بسم الله الرحمن الرحیم
#شهادت_پیامبر_ص 3
#روضه_های_شهادت_پيامبر_اکرم_ص
#روضه_های_حضرت_زهراء_س_و_پیامبر_ص
#توجهات_خاص_پیامبر_ص_به_امیرامومنین_ع
#حادیث_و_فضائل_امیرامومنین_علیه_السلام
حضور علي و فاطمه علیهما السلام در کنار بستر پيامبر ص
روضه ی خواستن پیامبر ص هنگام احتضار علی ع را
و چون روز ديگر شد حال پيامبرص سخت شده از حال رفت و ملاقات با آنحضرت ممنوع گرديد و چون به حال آمد فرمود:برادر و يار مرا پيش من آريد و دوباره از حال رفت،
عايشه گفت:ابو بکر را پيش او آريد،ابو بکر را احضار کردند اما همين که رسول خدا چشمش را باز کرد و او را مشاهده نمود روي خود را بگردانيد،ابو بکر که چنان ديد برخاست و گفت:اگر به من کاري داشت بيان ميفرمود.چون ابو بکر برفت پيغمبر(ص)دوباره همان جمله را تکرار کرد و فرمود:برادر و يار مرا پيش من آريد
،حفصه گفت:عمر را پيش او آوريد.عمر را آوردند ولي رسول خدا(ص)همين که او را ديد روي خود از او بگردانيد و عمر نيز برفت.براي سومين بار رسول خدا(ص)فرمود:برادر و ياور مرا نزد من بخوانيد،
ام سلمه برخاست و گفت:علي را نزدش بياوريد که جز او را نميخواهد،از اين رو به نزد علي(ع)رفته او را کنار بستر آن حضرت آوردند و چون چشمش به علي افتاد اشاره کرد و علي پيش رفت و سر خود را روي سينه پيغمبر (ص)خم کرد،رسول خدا(ص)زماني طولاني با او به طور خصوصي و در گوشي سخن گفت،و در اين وقت دوباره از حال رفت علي(ع)نيز برخاست و گوشهاي نشست و سپس از اتاق آن حضرت خارج شد.و چون از علي(ع) پرسيدند:پيغمبر با تو چه گفت؟ فرمود:
گشوده شدن هزار ،هزار باب از علم بر امیر المومنین ع از طرف پیامبر ص
«علمني الف باب من العلم فتح لي کل باب الف باب و أوصاني بما انا قائم به انشاء الله».
هزار باب علم به من آموخت که هر بابي هزار باب ديگر را بر من گشود.به چيزي مرا وصيت کرد که ان شاء الله تعالي بدان عمل خواهم کرد.
و چون حالت احتضار و هنگام رحلتش فرا رسيد به علي(ع) فرمود:اي علي سر مرا در دامن خود گير که امر خدا آمد و چون جانم بيرون رفت آن را بدست خود بگير و به روي خود بکش،آن گاه مرا رو به قبله کن و کار غسل و نماز و کفن مرا به عهده گير و تا هنگام دفن از من جدا مشو و بدين ترتيب علي(ع)سر آن حضرت را به دامن گرفت و پيغمبر از حال برفت.
فاطمه(س)که اين جريانات را ميديد و در کناري نشسته بود در اينجا ديگر نتوانست خودداري کند و پيش آمده خود را روي سينه پدر انداخت و شروع بهگريستن نمود و اين شعر را خواند:
و ابيض يستسقي الغمام بوجهه
ثمال اليتامي عصمة للارامل .
رسول خدا(ص)که از صداي گريه دخترش به هوش آمد چشمانش را باز کرد و با صداي ضعيفي فرمود:
دخترکم اين گفتار عمويت ابو طالب است،آن را مگو و به جاي آن بگو:
«و ما محمد الا رسول قد خلت من قبله الرسل أفان مات او قتل انقلبتم علي اعقابکم».. (سوره آل عمران،آيه 144.)
اشک فاطمه س بر پیامبر و خبر شهادت حضرت زهراء س
فاطمه بسيار گريست،پيغمبر که چنان ديد به او اشاره کرد که نزديک بيا و چون نزديک رفت آهسته به او سخني گفت که چهره فاطمه از هم باز و شکفته شد و به دنبال آن رسول خدا(ص)از دنيا رفت.
و در روايات بسياري است که بعدها از فاطمه(س) پرسيدند:که پيغمبر چه چيز به تو گفت که آن بيتابي و اضطراب تو برطرف گرديد؟
فرمود:پيغمبر به من خبر داد نخستين کسي که از خاندانش به او ملحق ميشود من هستم و فاصله مرگ من و او چندان طول نميکشد و همين سبب رفع اندوه و بيتابي من شد.
زندگانی حضرت محمد ص
ای دی برای سوالات مقتل
@m_h_tabemanesh1
لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع
@zameneashk
کانال ضامن اشک ایتا
@zameneashk1