eitaa logo
ضمـــــــیر
619 دنبال‌کننده
194 عکس
238 ویدیو
0 فایل
پراکنده نویسی های یه موجود بی حوصله و سرشلوغ... پیام ناشناس به من: https://abzarek.ir/service-p/msg/1972909 ارسال پیام عادی: @admin_po
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
دوره فشرده موسیقی کلاسیک اروپایی در 3 دقیقه😁 اگر : 🔸بتهوون 🔸شوپن 🔸برامس 🔸باخ 🔸موتزارت قطعه "happy birthday " رو مینواختن.😂 نوازنده:نیکول پسس پ.ن:برای شناخت تمدن غرب(اروپاشون) موسیقی کلاسیک رو مطالعه و تحلیل کنید. @zamir_elyas
ای خانه ات آباد خراباتت کـو ای چشمه ی نور انشعاباتت کو در شهر نشانه ای ز تبلیغ تو نیست ای عشق ستاد انتخاباتت کو؟ مهدی جهاندار @zamir_elyas
خواب نما_قسمت اول پام رو که از لبه آسفالت بلند کردم و گذاشتم رو سنگریزه ها انگار وارد یه دنیای دیکه ای شدم.از یه راه کوچیک به سمت پایین دره سرازیر شدم.صدای آب رودخونه که اون پایین داشت حرکت می کرد تشویقم میکرد که تندتر برم.شیب دره باعث شده بود بدنم کمی کج بشه و سنگینی وسایل همراهم رو بیشتر حس کنم.یه لحظه به این فکر کردم که چرا تنها اومدم و همون موقع بود که بوی آب رودخونه به مشامم رسید و تنهایی رو یادم رفت. چند دقیقه بعد کنار رودخونه بودم.وسایلم رو کنار یه تخته سنگ گذاشتم و رفتم کنار آب ایستادم.سریع کتونی هام رو دراوردم و پاهام رو گذاشتم تو آب.خنکی آب وجودم رو آروم کرد و نوازش جریانهای آب داشت منو دیوانه میکرد.انگار پاهای من نظم جریان آب رو به هم ریخته بود و رگه های آب باید از کنار قوزک پام یه دور اضافه میزدن تا برگردن به مسیر خودشون. بعد چند دقیقه بلند شدم و با همون پاهای خیس کتونیم رو پوشیدم و شروع کردم کمی چوب جمع کردم.چوبهارو تو سایزهای مختلف جمع می کردم تا آتش رو راحت تر روشن کنم.موقع جمع کردن چوبها یه آواز خاصی میخوندم که راستش یادم نمیاد چی بود.ولی یه آهنگی شبیه نواهای کلیسایی داشت. چوبهارو ریختم کنار یه قلوه سنگ نسبتا بزرگ و مثل سرخپوستها شروع کردم چیدن ساختمون چوبی که قرار بود چند دقیقه دیگه بسوزونمش.آتیش که روشن شد همون اول کار بوی دود تا عمق وجودم رخنه کرد و یه حسی بهم دست داد که راستش نمی تونم توصیفش کنم. کمی بعد صدای چک چک چوبهایی که میسوختن مثل ساعت تو ذهنم افتاد.وسایلم رو باز کردم و توری فلزی همه کاره ام رو گذاشتم رو آتیش.چند دقیقه بعد تیکه های مرغ رو که آماده کرده بودم گذاشتم روی توری. تا گذاشتمشون فس صداشون درومد.رفتم کنار رودخونه منتظر نشستم.حالا فضا یه خورده عجیب شده بود. صدای رودخونه،صدای زوزه باد،صدای فس و فس آتیش وقتی چربی غذا روش میفتاد،صدای غورباغه ها،صدای یه کلاغ که با فاصله زیاد داشت غار غار می کرد،صدای پرنده های دیکه...چقدر این طبیعت صدا داشت.ترکیب این صداها با بوی رودخونه،بوی دود آتیش،بوی پختن کباب بوی گلها و علف ها ،مخصوصا بوی شکوفه های درخت سنجدی که همیشه دوستش داشتم و بهش تکیه می دادم و بوی پونه های کنار آب...اتمسفر جالبی رو برام درست کرده بود. چند ساعت بعد وقتی غذام رو خورده بودم تصمیم گرفتم یه چرتی بزنم.همه چیز رو فراهم کردم.جای خوابم هم آماده کردم.قبل از اینکه برم بخوابم یه لیوان دیگه از اون چای آتیشی که دم کرده بودم خوردم.بلند شدم برم بخوابم،که از خواب پریدم! من داشتم خواب میدیدم... وقتی بلند شدم تا چند ثانیه نمی دونستم کجام.تنها چیزی که کاملا درک میکردم این بود که خیلی تشنمه.کم کم دیوارهای اتاقم رو شناختم و نهایتا فهمیدم که کدوم وری خوابیدم.بلند شدم و رفتم سمت در.از در که چرخیدم بیرون صاف رفتم سمت یخچال.در یخچال رو باز کردم و پارچ آب رو سر کشیدم.خیلی تشنم بود ولی آب پارچ بیش از حد سرد بود و کمی اذیتم کرد.تصمیمم این بود که بی درنگ برم بخوابم.رفتم سمت اتاق تا خواستم بدنم رو پرت کنم رو تخت از خواب پریدم! من داشتم خواب میدیدم... بیدار که شدم دیدم نزدیک غروبه و هوا کمی هم سرد شده.آتیشی که کنار رودخونه روشن کرده بودم حالا فقط یه ذره خاکستر ازش مونده بود.باز هم احتیاطا کمی آب روش ریختم.موقعی که داشتم آب میریختم یاد حرف عوام افتادم که آب روی آتش بریزی اجنه ناراحت میشن و...آدم ترسویی نبودم اما وسط یه دره خلوت،تک و تنها و دم غروب،شاید ته دلم ترسی ایجاد شد که باعث شد تندتر وسایلم رو جمع کنم.کوله ام رو انداختم رو دوشم و آروم آروم از همون راهی که اومده بودم برگشتم سمت جاده. به ماشین که رسیدم هوا کاملا تاریک شده بود. یه لحظه یه ترس و کلافگی عجیبی وجودم رو گرفت.سوییچ رو جا گذاستم؟تو این تاریکی محاله بتونم پیداش کنم.نه!اینهاش ثو جیب بغل کوله است. نشستم تو ماشین.صدای روکش چرم صندلی ماشین هیچوقت اینقدر برام دلچسب نبود.روشن کردم و رفتم سمت شهر.کمی که رفتم احساس کردم خیلی خوابم میاد.نیمه خواب شده بودم.تصمیم گرفتم بگیرم بغل و کمی بخوابم.کنار یه ساختمون بزرگ خدمات رفاهی جاده ای پارک کردم.پیاده شدم تا قبل خواب یه سیگار بکشم.سیگار رو روشن کردم و گذاشتم کنار لبم.کام اول رو که گرفتم یه لحظه به این فکر کردم که من که اصلا سیگاری نیستم!داشتم به همین فکر میکردم که ازخواب پریدم! من داشتم خواب میدیدم... ادامه دارد @zamir_elyas
خواب نما_قسمت دوم (قبل از خوندن این قسمت حتما قسمت قبل رو مرور کنید) من داشتم خواب میدیدم... از خواب که پاشدم صدای اذان صبح از یه جای دور میومد.بلند شدم رو تخت نشستم.عجیبه که هنوز تشنم بود و دماغم انگار بوی دود میداد.رفتم آشپزخونه که وضو بگیرم.تا رفتم تو آشپزخونه صحنه ای رو دیدم که از تعجب میخکوب شدم.یه خانمی داشت تو آشپزخونه خونه من به یه بچه آب میداد.تا منو دید با کلی خواب آلودگی سلام کرد.اون بچه هم گفت سلام بابا!داشتم به این فکر می کردم که من که مجردم و تو این خونه تنهازندگی میکنم.پس اینا کی هستن؟تو همین فکر بودم که یه هو یه صدای وحشتناک بوق پیچید تو مغزم و از خواب پریدم. من داشتم خواب میدیدم... پشت فرمون ماشین در راه برگشت از طبیعت گردی خوابم برده بود.بیدار شدم و تو کمتر از چند صدم ثانیه محکم با ماشین کوبیده شدم به یک کامیون قدیمی بدریخت و فرسوده.همه چیز به هم ریخت.من لای آهنهای ماشین گیر کرده بودم.همه چیز بهم فشار میاورد.تا حالا هیچوقت اینقدر از چرم روکش صندلیم اذیت نشده بودم.یه نفر اومد بالای سرم و بهم نگاه کرد.با ترس و اضطراب گفت بدبخت شدم! این مُرده! من حتی یک سانت هم نمی تونستم تکون بخورم.چند دقیقه طول کشید تا یه عده اومدن و من رو با زحمت از لابه لای آهنهای ماشین دراوردن.من رو گذاشتن تو یه کیف سیاه بزرگ و گذاشتنم تو آمبولانس.چند دیقه همونجا بودم نور سقف آمبولانس صاف میخورد تو چشمم و اذیتم می کرد.ولی حال نداشتم بلند شم خاموشش کنم. چند دیقه بعد یه نفر دیگه اومد که بقیه بهش میگفتن دکتر!دکتر دستش رو گذاشت روی گردنم و چند ثانیه نگه داشت.بعد چند ثانیه یه چراغ قوه رو صاف گرفت رو چشمم که خیلی اذیتم کرد و بعدش زیپ اون کیف رو تا بالای بالا کشید.دیگه نور بالای آمبولانس اذیتم نمی کرد و راحت خوابیدم.بعد یه مدتی که نمی دونم چقدر بود بلند شدم. من داشتم خواب میدیدم... از رو تخت بلند شدم و دیدم صبح شده.چشمام یه طوری شده بود که درست نمی دیدم.خواستم برم صورتم رو بشورم که دیدم دخترم اومد گفت بابا بلند شدی!ما حاضریم شما هم حاضر شو بریم!با تعجب گفتم کجا؟گفت مگه قرار نبود امروز بریم گردش.گفتم آها باشه. نیم ساعتی طول کشید تا حاضر شدم.مثل هر روز صبحونه هم نخوردم و راه افتادیم بریم گردش و طبیعت گردی.خانوادم رو بردم جایی که بهشون قول داده بودم.یه دره کوچیک کنار یه جاده فرعی که کسی اصلا ازش خبر نداشت.جایی که زمان مجردیم زیاد میومدم.با وسایل پیک نیک آروم آروم از دره رفتیم پایین.رفتم کنار یه تخته سنگ بزرگ که همیشه میرفتم.یه ذره خاکستر اون گوشه بود که معلوم بود تازه روش آب ریخته بودن.یکی دقیقا قبل از ما اینجا بوده.مهم نبود چون الان که ما هستیم کسی اونجا نیست که مزاحم بشه.اما یه اتفاق بد هم افتاده بود.درخت سنجدی که همیشه زیرش می نشستم و استراحت می کردم رو بریده بودن.طبق عادت همیشگیم رفتم تا فورا پام رو بذارم تو آب.پام رو گذاشتم توی رودخونه.آب خیلی یخ بود.خیلی خیلی سرد تر از همیشه.سردی آب باعث شد از خواب بپرم. من داشتم خواب میدیدم... از خواب که بیدار شدم دیدم همه جا تاریکه.هیچ نمی دیدم ولی چیزی که کاملا درک میکردم این بود که خیلی سردم بود.خیلی خیلی سرد بود.هنوز تو فکر بودم که یه صدایی اومد و من یه هو تکون خوردم و کشیده شدم بیرون.زیر بدنم انگار چندتا چرخ و بولبورینگ بود که چون روغن کاری نشده بود جیغ ناجوری میکشید.من فقط تکون میخوردم و همه جا سیاه بود.عجیب اینکه نمی تونستم حرف بزنم یا بلند شم.انگار داشتم خواب میدیدم! بعد از کلی تکون خوردن و صداهای مختلف یکی زیپ اون کیف سیاه رو باز کرد.کمی صورتم رو تمیز کرد و لباسهام رو دراورد.با بی حوصلگی یه کت شلوار تنم کرد و بعد دوستاتش رو صدا زد.سه نفری من رو گذاشتن داخل یه تابوت چوبی.معلوم بود که چوبش تازه بریده شده و داخلش کاملا بوی چوب سنجد می داد.با همون تابوت من رو بردن داخل یه محوطه سبز.حدس زدم که من احتمالا مُردم و دارن منو میبرن که دفنم کنن.فقط یه چیزی جور درنمی اومد.اونجا قبرستون مسیحی ها بود و من مسلمان بودم.همین رو هم حتی نمیتونستم بهشون بگم.من رو با تابوت گذاشتن داخل یه قبر بزرگ.یه نفر یه چیزی رو که داشت دود میداد نزدیک من اورد .بوی عجیبی میداد.بوی کباب شدن مرغ مزه دار شده روی ذغال.من هم که خیلی گشنم بود تو ذهنم دنبال این بو رفتم و چشمم باز شد.تیغ آفتاب که صاف بالای سرم وسط دره وایستاده بود خورد تو چشمم و من بیدار شدم. من داشتم خواب میدیدم... @zamir_elyas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
یک قطعه از تصنیف فوق العاده "Aranjuez" (آرانخوئز) اثر Joaquín Rodrigo (خواگین رودریگو) متولد 1901 متوفی 1999 موسیقیدان شهیر نئوکلاسیک اسپانیایی. @zamir_elyas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔸ما به طرز وحشتناکی در حال حرکت هستیم... 🔸منظومه شمسی به صورت یکپارچه و با حفظ نظم و تمام حرکات درونی خودش در حال گردش حول محور مرکزی کهکشان راه شیریه.سرعت این حرکت 828 هزار کیلومتر بر ساعته وهر سال(یک دور کامل) کهکشانی 250 میلیون سال طول میکشه. 🔹اون خطوط آبی که میینید مدارات سیارات هستن.حالا هر سیاره یه تعداد قمر داره و اگر خطوط اون رو هم ترسیم میکردن با یه شکل تنیدنی فوق العاده منظم و جالب طرف بودیم.به هم ریختن یه جز کوچیک از هر مجموعه منظمی میتونه کل اون رو متلاشی کنه...و این مجموعه چند میلیارد ساله که متلاشی نشده... پ.ن:برای مطالعه نجوم وقت بذاریم @zamir_elyas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔹از زیباترین و هارمونیک ترین قطعات موسیقی که امکان داره بشنوید. 🔸بخشی از قطعه goodbye brother (خداحافظ برادر) از آلبوم "نغمه یخ و آتش" اثر "رامین جوادی" از آهنگ سازهای بزرگ عصر حاضر. این موسیقی و کلا این آلبوم برای سریال "بازی تاج و تخت" ساخته شده.سریالی که خودش از روی رمان های "نغمه یخ و آتش" نوشته جرج "آر.آر. مارتین" اقتباس و تولید شده. هم رمان هم سریال هم آلبوم هم قطعه موسیقی از بهترینها و رکورددارهای دنیا هستند. پ.ن:ترک کامل رو پست بعد تو کانال میفرستم پ.ن2:این تیکه ای که گذاشتم برا زنگ موبایل عالیه. @zamir_elyas
آروم آروم شب و روزامو دارم سر می کنم آخه این کوچه ی بن بست که دویدن نداره... @zamir_elyas
شیر وقتی در پی مردار باشد مرده است! شیر اگر همسفره ی کفتار باشد،شیر نیست @zamir_elyas
دوستان سلام امشب مهمان من هستید با یه دکلمه فوق العاده اثر استاد هوشنگ ابتهاج(سایه) که خودشون میخونن همراه با تارنوازی(بداهه نوازی) استاد محمدرضا لطفی. ▫️ارغوان! شاخه ی هم خون جدا مانده ی من... @zamir_elyas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بیگانه ماندی و نشدی آشنا تو هم بیچاره من! اگر نشناسی مرا تو هم دیدی بهای عشق به جز خون دل نبود آخر شدی شهید در این کربلا تو هم آیینه ای مکدّرم از دست روزگار آهی بکش به یاد من، ای بی وفا تو هم تاوان عشق را دل ما هر چه بود داد چشم انتظار باش در این ماجرا تو هم @zamir_elyas
دوستان خوبم سلام! عمیقا احساس می کنم که به نتیجه ی اعمالم متاسفانه "تحبس الدعا" شدم. از شما خواهش می کنم که لطف کنید!یک دقیقه با ذکر صلوات و قرایت سوره حمد و کوثر برای من دعا کنید. یقین دارم و یقین دارم که اثر دعای شما به من میرسه. جواب نامه ی ما را نمی دهد معشوق خدا کند که کسی تحبس الدعا نشود... @zamir_elyas
خواهم که در این غمکده آرام بمیرم گمنام سفر کرده و گمنام بمیرم کس نیست که آزاد کند مرغ دلم را پر بسته و دل خسته در این دام بمیرم... @zamir_elyas
دیدی بهای عشق به جز خون دل نبود آخر شدی شهید در این کربلا تو هم... یک دیگر هم شد. تا برسد به بعدی. @zamir_elyas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واقعا اینجا کجاست؟ ما کجای این ناشناخته ایم؟ از کجا شروع شده؟ به کدوم سمت میره؟ از کی شروع شده؟ تا چه وقت ادامه داره؟ ماورای این بیکران، خداست؟ @zamir_elyas
🔹طرح صیانت و فروپاشی این مرز و بوم سلام وقت به خیر چون بسیاری از دوستان در مورد طرح از بنده سوال کردن گفتم یه متن کوتاه بنویسم. بهتره طی این یادداشت به دوتا چیز پاسخ بدیم. 🔸1-این طرح چیه و درسته یا نه واگر غلطه درستش چیه؟ 🔸2-کی داره این طرح روپیگیری می کنه؟ ▫️تو جواب سوال اول بگم این طرح یک طرح سراپا غلط،ابلهانه،فرصت سوز،نخبه سوز،زالو پرور و از همه بالاتر براندازانه است.اگر یه عده جاسوس و کارشناس دستگاههای اطلاعاتی دشمن بشینن و بخوان در وضع فعلی سریع ترین و دردناک ترین روش متصور برای آشوب و فروپاشی اجتماع و به تبعش کشور رو طراخی کنن بازهم بعیده بتونن به این دقت نقطه زنی کنن. به عنوان کسی که سالهاست کارش و ممر درآمدش همین حوزه است ، میتونم ابعاد فنی این ماجرا رو از مبنایی ترین و کلان ترین پایه ی بحث(انقلاب صنعتی چهارم و خطر مستعمره شدن در صورت فرصت سوزی) تا خرد ترین و فنی ترین قسمت کار(زالوهایی به اسم موتور جستجوی ایرانی،موبایل ایرانی،مرورکر لیرانی و...) موشکافی کنم که البته به قدر کافی بحث شده و فعلا لازم نیست. خب. ▫️بخش دوم قضیه! چه کسی داره این طرح رو تصویب می کنه؟ یک جایی که اکثریتش گاو هستند.(شرمنده گاوها شدم با این قیاس) به اون طویله فی الحال میگن "مجلس شورای اسلامی". شاید برای شما سوال شده باشه که چرا دارم به "مجلس انقلابی" توهین می کنم.عرض می کنم که،من این جمع رو در حد پشکل های یه طویله هم حساب نمی کنم.چه برسه به مجلس انقلابی.چرا؟ 🔹چون دروغگو هستند 🔹چون طماع و بی شخصیت هستن. 🔹چون بی سواد هستند. 🔹چون ریاکار،بی سواد و ظاهرساز هستند و... 🔺مجلسی که با شعارهای انقلابی اومد و روز اول مثل بزغاله افتاد دنبال ماشین(دنا پلاس) 🔺مجلسی که آدمهاش(و طرفدارهای کثیف فاسد ریاکارش که منبری هم بود یکیشون) سر مجلس قبلی به خاطر عدم شفافیت آرا داد میزدن حالا شفافیت ارا که هیچ،طرح به این حساسیت رو تو جلسه غیر علنی پیگیری و مصوب می کنن.(تف به شما ای پست ترین و ترسو ترین آدم های دنیا) 🔺مجلسی که کوره و مرغ 40 هزارتومنی،بیکاری بی حد،گرانی وحشتناک مسکن،گرانی وحشتناک سیمان،گرانی وحشتناک مواد غذایی،بی در و پیکری و تلفات بالای کشور در کرونا،ناتوانی کشور در تامین انرژی،فساد سیستماتیک و...رو نمیبینه و این وسط گیر داده به فضای مجازی و شبکه هایی که: 🔺1-هرچه باشند شدند بستر امرار معاش و حفظ ابرو و رزق زن و بچه صدها هزار آدم 🔺2-راه و روش مدیریتشون هم ابدا این طرحهای ابلهانه اینهانیست. 🔸به علاوه ی مجلس آدمهای پست و لجن و دروغگویی مثل روح الله مومن نسب(صاحب تئوری حاملگی با سه گیگ اینترنت) و...(بقیه رو صلاح نمی بینم نام ببرم)پیگیر این طرح ها هستند.به نظر من اینها ابله نیستن و مامور سرویس های امنیتی دشمنان ما برای فروپاشی اجتماع و نظام کشورمون هستند.(وای به روزی که ببینیم این آدمها وزارت ارتباطات دولت آقای رییسی رو دست گرفتن) ◾⭕️اجرای طرح صیانت و هر طرح شبیه به این که حق آزادی رو به هر بهانه ای سلب کنه به شدت باعث ریزش عقبه اجتماعی نظام و البته فرار نخبه ها میشه(کما اینکه این چند روزه سرچ واژه مهاجرت چندین برابر شده) 🛑من و امثال من امیدوار به اصلاح و درست شدن اوضاع هستیم و طرفدار کشورمون هستیم و البته حاضریم جانمون رو هم فدای کشوری که هزار هزار جوان پاش جون دادن فدا کنیم. اما دلیل نمیشه هر تصمیم ابلهانه ای رو حمایت کنیم و ببینیم یه عده لجن دارن کشورمون رو نابود می کنن. شاید بپرسید چرا عصبانی هستم. بله من به شدت عصبانی هستم. 🔻از اینکه کشورم رو گرفتار یه عده دزد و بی شرف میبینم. 🔻از اینکه میبینم کشورهای منطقه و جهان با چه سرعتی در حال پیشرفت هستن و کشور من گرفتار طاعون هایی شدخ که تو کشورهای دیگه سالهاست ریشه کن شدن 🔻از اینکه میبینم تو کشور من که پر از آدم های نخبه طراز جهانیه یه عده ابله و فرومایه میشن نماینده و یه عده جاسوس میشن کارشناس و 24 ساعته هم انتن تلوزیون و...در اختیارشونه. 🔻از اینکه به تبع همین آدمها و ساختار مریض، پدرهای سرزمینم رو شرمنده خانواده ها میبینم.جوونها رو اسیر و گرفتار اعتیادهای جسمی و روحی میبینم،نرخ ازدواج رو در بدترین و طلاق رو در بالاترین حالت میبینم. 🔶با صدای بلند اعلام می کنم من طرفدار پر و پاقرص جمهوری اسلامی و ارزشهاش هستم و بهش اعتقاد دارم. و باز با صدای بلند اعلام می کنم "آقای جمهوری اسلامی"! زیاد فرصت نداری و الا تو آخرین حکومتی هستی که اسمش ایرانه و تصور همین کابوس و فروپاشی مملکتم قلبم رو پاره پاره می کنه. @zamir_elyas
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
واکنش تند به مجلس... پ.ن:البته این برا مجلس قبله که رفقای ایشون نبودن.الان اکی شده و شفافیت آرا که هیچ جلسه غیرعلنی هم مشکلی نداره. پ.ن2:الان از سنگ صدا دربیاد از این جماعت نمیاد. پ.ن3:آقای پناهیان و منزل مسکونی اهدایی و...چخبر؟ @zamir_elyas