eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
6.2هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
881 فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh تبادل @m_h_tabemanesh
مشاهده در ایتا
دانلود
کلاس مجازی (آنلاین) مباحثه مقتل امام حسین ع در گروه متضمن البکاء برای دیدن جلسات مقتل لطفا هشتک زیر را بزنید👇👇👇 گروه متضمن البکاء https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 کانال ضامن اشک مخصوص پاسخگویی به سوالات https://telegram.me/zameneashk
4_6046311309832621662.mp3
8.47M
11. روضه ی مبارزه مسلم ع در کوچه 🌱 دو نفر تو کوچه گیر افتادندند 🌱دو نفر رو آتش زدند 🌱دو نفر رو در کوفه سنگسار کردند 12. روضه ی امان دادن اشعث لع به مسلم بن عقیل ع 🌱 گریز به امان دادن عباس در شب عاشورا 🌱 گریز به امان دادن علی اکبر 🌱 گریز به امان دادن حر و راهی بهشت شدن 🌱 امان زندان بان به طفلان مسلم و رها کردن آنها 🌱 امان به زوار امام حسین شبهای جمعه ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل @m_h_tabemanesh گروه و کلاس مقتل شناسی متضمن البکاء https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 ضامن اشک در واتساپ https://chat.whatsapp.com/Ie5H2bXilyv4aTbz9OP4hI کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
4_6046311309832621683.mp3
8.43M
13. روضه مسلم بن عقیل 4 مرتبه بر امام حسین ع گریست 🌱 در وداع اخر با امام حسین ع 🌱 شب عرفه… 🌱در بازار کوفه 🌱بالای دار الاماره 14. روضه ی امام حسین ع چند مرتبه بر سلم ع گریست. 🌺گریه امام حسین 🌱 در وداع 🌱 در خبر شهادت مسلم 🌱 روز عاشورا در صدا زدن او 15. روضه ی اسارت مسلم ع در بازار کوفه 🌱گریز وضعیت اسراء در بازار کوفه 🌱 نحن اسرای آل محمد 🌱 اسارت در بازار شام 🌱 اسارت روز یازدهم 🌱به حالت اسارت در مجلس شام و کوفه 🌱 سفارش امیر المومنین ع درباره اسیر ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل @m_h_tabemanesh گروه و کلاس مقتل شناسی متضمن البکاء https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 ضامن اشک در واتساپ https://chat.whatsapp.com/Ie5H2bXilyv4aTbz9OP4hI کانال باب الحسین ع https://t.me/Babolhusein کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6046311309832621694.mp3
7.94M
16. روضه ی عطش مسلم هنگام ورود به دار الامارة 🌱، گریز به روضه های عطش 🌱عطش علی اصغر در کلام امام حسین ع عطش رقیه، علی اکبر و... 🌱 گریز دست به دست کردن علی اصغر بین خیام از شدت عطش 17. روضه ی سلام نکردن بر ابن زیاد لع و 🌱گریز به سلام بر امام حسین ع بالای دار الاماره 🌱 سلام شهدا بر اما و وداع 🌱 سلام در زیارت عاشورا 18. روضه ی وصیت مسلم بن عقیل ع 🌱 گریز به وصیت و وداع امام حسین 🌱 وداع با طفل ی روزه 🌱 وداع اخر ای دی استاد برای طرح سوالات مقتل @m_h_tabemanesh گروه و کلاس مقتل شناسی متضمن البکاء https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 ضامن اشک در واتساپ https://chat.whatsapp.com/Ie5H2bXilyv4aTbz9OP4hI کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
263.4K
سلام صبح بخیر استاد این گریز که گفتید دو نفر در کوچه گیر انداختن یکی مسلم یکی فاطمه واقعا جگرم را سوزاند .خدا خیرتون بده لطفا مقتل امام صادق علیه السلام را هم بفرمایید السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل در پیام رسان ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk آی دی برای پرسش مقتل و ارسال مطلب @m_h_tabemanesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_5978556332427447039.mp3
37.54M
🌺🍀🌱 دعای امام صادق ع در حق محبان و زوار امام حسین ع. کانال باب الحسین ع https://t.me/Babolhusein کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل در پیام رسان ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk آی دی برای پرسش مقتل و ارسال مطلب @m_h_tabemanesh
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
❖﷽❖ 🔰مقتل امام صادق علیه السلام 📜سید بن طاووس (ره) در کتاب شریف «مهج الدعوات» فصل «ادعیه امام صادق علیه السلام » چنین مى‏نویسد: منصور در دوران حکومتش هفت بار امام صادق علیه السلام را نزد خود احضار کرده است؛ گاهى در مدینه و در ربذه به هنگام عزیمت حج و دیگر بار در کوفه و بغداد ، و در همه این جریانات تصمیم بر قتل امام داشت و در تمام این جریانات با امام بدرفتارى کرده و با وى سخن ناروا گفته است. در اینجا یکی از این وقایع تأسف برانگیز را از کتاب شریف «منتهی الآمال» اثر مرحوم شیخ عباس قمی (ره) نقل می کنیم. 🌠روزى منصور در قصر خود نشست و هر روز كه در آن قـصـر شـوم مى نشست آن روز را «روز ذبح» مى گفتند؛ زیرا كه نمى نشست در آن عـمـارت مـگـر براى قتل و سیاست.و در آن ایام حضرت صادق علیه السلام را از مـدیـنه طلبیده بود و آن حضرت داخل شده بود. چون شب شد و مقداری از شب گذشت ربیع را طـلبـیـد و گـفت: ... بـرو و جـعـفـر بن محمّد را در هر حالتى كه یافتی بیاور و نگذار كه هیئت و حالت خود را تغییر دهد. ربیع گفت: بیرون آمدم و گفتم «اِنّا للّهِ وَ اِنّا اِلَیْهِ راَجِعُونَ»  هلاك شدم ؛ زیرا كه اگـر آن حـضـرت را در ایـن وقـت بـه نزد منصور بیاورم با این شدت و غضبى كه او دارد البته آن حضرت را هلاك مى كند و آخرت از دستم مى رود و اگر نیاورم مرا مى كشد و نسل مرا بر مى اندازد و مالهاى مرا مى گیرد، پس مردد شدم میان دنیا و آخرت و نفسم بـه دنـیـا مـایـل شد و دنیا را بر آخرت اختیار كردم. 🌠 چـون از نـمـاز فـارغ شد گفتم بیا كه خلیفه تو را مى طلبد، فرمود: بـگذار كه دعا بخوانم و جامه بپوشم ، گفتم نمى گذارم فرمود كه بگذار بروم و غسلى بكنم و مهیاى مرگ گردم ، گفتم اجازه ندارم و نمى گذارم ، پس آن مرد پیر ضعیف را كه بیشتر از هـفـتـاد سـال از عـمـرش گـذشته بود با یك پیراهن و سر و پاى برهنه از خانه بیرون آوردم محمّد پسر ربیع گفت كه چون پدرم بـه خـانـه آمـد مـرا طـلبـیـد و مـن از هـمـه پـسـرهـاى او سـنـگـیـن دل تـر بـودم پس گفت برو به نزد جعفر بن محمّد و از دیوار خانه او بالا برو و بى خبر بـه سـراى او داخـل شـو، بـه هـر حـالى كـه او را یـافتى بـیـاور. پـس آخـر شـب بـه مـنـزل آن حـضـرت رسـیـدم و نـردبـانـى گـذاشـتـم و به خانه او بى خبر درآمدم دیدم كه پـیـراهـنـى پـوشـیـده و دسـتـمـالى بـر كـمـر بـسـتـه و مـشـغـول نـمـاز اسـت، چـون از نـمـاز فـارغ شد گفتم بیا كه خلیفه تو را مى طلبد، فرمود: بـگذار كه دعا بخوانم و جامه بپوشم ، گفتم نمى گذارم فرمود كه بگذار بروم و غسلى بكنم و مهیاى مرگ گردم، گفتم اجازه ندارم و نمى گذارم، پس آن مرد پیر ضعیف را كه بیشتر از هـفـتـاد سـال از عـمـرش گـذشته بود با یك پیراهن و سر و پاى برهنه از خانه بیرون آوردم، چون پاره اى راه آمد ضعف بر او غالب شد و من رحم كردم بر او و بر اسب خـود سـوار كـردم و چـون به در قصر خلیفه رسیدم شنیدم كه با پدرم مى گفت: واى بر تو اى ربیع ! دیر كرد و نیامد. 🌠پس ربیع بیرون آمد و چون نظرش بر امام علیه السلام افـتـاد و او را با این حالت مشاهده كرد گریست! زیرا ربیع اخلاص زیادی خدمت حضرت داشت و آن بزرگوار را امام زمان مى دانست. حضرت فرمود: كه اى ربیع! مى دانم كه تو به جانب ما میل دارى این قدر مهلت بده كه دو ركعت نماز به جا بیاورم و بـا پـروردگـار خـود مـنـاجـات نـمـایم، ربیع گفت: آنچه خواهى بكن، پس دو ركعت نـمـاز كـرد و زمـانی طولانی را بـا دانـاى راز عرض نیاز كرد و چون فارغ شد ربیع دست آن حضرت را گرفت و داخل ایوان برد، پس در میان ایوان نیز دعایى خواند، آن حضرت را به سبب زهری که منصور دوانیقی به ایشان خورانیده بود، چندان لاغر و باریك دید كه گویا هیچ چیز از آن بزرگوار نمانده جز سر نازنینش
🌠و چون امام عصر را بـه درون قصر برد و نگاه منصور بر آن حضرت افتاد از روى خشم گفت : اى جعفر! تـو تـرك نـمـى كـنـى حـسـد و سرکشی خود را بر بنی عباس و هر چند سعى مى كنى در خـرابـى حکومت ایـشـان فـایـده نـمـى بـخشد، حضرت فرمود: به خدا سوگند! اینها كه مى گـویـى هـیـچ یك را نكرده ام ، و تو مى دانى كه من در زمان بنى امیه كه دشمن ترین خلق خـدا بـودنـد بـراى مـا و شـمـا، بـه آن آزارهـا كـه از ایـشـان بـر مـا و اهل بیت ما رسید چنین اراده ای نكردم و از من به ایشان بدى نرسید و نسبت به شما نیز این چنین اراده نکرده ام ... ، پس منصور ساعتى سر در زیـر افكند و در آن وقت بر  بالشى تكیه كرده بود، او همیشه در زیر تخت خـود شمشیر مى گذاشت ، سپس گفت: دروغ مى گویى و دست در زیر تخت كـرد و نـامـه هـاى بـسیار بیرون آورد و به نزدیك آن حضرت انداخت و گفت: این نامه هاى تـو اسـت كـه بـه اهل خراسان نوشته اى كه بیعت مرا بشكنند و با تو بیعت كنند، حضرت فـرمـود: بـه خـدا سـوگـنـد كه اینها به من افترا است و من اینها را ننوشته ام و چنین اراده ای نـكـرده ام ...، ناگهان منصور شمشیر را به قدری از غلاف بیرون كشید، ربیع گفت: چون دیـدم كـه منصور دست به شمشیر برده است بر خود لرزیدم و یقین كردم كه آن حضرت را شـهـیـد خـواهـد كـرد، ولی ‍ شـمشیر را در غلاف كرد و گفت : شرم ندارى كه در این سن مى خـواهـى فتنه به پا كنى كه خونها ریخته شود؟ 🌠حضرت فرمود: نه به خدا سوگند كه ایـن نـامـه هـا را مـن نـنـوشـته ام و خط و مهر من در اینها نیست و بر من افترا بسته اند . پس منصور باز آتش غضبش مشتعل گردید و شمشیر را تمام از غلاف كشید، در حالی که آن حضرت نزد او ایستاده بود و مترصد شهادت بود ولی ناگهان منصور بار دیگر شـمشیر را در غلاف كرد و ساعتی سر به زیر افكند و سر برداشت و گفت: راست می گویی، سپس آن حضرت را نزدیك خود طلبید و بر کنار خود نشاند و پس از اکرام بسیار ایشان را راهی منزل نمود. ربـیـع گـفـت كـه مـن شـاد بـیـرون آمـدم و مـتـعـجـب بـودم از آنـچـه مـنـصـور اول در بـاب حـضـرت اراده داشـت و آنـچـه آخـر بـه عـمـل آورد، چـون بـه صـحـن قـصـر رسـیـدم گـفـتـم: یـابـن رسـول اللّه! مـن مـتـعـجـبـم از آنـچـه او اول بـراى شـمـا در خـاطـر داشـت و آنـچـه آخـر در حـق شـمـا بـه عمل آورد ....،و هر چه منصور اظهار خشم مـى نـمود هیچ اثر ترس و اضطرابی در شما مشاهده نمى كردم ، حـضـرت فـرمـود: كـسـى كـه جـلالت و عـظـمـت خـداونـد ذوالجلال در دل او جلوه گر شده است ابهت و شوكت مخلوق در نظر او مى نماید، و كسى كه از خدا مى ترسد از بندگان پروا ندارد. 🌠.. ربـیـع گـفـت به نزد خلیفه برگشتم و هنگامی که خلوت شد سبب آن رفتار عجیب را از منصور پرسیدم. گفت: اى ربیع ! در وقتى كه او را طلبیدم بر قتل او مصرّ بودم و بر آنكه از او عذرى قبول نكنم زیرا بودن او برای من، هر چند قیام به شمشیر نكند، گرانتر است از آنها كه قیام مى كنند؛ زیرا كه مى دانم او و پـدران او را مـردم امـام مـى دانـنـد و ایـشان را واجب الاطاعه مى شمارند و از همه خلق، عـالمـتـر و زاهـدتـر و خـوش اخـلاق تـرنـد و در زمـان بـنـى امـیـه مـن بـر احـوال ایـشـان مـطـلع بـودم ، هنگامی که در مـرتـبـه اول قـصـد قتل او كردم و شمشیر را مقداری از غلاف بیرون كشیدم دیدم كه رسول خدا صلى اللّه علیه و آله براى من متمثّل شد و میان من و او قرار گرفت و دستهایش را گشوده بود و آستینهاى خود را بالا زده بـود و رویش را تـرش كـرده بـود و از روى خـشم به سوى من نظر مى كرد من به آن سـبـب شـمـشـیـر را در غـلاف كردم. در مـرتـبـه دوم دیـدم كـه رسول خدا صلى اللّه علیه و آله بار دیگر نـزد مـن مـتـمـثـّل شـد، نـزدیـكـتـر از اول و خـشـمـش بسیار بـود و چـنـان بـر مـن حـمـله كـرد كـه اگـر مـن قـصـد قـتـل جـعـفـر مـى كردم او قصد قتل من مى كرد....، به این جهت از آن اراده برگشتم و او را اكرام كردم. ایشان فرزندان فاطمه اند و به حق ایشان جاهل نمى باشد مگر كسى كه بهره از دین نـداشـتـه بـاشـد. ❣گریز حمله به خانه شبانه امام صادق :در این موقف حضرت تنهایی به مجلس منصور رفتند نه با زن و بچه ...حضرت را اخر تکریم کردند عطر به محاسن مبارکشون زدند ...یا رسول الله کجا بودید در مجلس ابن زیاد ...زن و بچه دست به بسته تا گردن نشسته بودند امرا وزرا همه روس تخت مردم دور اطراف به ناموس شما نگاه میکردند ...بی بی حضرت زینب میفرمود یا اهل الکوفه غضوا ابصارکم نحن بنات رسول الله اما تسحتون من رسول الله ...یا اهل کوفه چشمانتان رو ببنیدید ما دختران پیامبریم ایا از پیامبر حجالت نمیکشید ابن زیاد یک چوپ داشت انجا منصور محاسن آقارو خوشبو کرد ولی اینجا ابن زیاد چوپ را در ریش اقا یکبار در گوش اقا یکبار در بینی اقا ...دهانش را باز میکرد میگفت عجب دندان های سفیدی داری حسین ...خوش خنده بودی حسین ... @zameneashk1 @m_h_tabemanesh
294.4K
سلام علیکم استادوقتتون بخیر میخاستم بگم پست ۱۱جیگر منوسوزوند😭 واینکه ایا همه این گفته هاتون یک روضه میشه یعنی همه رویه روضه کنیم بخواهیم بخونیم یانه این سخنان ارزشمندشمارو بریم بازمطالعه کنیم من هنوز هیچ مقتلی نخوندم فقط ازکانال ها روضه جمع آوری کردم😔 استاد یه مقدارسوادم کم هستش نمیتونم مقتل روبراخودم بازکنم یانمیتونم کجاهاشو یاد داشت کنم 😔 مقتل رونمیدونم چجوری یاداشت کنم ایاعربی ومعنی روباهم یاداشت کنم کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل در پیام رسان ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk آی دی برای پرسش مقتل و ارسال مطلب @m_h_tabemanesh