eitaa logo
ضامن اشک بر امام حسین ع مادرش فاطمه س است.
6.2هزار دنبال‌کننده
2.7هزار عکس
2.4هزار ویدیو
867 فایل
السلام علیک یاابا عبدالله کانال ویژه مقتل امام حسین ع با متن عربی و ترجمه از منابع معتبر و پاسخ به شبهات مقتل است ایتا @zameneashk1 تلگرام @zameneashk باب الحسین ع https://t.me/Babolhusein آی دی پاسخ به سوالات @m_h_tabemanesh آی دی تبادل @purbakhsh
مشاهده در ایتا
دانلود
5 شعر شیعتی به روایت مقتل ذریعة النجاة / [ صفحه 300] سکينة اعتنقت جسد أبيها ثم قال السيد رحمه الله: ثم ان سکينة عليهاالسلام اعتنقت جسد أبيها الحسين عليه‏السلام، فاجتمع عدة من الأعراب حتي جروها عنه [1] . و في نقل آخر: انها بکت علي جسده الشريف، و شهقت شهقات حتي غشي عليها. قالت سکينة بنت الحسين عليهماالسلام: فسمعته في غشوتي يقول: شيعتي ما ان شربتم ماء عذب فاذکروني أو سمعتم بغريب أو شهيد فاندبوني‏ و أنا السبط الذي من غير جرم قتلوني و بجرد الخيل بعد القتل عمدا سحقوني‏ ليتکم في يوم عاشورا جميعا تنظروني کيف أستسقي لطفي فأبوا أن يرحموني‏ و سقوه سهم بغي عوض الماء المعين يا لرزء و مصاب هد أرکان الحجون‏ ويلهم! قد جرحوا قلب رسول الثقلين فالعنوهم ما استطعتم شيعتي في کل حين‏ قال: فانتهبت حزينة، و هي تلطم [خدها] و تنوح، فاجتمعت عدة من الرجال [حتي] جروها عنه [2] . و نقل عن ابن‏رياح أنه قال: شهدت وقعة کربلاء، فلما قتل سيدي و مولاي الحسين عليه‏السلام أتته امرأة و هي تعثر بأذيالها حتي سقطت علي الأرض، ثم قامت و هي مسفرة وجهها، و اذا هي کبزعة الشمس و تنادي: وا حسيناه! وا اماماه! وا قتيلاه! وا أخاه! ثم انها أتت الي جسده الشريف و هو جثة بلا رأس، فلما رأته اعتنقته و نامت بطوله، و شهقته شهقات متتابعات، حتي أبکت کل من کان حاضرا. فسألت عنها، فقالوا: هذه زينب بنت أميرالمؤمنين صلوات الله عليهما. [3] . [ صفحه 303] [1] اللهوف: 181، عنه البحار: 59 / 45. [2] الدمعة الساکبة: 4 / 374 و 375. [3] الدمعة الساکبة: 375 / 4. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
6 گريه‏ي امام صادق بر حسين شيخ طوسي از عبدالله بن سنان روايت مي‏کند: روز عاشورايي خدمت امام صادق عليه‏السلام رسيدم. او را اندوهگين و گريان ديدم. عرض کردم: اي پسر پيامبر! گريه‏تان براي چيست؟ خدا چشمتان را گريان نکند. فرمود: مگر غافلي؟ آيا نمي‏داني در مثل چنين روزي حسين عليه‏السلام شهيد شده است؟ گفتم: سرورم! درباره‏ي روزه‏ي اين روز نظرتان چيست؟ فرمود: از خوردن امساک کن بي‏آنکه براي سحري برخيزي و افطار کن بي‏آنکه شادماني کني و آن را روز روزه‏ي کامل قرار مده؛ افطارت ساعتي پس از نماز عصر با جرعه‏اي آب باشد، چرا که در آن وقت از روز، جنگ با آل رسول تمام شد و حمله به آنان پايان گرفت، درحالي که سي‏نفر از آنان در ميان دوستانشان کشته بر زمين افتاده بودند و شهادتشان بر رسول خدا صلي الله عليه و اله و سلم سخت بود و اگر آن روز زنده و در دنيا مي‏بود، مي‏بايست به او تسليت گفت. گويد: امام صادق عليه‏السلام گريست تا محاسنش از اشکهايش خيس شد و فرمود: خداي متعال چون نور را آفريد، خلقت آن را در تقدير خويش روز اول ماه رمضان قرار داد و ظلمت را در روز چهارشنبه، روز عاشورا در چنان روزي يعني دهم ماه محرم قرار داد و براي هر يک از اين دو، شاخه‏ها و راههايي قرار داد. [1] . کليني با سند خويش از داوود رقي نقل مي‏کند: در حضور امام صادق عليه‏السلام بودم. آب طلبيد. چون نوشيد ديدم که چشمانش پر از اشک شد. فرمود: اي داوود! لعنت خدا بر قاتل حسين عليه‏السلام! هيچ بنده‏اي نيست که آب بنوشد و حسين عليه‏السلام و اهل‏بيت او را ياد کند و بر قاتل او لعنت بفرستد، مگر آنکه خداوند صد هزار حسنه براي او مي‏نويسد و صد هزار گناه از او محو مي‏کند و صد هزار درجه بر او مي‏افزايد و گويا صد هزار برده را آزاد کرده است و خداوند روز قيامت او را با دل خنک محشور مي‏کند. [2] . [1] مصباح المجتهد، ص 782. [2] کافي، ج 6، ص 391. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
7 مجموعه آثار استاد شهيد مطهرى،ج‏17 193 قوت قلب أبا عبد الله عليه السلام ..... ص : 191 أبا عبد اللَّه را گرفتند. هر كدام سخنى با اين اسب مى‏گويد. طفل عزيز أبا عبد اللَّه مى‏گويد: اى اسب! «هَلْ سُقِىَ ابى امْ قُتِلَ عَطْشاناً؟» من از تو يك سؤال مى‏كنم: پدرم كه مى‏رفت، با لب تشنه رفت (گريه استاد)؛ من مى‏خواهم بدانم كه آيا پدرم را با لب تشنه شهيد كردند يا در دم آخر به او يك جرعه آب دادند؟ (گريه استاد). اينجاست كه يك منظره ديگرى رخ مى‏دهد كه قلب مقدس امام زمان را آتش مى‏زند: «وَ اسْرَعَ فَرَسُكَ شارِداً مُحَمْحِماً باكِياً، فَلَمّا رَأَيْنَ النِّساءُ جَوادَكَ مَخْزِيّاً وَ ابْصَرْنَ سَرْجَكَ مَلْوِيّاً خَرَجْنَ مِنَ الْخُدورِ ناشِراتِ الشُّعورِ عَلَى الْخُدورِ لاطِماتٍ» روضه امام زمان است؛ مى‏گويد: جدّ بزرگوار! اهل بيت تو به امر تو از خانه بيرون نيامدند اما وقتى كه اسب بى‏صاحبت را ديدند موها را پريشان كردند، همه به طرف قتلگاه تو آمدند (گريه استاد). ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
8 آب را به روي فرزندان پيغمبر مي بندند طبري از قول حميد بن مسلم ازدي آورده است نامه اي از جانب عبيدالله زياد به عمر رسيد که مضمون آن چنين بود اما بعد. بين آب، و حسين و يارانش حايل شو، و مگذار حتي يک قطره از آن به کامشان برسد؛ همان طور که با پرهيزگار پاک سرشت مظلوم، اميرالمؤمنين عثمان رفتار شده است! در اجراي اين دستور، عمر سعد مقرر داشت تا عمرو بن حجاج با پانصد سوار تحت فمران خود برکنار گذرگاه آب فرات موضع بگيرند و نگذارند يک قطره از آب به حسين و يارانش بسد! اين فرمان سه روز پيش از شهادت امام صادر و به اجرا گذاشته شد. در اين هنگام، عبدالله بن حصين ازدي، از قبيله بجيله، روي به امام کرد و بانگ برداشت اين آب را مي بيني که چون آسمان صاف و زلال است، به خدا سوگند يک قطره از آن را نخواهيد چشيد تا از تشنگي بميريد! امام در پاسخ او چنين دعا کرد بارخدايا! او را بر اثر تشنگي بميران و هرگز نيامرز! حميد بن مسلم مي گويد پس از ماجراي کربلا، عبدالله بيمار شد و من روزي به عيادتش رفتم. قسم به خدا که من خود مي ديدم که به سبب آن بيماري آن قدر آب مي نوشيد که از حال مي رفت و شکمش خيلي از آب پر مي شد. آن وقت آنچه را که نوشيده بود بالا مي آورد و بار ديگر آب مي خواست و مي نوشيد و چون خيک پر از آب مي شد و بالا مي آورد و هرگز تشنگيش کاسته نمي شد. و در همين حال بود تا به سبب تشنگي جان داد! ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
9 غم‏نامه كربلا 193 اشعار جانسوز يكى از بزرگان تابعين ..... ص : 193 جاءوا برأسك يا ابن بنت محمّد مترمّلا بدمائه ترميلا و كأنّما بك يا ابن بنت محمّد قتلوا جهارا عامدين رسولا قتلوك عطشانا و لمّا يرقبوا في قتلك التّنزيل و التّأويلا و يكبّرون بان قتلت و انّما قتلوا بك التّكبير و التّهليلا «اى پسر دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم سر تو را رنگين به خونت آوردند. گويى اى پسر دختر پيامبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم با ريختن خون تو، به طور آشكار و عمد، پيغمبر صلى اللَّه عليه و آله و سلم را كشتند. تو را با لب تشنه كشتند و در كشتن تو مراعات مفهوم ظاهر و باطن قرآن نكردند. هنگام كشتن تو تكبير (فتح) گفتند، در صورتى كه با كشتن تو، اللَّه اكبر و لا اله الّا اللَّه را كشتند.» ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13 مقتل علی اصغر به روایت سید بن طاووس ره قال: ولمّا رأى الحسين عليه السلام مصارع فتيانه وأحبّته، عزم على لقاء القوم بمهجته‏ونادى: هل من ذابّ يذبّ عن حرم رسول اللَّه صلى الله عليه و آله؟ هل من موحِّد يخاف اللَّه فينا؟ هل من مغيث يرجو اللَّه بإغاثتنا؟هل من معين يرجو ما عند اللَّه في إعانتنا؟فارتفعت أصوات النِّساء بالعويل‏، فتقدّم إلى [باب‏]الخيمة، وقال‏ لزينب: ناوليني ولدي‏ الصّغير حتّى أودِّعه، فأخذه وأومأ إليه ليقبِّله‏ فرماهُ حرملة بن الكاهل الأسديّ لعنه اللَّه تعالى بسهم، فوقع في نحره فذبحه. فقال لزينب: خذيه، ثمّ تلقّى الدّم بكفّيه،فلمّا امتلأتا، رمى بالدّم نحو السّماء، (7*) ثمّ قال: هوّن‏ عليَّ ما نزل بي أ نّه بعين اللَّه. قال الباقر عليه السلام: فلم يسقط من ذلك الدّم قطرة إلى الأرض 8. 11 ابن طاوس، اللّهوف،/ 116- 117/ عنه: البهبهاني، الدّمعة السّاكبة، 4/ 335؛ الدّربنديّ، أسرار الشّهادة،/ 402؛ القمّي، نفس المهموم،/ 349؛ القزويني، تظلّم‏الزّهراء،/ 203؛ الحائري، ذخيرة الدّارين، 1/ 140، 141، المازندراني، معالي‏السّبطين، 1/ 423- 424؛ النّقدي، زينب الكبرى،/ 105- 106؛ الميانجي، العيون‏العبرى،/ 171- 172؛ الزّنجاني، وسيلة الدّارين‏ ،/ 283، 284 وداع اول هل من ذاب يذب عن حرم رسول الله، هل من موحد يخاف الله فينا، هل من مغيث يرجو الله في اغاثتنا. پس از شهادت حضرت اباالفضل العباس «عليه‏السلام» حسين تنها ماند و هيچ کس جز او مردي در خيام نمانده بود، يک نگاهي به خيمه‏هاي بي‏صاحب انصار و يک نظري به خيام بني‏هاشم کرد، و توجهي به صفوف کشتگان نمود و سر به نيزه غريبي نهاد با صداي بلند که همه کس بشنود، فرمود: آيا کسي هست از حرم رسول خدا «صلي الله عليه و آله و سلم» حمايت کند؟ آيا خداترسي هست که ما را در اين بيابان پناه باشد؟ هيچکس از ترس جوابي نداد! نبض همه از حرکت ايستاد! لبیک زنان به استغاثه امام حسین ع با اشک و ندبه زنان حرم که اين سخن بشنيدند در اعماق قلب آنها اثر کرده، صداي واحسينا بلند کردند، سيدالشهداء «عليه‏السلام» آمد به طرف خيام آنها را امر به صبر و شکيبائي داد، عليل بيمار علي بن الحسين السجاد «عليه‏السلام» از عمه‏اش عصا و شمشير خواست تا پدر را ياري کند، ولي امام او را مورد تفقد قرار داد فرمود: تو حجت خدائي پس از من، بايد بردبار و شکيبا باشي، تا اين قافله را به مدينه برساني. لبک علی اصغر ع کودک شيرخوار هم از ميان گهواره استغاثه‏ي پدر را لبيک گفت، فرمود: بياوريد او را وداع کنم، زنان و فرزندان را امر به سکوت و صبر کرد، و يک جبه‏اي از خز داشت آن را خواست، عمامه‏ي مخصوص رسول خدا و دراعه‏ي اميرالمؤمنين و شمشير پدر را گرفت، آنگاه فرمود: ايتيني بثوب عتيق لا يرغب فيه احد، آن پيراهن کهنه مرا بياوريد که هيچ کس رغبت بدو نکند. پيراهن را گرفت و چند جاي آن را باز پاره کرد و اين پيراهني است که انبياء سلف را در مهام مخاطرات حفظ کرده بود، مانند آتش نمرود، آب نيس، صليب عيسي و غيره، و زير پيراهن پوشيد و آن جبه خز را روي آن به تن کرد، و خود را مجهز نموده براي رفتن به کوي محبوب آراست، عطر فراوان استعمال کرد و کودک شيرخوار را گرفت که وداع کند. عبدالله رضيع يا علي‏اصغر که مادرش رباب بود و در دامن حسين قرار گرفت، پدر با فرزند از فجايع دشمن نسبت به آل مصطفي سخن مي‏گفت، و لب و دهان کودک را مي‏بوسيد که حرمله تيري رها کرد به گلوي نازک‏تر از گل ششماهه فرونشست. فرماه حرملة بسهم ذي ثلاث شعب فذبحه من الأذن الي الأذن فتلقي الحسين «عليه‏السلام» الدم بکفه و رمي به نحو السماء فلم يسقط منه قطرة و قال: هون ما نزل بي انه بعين الله، أللهم لا يکن أهون عليک من فصيل صالح، الهي ان کنت حبست عنا النصر فاجعله لما هو خير منه و انتقم لنا من الظالمين. [1] [1] اللهوف ص 65؛ البحار ص 103 ج 10؛ الخصايص الحسينيه ص 129؛ المنتخب ص 98 ج 2؛ مقتل الحسين ص 176؛ مثيرالاحزان ابن‏نما ص 36؛ ابن‏شهرآشوب ص 222 ج 2؛ تذکره‏ي ابن‏جوزي ص 44؛ قمقام ص 385. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
14 سلام بر رضیع امام حسین ع در ناحیه مقدسه (زيارة الناحية): السلام علي عبدالله بن الحسين الطفل الرضيع، المرمي الصريع، المتشحط دما، المصعد دمه في السماء، المذبوح بالسهم في حجر أبيه، لعن الله راميه حرملة بن کاهل الأسدي و ذويه . ابن‏طاووس، الاقبال، / 574، مصباح الزائر، / 279 مساوي عنه: المجلسي، البحار، 66 / 45؛ البحراني، العوالم، 336 / 17؛ الدربندي، أسرار الشهادة / 303؛ المحمودي، العبرات، 148 / 2 @zameneashk
15 مقتل علی اصغر ع به روایت ارشاد شیخ مفید ره ثمّ جلس الحسين عليه السلام أمام الفسطاط، فأتى بابنه عبداللَّه بن الحسين عليه السلام وهو طفل، فأجلسه في حجره، فرماه رجل من بني أسد بسهم‏ فذبحه‏ ، فتلقّى الحسين عليه السلام‏ دمه‏ في كفّه‏ ، فلمّا امتلأ كفّه، صبّه في‏ الأرض‏. ثمّ قال: يا ربّ، إن يكن حبست عنّا النّصر من السّماء فاجعل ذلك لما هو خير منه، وانتقِم لنا من هؤلاء القوم‏ الظّالمين‏. ثمّ حمله‏ حتّى وضعه مع قتلى أهل بيته. المفيد، الإرشاد، 2/ 112/ عنه: البهبهاني، الدّمعة السّاكبة، 4/ 335؛ القمّي، نفس‏ المهموم،/ 349؛ مثله: الفتّال، روضة الواعظين،/ 161؛ الطّبرسي، إعلام الورى،/ 243 سپس آن حضرت بر در خيمه نشست و فرزندش عبداللَّه بن حسين كه كودكى بود، نزد او آمد. آن حضرت اورا در دامان خود نشانيد. مردى از بنى‏اسد تيرى به سوى او پرتاب كرد كه آن بچه را بكشت. حسين عليه السلام خون آن كودك را در دست خود گرفت و چون دستش پر شد، آن را بر زمين ريخت. سپس‏ گفت: «بار پروردگارا! اگر يارى را از سمت آسمان از ما جلوگيرى كردى، پس آن را قرار ده براى آنچه بهتر است و انتقام ما را از اين مردم ستمكار بگير.» سپس آن كودك را برداشت و آورد در كنار كشتگان از خاندان خويش نهاد. رسولى محلّاتى، ترجمه ارشاد، 2/ 112 ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
16 ولادته وعمره عليه السلام‏ وله من العمر ستة أشهر. عمر شریف هنگام شهادت شش ماهه بود مقتل أبي مخنف (المشهور)،/ 83/ عنه: الدّربنديّ، أسرار الشّهادة،/ 402؛ القندوزي، ينابيع المودّة،/ 346؛ المازندراني، معالي السّبطين، 1/ 422، 42 @zameneashk
17 پیش منبری برای ورود به روضه علی اصغر ع رسول خدا صلى الله عليه و آله و سلم جعفربن ابى‏طالب و حمزةبن عبدالمطلب را كه عامه و خاصه روايت كرده‏اند كه طبقى از ميوه بهشت در نزد ايشان بوده و [از آن‏] مى‏خوردند، عرض كردند: يا رسول اللَّه! افضل اعمال صلوات بر تو و سقى آب و حب على‏بن ابيطالب است، و او اين بود كه حضرت امام حسين عليه السلام لشگر حر را با عداوت ايشان سيراب كردند، چنانچه در «بحار» و «عوالم» و «ارشاد» مفيد است كه آن حضرت وقت سحرى كه خواستند از منزل سَرَف حركت فرمايند، امر فرمود، جوانان و اصحاب را كه آب زياد بردارند. پس تا نصف روز به راه رفتند. در آن حال يكى از اصحاب آن حضرت تكبير گفت. آن حضرت فرمود: «اللَّه اكبر لِمَ كبرت؟ سبب تكبير تو اين وقت چه بود؟» عرض كرد: «نخلستان به نظر من آمد، كنايه از آن كه به منزل نزديك شديم.» بعضى از اصحاب عرض كردند: «اين‏جا نخل نبود.» آن حضرت فرمود: «پس چه چيز است؟» عرض كردند: «نرى واللَّه أسنّة الرّماح وآذان الخيل.» گوش اسبان و سرنيزه و نوك علم است‏ كه نشان از اجل اهل نظر خواهد داد قصه قتل برادر به برادر دارد خبر مرگ پسر را به پدر خواهد داد آن حضرت فرمود: «آيا اين‏جا پناهى مى‏باشد كه پشت به او دهيم؟ اگر به قتال انجامد، از وجه واحد باشد؟» گفتند: «بلى! اين‏جا ذو حسم است.»از طرف چپ راه آن حضرت به آن سمت ميل فرمودند و فرود آمدند و خيمه‏ها را زدند. در اين‏حال حر رياحى با هزار سوار رسيد و در مقابل حضرت در آن گرمى هوا فرود آمد، درحالى كه شمشيرها حمايل داشتند و در كمال تشنگى بودند. حضرت امر فرمود به فتيان و جوانان كه قوم را آب سير دهند و اسبان را نيز كمى آب بدهند. پس تشت‏ها را پر آب مى‏كردند و هر اسبى را سه جرعه و چهار جرعه و پنج جرعه آب مى‏دادند و بعد اسب ديگر را تا تمام اسبان ايشان را به اين طريق آب دادند. آب داد آن تشنه لب بر لشگر ابن زياد يعنى اى قوم يهودى فطرت سست اعتقاد گر دهيد آبى در اين صحرا به طفلان حسين‏ ما عوض از حوض كوثر اين چنين خواهيم داد على بن طعان محاربى در آخر اصحاب حر آمد. چون سيدالشهدا عليه السلام تشنگى او و تشنگى اسب اورا ديدند، فرمودند: «شتر آب را بخوابان.» پس فرمود: «آب بياشام.» آب مى‏ريخت كه آن حضرت فرمود: «سر مشك را برشكن.» ياد نداشت. آن بزرگوار خود برخاستند و سر مشك را براى او زدند تا آب آشاميد و اسب خود را آب داد. خوب تلافى كردند اهل كوفه آن معدن كرم و فتوّت اسبان ايشان را آب داد و آن قوم مشاهده كردند كه فرزند شيرخوارش از شدت تشنگى مشرف بر هلاكت است و رحم نكردند و عوض آب تير بر گلوى آن طفل معصوم زدند؛ آن وقتى كه به روايت منتخب آن طفل را در بغل و كنار خود داشت و از آن قوم از براى او طلب آب مى‏نمود، تيرى آمد بر نحر مقدس آن طفل وارد شد. فذبحه من الأذن إلى الأذن. پس آن حضرت خون آن طفل را مى‏گرفت و به جانب آسمان مى‏انداخت. يك قطره از آن به زمين نيامد ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
18 مقتل علی اصغر ع به روایت مرحوم سپهر در ناسخ التورایخ شیر هم در سینه ی مادرش خشکیده است تذکر : متون زیر روضه های مشهوری است که بیشتر پیر غلامان استفاده می کردند توصیه می شود خصوصا ذاکرین جوان از این روضه استفاده کنند علي اصغر که هنوز شش ماه مدت افزون نداشت، تشنه و گرسنه مي‏ناليد؛ چه مادرش از شدت عطش شير در پستان نداشت. امام عليه‏السلام فرمود: «فرزند من علي را به من سپاريد تا با او وداع گويم.» و قماط (قماط (بکسر قاف): پارچه‏اي که شير خواره را در آن پيچند.) آن طفل را بگرفت و او را ببوسيد و گفت: ويل لهؤلاء القوم اذا کان جدک محمد خصمهم. يعني: «واي بر آن قوم، آن روز که جد تو محمد مصطفي با ايشان خصومت آغازد.» و آن طفل را بياورد و در برابر صف برافراشت. گويا همي‏گفت: «اي بار خداي! در گنجينه‏ي من جز اين گوهر بجاي نمانده، او را نيز همي‏خواهم در راه تو فدا کنم.» آن گاه با کوفيان خطاب کرد که: «اي شيعيان آل ابوسفيان! اگر مرا گناهکار دانسته‏ايد، بدين کودک گناهي نتوانيد بست. او را آب دهيد که از شدت عطش شير در پستان مادرش بخوشيده (خوشيدن (بر وزن پوشيدن): خشکيدن).» هيچ کس او را پاسخ نگفت: حرملة بن کاهل اسدي تيري به سوي او گشاد داد و آن تير بر حلقوم علي اصغر آمد و درگذشت و خون روان گشت. امام عليه‏السلام کف به زير آن خون مي‏داشت و چون سرشار مي‏شد، به سوي آسمان برمي‏افشاند. حضرت باقر عليه‏السلام مي‏فرمايد: «از آن خون قطره‏اي به سوي زمين بازنيامد.» حسين عليه‏السلام فرمود: هون علي ما نزل بي أنه بعين الله. يعني: «آسان است بر من چند که هدف سهام اين دواهي باشم، چه خداوند اين جمله را نگران است.» ثم قال: لا يکون أهون عليک من فصيل. اللهم! ان کنت حبست عنا النصر، فاجعل ذلک لما هو خير لنا. عرض کرد: «اي پروردگار! قتل طفل من، در نزد تو سهل‏تر از کشتن بچه‏ي ناقه‏ي صالح نيست. اگر امروز بازداشته‏اي از ما فتح و نصرت را، ما را پاداشي از آن بهتر عنايت فرما.» اين وقت، به روايت ابن‏جوزي که از علماي اهل سنت و جماعت است، هاتفي ندا در داد: دعه يا حسين! فان له مرضعة في الجنة. يعني: «اي حسين! دست از اين کودک بازدار که در بهشت از براي او مرضعي (مرضع: زن شيرده (چون از صفات مختصه‏ي زنان است، محتاج به تاء تأنيث نمي‏باشد: مانند حائض و حامل).) مقرر است که او را شير دهد.» پس حسين به روايت صاحب عوالم، بدن علي اصغر را با خون او براندود. در شرح شافيه مسطور است که: «از اسب فرود آمد و بر او نماز گذاشت و بابن غلاف تيغ، حفره‏اي در زمين کرد و او را مدفون ساخت.» سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه‏السلام، 365 - 363 / 2 ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
19 مقتل علی اصغر ع در ابصار العین سماوی سندی که به صراحت می فرماید سر علی اصغر ع به نیزه نشد (فائدة) قُطعت في الطّفِّ رؤوس أحبّة الحسين عليه السلام وأنصاره جميعاً بعد قتلهم، وحُملت مع السّبايا إلّارأسين. رأس عبداللَّه بن الحسين عليه السلام الرّضيع، فإنّ الرّواية جاءت أنّ أباه الحسين عليه السلام حفر له بعد قتله بجفن سيفه ودفنه. بریده شد در روز طف سر دوستان امام حسین ع و انصارش و با اسراء حمل شد . غیر از دوسر که با اسراء حمل نشد. 1 سر عبد الله بن الحسین الرضیع (علی اصغر ع ) که در روایت است پدرش با غلاف شمشیر برایش حفره ای کند و او را دفن نمود 2 نفر دوم حربن ریاحی است که قومش او را بردند و.. تذکر : ابصار العین درباره ی شهدای کربلا نگارش یافته است و بسیار معتبر است عزیزان در 17 جلسه مباحثه علی اصغر در گروه مقتل متضمن البکاء مطالب کاملا مباحثه و باز شده است رجوع کنید السّماوي، إبصار العين،/ 127/ عنه: الزّنجاني، وسيلة الدّارين،/ 413 ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
20 زینب س و مقتل علی اصغر ع تواتر مقاتل در شهادت علی اصغر ترجمه در بالاست به لحاظ اسنادش اورده شد) قال: ولمّا رأى الحسين عليه السلام مصارع فتيانه وأحبّته، عزم على لقاء القوم بمهجته‏ ونادى: هل من ذابّ يذبّ عن حرم رسول اللَّه صلى الله عليه و آله؟ هل من موحِّد يخاف اللَّه فينا؟ هل من مغيث يرجو اللَّه بإغاثتنا؟ هل من معين يرجو ما عند اللَّه في إعانتنا؟ فارتفعت أصوات النِّساء بالعويل‏، فتقدّم إلى [باب‏] الخيمة، وقال‏ لزينب: ناوليني ولدي‏ الصّغير حتّى أودِّعه، فأخذه وأومأ إليه ليقبِّله‏ فرماهُ حرملة بن الكاهل الأسديّ لعنه اللَّه تعالى بسهم، فوقع في نحره فذبحه. فقال لزينب: خذيه، ثمّ تلقّى الدّم بكفّيه،فلمّا امتلأتا، رمى بالدّم نحو السّماء، (7*) ثمّ قال: هوّن‏ عليَّ ما نزل بي أ نّه بعين اللَّه. قال الباقر عليه السلام: فلم يسقط من ذلك الدّم قطرة إلى الأرض 8. 11 ابن طاوس، اللّهوف،/ 116- 117/ عنه: البهبهاني، الدّمعة السّاكبة، 4/ 335؛ الدّربنديّ، أسرار الشّهادة،/ 402؛ القمّي، نفس المهموم،/ 349؛ القزويني، تظلّم‏الزّهراء،/ 203؛ الحائري، ذخيرة الدّارين، 1/ 140، 141، المازندراني، معالي‏السّبطين، 1/ 423- 424؛ النّقدي، زينب الكبرى،/ 105- 106؛ الميانجي، العيون‏العبرى،/ 171- 172؛ الزّنجاني، وسيلة الدّارين‏ ،/ 283، 284 ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
21 به علت سنگینی مقتل ترجمه نشد فقط عاشقان روی کلمه اضطرب دقت کنید و خودتان تحقیق کنید قُتل في حجر أبيه عليه السلام وهو صبيّ رضيع، أصابه سهم من رجل من بني أسد، فاضطرب ومات. أبو نصر، سرّ السّلسلة،/ 300 ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
22 به علت سنگینی مقتل ترجمه نشد فقط عاشقان روی کلمه انشابة دقت کنید و خودتان تحقیق کنید وكان عبداللَّه بن الحسين يوم قُتل صغيراً، جاءته نشابة وهو في حجر أبيه، فذبحته. أبو الفرج، مقاتل الطّالبيّين،/ 59/ عنه: المجلسي، البحار، 45/ 47؛ البحراني، العوالم، 17/ 290؛ البهبهاني، الدّمعة السّاكبة، 4/ 336؛ الحائري، ذخيرة الدّارين، 1/ 140؛ الزّنجاني، وسيلة الدّارين،/ 281 ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk
23 خبر شهادت علی اصغر ع به روایت ناسخ التواریخ در شب عاشوراء نکته:امام حسین دو جا روضه علیاصغرع را خوانده است اول در شعر شیعتی و دوم در شب عاشوراء ابوحمزه ثمالي از علي بن الحسين عليه‏السلام روايت مي‏کند که: قال: لما کان اليوم الذي استشهد فيه أبي، أجمع أهله و أصحابه في ليلة ذلک اليوم فقال لهم: يا أهلي و شيعتي! اتخذوا هذا الليل جمالکم فانهجوا بأنفسکم، فليس المطلوب غيري و لو قتلوني ما فکروا في غيري فانجوا رحمکم الله، فأنتم في حل وسعة من بيعتي و عهدي الذي عاهدتموني. ابوحمزه مي‏گويد: سيد سجاد فرمود: «در شب آن روز که پدر من شهيد شد، اهل و اصحاب خود را حاضر ساخت و فرمود: اي اهل من و شيعيان من! در اين شب شتران خود را برنشينيد و جان خود را به سلامت درگذرانيد. مطلوب اين قوم جز من نيست؛ چون مرا بکشند، هرگز ياد از شما نکنند. طريق نجات پيش داريد که من بيعت خود را و عهدي که شما با من استوار بستيد، از گردن شما ساقط ساختم.» چون آن جماعت اين کلمات را اصغا (اصغاء: گوش دادن.) نمودند، همگان به يک زبان ندا دردادند که: «اي ابوعبدالله! اي سيد و مولاي ما! سوگند با خداي که هرگز دست از دامن تو باز نداريم تا مردمان گويند، ترک گفتند امام خود را و بزرگ خود را و او را فريدا وحيدا (فريدا، وحيدا: تنها، يکتنه.) به جاي گذاشتند، چه عذر در نزد خداي بر تراشيم که امام خود را دست باز داشتيم؟ لا أم، جز اين نيست که در رکاب تو کشته شويم.» فرمود: «اي قوم! من فردا کشته مي‏شوم و شما همگان کشته مي‏شويد و يک تن از شما باقي نمي‏ماند.» گفتند: «سپاس خداي را که گرامي داشت ما را به نصرت تو و تشريف کرد ما را به سعادت شهادت در حضرت تو، اي پسر رسول خداي! آيا شاد نباشيم از ملازمت خدمت شما؟» فقال: جزاکم الله خيرا. و دعا لهم بخير فأصبح و قتل و قتلوا معه أجمعون، فقال له القاسم الحسن: فأنا فيمن يقتل؟ فأشفق عليه، فقال له: يا بني! کيف الموت عندک؟ قال: يا عم! أحلي من العسل، فقال: أي و الله - فداک عمک - انک أحد من يقتل من الرجال معي بعد أن تبلي ببلاء عظيم خبر شهادت علی اصغر ع و ابني عبدالله، فقال: يا عم! و يصلون الي النساء حتي يقتل عبدالله و هو رضيع؟ فقال: - فداک عمک - يقتل عبدالله، اذا جفت روحه عطشا و صرت الي خيمنا فطلبت ماء و لبنا فلا أجد قط، أقول: ناولوني ابني لأشربه من في، فيأتونني به، فيضعونه علي يدي، فأحمله لأدنيه من في، فيرميه فاسق - لعنه الله - بسهم فينحره، و هو يناغي، فيفيض دمه في کفي، فأرفعه الي السماء و أقول: اللهم! صبرا و احتسابا فيک، فتعجلني الأسنة منهم و النار تستعر في الخندق الذي في ظهر الخيم، فأکر عليهم في أمر أوقات في الدنيا، فيکون ما يريد الله، فبکي و بکينا، و ارتفع البکاء و الصراخ من ذراري رسول الله في الخيم، و يسأله زهير بن القين و حبيب بن مظاهر من علي فيقولون: يا سيدنا! فسيدنا علي - فيشيرون الي - ماذا يکون من حاله؟ فيقول مستعبرا: ما کان الله ليقطع نسلي من الدنيا فکيف يصلون؟ و هو أبوثمانية أئمة. فرمود: «خداوند خير دهاد شما را!» و چون روز برآمد، آن حضرت شهيد شد و همگان با او شهيد شدند. هنگام تقرير اين کلمات، قاسم بن حسن عرض کرد: «من کشته مي‏شوم؟» فرمود: «اي پسرک من! مرگ در نزد تو چگونه است؟» عرض کرد: «از عسل شيرين‏تر است.» فرمود: «اي والله - عم تو فداي تو شود - تو نيز بعد از ابتلاي عظيم کشته شوي و فرزند من عبدالله نيز کشته شود.» گفت: «اي عم! اين لشکر تا به نزد زنان تاختن کنند و عبدالله شيرخواره را بکشند؟» فرمود: «- عم تو فداي تو باد - عبدالله را مي‏کشند، گاهي که از عطش مشرف بر موت باشد و چند که من در خيمه‏ها طلب آب و شير مي‏کنم، چيزي نمي‏يابم. مي‏فرمايم: پسر مرا به من آريد تا او را شربتي از دهان خود بچشانم. چون او را به من آوردند، برگيرم و گاهي که به نزديک دهان آورم، فاسقي تيري به سوي او رها دهد و او را نحر (کشتن شرعي شتر را «نحر» گويند و طريقه‏ي آن اين است که دستهاي او را بسته، کاردي به گلوگاهش فروبرند.) کند و دست من از خون او سرشار مي‏شود و به سوي آسمان مي‏افشانم و مي‏گويم: اي پروردگار من! صابرم بر بلاي تو و احتساب از تو مي‏جويم. اين وقت لشکر با تيغ و سنان بر من حمله مي‏افکنند و آتش از خندقي که در پشت خيام است، زبانه زدن مي‏گيرد و من حمله مي‏کنم در تلختر وقتي از اوقات دنيا و اين چنين خداي خواسته است.» سيد سجاد مي‏فرمايد: چون اين کلمات را بفرمود، بگريست و ما همگان بگريستيم. بانگ گريه و فزع از ذريه‏ي رسول خدا بالا گرفت. اين وقت زهير بن القين و حبيب بن مظاهر خواستند بدانند که سيد سجاد نيز شهيد مي‏شود. عرض کردند: «اي سيد ما! چون است حال مولاي ما علي؟» با ديده‏ي اشک آلود فرمود: «خداوند نسل مرا در دنيا منقطع نمي‏گذارد. چگونه با او دست توانند يافت و حال آن که او پدر هشت امام است؟!»
24 داستان فصیل صالح و رضیع الحسین ع ثم قال: لا يکون أهون عليک من فصيل. اللهم! ان کنت حبست عنا النصر، فاجعل ذلک لما هو خير لنا. عرض کرد: «اي پروردگار! قتل طفل من، در نزد تو سهل‏تر از کشتن بچه‏ي ناقه‏ي صالح نيست. اگر امروز بازداشته‏اي از ما فتح و نصرت را، ما را پاداشي از آن بهتر عنايت فرما.» گریز به روضه حضرت زهراء س وناقه صالح ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk سپهر، ناسخ التواريخ سيدالشهدا عليه‏السلام، 365 - 363 / 2
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
بسم الله الرحمن الرحیم 8 فهرست هشتم روضه های سنتی ، شب هفتم محرم 8 فهرست قسمتی از روضه های مقتل ،علی اصغر ع شهادت طفل شیر خوار در آغوش پدرش ( علی اصغر ع) در میدان 1. روضه علی اصغر ع به روایت سید بن طاووس ره 2. روضه ی علی اصغر ع به روایت ارشاد شیخ مفید 3. روضه ی علی اصغر به روایت ابو مخنف 4. نقل شهادت علی اصغر درشب عاشوراء توسط امام حسین ع برای حضرت قاسم ع 5. روایت امام باقر ع در باره شهادت علی اصغر ع 6. روایت خونخواهی امام باقر ع از مرد اسدی 7. روایت امام صادق درباره شهادت علی اصغر ع 8. روایت امام باقرع درباره برنگشتن خون علی اصغر ع به زمین 9. روایت عطش کودکان در روضه ی جبرئیل بر حضرت موسی ع 10. روضه ما هذا الذنب الرضیع از سخنان امام مهدی عج 11. شب عطش ، شب علی اصغر ع 12. روضه وداع امام حسین ع با علی اصغر ع 13. روضه بوسه امام حسین ع بر علی اصغر ع 14. روضه پاشیدن خون علی اصغرع به آسمان 15. روضه اشگهای امام حسین ع در شهادت علی اصغر ع 16. روضه خشگ بودن شیر رباب و عطش و گرسنگی علی اصغر ع 17. بی حال شدن علی اصغر ع از عطش در صبح عاشوراء 18. اضطراب اهل حرم از عطش علی اصغرع 19. سعی اصحاب خصوصا عباس ع برای سیراب کردن اطفال 20. سفارش امام حسین ع درباره علی اصغرع به ام کلثوم 21. روضه دفن علی اصغرع 22. روضه حرمله و تیر سه شعبه 23. روضه سوال مختار بر مظلومیت امام حسین از حرمله لع 24. روضه ی چگونه تیر به گلوی کوچکی که معلوم نبود خورد 25. زبانحال شیر خوردن علی اصغر ع در کنار خانه خدا(مکه) 26. روضه ی نگاه و لبخند علی اصغر بر امام حسین ع هنگام شهادت به روایت اسرار الشهاده فاضل دربندی 27. روضه ی حضرت زینب س در کنار بدن پر خون علی اصغر ع به روایت ارشاد شیخ مفید 28. روضه ی رباب س در مجلس ابن زیاد لع (ذکر شعر لا تنس حسینا ابدا..) 29. سخنان ام کلثوم به امام حسین ع درباره عطش علی اصغر ع 30. روضه شهادت علی اصغر ،اذن من اذن 31. روضه حجم تیر از گلو بیشتر بود.(،اجتهادی) 32. روضه خون علی اصغر به سمت ملکوت (روایت امام باقر به تواتر مقاتل) 33. روضه حالت امام حسین ع با دیدن عطش علی اصغر ع 34. روضه حالت امام حسین ع هنگام بردن علی اصغر ع به سمت خیام 35. روضه ی دع یا حسین ع، مرضعه ی بهشتی ،ندای آسمانی به روایت ابن جوزی 36. روضه کلمه یتلظی در کلام امام حسین ع در عطش علی اصغر 37. روضه پاشیدن خون با کف دست یا دستان ،در مقاتل کلمه ملات و ملاتا اشاره به چه مطلبی دارد؟ 38. روضه ی هون علی انه بعین الله بعد از آمدن تیر 39. روضه ی علی اصغر ع ذخیره امام حسین ع در آخرت . 40. روضه ماندن حضرت رباب س در کنار قبر بعد از ورود به کربلا 41. روضه ی نماز خواندن امام حسین ع بر بدن خونی علی اصغر ع 42. روضه ی دفن علی اصغر ع 43. سر تعجیل امام حسین ع در دفن علی اصغر ع چه بوده است ؟ 44. روضه ی رباب س در مجلس ابن زیاد لع 45. روضه مالیدن خون علی اصغر ع به قنداق و بدنش 46. روضه و ذکر الهی انشدک بدم المظلوم در توسل به علی اصغر ع 47. روضه ی عطش علی اصغر ع و طلب آب 48. روضه شنا کردن عمرسعد لعنت الله در اوج تشنگی اطفال در شب عاشورا در فرات 49. روضه بیرون آمدن ابی عبدالله برای بردن علی اصغر از لباس جنگی 50. روضه ی سرانجام حرمله لع قاتل علی اصغر ع 51. روضه خبر به درک واصل شدن ابن زیاد لع و سوال امام سجاد ع درباره حرمله لع : حرمله لع چه شد؟ 52. روضه آن زن در مدینه وقتی مواجه با رباب شد ، از حضرت زینب س سوال نمود نام این کنیز چیست ؟ 53. روضه ی مذبح الطفل و الی اذن من اذن . 54. اصابت تیر به بازوی امام حسین ع بعد از اصابت به گلوی به علی اصغر ع به روایت روضه الشهداء 55. روضه ی ناولینی و ناولونی در مقتل علی اصغر ع . 56. روضه ی توقف امام حسین ع به سمت خیام و برگشتن از سمت خیام 57. روضه ی تعزیت و تسلیت خدا در شهادت علی اصغر ع به امام حسین ع 58. روضه ی مُنوا علی در عطش علی اصغر ع به سند ریاض القدس فقط 59. روضه ی ذبح در مقتل علی اصغر و امام حسین ع با اشاره به روایت ابن شبیب 60. روضه ی حضرت ع وقتی خون را به آسمان پاشید فرمود خدایا شاهد باش این قوم نذر کرده اند که یک نفر از ذریه پیامبر را باقی نگذارند . 61. گریز به عطش :حدیث مقتلی :مسترک الرسائل ح 3 ص 130 : پیامبر فرمود اگر کسی در بیابان به کسی آب بدهد با پیامبران وارد بهشت میشود و از حوضهای کوثر می نوشد 62. روضه ی عبا کشیدن امام حسین بر روی علی اصغر ع تا میدان تا طفل در بین راه به شهادت نرسد. 63. سلام امام زمان عج بر علی اصغر ع در ناحیه مقدسه
‍ فهرست قسمتی از روضه های عطش 1. روضه ی نزدیکی فرات نهر علقمه به خیام امام حسین ع،شنیدن صدای آب 2. روضه ی عطش کودکان امام حسین ع 3. روضه عطش علی اصغر ع 4. روضه سقا و مشک 5. روضه عطش عباس ع و شریعه فرات 6. روضه و ذکر العظش الحسین هنگام ورود به شریعه و دیدن آب 7. روضه نوشیدن اب وسلام بر امام حسین ع 8. روضه لبهای تشنه،ناحیه مقدسه 9. روضه ی بستن اب در کربلاء در شب هفتم 10. روضه مراسم طشت گذاری به یاد عطش امام حسین ع و بیعت 11. روضه اب مهریه فاطمة 12. روضه برداشتن کام کودک از اب فرات 13. روضه سیراب کردن سپاه حر 14. روضه شماتت کردن دشمن به اب فرات در عطش امام حسین ع 15. روضه سلام بر تو ای کشته تشنه ، السلام علیک یا قتيل الظماء 16. روضه شدت عطش امام حسين عليه السلام،زبان خشکش که دهانش را مجروح می کرد 17. روضه روزه آب (روزه عشاق در روزعاشوراء) 18. گریز عطش عاشوراء به عطش و تشنگی صحرای محشر 19. روضه عطش اهل البیت ع واسراء،عطش در خیام امام حسین ع 20. روضه ی بیان عطش در شعر شیعتی 21. روضه رسيدن امام حسين عليه السلام به شريعه فرات و نخوردن آب با عرض سلام خدمت ذاکران سید الشهداء قسمت اعظم روضه ها در مباحث گروه مقتل ضامن اشک و گروه مقتل مطرح شده است با ورود به گروه مقتل روی پین مباحث بزنید فهرست روضه ها تمام مطالبشان در ده کتابی که معرفی شده است در کانال کتابخانه با پی دی اف ان موجود است دوستان از مقاتل سوال داشتند در آی دی حقیر یا در گروه مقتل ارسال کنند عزیزان با توجه به روز جهانی علی اصغر ع،یقینا به برکت علی اصغر ع عاشوراء جهانی می شود و مقدمات ظهور فراهم می گردد در خواندن روضه های صحیح علی اصغر ع دقت کنید و برای گرفتن اشک هر مطلبی را اظهار نفرمائید در کانال نوای مقتل بالای 90 روضه از علی اصغر ع قرار داده شد التماس دعا لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk ای دی حقیر برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
‍ بسم الله الرحمن الرحیم شعر شیعتی سرود دولت عاشوراء روز يازدهم محرم مورخان اتفاق نظر دارند بر اينکه عمر سعد در روز دهم محرم کربلا را ترک نگفت. بلکه تا زوال آفتاب روز يازدهم در آنجا ماند. او کشتگان خود را جمع کرد و بر آنها نماز خواند، ولي نور چشم زهراي بتول (س) و يارانش را بدون غسل و کفن بر روي زمين رها کرد. بعدازظهر روز يازدهم محرم بود که خاندان امام حسين عليه‏السلام را از کنار قتلگاه عبور مي‏دادند. همين که سکينه به کنار بدن مطهر اباعبدالله عليه‏السلام رسيد، گردن به گردن مطهر ولي الله نهاد. بعد از آن خود فرمود که شنيدم از حنجره مبارک (حضرت اباعبدالله الحسين عليه‏السلام) اين ندا آمد: 1- شيعتي ما ان شربتم ماء عذب فاذکروني أو سمعتم بغريب أو شهيد فاندبوني‏ اي شيعيان من! هرگاه آب گوارا بنوشيد، مرا ياد کنيد، و هر گاه غريبي يا شهيدي را ببينيد بر غريبي و شهادت من ندبه و نوحه کنيد. 2- و أنا سبط الذي من غير جرم قتلوني و بجرد الخيل بعد القتل عمدا سحقوني‏ آخر من فرزند پيغمبر شمايم که مرا بي‏جرم و گناه کشتند و بعد از کشتن، بدن مرا پامال سم اسبان کردند. 3- ليتکم في يوم عاشوراء جميعا تنظروني کيف أستسقي لطفي فأبوا أن يرحموني‏ کاش شما در روز عاشورا حاضر بوديد و مي‏ديديد که چگونه استغاثه مي‏کنم و شربت آبي از براي طفلم مي‏طلبم و آنان به من ترحم نکرده و به من آب ندادند. 4- و سقوه سهم بغي عوض الماء المعين يا لرزء و مصاب هد أرکان الجحون‏ آنان در عوض آب، تير بر حلقوم طفل من زدند، اي داد از اين مصيبت! که ارکان هدايت را منهدم کرد. 5- ويلهم! قد جرحوا قلب رسول الثقلين فالعنوهم ما ستطعتم شيعتي في کل حين‏ واي بر اين گروه! که قلب رسول‏ خدا صلي الله عليه و آله و سلم را مجروح کردند، پس آنان را هر چه مي‏توانيد در همه‏ي اوقات لعين کنيد. چون به هوش آمد، بر سر و صورت خود مي‏زد و موي خود را مي‏کند. جماعتي از اعراب بي‏دين به دور او جمع شده و او را از آن بدن شريف کشيدند. [2] [2] مصباح کفعمي: 741 فصل خطبه‏ها، رجوع شود به: الدمعة الساکبه: 374/4 و 375، ذريعة النجاة: 299 و 300. شعر ضمیمه همخوانی مداحان با شعر شیعتی من شهید کربلایم،سر بریده از قفایم من این چنین بی کس نبودم کا ندرین وادی رسیدم بی کسم کردید و چَشم از چشمه خون مالامالم من شهید کربلایم،سر بریده از قفایم وحش و طیر این بیابان ، جمله سیرابند و چون تو من که از آل رسولم ، تشنه آب زلالم من شهید کربلایم،سر بریده از قفایم اکبرم کُشتید و عون و جعفر و عباس و قاسم این منم کظلم چون تو،طائر بشکسته بالم من شهید کربلایم،سر بریده از قفایم پس هر چه کردند نتوانستند او را از بدن پدر جدا سازند تا اين که گروهي جمع شده، به زور او را از جسد مطهر امام جدا ساختند. [2] . درسي که مي‏توان گرفت: بي‏شک گوش و چشم همگان براي ديدن يا شنيدن حقايق عالم شايستگي ندارد. تنها کساني که تقواي الهي را پيشه خود ساخته‏اند با چشم و گوش برزخي به عالم معنا راه مي‏يابند. اما کساني که چشم يا گوش و اعضا و جوارح را به لذت زودگذر دنيوي مشغول مي‏دارند، مصداق اين آيه خواهند شد: «انک لا تسمع الموتي و لا تسمع الصم الدعا)؛ [3] به درستي که تو (اي رسول ما) صداي مردگان را نمي‏شنوي و خواندن لال را نمي‏شنوي». [1] شجرة طوبي، ج 2، ص 451؛ مستدرک الوسائل، ج 17، ص 26. [2] تظلم الزهراء، ص 224. [3] نمل، آيه 80. 1-کانال ضامن اشک : ویژه مقتل امام حسین (علیه السلام ) @zameneashk 2- گروه متضمن البکا فاطمه الزهرا :ویژه پرسش و پاسخ و ارسال مطالب مقتل در رابطه با مقتل امام حسین (علیه السلام ) برای ورود به گروه مقتل به آی دی زیر رجوع کنید @m_h_tabemanesh1
خلاصه چند مقتل معتبر درباره شهادت امام حسین ع آلاف التحیة و السلام امام حسين -عليه‏السلام- پس از شهادت طفل شيرخوارش عازم ميدان پيکار شد و پيکارگر طلبيد و اشعاري خواند. هر کس در برابر او مي‏آمد به خاک هلاکت مي‏افتاد و کسي جرئت پيکار با او را نداشت، تا اينکه تعداد بسياري از آنان را کشت، و به مرکز لشکر خويش بازگشت و فرمود: لا حول و لا قوة الا بالله العلي العظيم. عمر بن سعد وقتي صحنه را اينچنين ديد، فرياد برآورد: واي بر شما! آيا مي‏دانيد با چه کسي مي‏جنگيد و با چه شجاعي نبرد مي‏کنيد؟ او فرزند علي بن ابيطالب -عليه‏السلام- است که شجاعان عرب و دليران روزگار را به خاک نيستي مي‏انداخت. پس همگي همدست شويد و دسته جمعي از هر سو بر وي حمله کيند، تا او را به زانو درآوريد. لشکر دشمن بطور دسته جمعي و از هر سو بر امام حسين -عليه‏السلام- تاختند و به سوي او تيرها از کمان رها نمودند. آن گاه پيرامون حضرت را فرا گرفتند و بين او و خيمه‏هاي اهل بيتش فاصله انداختند و حايل شدند، و شماري از دشمنان به سوي خيمه‏ها رفتند. امام حسين -عليه‏السلام- تا اين صحنه را ديد، بانگ بر آنان زد و فرمود: ويحکم يا شيعة آل أبي‏سفيان! ان لم يکن لکم دين و کنتم لا تخافون المعاد، فکونوا أحرارا في دنياکم و ارجعوا الي أحسابکم اذ کنتم أعرابا. واي بر شما اي پيروان آل ابوسفيان! اگر دين نداريد و از روز معاد نمي‏ترسيد، پس در دنياي خود آزادمرد باشيد و به حسب و نسب خويش بازگرديد، زيرا شما عرب هستيد (و عربها غيرت دارند). شمر رو به حضرت کرد و گفت: اي پسر فاطمه! چه مي‏گويي؟ حضرت به او فرمود: من با شما جنگ دارم و نبرد مي‏کنم و شما نيز با من مي‏جنگيد و نبرد مي‏کنيد، پس زنان چه تقصير و گناهي کرده‏اند؟ تا من زنده هستم، نگذاريد که سرکشان شما به اهل و عيال من تعرضي کنند. شمر فرياد زد: اي لشکر! از خيمه‏ها و سراپرده‏ي اين مرد دور شويد و به سوي خودش برويد که به جان خودم سوگند، او حريفي جوانمرد است. پس لشکر دشمن بر آن حضرت حمله کردند و او نيز مانند شيري خشمناک بر آنان حمله مي‏نمود و آنها را به خاک مي‏انداخت، تا سرانجام به خاطر تشنگي بسيار به سوي شريعه و شط فرات رفت. لشکر دشمن بر حضرت حمله کردند و نگذاشتند که او به سوي آب فرات برود. ولي حضرت صفوف دشمن را شکافت و خودش را با اسب به آب رساند. اسب حضرت نيز سخت تشنه بود و سر در آب گذاشت تا آب بياشامد. در اين هنگام امام حسين -عليه‏السلام- فرمود: أنت عطشان و أنا عطشان. والله، لاذفت الماء حتي تشرب. (اي اسب!) تو تشنه‏اي و من نيز تشنه‏ام. سوگند به خدا من آب نمي‏آشامم تا هنگامي که تو آب بياشامي. گويي اسب، سخن حضرت را فهميد و سر از آب بيرون آورد و آب نياشاميد، يعني من در آشاميدن آب بر تو پيشي نمي‏گيرم. حضرت به اسب خود فرمود: آب بياشام، من نيز آب مي‏آشامم. حضرت مشتي آب براي حيوان برداشت تا بياشامد، که ناگاه سواري فرياد زد: يا أباعبدالله! تتلذذ بشرب الماء و قد هتک حرمک. اي اباعبدالله! تو آب مي‏آشامي و حال آنکه لشکر به سراپرده و خيمه‏هاي تو مي‏روند و هتک حرمت تو مي‏کنند. امام حسين -عليه‏السلام- تا اين سخن را شنيد، آب را ريخت و با شتاب از شريعه‏ي فرات بيرون آمد و بر لشکر دشمن حمله کرد و خود را به خيمه‏ها رساند. اما معلوم شد که کسي متعرض خيمه‏ها نشده و فريبي در کار بوده است. حضرت دوباره با اهل بيت خود خداحافظي کرد و آنان را به صبر و شکيبايي دعوت نمود و به آنها وعده‏ي ثواب و پاداش داد و فرمود تا چادر اسيري به سر کنند و آماده‏ي بلا و مصيبت شوند. و همچنين به آنان فرمود: بدانيد خداي بزرگ، شما را حفظ و حمايت مي‏کند و از شر دشمنان نجات مي‏دهد و عاقبت کار شما را ختم به خير مي‏نمايد و دشمنانتان را به انواع بلاها عذاب مي‏کند و در برابر آن به شما انواع نعمتها و بخششها را عطا مي‏نمايد. پس مواظب باشيد که زبان به شکايت نگشاييد و سخني نگوييد که از قدر و منزلت شما بکاهد. حضرت اين سخنان را فرمود و دوباره به سوي لشکر دشمن رفت و بر آنان حمله کرد. لشکر نيز از هر سو او را تيرباران کردند، به گونه‏اي که سينه‏ي حضرت از تعداد زياد تيرها مانند خارپشت شد. فوقف يستريح ساعة و قد ضعف عن القتال. فبينما هو واقف اذ أتاه حجر فوقع في جبهته، فأخذ الثوب ليمسح الدم عن وجهه فأتاه سهم محدد مسموم له ثلاث شعب فوقع السهم في صدره و في بعض الروايات علي قلبه.... امام حسين (ع) در حالي که توان کارزار نداشت درنگي کرد تا استراحتي کند، که ناگاه يکي از دشمنان سنگي به سوي حضرت انداخت و به پيشاني مبارک حضرت خورد و خون از پيشاني بر صورت نازنينش جاري شد. حضرت جامه‏اي برداشت تا چشم و صورت خود را از خون پاک نمايد که ناگهان تيري زهرآلود و سه شعبه بر سينه‏ي مبارکش - و به گفته‏اي بر قلب مبارکش - نشست و از پشت بيرون آمد. حضرت در اين حال فرمود:
بسم الله و بالله و علي ملة رسول الله. آن گاه امام حسين -عليه‏السلام- سر به آسمان برد و عرض کرد: الهي! انک تعلم انهم يقتلون رجلا ليس علي وجه الأرض ابن نبي غيره. ثم أخذ السهم فأخرجه من قفاه. اي خداي من! تو مي‏داني اين گروه مردي را مي‏کشند که بر روي زمين پسر پيغمبري جز او نيست. سپس حضرت دست برد و آن تير را از پشت بيرون کشيد. فانبعث الدم کالميزاب، فوضع يده علي الجرح فلما امتلأت رمي به الي السماء. (از جاي تير) خون مانند ناودان سرازير شد. حضرت دست خود را زير جاي جراحت گرفت و چون از خون پر شد، آن را به سوي آسمان پاشيد (و از آن خون شريف قطره‏اي به سوي زمين برنگشت). دوباره کف دست خود را از خون پر کرد و به سر و صورت و محاسن خود کشيد و فرمود: هکذا أکون حتي القي جدي رسول الله و أنا مخضوب بدمي و أقول: يا رسول الله! قتلني فلان و فلان. من با سر و صورت خون آلود خواهم بود تا اينکه جدم پيامبر خدا (ص) را ديدار کنم و نام قاتلان خود را به او بگويم. در اين هنگام ضعف و ناتواني بر آن حضرت چيره شد و از کارزار باز ايستاد، تا آنکه مالک بن يسر به حضرت دشنام داد و با شمشير خود ضربه‏اي بر سر مبارک امام حسين -عليه‏السلام- زد: کان عليه قلنسوة فقطعها حتي وصل السيف الي رأسه فأدماه فامتلأت القلنسوة دما. به گونه‏اي که کلاه آن حضرت شکافته شد و شمشير به سر مقدسش رسيد و خون از آن جاري گشت، به حدي که آن کلاه پر از خون شد. حضرت در حق او نفرين کرد و سپس آن کلاه پر خون را از سر مبارک انداخت و دستمالي گرفت و زخم سر را بست و کلاه ديگري بر سر گذاشت و عمامه‏اي بر آنبست. لشکر دشمن لحظه‏اي از جنگ با حضرت درنگ نمودند، ولي دوباره پيرامون او را فراگرفتند. در اين هنگام عبدالله بن الحسن - عليهماالسلام - بيرون آمد (و به گونه‏اي که پيش از اين گفته شد به شهادت رسيد.) سيد بن طاووس و ديگران گفته‏اند که پس از اين، حضرت سيد الشهداء -عليه‏السلام- فرمود: براي من جامه‏اي بياوريد که کسي براي پوشيدن، رغبتي در آن نداشته باشد و آن را زير جامه‏هايم بپوشم تا پس از مرگم کسي آن جامه را از تن من بيرون نياورد. جامه‏اي براي حضرت آوردند که کوچک و تنگ بود، حضرت فرمودند: اين جامه‏ي اهل ذمه و ذلت است. جامه‏اي بزرگتر از اين بياوريد. پس جامه‏اي بزرگتر آوردند و حضرت آن را پوشيد. به روايت سيد بن طاووس جامه‏ي کهنه‏اي آوردند. حضرت چند جاي آن جامه را پاره کرد تا از قيمت افتاد و بي‏ارزش شد و آن را در زير جامه‏هاي خود پوشيد: فلما قتل عليه‏السلام جردوه منه. اما چون امام حسين -عليه‏السلام- به شهادت رسيد، آن جامه‏ي کهنه را نيز از تن حضرت بيرون آوردند. شيخ مفيد - رحمت الله عليه - فرموده است که آن حضرت گر چه از بسياري زخم و جراحتها سنگين شده بود، ولي با اين حال بر دشمنان حمله مي‏کرد و آنان را به چپ و راست پراکنده مي‏نمود. شمر که اين صحنه را ديد، دستور داد تا حضرت را دوباره تيرباران کنند. آن قدر او را تيرباران کردند تا از جنگ باز ايستاد و لشکر دشمن در برابرش توقف نمودند. حضرت زينب - عليهاالسلام - که چنين ديد، بر در خيمه آمد و بر عمر بن سعد فرياد کشيد و به او فرمود: ويحک يا عمر! أيقتل ابوعبدالله و أنت تنظر اليه؟ اي عمر! واي بر تو، حضرت اباعبدالله را مي‏کشند و تو به آن مي‏نگري؟ عمر سعد پاسخي نداد و به روايت طبري اشکش جاري شد و صورت خود را از سوي حضرت زينب - عليهاالسلام - برگرداند. سپس حضرت زينب - عليهاالسلام - رو به لشکر دشمن کرد و فرمود: ويحکم! ما فيکم مسلما؟ واي بر شما! آيا مسلماني در ميان شما نيست؟ ولي هيچ کس پاسخ او را نداد. سيد بن طاووس - رحمت الله عليه - روايت کرده است: در اين هنگام که امام حسين - عليه‏السلام- توان کارزار نداشت، صالح بن وهب المزني (اليزني) از کنار حضرت آمد و با قدرت تمام نيزه‏اي بر پهلوي مبارکش زد: فسقط الحسين عليه‏السلام‏عن فرسه الي الأرض علي خده الأيمن. پس امام حسين -عليه‏السلام- چنان از روي اسب افتاد که با طرف راست صورت مبارکشان بر زمين فرود آمد. آن گاه حضرت فرمود: بسم الله و بالله و علي ملة رسول الله صلي الله عليه و آله. حضرت دوباره برخاست و ايستاد. حضرت زينب - عليهاالسلام - که تمام نگاهش به برادر بود، چون اين صحنه را ديد، از در خيمه بيرون دويد و فرياد زد: وا أخاه! وا سيداه! وا أهل بيتاه! ليت السماء أطبقت علي الأرض و ليت الجبال تدکدکت علي السهل. اي کاش آسمان خراب مي‏شد و بر زمين مي‏افتاد! اي کاش کوهها از هم مي‏پاشيد و بر روي بيابانها پراکنده مي‏شد! راوي مي‏گويد: شمر بن ذي الجوشن لشکر خود را صدا زد و گفت: براي چه ايستاده‏ايد و انتظار مي‏کشيد؟ چرا کار حسين را تمام نمي‏کنيد؟ آن گاه همگي بر امام حسين - حمله بردند، تا او را از پاي درآوردند.
‍ در روايت ابن‏ شهرآشوب است که تير به سينه‏ي مبارک حضرت رسيد. آن حضرت بر زمين افتاد و خون مقدسش را با کف دست خود گرفت و بر سر خود ريخت. عمر سعد به مردي که در طرف راست او بود، گفت: از اسب پياده شو و به سوي حسين برو و کار او را تمام کن. خولي چون اين سخنان را شنيد، براي کشتن حضرت بر آن مرد پيشي گرفت. اما هنگامي که پياده شد تا سر مبارک آن حضرت را از بدن جدا کند، لرزشي بدن او را فراگرفت و نتوانست اين کار را بکند. شمر ملعون به او گفت: خدا بازويت را قطعه قطعه کند! چرا مي‏لرزي؟ و نزل شمر اليه فذبحه. پس خود شمر سر مقدس آن حضرت را از بدن جدا کرد. سيد بن طاووس و ابن‏نما و برخي ديگر گفته‏اند که سنان ابن‏انس سر مقدس آن حضرت را از بدن جدا کرد. در اين هنگام غبار زيادي که سياه و تاريک بود، در هوا پيدا شد و باد سرخي وزيدن گرفت، و چنان هوا تيره و تار شد که هيچ کس ديگري را نمي‏ديد. مردم منتظر عذاب بودند، تا اينکه پس از مدتي هوا روشن شد و تاريکي آن برطرف گرديد. از امام صادق - روايت شده است: هنگامي که امام حسين -عليه‏السلام- شهيد شد، لشکريان شخصي را ديدند که ناله و فرياد مي‏کند. به او گفتند: اي مرد بس کن! اين همه ناله و فرياد براي چيست؟ در پاسخ گفت: چگونه ناله و فرياد نکنم و حال آنکه پيامبر خدا - صلي الله عليه و آله - را مي‏بينم که ايستاده است و گاهي به آسمان و گاهي به محل کارزار شما نگاه مي‏کند، و من مي‏ترسم که خدا را بخواند و نفرين کند و همه‏ي اهل زمين را هلاک نمايد و من هم در ميان ايشان هلاک شوم. برخي لشکريان گفتند که اين مرد، ديوانه است و سخن سفيهانه مي‏گويد، و گروهي ديگر که به آنها «توابين» مي‏گويند، از اين سخنان متنبه شدند و گفتند به خدا سوگند، ستمي بزرگ به خويشتن کرديم و سرور جوانان اهل بهشت را کشتيم. آن گاه همان جا توبه کردند و سپس بر ابن‏زياد خروج نمودند وقيام کردند. راوي از امام صادق -عليه‏السلام- پرسيد که آن فرياد کننده چه کسي بود؟ حضرت فرمود: ما او را به جز جبرئيل کس ديگري نمي‏دانيم. منتهي الآمال، ص 468-459 و نفس المهموم، ص 371-351. ؛ سرشگ خوبان، عبدالرحيم موگهي ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk1
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
1 قتل صبر . قتل صبر آن است که انساني يا حيواني را بسته نگهدارند و بکشند.در حديث است که ‏پيامبر «ص‏» کسي را اينگونه نکشت و از اين گونه کشتن چهار پايان نهي شده است، يعني ‏اينکه جانداري را زنده نگهدارند و آن قدر به او ضربه بزنند تا بميرد.[1] به شهدا و اسيراني‏ که کشته مي‏شوند نيز «مصبور» گفته مي‏شود.در مورد حيواناتي که زجرکش مي‏شوند نيز به کار مي‏رود.[2] از مظلوميت ‏سيدالشهدا «ع‏» و قساوت کوفيان يکي هم آن بود که حسين بن ‏علي‏ «ع‏» را در حالي که هنوز رمق در بدن داشت، مورد ضربه‏هاي شمشير و نيزه قراردادند. امام سجاد «ع‏» بعنوان افشاگري از ستم يزيديان، در خطبه‏اي که در کوفه در حال ‏اسارت خواند و خود را به مردم فريب خورده و به خواب سياسي رفته معرفي کرد، ازجمله فرمود: «انا ابن من قتل صبرا و کفي بذلک فخرا»[3] من پسر کسي هستم که به‏ «قتل‏صبر» کشته شد و همين افتخار مرا بس! در مورد مسلم بن عقيل نيز در تاريخ آمده است که ‏ابن زياد او را به‏ «قتل صبر» کشت.[4] . فرهنگ عاشورا / جواد محدثي [1] مجمع البحرين، کلمه‏ «صبر». [2] دائرة المعارف الاسلاميه، ج 14، ص 137. [3] اعيان الشيعه، ج 1، ص 614، مقتل الحسين، مقرم، ص 411، مناقب، ابن شهرآشوب، ج 4، ص 115. [4] تاريخ الاسلام، ذهبي، ج 5، ص 21. ای دی برای سوالات مقتل @m_h_tabemanesh1 لینک مقتل ضامن اشک پاسخ به شبهات @zameneashk