے ۱۰)
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🔸در منطقه #سیفات بودیم. عملیات مقدماتی آزادسازی شهرهای #نبل_والزهراء. درگیری💥 در کانال خیلی شدید شد. اونجا ۹ #شهید دادیم. یکى از شهدا شهید على حسینى کاهش🌷 بود، رفیق گرمابه و گلستان شهید #عارف کایدخورده. عارف #شاهد شهادتش🕊 بود.
🔹عقبتر که آمدیم توی #کانال، محمود گفت: "برید بیرون از این قتلگاه"! من عقب کشیدم. در عقب نشینی ترکشها⚡️ مهمان ما شدند. به سختی با #غلتیدن خودم را به عقب رساندم. در همین حین #عارف به سرعت از خط مقدم به دنبال من آمد.
🔸از جانش ترسیدم و گفتم نرو❌ بالای کانال که، او #زبدهتر از آن بود که فکر میکردم. در فیلمی🎥 که با دوربینِ روی کلاهش گرفته بود، با وجود اینکه نارنجک💣 کنارش #منفجر شد ولی خم به ابرو نیاورد.
↵شجاع بود. ↵نترس بود.
#عاقبت_به_خیرشد.
#شهید_عارف_کایدخورده🌷
#شهید_مدافع_حرم
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh
🍁زخمیان عشق🍁
🔸در منطقه #سیفات بودیم. عملیات مقدماتی آزادسازی شهرهای #نبل_والزهراء. درگیری💥 در کانال خیلی شدید شد.
#خاطرات_شهدا 🌷
🔰من فکر نمیکردم پسرم یک روز #شهید شود. زمانی که به سوریه میرفت نگران و دلتنگ💔 میشدم ولی اصلاً به شهادتش🌷 فکر نمیکردم🗯
🔰آقاعارف #سه_بار اعزام شد. دو بار در سال 94 و بار سوم هم همین چند ماه پیش(سال95) بود. اوایل من مخالفت🚫 میکردم و #آگاهی زیادی از اصل ماجرا نداشتم. قبل رفتنش خیلی برایم توضیح میداد که باید برای #امنیت کشور باید برویم. من مخالفت میکردم و میگفت: کسی که #مسلمان و محب اهل بیت💖 باشد اینطور مخالفت نمیکند.
🔰برایم توضیح میداد اگر اعتقاد و عشق❤️ نباشد #هیچکس وارد این راه نمیشود. میگفتم: آنجا چه کاری میخواهی انجام دهی⁉️ میگفت بروم ببینم چه کاری #میتوانم بکنم. بدنش آماده بود و دورههای لازم را دیده بود👌 و من اطلاع نداشتم.
🔰گفت میروم کفش رزمندگان👞 را #واکس بزنم. من میگفتم اگر میروی کفشهای رزمندگان حرم #بیبیزینب (س) را واکس بزنی پس برو عزیزم😢 مرا با معرفتش آشنا کرد و من قبول کردم✅ که برود.
🔰بار اول☝️ که رفت خیلی برایم سخت بود. هر دویمان👥 عاطفی بودیم و زمانی که رفت خیلی #اذیت_شدم. هنگام رفتن، قرآن📖 آب، آیینه و اسپند را آماده کردم و گفتم دلم میخواهد باز هم #ببینمت. از زیر قرآن رد شد و برگشت گفت: «گر #نگهدار من آن است که من میدانم/ شیشه را در بغل سنگ⚡️ نگه میدارد». این جملهاش هر روز در ذهنم💬 میپیچید. هر روز برایش #صلوات میفرستادم و #آیتالکرسی میخواندم.
🔰با اینکه همیشه بانشاط و روحیه😃 بود ولی وقتی برگشت آنقدر نشاط #روحی پیدا کرده بود که تا بهحال او را اینگونه ندیده بودم❌ دست و پاهایش #تاول و پینه بسته بود ولی روحیه عجیبی👌 پیدا کرده بود.
🔰شوق زیادی برای دوباره #رفتن داشت. میگفتم تو که یک بار رفتهای و دیگر نیاز به رفتن نیست⛔️ در جوابم میگفت: اگر #خانم_زینب (س) دوباره مرا قبول کند باید کلاهم را هوا بندازم😍 من هم میخواستم ببینم چقدر پای کار است و میدیدم خیلی شور و #شوق دارد. دوباره راهی شد و باز آن شعر را خواند. من هم گفتم دلمـ💔 تنگ میشود و دوست دارم #دوباره ببینمت.
🎤راوی: مادر شهید
#شهید_عارف_کایدخورده
نشر معارف شهدا در ایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
💕🕊💕🕊💕🕊💕🕊
✍ #وصیت_نامه امیر سرافراز ارتش اسلامی سرتیپ خلبان
#شهید_علی_اکبر_شیرودی↯↯
★هنگامی که پرواز می کنم احساس می کنم همچون عاشق به سوی معشوق خود نزدیک می شوم و در بازگشت هرچند پروازم موفقیت آمیز بوده باشد، مقداری غمگین هستم چون احساس می کنم هنوز خالص نشده ام تا به سوی خداوند برگردم.
★اگر برای احیای اسلام نبود، هرگز اسلحه به دست نمی گرفتم و به جبهه نمی رفتم. پیروزیهای ما مدیون دستهای غیبی خداوند است. این کشاورز زاده تنکابنی، سرباز ساده اسلام است و به هیچ یک از حزب ها و گروه ها وابسته نیست. آرزو دارم که جنگ تمام شود و به زادگاهم بروم و به کار کشاورزی مشغول شوم
#شهدا_رهبرم_رادعا_کنید
#سالروز_شهادت
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh
#معرفی_روزانه_شهدا
#سرلشکر_خلبان_شهید_علی_اکبر_شیرودی
🍃ولادت: 1334 تنکابن
🍂شهادت :1360
مـسئولیت: امیرسرلشکرخلبان تیز پرواز آسمان ایران
#محل_شهادت منطقه بازی دراز عراق
#شهدا_رایاد_کنید_بایک_صلوات
#سالروز_شهادت
🕊💕🕊💕🕊💕🕊
نشر معارف شهدا در ایتا @zakhmiyan_eshgh @zakhmiyan_eshgh