💠قرآن شناسی از منظر صحیفه سجادیه
💎حضرت امام سجادعلیه السلام می فرمایند:
🔹وَ جَعَلْتَهُ نُوراً نَهْتَدِي مِنْ ظُلَمِ الضَّلَالَةِ وَ الْجَهَالَةِ بِاتِّبَاعِهِ، وَ شِفَاءً لِمَنْ أَنْصَتَ بِفَهَمِ التَّصْدِيقِ إِلَى اسْتِمَاعِهِ، وَ مِيزَانَ قِسْطٍ لَا يَحِيفُ عَنِ الْحَقِّ لِسَانُهُ، وَ نُورَ هُدًى لَا يَطْفَأُ عَنِ الشَّاهِدِينَ بُرْهَانُهُ، وَ عَلَمَ نَجَاةٍ لَا يَضِلُّ مَنْ أَمَّ قَصْدَ سُنَّتِهِ، وَ لا تَنَالُ أَيْدِي الْهَلَكَاتِ مَنْ تَعَلَّقَ بِعُرْوَةِ عِصْمَتِهِ»
🔸«بار خدايا، قرآن را نورى قرار دادهاى كه در پرتو آن از تاريكيهاى گمراهى و نادانى برهيم، و شفايى براى هر كه از سر تصديق بر آن گوش نهد، و ترازوى عدلى كه زبانهاش از حق منحرف نشود، و چراغ هدايتى كه فروغ برهانش را خاموشى نيست، و رايت نجاتى كه هر كه قدم در پىاش نهاد و آيين او پيشه ساخت گمراه نگردد و آن كه چنگ در دست آويز عصمتش زد دست هلاكت بدو نرسد»
📗صحیفه سجادیه، دعای ۴۲
╔══❖•°💙 °•❖══╗
📒@sahifeh_Et
╚══❖•°💙 °•❖══╝
#داستان
❌روزی شیطان همه جا اعلام کرد قصد دارد از کارش دست بکشد و وسایلش را با تخفیف ویژه به حراج بگذارد!
❌همه مردم جمع شدن و شیطان وسایلی از قبیل : غرور، خودبینی، شهوت، مال اندوزی، خشم، حسادت، شهرت طلبی و دیگر شرارت ها را عرضه کرد...
❌در میان همه وسایل یکی از آنها بسیار کهنه و مستعمل بود و بهای گرانی داشت!
❌کسی پرسید : این عتیقه چیست ؟
❌شیطان گفت : این نا امیدی است...
❌شخص گفت : چرا اینقدر گران است؟
❌شیطان با لحنی مرموز گفت :
❌این موثرترین وسیله من است !
❌شخص گفت : چرا اینگونه است؟
❌شیطان گفت : هرگاه سایر ابزارم اثر نکند فقط با این میتوانم در قلب انسان رخنه کنم و وقتی اثر کند با او هر کاری بخواهم میکنم...
🛑🛑
این وسیله را برای تمام انسانها بکار
برده ام، برای همین اینقدر کهنه است
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
🌸🍃🌸🍃
در مجلسي در حضور امام صادق(علیه السلام) كسي گفت:
(اَسْئَلُ اللهَ الْجَنَّةَ)؛
«از خدا بهشت مي طلبم».
امام (علیه السلام) فرمود:(اَنْتُم فِي الْجَنَّةِ فَاسْئَلوا اللهَ اَنْ لا يُخْرِجَكُمْ مِنْها)؛
«شما هم اكنون در بهشت هستيد! از خدا بخواهيد كه از بهشت بيرونتان نكند».
گفتند: آقا! ما كه الان در دنياييم، چطور در بهشتيم؟!
حضرت فرمودند:(اَلَسْتُمْ تُقِرُّونَ بِاِمامَتِنا)؛
«آيا شما اقرار به امامت ما نداريد»؟
گفتند:چرا(اقرار داريم).فرمود:(هذا مَعْنَي الْجَنَّة)؛
«همين معناي بهشت است».
(وَ اسْئَلُوا اللهَ اَنْ لا يَسْلُبَكُمْ)؛
«از خدا بخواهيد از دستتان نگيرد».
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
2.62M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔴 توفیق دیدار #امام_زمان ارواحنا فداه چگونه به دست میآید ؟
🎙 #استاد_انصاریان
#کلیپ_مهدوی
⚜@p_Mahdavi
6.84M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 #کلیپ «ایمان و عرصه عمل»
🌷 استاد #رائفی_پور
🌺 کسانی در حکومت امام زمان(عج) به قدرت میرسند که قبلش این ویژگیها رو داشته باشن...
⚜@p_Mahdavi
🔴 سوال از امام زمان در روز محشر
⭕️ روز قیامت از ما نمیپرسند آن زمان که دستان امیرالمومنین را بستند؛ زهرای اطهر را بین دیوار و درب آتشین قرار دادند؛ محسن آل الله را شهید کردند؛ امام مجتبی را بی یاور و تنها گذاشتند؛ سیدالشهداء را تشنه لب و مظلومانه سر بریدند؛ ناموس خود را به اسارت برده و در شام و کوفه در مقابل چشمان نامحرمان گرداندند؛ تو کجا بودی؟! از مصائب دیگر ائمه علیهم السلام هم نمیپرسند؛ چون در آن زمان نبودیم! اما از غیبت و غربت و مظلومیت و آوارگی و دل پُر درد و اشکهای امام دوازدهم خواهند پرسید؛ چون عصر، عصر مهدی صاحب الزمان عجل الله فرجه است! و در مقابل امام زمانمان مسولیم!!
يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ
-بهيادآور- روزى را كه هرگروهى را با امامشان فرا مىخوانيم. (اسراء/۷۱)
🌕 امام صادق علیهالسلام فرمودند:
منظور امامی است که در میان آنهاست و او قائمِ اهل زمان خود است.
📗تفسير البرهان، ج۳، ص۵۵۳
🌹 @dobare_zendegi 🌹
10.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺ملاقات با سردار سلیمانی در برزخ...
در برنامه تلویزیونی زندگی پس از زندگی خانمی از ملاقات با حاج قاسم در عالم برزخ صحبت کرد؛ سردار سلیمانی توصیه ای عجیب به آن خانم کرد و پس از این توصیه آن خانم مجدداً به دنیا بازگشت!
🌍 #انتشار_حداکثری_با_شما
🌐 به عصــــای موســــی بپیوندید👇
https://eitaa.com/joinchat/1738014900Ccbb48c7afe
762.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️دست های خالی ما در بازار قیامت!!
🎤استادفاطمی نیا
#لبیک_یا_خامنه_ای
🌹 @dobare_zendegi 🌹
#یک_نکته_از_هزاران 🌱
پسری از دوستان به دنبال زن و زندگی و ازدواج بوده و خب جور نمی شده . هر کاری میکرده اون دختری که میخواسته جور نمی شده تا این که واقعا به استیصال میرسه .
همون ایام دانشگاه برای زیارت مشهد اسم نویسی می کنه و این اقا پسر هم اسم نویسی می کنه
و خلاصه روز موعد میرسه .
این اقا پسر به محض رسیدن به مشهد توی اتوبوس به همکلاسی هاش میگه که
میرم یه ساعته زنم رو از امام رضا میگیرم میام ..
می دونی که اینطور موقع ها چه قهقه و خنده ای بین رفقا راه میفته .
خلاصه همه میرن هتل و محل اقامت و این اقا پسر یه رااااااااااست میره حرم امام رضای عزیزمون
این اقا پسر وارد حرم میشه و به سختی خودش رو میرسونه به ضریح و رو میکنه به آقا میگه :
همسر منو تا یک ساعت دیگه میرسونی وگرنه … ال و بل
این حرف رو میزنه و از حرم خارج میشه .
خب باید قطعا به یه خستگی خاصی رسیده باشه که این حرف رو میزنه و ما اسمش رو میگذاریم اضطرار و استیصال.
واقعا هم حال بدیه ان شالله هیچ وقت دچارش نشی.
راستی شهید خلیلی هم به ازدواج جوون ها خیلی کمک میکنه ..
ازدواج کمتر از یک ساعت رقم خورد
داشتم در مورد امام رضا و ازدواج می گفتم .. ادامه ش اینطور میشه که
آقا پسر وقتی که در حال بیرون اومدن از حرم بوده یه خانوم و آقا جلوی راهش رو میگیرن
رومیکنن به پسر و میگن :
ببخشید سوال بی ربطی داریم ولی ایا شما مجرد هستید؟
اقا پسر حالا کلاس میذاره و تو داری میکنه و نمیگه که مثلا من داشتم الان ضریح رو از جا در میاوردم!!!!
میگه خب مگه چی؟
میگن نه شما بفرمایید
میگه بله !!
( نکته جالب این که ایشون شاید اولین داماد تاریخ ایران بود که بله رو گفت 🙂 )
و خانواده عروس خانم اینطوری میگن که:
ما چندین سال پیش بچه دار نمی شدیم و بچه مون رو از امام رضا علیه السلام گرفتیم. دیشب توی هتل تصمیم گرفتیم که امروز وارد حرم که شدیم اولین جوانی که دیدیم و مجرد بود رو فرستاده امام رضا بپنداریم و دخترمون رو به عقد ایشون در بیاریم.
حالا دیگه آقا پسر در مقام انکار در میاد!!! ( وقتی دعا میکنین خداوکیلی حواستون باشه عشقا )
پدر دختر خانم میگن که دختر ما توی هتل هست و باید بیایین باهاش صحبت کنین و ادامه ماجرا
آقا پسر میگه من نه خانواده م اینجاس نه کسی و نمی شه اینطوری خب!!!
( ایششششششش کلاس گذاشتنش رو !! من جای امام بودم یه نگاه عاقل اندر سفیه بهش میکردم والا!!! )
خلاصه به زور که نه! ولی غیر عادی اقا پسر رو می برن هتل و عقد رو هم همونجا تو هتل انجام میدن!
شاید کمتر از یک ساعت طول کشید این جریان و خب امام رضا خوب امام رضایی کرد خدایی..
حالا من چکار کنم ؟
راستش امام رضا برای یه قشر خاص نیست .. خودت رو از خودش بدون و تو هم به جمع توسل کنندگان بپیوند. جواب میگیری. با کیفیت .. و البته زودتر از هر واسطه ای که شاید با هزار منت و عیب و ایراد .. خیری به در خونه ت برسون..
اقامونه .. بهش پناه ببر..
التماس دعا
᯽────❁────᯽
@azsargozashteha 📚🖌
᯽────❁────᯽
#حدیث
💚الإمامُ الصّادقُ عليه السلام :
🔸مَن خافَ اللّه َ أخافَ اللّه ُ مِنهُ كُلَّ شَيءٍ ،
🔸و مَن لَم يَخَفِ اللّه َ أخافَهُ اللّه ُ مِن كُلِّ شَيءٍ .
📚الكافي : 2/68/3
💚امام صادق عليه السلام :
🍃آنکه از خدا بترسد،
خداوند همه چيز را از او بترساند و هركه از خدا نترسد
خداوند او را از همه چيز ترسان كند.🍃
🌹 @dobare_zendegi 🌹
#تجربه_اعضا ❤️
#داستان_زندگی
سلام بابای من خیلی متعصب بود
این تعصبش هم فقط برای دختراش بود
برادرم جلوی چشم ما هرکاری میکرد ولی بابام هیچی نمیگفت
میگفت مرد تا خراب نشه آباد نمیشه اونوقت ما ها جرات نداشتیم نفس بکشیم
شونزده هفده سالم بود اون موقع تلوزیون سریال خط قرمز و نشون میداد خیلی بین ما دخترا محبوب شده بود از تو مجله من عکسای بازیگراش و دراورده بودم تو کیفم لای یکی از دفترا نگه میداشتم
یه روز نمیدونم سر چی برادرم رفت سر کیفم این عکسها رو پیدا کرد نامرد همه رو هم رفت داد به بابام یک کتک حسابی خوردم اگه مامانم نبود استخوانم و میشکست
سر ماهم نمیدونم از کجا یه خواستگار پیدا شد گفت آسمون بیاد زمین باید زن این بشی وگرنه تو باغچه چالت میکنم
گریه ها و زاری هامم اثری نداشت به زور منو فرستاد خونه شوهر
من تا شب عروسی حتی درست ندیده بودم خواستگارم کیه
هم محدودیت داشتم هم اینکه از این ازدواجم دلم خون بود
همسرم ده سال ازم بزرگتر بود کله اش جا به جا موهاش ریخته بود با اینکه بیست و هفت سالش نمیشد چون از بچگی خودش کار کرده بود و زحمت کشیده بود قیافش مثل مردای چهل ساله بود
نه من نه اون نتونستیم اون فاصله عظیمی که بینمون بود و رد کنیم و بهم نزدیک بشیم
من ازش بدم میومد مخصوصا که دخترای فامیل مسخره ام میکردن
کم کم از سر بچگی و حماقت با یه پسری دوست شدم بدجوری عاشق و شیفته اش بودم کارم شده بود شبانه روز براش نامه های عاشقانه نوشتن
میرفتم نونوایی سر راه مینداختم جلوش برگشتنی جوابشو برمیداشتم
گاهی هم موقعیت جور میشد از تلفن خونه بهش زنگ میزدم
هیچ وقت موقعیت جور نشد باهم بیرون بریم ارتباطمون بیشتر اینجوری بود
کم کم تو نامه هاش مینوشت که بذار شوهرت نیست بیام خونتون من قبول نمیکردم هم وحشت همسایه ها رو داشتم هم اینکه از خیانت به اون شکل میترسیدم نمیتونستم قبول کنم
یکبار گفت عکس بی حجابت و بده بازم اولش قبول نکردم ولی قهر کرد جواب نامه هامو نداد
وقتی قهر میکرد جونم در میرفت از ناراحتی
میگفت میخوام به مامانم نشونت بدم بعد طلاقت بیام خواستگاری
اخرش خر و خام شدم یه عکس که با تاب و شلوار لی بودم براش فرستادم
بعد اون کم کم تهدیداش شروع شد
حالا شما فکر کنید من بخاطر دوتا عکس هنرپیشه به اون روز افتاده بودم اگه لو میرفت که دوران متاهلی دوست پسر دارم و نامه و عکس میدم بهش چه بلایی به سرم میاوردن
خیلی تهدید کرد هر روزم شده بود گریه و التماس به خدا
هزار بار خواستم تسلیمش بشم باز نتونستم تمام عشق و علاقم از بین رفته بود
شوهرمم فهمیده بود یه مشکلی دارم ولی ما اصلا نمیتونستیم باهم حرف بزنیم به جز برای غذا و رابطه و خرید خونه با من حرف دیگه ای نمیزد
یک شب پسره نامرد گفت یا فردا در خونت و باز میکنی یا شب میام زنگ خونت و میزنم به شوهرت میگم
نمیدونم تو قلبم چی احساس کردم گفتم خدایا خودمو سپردم دست خودت نجاتم بده
شب عوضی اومد در خونه زنگ درو زد پاکتی که توش نامه ها و عکس بود انداخت دم در رفت
میدونست اگه شوهرم خونه باشه همیشه اون درو باز میکنه
شوهرم رفت و پاکت به دست اومد تو بدون حرف دست کرد تو پاکت اول عکسمو دراورد یکی یکی نامه ها رو خوند
منم مثل گوسفند قربونی نشسته بودم نگاش میکردم
همه رو خوند لباس پوشید رفت دم در گفت این پسر کیه
صداشم خیلی خونسرد بود فقط یک کلمه گفتم بهش رفت دو سه ساعت بعد اومد
میتونستم تو این فاصله در برم ولی نشستم سرجام و فقط از خدا کمک خواستم
وقتی اومد جلو روم تمام نامه ها و عکس و سوزوند گفت دیگه اون پسر اذیتت نمیکنه به کسی هم چیزی نمیگه منم نمیگم
به جای اینکه دعوام کنه معذرت خواست که اومده خواستگاریم گفت نمیدونستم انقدر ازم بدت میاد حالا هم هرکار بگی همون کارو میکنیم طلاق میخوای طلاقت میدم میخوای بمون همینجا مثل خواهرم زندگی کن
خدا شاهده با حرفش و کارش جوری شرمنده ام کرد که تا صبح تو بغل خودش گریه کردم
موندم سر زندگیم عاشقش شدم تمام فاصله ها رو دوتایی از بین بردیم
الان بیست ساله اگه صدای نفسشو نشنوم خوابم نمیبره تا صبح هزار بار خدا رو شکر میکنم که وقتی تسلیم رضاش شدم معجزه کرد تو زندگیم
همسرم به قدری ادم خوبیه که از اون شب حتی یکبارم به روم نیاورد چه کار کردم اجازه هم نداد من راجع بهش صحبت کنم.
••-••-••-••-••-••-••-••
~JOIN↴🌸✨
⎾@ranjkeshideha ⏌
••-••-••-••-••-••-••-••