🍁زخمیان عشق🍁
لَّ حَلْقَةٍ بَینِی وَ بَینَ مَنْ یؤْذِینِی وَ تَفْتَحَ لِی كلَّ بَابٍ وَ تُلَینَ لِی كلَّ صَعْبٍ وَ تُسَهِّلَ لِی كلَّ عَسِیرٍ وَ تُخْرِسَ عَنِّی كلَّ نَاطِقٍ بِشَرٍّ وَ تَكفَّ عَنِّی كلَّ بَاغٍ وَ تَكبِتَ [عَنِّی] كلَّ عَدُوٍّ لِی وَ حَاسِدٍ وَ تَمْنَعَ مِنِّی كلَّ ظَالِمٍ وَ تَكفِینِی كلَّ عَائِقٍ یحُولُ بَینِی وَ بَینَ حَاجَتِی وَ یحَاوِلُ أَنْ یفَرِّقَ بَینِی وَ بَینَ طَاعَتِك وَ یثَبِّطَنِی عَنْ عِبَادَتِك یا مَنْ أَلْجَمَ الْجِنَّ الْمُتَمَرِّدِینَ وَ قَهَرَ عُتَاةَ الشَّیاطِینِ وَ أَذَلَّ رِقَابَ الْمُتَجَبِّرِینَ وَ رَدَّ كیدَ الْمُتَسَلِّطِینَ عَنِ الْمُسْتَضْعَفِینَ أَسْأَلُك بِقُدْرَتِك عَلَی مَا تَشَاءُ وَ تَسْهِیلِك لِمَا تَشَاءُ كیفَ تَشَاءُ أَنْ تَجْعَلَ قَضَاءَ حَاجَتِی فِیمَا تَشَاء. پس سجده کن بر زمین و بر خاک بگذار دو طرف روی خود را و بگو: اللهُمَّ لَک سَجَدْتُ وَ بِک آمَنْتُ فَارْحَمْ ذُلِّی وَ فَاقَتِی وَ اجْتِهَادِی وَ تَضَرُّعِی وَ مَسْکنَتِی وَ فَقْرِی إِلَیک یا رَب. راست فرمود خدای بزرگ که معبودی جز او نیست، خدای زنده و به خود پاینده، دارای بزرگی و بزرگواری، مهربان و بخشنده، بردبار و کریم، که چیزی همانند او نیست، و او شنوای دانای بینای آگاه است. گواهی داد خدا خدایی که معبودی جز او نیست و فرشتگان و صاحبان دانش هم گواهان وحدانیت اویند و اینکه بر پا دارنده عدالت است، معبودی جز او که عزیز حکیم است، نیست و پیامبران بزرگوارش این حقیقت را به مردم رساندند، و من بر این واقعیت از گواهانم. خدایا!تنها برای توست، سپاس و بزرگواری و عزّت و افتخار و چیرگی و نعمت و عظمت و رحمت و هیبت و سلطنت و زیبایی و نعمتبخشی و تنزیه و تقدیس و یکتایی و بزرگی و دیدنیها و نادیدنیها و آنچه بر فرازآسمانهای بلند است، و آنچه در اعماق زمین است و زمینهای فروتر و آخرت و دنیا و آنچه به آن خشنود شوی از ثنا و ستایش و سپاس و نعمتها. خدایا!بر جبرئیل درود فرست آن فرشته امین بر وحیت و نیرومند بر انجام فرمانت و فرمانبردار در آسمانها و جایگاههای کرامتت، حمل کننده کلماتت، یاور پیامبرانت، نابود کننده دشمنانت. خدایا بر میکائیل درود فرست آن فرشته رحمتت، آفریده برای نمایش رأفتت، و آمرزشخواه و یاور اهل طاعتت. خدایا! بر اسرافیل درود فرست آن فرشته حمل کننده عرشت، و صاحب صور(شیپور)قیامت، آن چشم به راه فرمانت، اندیشناک و بیمناک از هراست. خدایا درود فرست بر حاملان عرش، آن حاملان پاک نهاد، و بر سفیران بزرگوار، آن نیکان پاکیزه و بر فرشتگانت آن بزرگواران نویسنده اعمال بندگان و بر فرشتگان بهشت و گماشتگان بر دوزخ و فرشته مرگ و یارانش،ای صاحب عظمت و بزرگواری. خدایا!درود فرست بر پدرمان آدم، پدیده آفرینشت، که او را گرامی داشتی با سجده فرشتگانت و بهشت را به او بخشید. خدایا!بر مادرمان حوّا درود فرست، آن پاکیزه از پلیدی و صفا یافته از چرکی و برتر از آدمیان و گردش کننده در جایگاههای مقدّس، خدای درود فرست بر هابیل و شیث و ادریس و نوح و هود و صالح و ابراهیم و اسماعیل و اسحق و یعقوب و یوسف اسباط و لوط و شعیب و ایوب و موسی و هارون و یوشع و میشا و خضر و ذی القرنین و یونس و الیاس و یسع و ذی الکفل و طالوت و داود و سلیمان و زکرّیا و شعیا و یحیی و تورخ و متی و ارمیا و حیقوق و دانیال و عزیر و عیسی و شمعون و جرجیس و حواریون و پیروان و خالد و حنظله و لقمان. خدایا! بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و بر محمّد و خاندان محمّد رحمت فرست و بر محمّد و خاندان محمّد برکت فرست، آنچنانکه درود و رحمت و برکت بر ابراهیم و خاندان ابراهیم فرستادی، به حقیقت تویی ستوده و بزرگوار. خدایا!درود فرست بر اوصیاء و سعادتمندان و شهیدان و امامان هدایتگر. خدایا!درود فرست بر ابدال و اوتاد و جهانگردان و عبادتکنندگان و مخلصان و پارسایان و اهل کوشش و تلاش و محمّد و اهل بیتش را خاص گردان، به برترین دردهایت و بزرگترین کراماتت و بر روح و جسمش از سوی من تحیت و سلام رسان و او را آنچنان فضل و شرف و کرامت بیفزای که او را به بالاترین درجات اهل شرف از پیامبران و فرستادگان و برترین بندگان مقربّت برسانی. خدایا!درود فرست بر آنکه نام بردم و بر آنکه نام نبردم از فرشتگانت و و پیامبرانت و رسولانت و اهل طاعتت و درودهایم را بر ایشان و بر ارواحشان برسان، و آنان را برادرانم در آستانت و یارانم بر دعایت قرار بده. خدایا! شفاعت میجویم از تو،و از کرمت به سوی کرمت و از جودت به سوی جودت و از رحمتت به سوی رحمتت، و از اهل طاعتت به سویت و از تو میخواهم تمام آنچه را که یکی از بندگان شایستهات از تو درخواست کرده درخواست شرافت افزایی که مردود نشده و میخوانمت به آنچه تو را بدان خواندهاند، خواندنی که اجابت شده و به نومیدی نرسیده.ای خداای بخشنده،ای مهربان،ای بردبار،ای کریم،ای بزرگای باشکوه،ای بخشنده،ای زیبا،ای سرپرست،ای کارگشا،ای
🍁زخمیان عشق🍁
برگیرنده لغزشها،ای پناه ده،ای آگاه،ای روشنیبخش،ای نابود کننده،ای والا مقام،ای چرخاننده،ای دگرگونساز،ای بزرگ،ای توانا،ای بینا،ای ستایشپذیر،ای نیکوکردار،ای پاکی،ای پاک،ای چیرهای پیدا،ای پنهان،ای پردهپوش،ای فراگیر،ای توانمند،ای نگهبان،ای بزرگمنش،ای نزدیک،ای مهرورز،ای ستودهای بزرگوار،ای آغازگر،ای بازگرداننده،ای گواه،ای احسان کننده،ای زیباییبخش،ای عطا بخش،ای فزونیبخش،ای گیرنده،ای دهنده،ای هدایتگر،ای فرستنده،ای ارشاد کننده،ای استوارساز،ای عطا کننده،ای منع کننده،ای دفع کننده،ای بلندیبخش،ای همیشگی،ای نگهدار،ای آفرینندهای بسیار بخشنده،ای توبهپذیر،ای کارگشا،ای فراواندهنده،ای نشاطآفرین،ای آنکه هر کلیدی به دست اوست،ای بسیار سود رسان،ای مهرورز،ای عطوف،ای بسنده،ای شفابخش،ای عافیتبخش،ای پاداشدهنده،ای وفاکننده،ای سلطهگرای با عزّت،ای جبرانکننده،ای بزرگمنش،ای سلام،ای ایمنیبخش،ای یکتا،ای بینیاز،ای نور،ای تدبیرگو،ای فرو،ای تک،ای قدوس،ای یاور،ای همدم،ای برانگیزنده،ای وارث،ای دانا،ای فرمانده،ای آغازگر،ای برتر،ای صورتگر،ای سلامتیبخش،ای دوستیورز،ای پایدار،ای همیشه،ای دانا،ای فرزانه،ای بخشنده،ای آفریننده،ای نیکوکار،ای شادیافزای دادگر،ای داور،ای جزادهنده،ای پرمهر،ای منّت گذار،ای شنوا،ای پدیدآور،ای پشتیبان،ای یاور،ای زندگیبخش مردگان،ای آمرزنده،ای دیرینه،ای آسانیبخش،ای هموار کننده،ای میراننده،ای زنده کننده،ای سودبخش،ای روزی بخش،ای قدرتمند،ای سببساز،ای فریادرس،ای بینیازکننده،ای دارایبخش،ای آفریننده،ای در کمین،ای یگانه،ای حاضر،ای جبران کننده،ای نگهدار،ای استوار،ای فریادرس،ای بازگرداننده،ای گیرنده،ای که بلندی جست و بر فراز آمد. پس در چشم انداز برتر جای گرفت،ای آنکه نزدیک شد پس در کنار آمد و دور شد پس نایافتنی شد و نهان و ناپیداتر را دانست.ای آنکه تدبیر امور با اوست و اندازهها به دست او،ای آنکه هر هر دشواری بر او سهل و آسان است،ای آنکه بر هرچه بخواهد تواناست،ای فرستنده بادها،ای پدیدآوردنده روشنی بامداد،ای برانگیزنده ارواح،ای صاحب جود و بخشش،ای بازگرداننده آنچه از دست رفته،ای زنده کننده مردگان،ای گردآوردنده پراکندهها،ای روزیبخش بیحساب به هرکه خواهی،ای انجامدهنده آنچه خواهی هرگونه که خواهی،ای صاحب بزرگی و بزرگواری،ای زنده به خو پاینده،ای زنده آنگاه که نباشد زنده،ای زنده کننده مردگان،ای زندهای که معبودی جز تو نیست. پدید آورنده آسمانها و زمین،ای خدای من وآقای من،بر محمّد و خاندان محمّد درود فرست و بر محمّد و خاندان محمّد رحمت فرست و بر محمّد و خاندان محمّد برکت فرست، آنچنانکه درود و برکت و رحمت خویش را بر ابراهیم و خاندان ابراهیم فرستادی. به یقین که ستوده و بزرگواری و رحمت آر بر خواری و نداری و تهیدستی من،و بر تک بودن و تنهایی و فروتنی من در برابرت و بر اعتمادم بر تو و زاریام به درگاهت، تو را میخوانم، خواندن آن فروتن خوار خاشع ترسان بیمناک بینوای پست ناچیز گرسنه نادار پناهنده پناهجوی، معترف به گناه، آمرزشخواه از گناه، درمانده به درگاه پروردگارش، میخوانمت خواندن آنکه معتمدانش او را واگذاشتهاند و دوستانش او را ترگ گفتهاند، و درد جانگاهش بزرگ شده، میخوانمت خواندن آن دلسوخته غمگین ناتوان بیمقدار بینوای درمانده پناهجو. خدایا!از تو درخواست میکنم به حق اینکه فرمانروایی و آنچه بخواهی میشود و بر آنچه بخواهی توانایی، و از تو درخواست میکنم به احترام این ماه محترم و خانه محترم،و شهر محترم و رکن و مقام و مشاعر بزرگ و به حق پیامبرت محمّد که بر او و خاندانش سلام،ای آنکه به آدم شیث را بخشید، و به ابراهیم اسماعیل و اسحق را، وای آنکه یوسف را به یعقوب بازگرداند،وای آنکه بدحالی ایوب را پس از آزمون برطرف ساخت،ای بازگرداننده موسی به مادرش و فزونیبخش دانش خضر،ای آنکه سلیمان را به داود بخشید، و یحیی را به زکریا،و عیسی را به مریم،ای نگهدار دختر شعیب،ای سرپرست فرزند مادر موسی،از تو میخواهم بر محمّد و خاندان محمّد درود فرستی، و همه گناهان مرا بیامرزی و از عذابت پناهم دهی و مرا مستوجب خشنودی و ایمنی و احسان و آمرزش و بهشت خویش قرار دهی و از تو درخواست میکنم هر حلقهای که میان من و آزاردهنده من است. باز کنی و هر سختی را برایم آسان نمایی و هر مشکلی را برایم هموار کنی و زبان هر بدگوی از من را ناگویا سازی و هر متجاوزی را از من بازداری و هر دشمن و حسود بر من را نابود نمایی و هر ستمگری را از من بازداری و مرا از هر مانعی که بین من و حاجتم حایل میشود و میخواهد بین من و طاعتت جدایی اندازد و از عبادتت بازدارد کفایت فرمایی،ای آنکه پریان سرکش را مهار نمودی و شیاطین متکبّر را مقهور ساختی و گردن گردنکشان را به خاک ذلّت افکندی و بداند
🍁زخمیان عشق🍁
یشی چیرهجویان را از مستضعفان بازگرداندی، از تو میخواهم با قدرتت بر هرچه میخواهی، و آسان نمودنت هرچه را بخواهی به هرگونه که بخواهی اینکه برآوردن حاجتم را در زمره آنچه میخواهی قرار دهی. خدایا! برای تو سجده کردم،و به تو ایمان آوردم، پس رحمت آور بر خواریام و تنگدستیام و کوششم و زاریام و درماندگیام و نیازم به سویت ای پروردگار من.
هر چه دارم همه از دختر حیدر دارم
لقمه ای نان شب از برکت دلبر دارم
گنج قارون همه در دست من است زیرامن
منصب نوکری از دولت زینب دارم
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
❃↫🌷« بِسـم ِ ربـــــِّـ الشــُّـهـداءِ والصِّـدیقیــن »🌷↬❃
✫⇠ #خاطرات_شهید_ابراهیم_همت
✫⇠قسمت :7⃣4⃣
✍ به روایت سردار جعفر جهروتیزاده
✍ چگونگی شهادت حاج ابراهیم همت
☀️آتش عراقیها امان از همه بریده بود. بعد از اینکه از آن محور ناامید شدیم قرار شد لشکر داخل جزیره برود. با حاج همت و چند نفر دیگر از بچهها رفتیم داخل جزیره برای شناسایی تا پشت سرمان هم نیروها بیایند.
☀️در جزیره نیروها برای تردد باید از پلهایی که به پل خیبری معروف شدند استفاده میکردند یا از هاورکرافت. بعد از شناسایی برگشتیم و به همراه تعدادی از بچههای تخریب به داخل جزیره رفتیم. البته زمانی که ما در طلائیه عمل میکردیم گردان مالک به فرماندهی» کارور «در جزیره عمل میکرد و کارور نیز همان جا به شهادت رسید.
☀️جزیره تقسیم شده بود به دو محور: محور شمالی و محور جنوبی. هواپیماهای دشمن به شدت جزیره را بمباران میکردند. شاید در یک روز نود هواپیما هم زمان جزیره را بمباران میکردند. در جزیره نیروها فقط رو دژها جا گرفته بودند و بقیه منطقه آب و نیزار بود. یکهو میدیدی ده فروند هواپیما به ستون یک دژ را بمباران میکنند و میروند. حاج همت میگفت:» بیپدر و مادرها انگار برای مرغ و خروس دانه میپاشند.
☀️نزدیک خط یک آلونک گلی بود که ظاهرا از قبل بومیها آن را ساخته بودند. حاج همت بیسیم و تشکیلات مخابراتی را در آنجا مستقر کرده بود و با فرماندهان در ارتباط بود. بعد از اینکه نیروها در جزیره مستقر شدند من و حاج همت سوار موتور شدیم تا برویم عقب ببینیم وضعیت چه طور است...
☀️در آن چند ساعتی که ارتباط با خط مقدم قطع شده بود حاج همت به من گفت: حالا هی نیرو از این طرف میفرستیم که برود و خبر بیاورد ولی هرکس رفته برنگشته. یک سه راهی به نام سه راهی مرگ بود که هرکس میرفت محال بود بتواند از آن عبور کند.
☀️حاج همت به مرتضی قربانی- فرمانده لشکر۲۵ کربلا- گفت: یکی دو نفر را بفرستند خبر بیاورند تا ببینم اوضاع چه شکلی است. قربانی گفت: من هیچکس را ندارم، هرکس را فرستادم رفت و برنگشت. حاجی سری تکان داد و راه افتاد سمت جزیره. قبل از راه افتادن جملهای گفت که هیچوقت یادم نمیرود: «مثل اینکه خدا ما را طلبیده»...
ادامه
🍃جهت تعجیل در فرج و سلامتی آقا و شادی روح امام و ارواح طیبه شهدا صلوات🍃
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🦋🌈🍄☔️
🌈🦋
🍄
☔️
🦋🌈عاشقانه ای شور انگیز را بخوانید #رمان_روژان 🦋
باقلم شیوای بانو فاطمی🍄🌈
🦋⚡️ رمانی متفاوت با آنچه که تا به حال خوانده اید.❣
روایتی عاشقانه❣مذهبی ، از دختری بد حجاب که بعد از شناخت #امام_زمانش دلبسته استاد راهش می شود.🌟
💖عشقی پاک که او را از فرش به عرش برساند.🍄🌈
🌟💕بعد از ازدواج عاشقانه ی #روژان و کیان ادامه ماجرای زیبا و خواندنی را به زودی در #فصل_دوم دنبال میکنیم😍💕
😍 #فصل_دوم رمان زیبای
#روژان را در کانال زیبای
زخمیان عشق دنبال کنید
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh
🌈🦋☔️🍄🌈🦋☔️
☔️🍄🌈🦋☔️
🍄🌈🦋
☀️هوالحبیب 🌈
🦋 #رمان_روژان 🍄
📝به قلم #زهرا_فاطمی☔️
📂 #فصل_دوم
🖇 #قسمت_هفدهم
لبخند روی لب کیان، نشان میداد که با نظراتم موافق است ولی خانم فخاری با تحقیر نگاهم میکرد.
انگار کسی را دیده که از پشت کوه آمده و چیزی از مد و طراحی های مدرن نمیداند.
فخاری با لحنی تمسخرآمیز کیان را خطاب قرار داد
_آقای شمس به نظرم ایشون چیزی از هنر نمیدونند
نگاه تحقیر آمیزی به انداخت وبعد با لوندی بسیار رو به کیان حرفش را ادامه داد
_ بهتره که به من اعتماد کنید و اجازه بدید با سلیقه خودم خونه رو براتون طراحی کنم.مطمئنم از دیدن سلیقه من شوکه میشید.
نگاه بی پروایش و لحن اغواگونه اش به کیان، بسیار آزارم میداد و همین هم باعث شد اخم به ابرو بیاورم.
کیان که سرش را پایین گرفته بود، ناگهان نگاهش را به سمت من سوق داد و با دیدن اخم های من، او هم ابرو درهم کشید
_خانم فخاری ،همسر بنده خیلی بهتر از من و شما سر از مد و طراحی در میارند .شاید به نظر شما سلیقه ایشون دمده باشه ولی به نظر من سلیقه ساده ایشون نشون از مناعت طبعشونه، که متاسفانه تو خیلی از آدمها دیده نمیشه . من به داشتن چنین همسری افتخار میکنم.
ممنون از اینکه تشریف آوردید .من از تغییر دکوراسیون این خونه منصرف شدم.
نمیدانم تا به حال حس پریدن داشته اید یانه؟
من آن لحظه دلم میخواست از خوشی پرواز کنم .
مرد دوست داشتنی من به خوبی از من و عقیده ام دفاع کرده بود.
لبخندی به پهنای باند پرواز، بر روی لبانم نقش بست.
با غرور به خانم فخاری نگاه کردم.
هنوز باورش نمیشد که مرد من اینگونه او و عشوه های زنانه اش را کیش و مات کرده باشد و عذرش را خواسته باشد.
کیان به سمت در ورودی رفت
_بفرمایید من و همسرم شما رو تا جلوی در همراهی میکنیم.
فخاری با عصبانیت و غرولند کنان از کنارمان گذشت
_نیازی نیست خودم راه رو بلدم.
با رفتن خانم فخاری کیان مقابلم ایستاد و دستم را گرفت
_من به هیچ کس اجازه نمیدم به همسرم بگه بالای چشمت ابروئه! چه برسه که بگه عشق من از هنر چیزی نمیدونه.
خودم برات اینجا رو همون مدلی که دوست داری میسازم .
تا وقتی من زنده ام هیچ وقت اجازه نداری که از حرفهای نا به جای بقیه خم به ابرو بیاری، باشه جانم؟
با چانه ای لرزان در جوابش فقط سری تکان دادم
نمیدانم آن بغض لعنتی از کجا ، سر و کله اش پیدا شده بود، که بر گلویم چنبره زده بود.
آن لحظه انقدر محو وجودش شده بودم که هیچگاه به ذهنم نرسید ،شاید روزی برسد که خم به ابرو که هیچ ،کمرم از نبودش خم بشود!
&ادامه دارد...
نشر معارف شهدا درایتا
#کانال_زخمیان_عشق
@zakhmiyan_eshgh