#عطش_علی_اصغر_ع_شب_هفتم_محرم 9
#عطش_امام_حسین_ع_و_اصحاب
#اشعار_عطش
#سخنان_دیگران_درباره_امام_حسین_علیه_السلام
#اهل_تسنن_و_عاشوراء
غمنامه كربلا 193 اشعار جانسوز يكى از بزرگان تابعين ..... ص : 193
جاءوا برأسك يا ابن بنت محمّد مترمّلا بدمائه ترميلا و كأنّما بك يا ابن بنت محمّد قتلوا جهارا عامدين رسولا قتلوك عطشانا و لمّا يرقبوا في قتلك التّنزيل و التّأويلا و يكبّرون بان قتلت و انّما قتلوا بك التّكبير و التّهليلا
«اى پسر دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم سر تو را رنگين به خونت آوردند. گويى اى پسر دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم با ريختن خون تو، به طور آشكار و عمد، پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم را كشتند. تو را با لب تشنه كشتند و در كشتن تو مراعات مفهوم ظاهر و باطن قرآن نكردند. هنگام كشتن تو تكبير (فتح) گفتند، در صورتى كه با كشتن تو، اللَّه اكبر و لا اله الّا اللَّه را كشتند.»
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk
#عطش_علی_اصغر_ع_شب_هفتم_محرم 18
#اهل_تسنن_و_عاشوراء
مقتل علی اصغر ع به روایت مرحوم سپهر در ناسخ التورایخ
شیر هم در سینه ی مادرش خشکیده است
تذکر :
متون زیر روضه های مشهوری است که بیشتر پیر غلامان استفاده می کردند توصیه می شود خصوصا ذاکرین جوان از این روضه استفاده کنند
علي اصغر که هنوز شش ماه مدت افزون نداشت، تشنه و گرسنه ميناليد؛ چه مادرش از شدت عطش شير در پستان نداشت.
امام عليهالسلام فرمود: «فرزند من علي را به من سپاريد تا با او وداع گويم.» و قماط (قماط (بکسر قاف): پارچهاي که شير خواره را در آن پيچند.) آن طفل را بگرفت و او را ببوسيد و گفت:
ويل لهؤلاء القوم اذا کان جدک محمد خصمهم.
يعني: «واي بر آن قوم، آن روز که جد تو محمد مصطفي با ايشان خصومت آغازد.» و آن طفل را بياورد و در برابر صف برافراشت.
گويا هميگفت: «اي بار خداي! در گنجينهي من جز اين گوهر بجاي نمانده، او را نيز هميخواهم در راه تو فدا کنم.»
آن گاه با کوفيان خطاب کرد که: «اي شيعيان آل ابوسفيان! اگر مرا گناهکار دانستهايد، بدين کودک گناهي نتوانيد بست. او را آب دهيد که از شدت عطش شير در پستان مادرش بخوشيده (خوشيدن (بر وزن پوشيدن): خشکيدن).»
هيچ کس او را پاسخ نگفت: حرملة بن کاهل اسدي تيري به سوي او گشاد داد و آن تير بر حلقوم علي اصغر آمد و درگذشت و خون روان گشت.
امام عليهالسلام کف به زير آن خون ميداشت و چون سرشار ميشد، به سوي آسمان برميافشاند.
حضرت باقر عليهالسلام ميفرمايد: «از آن خون قطرهاي به سوي زمين بازنيامد.» حسين عليهالسلام فرمود:
هون علي ما نزل بي أنه بعين الله.
يعني: «آسان است بر من چند که هدف سهام اين دواهي باشم، چه خداوند اين جمله را نگران است.»
ثم قال: لا يکون أهون عليک من فصيل. اللهم! ان کنت حبست عنا النصر، فاجعل ذلک لما هو خير لنا.
عرض کرد: «اي پروردگار! قتل طفل من، در نزد تو سهلتر از کشتن بچهي ناقهي صالح نيست. اگر امروز بازداشتهاي از ما فتح و نصرت را، ما را پاداشي از آن بهتر عنايت فرما.»
#اهل_تسنن_و_عاشوراء
اين وقت، به روايت ابنجوزي که از علماي اهل سنت و جماعت است، هاتفي ندا در داد:
دعه يا حسين! فان له مرضعة في الجنة.
يعني: «اي حسين! دست از اين کودک بازدار که در بهشت از براي او مرضعي (مرضع: زن شيرده (چون از صفات مختصهي زنان است، محتاج به تاء تأنيث نميباشد: مانند حائض و حامل).) مقرر است که او را شير دهد.»
پس حسين به روايت صاحب عوالم، بدن علي اصغر را با خون او براندود.
در شرح شافيه مسطور است که: «از اسب فرود آمد و بر او نماز گذاشت و بابن غلاف تيغ، حفرهاي در زمين کرد و او را مدفون ساخت.»
سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليهالسلام، 365 - 363 / 2
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات
@zameneashk