#محرم_نامه
5 محرّم
1 _ ورود حُصَین بن نُمَیر به کربلا
در این روز حُصَین بن نُمَیر به دستور عبیدالله بن زیاد با چهار هزار سواره وارد کربلا شدند. (1)
📚 منبع :
1. وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیه السلام : ص 77.
@zameneashk1
#محرم_نامه
6 محرّم
1 _ یاری طلبیدن حبیب بن مظاهر از بنی اسد
در شب ششم یا هفتم جناب حبیب بن مظاهر اسدی با اذن امام حسین علیه السلام برای آوردن یاور و کمک، به قبیله ی بنی اسد رفت.
اسدیّان پذیرفتند و حرکت کردند، ولی جاسوسان به عُمَر سعد خبر دادند و او عدّه ای را فرستاد تا مانع آنها شوند.
لذا در گیری رخ داد که در این میان جمعی از بنی اسد شهید و زخمی و بقیّه ناگزیر به فرار شدند و حبیب به خدمت حضرت آمد و جریان را عرض کرد. (1)
📚 منابع :
1. بحار الأنوار : ج 45، ص 386. و ... .
@zameneashk1
#محرم_نامه
6 محرّم
2 ـ بازار آهنگران کوفه
از روز ششم محرّم بازار آهنگران کوفه محل رفت و آمد و خرید و فروش زیادی بوده است.
هر کسی را می دیدی یا شمشیر یا نیزه و یا تیری می خرید و یا آنها را نزد آهنگران تیز می کرد و به سمّ آغشته می کرد؛ برای ریختن خون جگر گوشه ی رسول خدا و علی مرتضی و فاطمه زهرا علیهم السلام و تمام تیرها مسموم بود، و بعضی از آن تیرها یک شعبه و بعضی سه شعبه بودند. (2)
📚 منابع :
2. وسیلة الدارین فی انصار الحسین علیه السلام : ص 79. معالی السبطین : ج 1، ص 312.
@zameneashk1
#محرم_نامه
6 محرّم
3 ـ تراکم لشکر یزید در کربلا
در این روز لشکر زیادی برای جنگ با حضرت ابا عبدالله علیه السلام جمع شدند. (3)
📚 منابع :
3. لهوف : ص 145. و ... .
@zameneashk1
#محرم_نامه
7 محرّم
1 ـ ملاقات امام حسین علیه السلام با ابن سعد
در شب هفتم امام حسین علیه السلام با عُمَر سعد ملاقات و گفتگو کردند.
خولی بن یزید اصبحی چون عداوت شدیدی با امام علیه السلام داشت ماجرا را به ابن زیاد گزارش داد و آن ملعون نامه ای برای عُمَر سعد نوشت و او را از این ملاقات ها بر حذر داشت و دستور منع آب را صادر کرد. (1)
📚 منابع :
1. کلمات الإمام الحسین علیه السلام : ص 387. و ... .
7 محرّم
1 ـ ملاقات امام حسین علیه السلام با ابن سعد
در شب هفتم امام حسین علیه السلام با عُمَر سعد ملاقات و گفتگو کردند.
خولی بن یزید اصبحی چون عداوت شدیدی با امام علیه السلام داشت ماجرا را به ابن زیاد گزارش داد و آن ملعون نامه ای برای عُمَر سعد نوشت و او را از این ملاقات ها بر حذر داشت و دستور منع آب را صادر کرد. (1)
📚 منابع :
1. کلمات الإمام الحسین علیه السلام : ص 387. و ... .
@zameneashk1
#محرم_نامه
#عطش
7 محرّم
2 ـ منع آب از امام حسین علیه السلام
در این روز آب را بر اهل بیت سیّد الشهداء علیه السلام بستند، چه اینکه نامه ی ابن زیاد بدین مضمون رسید که نگذارید حتّی یک قطره آب هم به آنها برسد.
عمرو بن حجّاج زبیدی با چهار هزار تیر انداز مأمور منع آب فرات شدند، که به هیچ وجه آبی به خیمه گاه پسر پیامبر صلّی الله علیه و آله و سلّم برده نشود. (2)
📚 منابع :
2. الوقایع و الحوادث : ج 2، ص 153. فیض العلام : ص 146.
@zameneashk1
بسم الله الرحمن الرحیم
#عطش_علی_اصغر_ع_شب_هفتم_محرم 1
#شعر_شیعتی
روایت شعر شیعتی
مقتل روز یازدهم،عبور اسراء از کنار گودال
و مناسب برای شب عطش
ابن طاووس رحمهالله روايت ميکند که:
وقتي سکينه عليهاالسلام بدن مطهر پدرش را بيسر، در خاک و خون آغشته ديد، دوان دوان آمد و خود را بر روي آن بدن شريف انداخت و آن قدر گريست که غش کرد.
اللهوف: 181، بحارالانوار: 59/45.
سکينه عليهاالسلام ميگويد: در عالم غش، شنيدم که پدر بزرگوار فرمود:
1- شيعتي ما ان شربتم ماء عذب فاذکروني
أو سمعتم بغريب أو شهيد فاندبوني
اي شيعيان من! هرگاه آب گوارا بنوشيد، مرا ياد کنيد، و هر گاه غريبي يا شهيدي را ببينيد بر غريبي و شهادت من ندبه و نوحه کنيد.
2- و أنا سبط الذي من غير جرم قتلوني و بجرد الخيل بعد القتل عمدا سحقوني
آخر من فرزند پيغمبر شمايم که مرا بيجرم و گناه کشتند و بعد از کشتن، بدن مرا پامال سم اسبان کردند.
3- ليتکم في يوم عاشوراء جميعا تنظروني
کيف أستسقي لطفي فأبوا أن يرحموني
کاش شما در روز عاشورا حاضر بوديد و ميديديد که چگونه استغاثه ميکنم و شربت آبي از براي طفلم ميطلبم و آنان به من ترحم نکرده و به من آب ندادند.
4- و سقوه سهم بغي عوض الماء المعين
يا لرزء و مصاب هد أرکان الجحون
آنان در عوض آب، تير بر حلقوم طفل من زدند، اي داد از اين مصيبت! که ارکان هدايت را منهدم کرد.
5- ويلهم! قد جرحوا قلب رسول الثقلين
فالعنوهم ما ستطعتم شيعتي في کل حين
واي بر اين گروه! که قلب رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم را مجروح کردند، پس آنان را هر چه ميتوانيد در همهي اوقات لعين کنيد.
چون به هوش آمد، بر سر و صورت خود ميزد و موي خود را ميکند. جماعتي از اعراب بيدين به دور او جمع شده و او را از آن بدن شريف کشيدند.
مصباح کفعمي: 741 فصل خطبهها، رجوع شود به: الدمعة الساکبه: 374/4 و 375، ذريعة النجاة: 299 و 300.
شعر ضمیمه فارسی، همخوانی مداحان با شعر شیعتی
من این چنین بی کس نبودم کا ندرین وادی رسیدم بی کسم کردید و چَشم از چشمه خون مالامالم
من شهید کربلایم،سر بریده از قفایم
وحش و طیر این بیابان ، جمله سیرابند و چون تو
من که از آل رسولم ، تشنه آب زلالم
من شهید کربلایم،سر بریده از قفایم
اکبرم کُشتید و عون و جعفر و عباس و قاسم
این منم کظلم چون تو،طائر بشکسته بالم
من شهید کربلایم،سر بریده از قفایم
تذکر :
1 بهترین سبک خواندن همان است که جامع مداح تهران می خوانند و از صدسال پیش رایج است
2 اصل شعر هفت بیت است که سه تای ان را می خوانند
3 بند اول و سوم و بعد دوم را می خوانند ولی در متون مقتل به ترتیب بالا است
التماس دعا
@m_h_tabemanesh
لینک کانال مقتل ضامن اشک
@zameneashk
#وقایع_یازدهم_محرم
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
#عطش_علی_اصغر_ع_شب_هفتم_محرم 3
#شعر_شیعتی
#مقتل_گودال
شعر شیعتی به روایت لهوف سید و خصائص الحسینیه
اشگهای خونین در سوگ امام حسین ع
حضرت سکينه کنار بدن شريف امام حسين
سيد بن طاووس رحمه الله گويد:
پس از آن، سکينه عليهاالسلام جسد مطهر پدر بزرگوارش امام حسين عليهالسلام را به آغوش گرفت، عدهاي از عربها جمع شدند تا او را از جنازهي بابا جدا کنند [1] .
در نقل ديگري آمده است:
سکينه عليهاالسلام کنار جسد شريف پدر بزرگوارش گريست و نالههاي جانسوزي از دل کشيد و بيهوش افتاد.
سکينه عليهاالسلام، دختر امام حسين عليهالسلام ميگويد: روي جسد مطهر بابايم بيهوش افتاده بودم، در اين حال، از پدر بزرگوارم شنيدم که ميفرمود:
1- شيعتي ما ان شربتم ماء عذب فاذکروني أو سمعتم بغريب أو شهيد فاندبوني
2- و أنا السبط الذي من غير جرم قتلوني و بجرد الخيل بعد القتل عمداً سحقوني
3- ليتکم في يوم عاشوراء جميعا تنظروني کيف استسقي لطفلي فأبوا أن يرحموني
4- و سقوه سهم بغي عوض الماء المعين يا لرزء و مصاب هد أرکان الحجون
5- ويلهم! قد جرحوا قلب رسول الثقلين فالعنوهم ما استطعتم شيعتي في کل حين
1- اي شيعيان من! اگر آب شيرين گوارا را نوشيديد مرا ياد کنيد؛ يا اگر شنيديد کسي غريب يا شهيد شده به من ندبه کنيد.
2- من همان سبط و فرزند رسول خدا صلي الله عليه و آله و سلم هستم که بي جرم و گناه مرا کشتند؛ و عمدا بدن مرا بعد از کشتن زير سم اسبها پايمال کردند.
3- کاش همه شما در روز عاشورا بوديد و ميديديد؛ چگونه براي کودک خودم آب خواستم ولي آنها ندادند و به من رحم نکردند.
4- آنها کودک مرا به جاي آب پاک و روان با تير ستم سيراب کردند؛ واي از اين مصيبتي که ارکان کوه حجون را شکست.
5- واي بر آنها! آنها قلب پيامبر انس و جن را مجروح کردند؛ پس اي شيعيان من! هر موقعي، تا ميتوانيد آن دشمنان را لعنت کنيد.
از ابنرياح نقل شده که او ميگويد: من در واقعه ي کربلا حاضر بودم، چون آقا و مولايم امام حسين عليهالسلام شهيد شد خانمي در حالي که لباسهايش را بر زمين ميکشيد آمد و بر زمين افتاد، آن گاه برخاست در حالي که صورتش باز بود و مانند آفتاب ميدرخشيد و فرياد ميزد:
وا حسيناه! وا اماماه! وا قتيلاه! وا اخاه!
آنگاه به سوي جسد شريف امام عليهالسلام که جسد بي سري بود، آمد چون او را ديد به آغوش کشيد، و افتاد و فرياد زد و ناله نمود، آن قدر ناله هاي جانسوز زد که حاضران را به گريه انداخت.
پرسيدم: اين خانم کيست؟
گفتند: اين زينب، دختر اميرمؤمنان علي عليهالسلام است.
[1] بحارالانوار: 59:45.
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#وقایع_یازدهم_محرم
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
#عطش_علی_اصغر_ع_شب_هفتم_محرم 4
#شعر_شیعتی
#مقتل_گودال
#سکینة_سلام_الله_علیها
فخرجن حواسر مسلبات حافيات باکيات، يمشين سبايا في أسر الذلة، و قلن: بحق الله الا ما مررتم بنا علي مصرع الحسين عليهالسلام. فلما نظر [1] النسوة الي القتلي صحن، و ضربن وجوههن.
قال: فو الله لا أنسي زينب بنت علي عليهالسلام [2] تندب الحسين عليهالسلام، و تنادي بصوت حزين و قلب کئيب: يا محمداه! [3] صلي عليک ملائکة [4] السماء هذا حسين مرمل بالدماء، مقطع الأعضاء [5] و بناتک سبايا، الي الله المشتکي، و الي محمد المصطفي، و الي علي المرتضي،
[6] و الي فاطمة الزهراء [7] و الي حمزة سيد الشهداء، يا محمداه! [8] هذا حسين بالعراء، تسفي [9] عليه الصبا، قتيل أولاد البغايا، [10] وا حزناه! وا کرباه![11] [12] اليوم مات جدي رسول الله صلي الله عليه و آله و سلم، يا أصحاب محمداه! هؤلاء ذرية المصطفي، يساقون سوق [13] السبايا.
[14] [15] و في رواية: [16] : يا محمداه! بناتک سبايا و ذريتک مقتلة، تسفي عليهم ريح الصبا، و هذا حسين محزوز [17] الرأس من القفا، مسلوب العمامة و الرداء، بأبي من أضحي [18] عسکره في يوم الاثنين نهبا، بأبي من فسطاطه مقطع العري، بأبي من لا غائب [19] فيرتجي، و لا جريح فيداوي، بأبي من نفسي له الفداء، بأبي المهموم حتي قضي، بأبي العطشان حتي مضي، بأبي من شيبته [20] تقطر [21] بالدماء [22] ، بأبي من جده [23] محمد المصطفي، بأبي من جده [24] رسول اله السماء، بأبي من هو سبط نبي الهدي، بأبي محمد المصطفي، بأبي خديجة الکبري، بأبي علي المرتضي عليهالسلام، بأبي فاطمة الزهراء سيدة النساء، بأبي من ردت له [25] الشمس [حتي] صلي [26] .
قال الراوي: فأبکت و الله کل عدو و صديق. ثم ان سکينة اعتنقت جسد أبيها [27] الحسين عليهالسلام فاجتمعت [28] عدة من الأعراب حتي جروها عنه [29] .
ابنطاووس، اللهوف، 134 - 132 مساوي عنه: المجلسي، البحار، 59 - 58 / 45؛ البحراني،، العوالم، 303 - 302 / 17، البهبهاني، الدمعة الساکبة، 374 - 373/ 4؛ الدربندي، أسرار الشهادة، / 460، القمي، نفس المهموم، / 377 - 376؛ المازندراني، معالي السبطين، 54 / 2؛ الزنجاني، وسيلة الدارين، / 334 - 333
زنان را سربرهنه و جامه به يغما رفته و پا برهنه و شيون کنان بيرون آوردند و آنان را اسير کردند و با خواري ميبردند گفتند: «شما را به خدا، ما را از قتلگاه حسين ببريد!».
و چنين کردند. همين که چشم بانوان بر پيکرهاي کشتهگان افتاد، صيحه زدند و صورت خراشيدند. راوي گفت: «به خدا، زينب دختر علي از يادم نمي رود که باصداي غمناک و دل پر درد بر حسين ميناليد و صدا ميزد: اي محمدي که فرشتگان آسمان بر تو درود فرستاد! اين حسين است که به خون آغشته و اعضايش از هم جدا شده است. اين دختران تو است که اسيرند. شکايتم را به پيشگاه خداوند ميبرم و به محمد مصطفي و علي مرتضي و فاطمهي زهرا و حمزهي سيد الشهدا شکايت همي کنم. اي محمد! صلي الله عليه و آله و سلم اين حسين است که به روي خاک افتاده است و باد صبا خاک بيابان را بر بدنش ميپاشد. به دست زنازادگان کشته شده است. آه چه غصه اي! و چه مصيبتي! امروز مرگ جدم رسول خدا را احساس ميکنم. اي ياران محمد! اينان خاندان مصطفياند که اسيرشان نمودهاند و ميبرند».
و در روايتي است که گفت: «اي محمد! دخترانت اسير شدند و فرزندانت کشته شدند. باد صبا خاک بر پيکرشان ميپاشد و اين حسين است که سرش از پشت گردن بريده شده و عمامهاش به تاراج رفته است. پدرم به فداي آن که خيمهگاهش در روز دوشنبه تاراج شد. پدرم به قربان آن که طنابهاي خيمهاش بريده شد و خيمه و خرگاهش فرو نشست. پدرم به فداي آن که نه به سفري رفت که اميد بازگشت در آن باشد و نه زخمي برداشت که مرهم پذير باشد.
پدرم فداي آنکه اي کاش جان من قربان او ميشد. پدرم به فداي آن که با دل پر غصه از دنيا رفت. پدرم به فداي آن که با لب تشنه جان سپرد. پدرم به فداي آن که نوادهي پيغمبر هدايت بود. پدرم به قربان فرزند محمد مصطفي. پدرم به قربان فرزند خديجه کبري. پدرم به قربان فرزند علي مرتضي. پدرم به قربان فرزند فاطمهي زهرا، بانوي همهي زنان. پدرم به قربان فرزند کسي که آفتاب بر او بازگشت تا نماز کرد».
راوي گفت: «به خدا قسم دشمن و دوست را به گريه درآورد. سپس سکينه نعش پدرش حسين را در آغوش کشيد. جمعي از عربها آمدند و او را از کنار نعش پدر کشيدند و جدا کردند».
فهري، ترجمه لهوف، / 134 - 132.
تذکر ک مهم مهم مهم
عزیزان مقتل از روضه های بسیار مکشوف است و باید ده ها بار تمرین و خوانده شود و ذاکر مسلط بر شعر گردد و در جا و محلش که حقش ادا می شود بخواند
شماره در متن عربی مربوط به پاورقی است که قیاس لغات با مقاتل دیگر است
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#وقایع_یازدهم_محرم
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
#عطش_علی_اصغر_ع_شب_هفتم_محرم 5
#شعر_شیعتی
#مقتل_گودال
#سکینة_سلام_الله_علیها
شعر شیعتی به روایت مقتل ذریعة النجاة / [ صفحه 300]
سکينة اعتنقت جسد أبيها
ثم قال السيد رحمه الله: ثم ان سکينة عليهاالسلام اعتنقت جسد أبيها الحسين عليهالسلام، فاجتمع عدة من الأعراب حتي جروها عنه [1] .
و في نقل آخر: انها بکت علي جسده الشريف، و شهقت شهقات حتي غشي عليها.
قالت سکينة بنت الحسين عليهماالسلام: فسمعته في غشوتي يقول:
شيعتي ما ان شربتم ماء عذب فاذکروني أو سمعتم بغريب أو شهيد فاندبوني
و أنا السبط الذي من غير جرم قتلوني و بجرد الخيل بعد القتل عمدا سحقوني
ليتکم في يوم عاشورا جميعا تنظروني کيف أستسقي لطفي فأبوا أن يرحموني
و سقوه سهم بغي عوض الماء المعين يا لرزء و مصاب هد أرکان الحجون
ويلهم! قد جرحوا قلب رسول الثقلين فالعنوهم ما استطعتم شيعتي في کل حين
قال: فانتهبت حزينة، و هي تلطم [خدها] و تنوح، فاجتمعت عدة من الرجال [حتي] جروها عنه [2] .
و نقل عن ابنرياح أنه قال: شهدت وقعة کربلاء، فلما قتل سيدي و مولاي الحسين عليهالسلام أتته امرأة و هي تعثر بأذيالها حتي سقطت علي الأرض، ثم قامت و هي مسفرة وجهها، و اذا هي کبزعة الشمس و تنادي:
وا حسيناه! وا اماماه! وا قتيلاه! وا أخاه!
ثم انها أتت الي جسده الشريف و هو جثة بلا رأس، فلما رأته اعتنقته و نامت بطوله، و شهقته شهقات متتابعات، حتي أبکت کل من کان حاضرا.
فسألت عنها، فقالوا: هذه زينب بنت أميرالمؤمنين صلوات الله عليهما. [3] .
[ صفحه 303]
[1] اللهوف: 181، عنه البحار: 59 / 45.
[2] الدمعة الساکبة: 4 / 374 و 375.
[3] الدمعة الساکبة: 375 / 4.
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#عطش_علی_اصغر_ع_شب_هفتم_محرم 6
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
#اشک_بر_امام_حسین_علیه_السلام
#احادیث_ائمه
#اشک_ائمه_بر_امام_حسین_ع
گريهي امام صادق بر حسين
شيخ طوسي از عبدالله بن سنان روايت ميکند:
روز عاشورايي خدمت امام صادق عليهالسلام رسيدم. او را اندوهگين و گريان ديدم. عرض کردم: اي پسر پيامبر! گريهتان براي چيست؟ خدا چشمتان را گريان نکند. فرمود: مگر غافلي؟ آيا نميداني در مثل چنين روزي حسين عليهالسلام شهيد شده است؟ گفتم: سرورم! دربارهي روزهي اين روز نظرتان چيست؟ فرمود: از خوردن امساک کن بيآنکه براي سحري برخيزي و افطار کن بيآنکه شادماني کني و آن را روز روزهي کامل قرار مده؛ افطارت ساعتي پس از نماز عصر با جرعهاي آب باشد، چرا که در آن وقت از روز، جنگ با آل رسول تمام شد و حمله به آنان پايان گرفت، درحالي که سينفر از آنان در ميان دوستانشان کشته بر زمين افتاده بودند و شهادتشان بر رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم سخت بود و اگر آن روز زنده و در دنيا ميبود، ميبايست به او تسليت گفت. گويد: امام صادق عليهالسلام گريست تا محاسنش از اشکهايش خيس شد و فرمود: خداي متعال چون نور را آفريد، خلقت آن را در تقدير خويش روز اول ماه رمضان قرار داد و ظلمت را در روز چهارشنبه، روز عاشورا در چنان روزي يعني دهم ماه محرم قرار داد و براي هر يک از اين دو، شاخهها و راههايي قرار داد. [1] .
کليني با سند خويش از داوود رقي نقل ميکند:
در حضور امام صادق عليهالسلام بودم. آب طلبيد. چون نوشيد ديدم که چشمانش پر از اشک شد. فرمود: اي داوود! لعنت خدا بر قاتل حسين عليهالسلام! هيچ بندهاي نيست که آب بنوشد و حسين عليهالسلام و اهلبيت او را ياد کند و بر قاتل او لعنت بفرستد، مگر آنکه خداوند صد هزار حسنه براي او مينويسد و صد هزار گناه از او محو ميکند و صد هزار درجه بر او ميافزايد و گويا صد هزار برده را آزاد کرده است و خداوند روز قيامت او را با دل خنک محشور ميکند. [2] .
[1] مصباح المجتهد، ص 782.
[2] کافي، ج 6، ص 391.
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk