eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
7.5هزار دنبال‌کننده
3هزار عکس
2.7هزار ویدیو
1.1هزار فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر ایتا @zameneashk1 باب الحسین ع https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات مقتل و دریافت کتاب شیعتی و مذبوح فرات @m_h_tabemanes ای دی تبادل @Khademolmahdi404
مشاهده در ایتا
دانلود
- حدثني أبي و أخي و جماعة مشايخي عن محمد بن يحيى و أحمد بن إدريس عن حمدان بن سليمان النيسابوري عن عبد الله بن محمد اليماني عن منيع بن حجاج عن يونس عن صفوان الجمال قال قال لي أبو عبد الله ع لما أتى الحيرة هل لك في قبر الحسين ع قلت و تزوره جعلت فداك قال و كيف لا أزوره و الله يزوره في كل ليلة جمعة يهبط مع الملائكة إليه و الأنبياء و الأوصياء و محمد أفضل الأنبياء و نحن أفضل الأوصياء فقال صفوان جعلت فداك فتزوره في كل جمعة حتى تدرك زيارة الرب قال نعم يا صفوان ألزم ذلك يكتب لك زيارة قبر الحسين ع و ذلك تفضيل و ذلك تفضيل (1) پدر و برادر و جماعتى از اساتيدم، از محمّد بن يحيى و احمد بن ادريس، از حمدان بن سليمان نيشابورى از عبد اللَّه بن محمّد اليمانى، از منيع بن حجّاج، از يونس، از صفوان جمّال نقل كردهاند كه وى گفت: وقتى حضرت ابو عبد اللَّه عليه السّلام به حيره تشريف آوردند به من فرمودند: آيا مايل به زيارت قبر حسين عليه السّلام هستى؟ عرض كردم: فدايت شوم آيا قبر آن حضرت را زيارت مىكنى؟ حضرت فرمودند: چگونه آن را زيارت نكنم و حال آنكه خداوند متعال در هر شب جمعه با فرشتگان و انبياء و اوصياء به زمين هبوط كرده و او را زيارت مىكنند. البتّه حضرت محمّد صلّى اللَّه عليه و آله و سلّم افضل انبياء و ما افضل اوصياء هستيم. (طبق فرموده مرحوم مجلسى مقصود از زيارت حق تعالى، انزال رحمتهاى خاصهاش بر آن حضرت و زوّار آن جناب مىباشد). سپس صفوان عرض كرد: فدايت شوم پس، هر شب جمعه قبر آن حضرت را زيارت كرده تا بدين وسيله زيارت پروردگار را نيز كرده باشيم؟
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است., چهل شب جمعه زيارت امام حسين براي تشرف به محضر حضرت بقية الله مرحوم حاجي نوري در کتاب نجم الثاقب ميفرمايد: عالم جليل، مجمع فضائل و فواضل، شيخ علي رشتي رضوان الله تعالي عليه اين قضيه را نقل کردند: زماني از زيارت حضرت ابيعبدالله الحسين عليهالسلام، از راه آب به طرف نجف برميگشتم و در کشتي کوچکي که بين کربلا و طويريج، مسافرکشي ميکرد، نشستم. مسافرين آن کشتي که همه اهل حله بودند، مشغول لهو و لعب و مزاح و خنده بودند. فقط يک نفر در ميان آنها خيلي باوقار و سنگين نشسته بود و با آنها در مزاح و لهو و لعب مشغول نميشد و گاهي آن جمعيت با او دربارهي مذهبش شوخي و استهزاء ميکردند و به او طعن ميزدند و او را اذيت ميکردند! در عين حال آنها در غذا و طعام با او شريک و هم خرج بودند! من از اين رفتارشان تعجب ميکردم، ولي در کشتي نميتوانستم از او چيزي سئوال کنم. بالاخره به جايي رسيديم که عمق آب کم بود و چون کشتي سنگين بود و ممکن بود به گل بنشيند، ما را از کشتي پياده کردند. وقتي که در کنار فرات راه ميرفتيم، من از آن مرد با وقار پرسيدم: چرا شما با آنها اينطور با وقار و احترام رفتار ميکنيد و آنها شما را اينطور اذيت ميکنند؟! آن شخص گفت: اينها اقوام من و همگي سني هستند. پدرم هم سني بود، ولي مادرم شيعه بود من خودم هم سني بودم، ولي به برکت حضرت ولي عصر ارواحنا فداه به مذهب تشيع مشرف شدم! گفتم: شما چطور شيعه شديد؟ گفت: اسم من ياقوت و شغلم روغن فروشي در کنار جسر حله بود. چند سال قبل، براي خريدن روغن از حله همراه با جمعي، به قريهها و مکان چادرنشينان اطراف حله رفتم و به اندازهي مسافت چند منزل، از حله دور شدم. بالاخره در آنجا آنچه را ميخواستم خريدم و با جمعي از اهل حله برگشتم. در يکي از منازل که استراحت کرده بودم، خوابم برد و وقتي بيدار شدم، ديدم رفقا رفتهاند و من تنها در بيابان ماندهام! اتفاقا راه ما تا حله راه بيآب و علفي بود و درندگان زيادي هم داشت و آبادي هم در آن نبود! به هر حال من برخاستم و آنچه داشتم بر مرکبم بار کردم و به دنبال آنها رفتم. ولي راه را گم کردم و در بيابان متحير ماندم و کمکم از تشنگي و درندگاني که ممکن بود به سراغم بيايند، فوقالعاده به وحشت افتادم، پس به اولياء خدا! که آن روز به آنها معتقد بودم مثل ابوبکر و عمر و عثمان و معاويه و غير هم متوسل شدم و استغاثه کردم، ولي خبري نشد! در آن هنگام يادم آمد که مادر به من ميگفت: ما امام زماني داريم که زنده است و هر وقت کار بر ما مشکل ميشود و يا راه را گم ميکنيم، او به فريادمان ميرسد و کنيهاش «اباصالح عليهالسلام» است. من با خداي تعالي عهد بستم که اگر او مرا از اين گمشدگي نجات بدهد، به دين مادرم که مذهب شيعه است مشرف ميگردم. بالاخره به آن حضرت استغاثه کردم و فرياد ميزدم. «يا اباصالح ادرکني»! ناگهان ديدم يک نفر کنار من راه ميرود و بر سرش عمامهي سبزي مانند اينها (به علفهايي که کنار نهر روييده بود، اشاره کرد) است. او راه را به من نشان داد و فرمود: «به دين مادرت مشرف شو! سپس فرمود: الان به قريهاي ميرسي، که اهل آنجا همه شيعهاند. گفتم: اي آقاي من! شما با من نميآيي تا مرا به اين قريه برساني؟ فرمودند: «نه، زيرا در اطراف دنيا هزارها نفر به من استغاثه ميکنند و من بايد به فريادشان برسم و آنها را نجات بدهم!» و فورا از نظر غائب شدند. چند قدمي که رفتم، به آن قريه رسيدم! با آنکه به قدري مسافت تا آنجا زياد بود که رفقايم در روز بعد به آنجا رسيدند. وقتي به حله رسيدم، نزد سيدالفقهاء جناب سيد مهدي قزويني ساکن حله رفتم و قضيهام را براي او نقل کردم و شيعه شدم و معارف تشيع را از او ياد گرفتم. سپس از او سئوال کردم که من چه بکنم تا يک مرتبهي ديگر هم خدمت حضرت ولي عصر ارواحنا فداه برسم و آن حضرت را ملاقات کنم؟ سيد قزويني فرمود: چهل شب جمعه به کربلا برو و امام حسين عليهالسلام را زيارت کن! پس از آن، به اين کار مشغول شدم و هر شب جمعه از حله به کربلا ميرفتم، تا آنکه شب جمعهي آخري شد. تصادفا ديدم که مأمورين براي ورود به شهر کربلا، جواز ميخواهند و آنها اين دفعه سختگيري ميکنند. من هم نه جواز و تذکرهاي داشتم و نه پولي داشتم که آن را تهيه کنم و متحير ايستاده بودم! مردم صف کشيده بودند و جنجالي برپا بود. هر فکري کردم که از راهي، مخفيانه وارد شهر کربلا شوم، ممکن نشد. در اين موقع از دور حضرت صاحب الزمان عجل الله تعالي فرجه الشريف را در لباس اهل علم ايراني که عمامه سفيدي بر سر داشتند، در داخل شهر کربلا ديدم!
28 زيارت قبر حسين عليه السلام امان از آتش مجلسى عليه الرحمه در بحار از جناب سليمان اعمش كه از بزرگان شيعه و نزد همه مسلمين محترم و مورد اعتماد است نقل مى نمايد: كه در كوفه شبى همسايه ام در خانه من بود در اثناء صحبت فضيلت زيارت امام حسين عليه السلام را در شب جمعه ذكر نمودم همسايه منكر بود. گذشت ، فردا اعمش و چند نفر ديگر به كربلا رفتند، امّا همسايه را ديدند كه زودتر از آنها و گريان آمده است ، پس از آنكه از او علّت را مى پرسند، گويد: پس از آنكه خوابيدم ديدم قيامت بر پا شده هودجى سياه پوش از آسمان نازل ودر آن مخدره دو عالم فاطمه زهرا (س ) است ، همه دستها رو بهودج دراز است و تقاضاى شفاعت دارند رقعه هائى به دست اشخاص داده مى شود، نگاه كردم ديدم در آن نو شته : ((امان من النار لزوّار قبر الحسين عليه السلام فى ليله الجمعه)) امان و راحتى از آتش است براى زيارت كنندگان قبر امام حسين عليه السلام در شب جمعه . گفتم : اى بى بى عالم به من هم لطف بفرما كه من سخت به آن نيازمندم فرمود: مگر تو منكر فضيلت زيارت قبر فرزندم حسين عليه السلام نبودى . 1- امان من النار 2- شب جمعه و زیارت امام حسین ع 3- فاطمة س و زیارت امام حسین ع ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات و سوالات مقتل امام حسین ع @zameneashk لینک گروه مقتل متضمن البکاء مخصوص پرسش از سوالات مقتل امام حسین ع https://t.me/joinchat/CQ5QIjy-YrCfVxk0vCn8Lg ضامن اشک ایتا @zameneashk1
هدایت شده از نوای مقتل
مقتل علی اکبر ع به روایت ابن‏طاووس، اللهوف 🌺 فلما لم يبق معه سوي أهل بيته، خرج علي بن الحسين عليهم‏السلام - و کان من أصبح الناس وجها، و أحسنهم خلقا - فاستأذن أباه في القتال، فأذن له، ثم نظر اليه نظر آئس منه، و أرخي عليه‏السلام عينه ، و بکي، ثم قال: اللهم اشهد، فقد برز اليهم غلام أشبه الناس خلقا و خلقا و منطقا برسولک صلي الله عليه و آله و سلم، و کنا اذا اشتقنا الي نبيک، نظرنا اليه. فصاح، و قال: يا ابن‏سعد! قطع الله رحمک کما قطعت رحمي! فتقدم نحو القوم، فقاتل قتالا شديدا، و قتل جمعا کثيرا، ثم رجع الي أبيه، و قال: يا أبت! العطش قد قتلني، و ثقل الحديد قد أجهدني، فهل الي شربة من الماء سبيل؟ فبکي الحسين عليه‏السلام و قال: واغوثاه يا بني! قاتل قليلا، فما أسرع ما تلقي جدک محمدا صلي الله عليه و آله و سلم، فيسقيک بکأسه الأوفي شربة لا تظمأ بعدها أبدا. فرجع الي موقف النزال و قاتل أعظم القتال، فرماه منقذ بن مرة العبدي (لعنه الله تعالي) بسهم، فصرعه، فنادي: يا أبتاه! عليک السلام، هذا جدي يقرئک السلام، و يقول لک: عجل القدوم علينا. ثم شهق شهقة، فمات. فجاء الحسين عليه‏السلام حتي وقف عليه، و وضع خده علي خده، و قال: «قتل الله قوما قتلوک، ما أجرأهم علي الله و علي انتهاک حرمة الرسول، علي الدنيا بعدک العفاء». قال الراوي: و خرجت زينب بنت علي عليه‏السلام، تنادي: يا حبيباه! با ابن أخاه! و جاءت، فأکبت عليه، فجاء الحسين عليه‏السلام، فأخذها، وردها الي النساء . ابن‏طاووس، اللهوف، / 114 – 112 🌺 و چون آن حضرت به جز خاندانش کسي نماند، علي بن الحسين عليه‏السلام که از زيبا صورتان و نيکو سيرتان روزگار بود، بيرون شد و از پدرش اجازه‏ي جنگ خواست. حضرت اجازه‏اش داد. سپس نگاهي مأيوسانه به او کرد و چشمان خود به زير افکند و اشک فروريخت. سپس فرمود: «بار الها! گواه باش جواني که در صورت و سيرت و گفتار شبيه‏ترين مردم به پيغمبرت بود، به جنگ اين مردم رفت. ما هر گاه به ديدن پيغمبرت مشتاق مي‏شديم، به اين جوان نگاه مي‏کرديم.» پس به فرياد بلند صدا زد: «اي پسر سعد، خدا رحم تو را قطع کند! همچنان که رحم مرا قطع کردي.» علي عليه‏السلام به جانب لشکر شد و جنگ سختي نمود و عده‏اي را کشت و به نزد پدرش بازگشت و عرض کرد: «پدر جان! تشنگي به جانم آورد و از سنگيني اسلحه‏ي آهنين سخت ناراحتم. آيا جرعه‏ي آبي را فراهم مي‏شود؟» حسين عليه‏السلام به گريه افتاد و فرمود: «اي امان! پسر جانم کمي هم به جنگ ادامه بده. ساعتي بيش نمانده است که جدت محمد را ملاقات کني. او با کاسه‏اي لبريز از آب تو را سيراب خواهد کرد. آبي که پس از آشاميدن آن، هرگز تشنه نخواهي شد.» پس آن جوان به ميدان بازگشت و کارزار عظيمي نمود تا آن که منقذ بن مرة عبدي لعين تيري به سوي او پرتاب نمود و از پايش درآورد. صدا زد: «پدرم سلام بر تو! اينک جدم است که بر تو سلام مي‏رساند و مي‏فرمايد: هر چه زودتر نزد ما بيا!» پس نعره‏اي برآورد و مرغ روحش از قفس تن پرواز نمود. حسين عليه‏السلام آمد تا بر بالينش نشست و صورت خود به صورت علي گذاشت و فرمود: «خدا بکشد گروهي را که تو را کشتند. چه جرأتي نسبت به خدا و هتک احترام پيغمبر داشتند! بعد از تو، خاک بر سر دنيا باد!» راوي گفت: زينب، دختر علي عليه‏السلام از خيمه‏ها بيرون شد و فرياد مي‏زد «اي دلبندم! اي فرزند برادرم.» و مي‏آمد تا آن که خود را به روي کشته‏ي آن جوان انداخت. حسين آمد و بازوي خواهر را گرفت و به سوي زنان حرم برگردانيد. فهري، ترجمه‏ي لهوف، / 114 - 112 ❤️ مبلغ امام حسین ع باشیم ❤️ آیدی استاد برای طرح سوالات مقتل تلگرام @m_h_tabemanesh2 ایتا @m_h_tabemanesh ┄┅┅┅❅❁❅┅┅┅┄ "کلاس آنلاین مقتل شناسی" https://t.me/joinchat/1mMEyJCOrVMwYmI0 "باب الحسین(ع)" https://t.me/Babolhusein ضامن اشک تلگرام https://telegram.me/zameneashk کانال ضامن اشک ایتا https://eitaa.com/zameneashk1
هدایت شده از نوای مقتل
حسین خلجی /نواهنگ ویژه اربعین4_5947389807754742200.mp3
زمان: حجم: 3.87M
متن شعر سلام آقا: سلام آقا که الان روبروتونم من اینجامو زیارت نامه میخونم حسین جانم تو که باشی دلم دیگه نمی لرزه همین گریه به لبخند تو می‌ارزه حسین جانم بذار سایه ت. همیشه رو سرم باشه قرار ما شب جمعه حرم باشه حسین جانم حرم گفتم هوای کربلا کردم هواییشم فقط دور تو میگردم حسین جانم پناهم باش به جز روضه ت. پناهی نیست به غیر از تو برا من تکیه گاهی نیست حسین جانم به قربونت نگاه اطلسی داری واسم آقا همش دلواپسی داری حسین جانم غلط گفتم که چیزی توی کاسم نیست چی کم دارم تو رو دارم حواسم نیست حسین جانم سبک بالم تو ایوون تو جا دارم از این دنیا یه قطعه کربلا دارم حسین جانم دوست دارم همه داراییم اینه دلم میره ضریحت رو که میبینه حسین جانم سلام آقا که الآن رو به روتونم من اینجامو زیارت نامه میخونم حسین جانم کانال نوای مقتل https://eitaa.com/Navaymagtal
🌺🌺🥀 غارت پیراهن امام حسین علیه السلام قال الراوی: و قال الحسین علیه‏السلام: ابغوا لی ثوبا لا یرغب فیه، أجعله تحت ثیابی، لئلا أجرد منه فأتی بتبان، فقال: لا، ذاک لباس من ضربت علیه الذلة فأخذ ثوبا خلقا، فخرقه، و جعله تحت ثیابه، فلما قتل علیه‏السلام جردوه منه. ثم استدعی الحسین علیه‏ السلام بسراویل من حبرة، ففزرها، و لبسها، و انما فزرها لئلا یسلبها، فلما قتل علیه‏السلام سلبها بحر بن کعب لعنه الله علیه، و ترک الحسین صلوات الله علیه مجردا. 🌺🥀 فکانت یدا بحر بن کعب بعد ذلک تیبسان فی الصیف، کأنهما عودان یابسان، و تترطبان فی الشتاء، فتنضحان دما وقیحا الی أن أهلکه الله تعالی. سید بن طاووس در لهوف درباره ی غارت پیراهن امام حسین صلوات الله علیه می نویسد: حسین علیه‏ السلام فرمود: «جامه‏ای که مورد رغبت کسی نباشد، به من بدهید که در زیر لباسهای خود بپوشم تا مگر آن را از تنم بیرون نیاورند.» شلوار کوتاهی (لباس زیر پیراهن تنگ بود) به حضورش آوردند. فرمود: «نه این جامه‏ی کسی است که ذلت و خواری دامنگیرش شده باشد.» پس جامه‏ی کهنه‏ی پاره ی دیگری را گرفت و مجددا آن را پاره پاره کرد و زیر جامه‏هایش پوشید؛ ولی چون حسين عليه‏السلام کشته شد بدنش از آن جامه برهنه بود. زیرا أبحر بن کعب آن را بربود و آن بزرگوار را برهنه گذارد. دو دست أبحر بن کعب لعنة الله علیه پس از واقعه ی کربلا در تابستان خشک می ‏شد به گونه ای که دستانش مانند دو چوب خشک بود و در زمستان تازه می ‏شد و خون و چرک از آن می‏آمد و به همين حال بود تا خدا نابودش کرد. 🌱🌱🌱 کتاب شیعتی صفحه ی 54 🌱🌱🌱 السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر ایتا @zameneashk1 باب الحسین ع https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات مقتل و دریافت کتاب شیعتی و مذبوح فرات @m_h_tabemanes