eitaa logo
زمینه سازان ظهور مهدی
62 دنبال‌کننده
2.8هزار عکس
2.5هزار ویدیو
25 فایل
برای زمینه سازی ظهور زندگی کنیم
مشاهده در ایتا
دانلود
3.32M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 💽 «نعمت توسل به امام زمان» 🎤 استاد 🖥 ببینید و نشر دهید 📡 ⚜@p_Mahdavi
🔴 سوال از امام زمان در روز محشر ⭕️ روز قیامت از ما نمیپرسند آن زمان که دستان امیرالمومنین را بستند؛ زهرای اطهر را بین دیوار و درب آتشین قرار دادند؛ محسن آل الله را شهید کردند؛ امام مجتبی را بی یاور و تنها گذاشتند؛ سیدالشهداء را تشنه لب و مظلومانه سر بریدند؛ ناموس خود را به اسارت برده و در شام و کوفه در مقابل چشمان نامحرمان گرداندند؛ تو کجا بودی؟! از مصائب دیگر ائمه علیهم السلام هم نمیپرسند؛ چون در آن زمان نبودیم! اما از غیبت و غربت و مظلومیت و آوارگی و دل پُر درد و اشک‌های امام دوازدهم خواهند پرسید؛ چون عصر، عصر مهدی صاحب الزمان عجل الله فرجه است! و در مقابل امام زمانمان مسولیم!! يَوْمَ نَدْعُوا كُلَّ أُناسٍ بِإِمامِهِمْ -به‌يادآور- روزى را كه هرگروهى را با امام‌شان فرا مى‌خوانيم. (اسراء/۷۱) 🌕 امام صادق علیه‌السلام فرمودند: منظور امامی است که در میان آن‌هاست و او قائمِ اهل زمان خود است. 📗تفسير البرهان، ج۳، ص۵۵۳ 🌹 @dobare_zendegi 🌹
10.49M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺ملاقات با سردار سلیمانی در برزخ... در برنامه تلویزیونی زندگی پس از زندگی خانمی از ملاقات با حاج قاسم در عالم برزخ صحبت کرد؛ سردار سلیمانی توصیه ای عجیب به آن خانم کرد و پس از این توصیه آن خانم مجدداً به دنیا بازگشت! 🌍 🌐 به عصــــای موســــی بپیوندید👇 https://eitaa.com/joinchat/1738014900Ccbb48c7afe
762.3K حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
♨️دست های خالی ما در بازار قیامت!! 🎤استادفاطمی نیا 🌹 @dobare_zendegi 🌹
🌱 پسری از دوستان به دنبال زن و زندگی و ازدواج بوده و خب جور نمی شده . هر کاری میکرده اون دختری که میخواسته جور نمی شده تا این که واقعا به استیصال میرسه . همون ایام دانشگاه برای زیارت مشهد اسم نویسی می کنه و این اقا پسر هم اسم نویسی می کنه و خلاصه روز موعد میرسه . این اقا پسر به محض رسیدن به مشهد توی اتوبوس به همکلاسی هاش میگه که میرم یه ساعته زنم رو از امام رضا میگیرم میام .. می دونی که اینطور موقع ها چه قهقه و خنده ای بین رفقا راه میفته . خلاصه همه میرن هتل و محل اقامت و این اقا پسر یه رااااااااااست میره حرم امام رضای عزیزمون این اقا پسر وارد حرم میشه و به سختی خودش رو میرسونه به ضریح و رو میکنه به آقا میگه : همسر منو تا یک ساعت دیگه میرسونی وگرنه … ال و بل این حرف رو میزنه و از حرم خارج میشه . خب باید قطعا به یه خستگی خاصی رسیده باشه که این حرف رو میزنه و ما اسمش رو میگذاریم اضطرار و استیصال. واقعا هم حال بدیه ان شالله هیچ وقت دچارش نشی. راستی شهید خلیلی هم به ازدواج جوون ها خیلی کمک میکنه .. ازدواج کمتر از یک ساعت رقم خورد داشتم در مورد امام رضا و ازدواج می گفتم .. ادامه ش اینطور میشه که آقا پسر وقتی که در حال بیرون اومدن از حرم بوده یه خانوم و آقا جلوی راهش رو میگیرن رومیکنن به پسر و میگن : ببخشید سوال بی ربطی داریم ولی ایا شما مجرد هستید؟ اقا پسر حالا کلاس میذاره و تو داری میکنه و نمیگه که مثلا من داشتم الان ضریح رو از جا در میاوردم!!!! میگه خب مگه چی؟ میگن نه شما بفرمایید میگه بله !! ( نکته جالب این که ایشون شاید اولین داماد تاریخ ایران بود که بله رو گفت 🙂  ) و خانواده عروس خانم اینطوری میگن که: ما چندین سال پیش بچه دار نمی شدیم و بچه مون رو از امام رضا علیه السلام گرفتیم. دیشب توی هتل تصمیم گرفتیم که امروز وارد حرم که شدیم اولین جوانی که دیدیم و مجرد بود رو فرستاده امام رضا بپنداریم و دخترمون رو به عقد ایشون در بیاریم. حالا دیگه آقا پسر در مقام انکار در میاد!!! ( وقتی دعا میکنین خداوکیلی حواستون باشه عشقا ) پدر دختر خانم میگن که دختر ما توی هتل هست و باید بیایین باهاش صحبت کنین و ادامه ماجرا آقا پسر میگه من نه خانواده م اینجاس نه کسی و نمی شه اینطوری خب!!! ( ایششششششش کلاس گذاشتنش رو !! من جای امام بودم یه نگاه عاقل اندر سفیه بهش میکردم والا!!! ) خلاصه به زور که نه! ولی غیر عادی اقا پسر رو می برن هتل و عقد رو هم همونجا تو هتل انجام میدن! شاید کمتر از یک ساعت طول کشید این جریان و خب امام رضا خوب امام رضایی کرد خدایی..   حالا من چکار کنم ؟ راستش امام رضا برای یه قشر خاص نیست .. خودت رو از خودش بدون و تو هم به جمع توسل کنندگان بپیوند. جواب میگیری. با کیفیت .. و البته زودتر از هر واسطه ای که شاید با هزار منت و عیب و ایراد .. خیری به در خونه ت برسون.. اقامونه .. بهش پناه ببر.. التماس دعا ᯽────❁────᯽ ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌@azsargozashteha 📚🖌 ᯽────❁────᯽
💚الإمامُ الصّادقُ عليه السلام : 🔸مَن خافَ اللّه َ أخافَ اللّه ُ مِنهُ كُلَّ شَيءٍ ، 🔸و مَن لَم يَخَفِ اللّه َ أخافَهُ اللّه ُ مِن كُلِّ شَيءٍ . 📚الكافي : 2/68/3 💚امام صادق عليه السلام : 🍃آنکه از خدا بترسد، خداوند همه چيز را از او بترساند و هركه از خدا نترسد خداوند او را از همه چيز ترسان كند.🍃 🌹 @dobare_zendegi 🌹
❤️ سلام بابای من خیلی متعصب بود این تعصبش هم فقط برای دختراش بود برادرم جلوی چشم ما هرکاری میکرد ولی بابام هیچی نمیگفت میگفت مرد تا خراب نشه آباد نمیشه اونوقت ما ها جرات نداشتیم نفس بکشیم شونزده هفده سالم بود اون موقع تلوزیون سریال خط قرمز و نشون میداد خیلی بین ما دخترا محبوب شده بود از تو مجله من عکسای بازیگراش و دراورده بودم تو کیفم لای یکی از دفترا نگه میداشتم یه روز نمیدونم سر چی برادرم رفت سر کیفم این عکسها رو پیدا کرد نامرد همه رو هم رفت داد به بابام یک کتک حسابی خوردم اگه مامانم نبود استخوانم و میشکست سر ماهم نمیدونم از کجا یه خواستگار پیدا شد گفت آسمون بیاد زمین باید زن این بشی وگرنه تو باغچه چالت میکنم گریه ها و زاری هامم اثری نداشت به زور منو فرستاد خونه شوهر من تا شب عروسی حتی درست ندیده بودم خواستگارم کیه هم محدودیت داشتم هم اینکه از این ازدواجم دلم خون بود همسرم ده سال ازم بزرگتر بود کله اش جا به جا موهاش ریخته بود با اینکه بیست و هفت سالش نمیشد چون از بچگی خودش کار کرده بود و زحمت کشیده بود قیافش مثل مردای چهل ساله بود نه من نه اون نتونستیم اون فاصله عظیمی که بینمون بود و رد کنیم و بهم نزدیک بشیم من ازش بدم میومد مخصوصا که دخترای فامیل مسخره ام میکردن کم کم از سر بچگی و حماقت با یه پسری دوست شدم بدجوری عاشق و شیفته اش بودم کارم شده بود شبانه روز براش نامه های عاشقانه نوشتن میرفتم نونوایی سر راه مینداختم جلوش برگشتنی جوابشو برمیداشتم گاهی هم موقعیت جور میشد از تلفن خونه بهش زنگ میزدم هیچ وقت موقعیت جور نشد باهم بیرون بریم ارتباطمون بیشتر اینجوری بود کم کم تو نامه هاش مینوشت که بذار شوهرت نیست بیام خونتون من قبول نمیکردم هم وحشت همسایه ها رو داشتم هم اینکه از خیانت به اون شکل میترسیدم نمیتونستم قبول کنم یکبار گفت عکس بی حجابت و بده بازم اولش قبول نکردم ولی قهر کرد جواب نامه هامو نداد وقتی قهر میکرد جونم در میرفت از ناراحتی میگفت میخوام به مامانم نشونت بدم بعد طلاقت بیام خواستگاری اخرش خر و خام شدم یه عکس که با تاب و شلوار لی بودم براش فرستادم بعد اون کم کم تهدیداش شروع شد حالا شما فکر کنید من بخاطر دوتا عکس هنرپیشه به اون روز افتاده بودم اگه لو میرفت که دوران متاهلی دوست پسر دارم و نامه و عکس میدم بهش چه بلایی به سرم میاوردن خیلی تهدید کرد هر روزم شده بود گریه و التماس به خدا هزار بار خواستم تسلیمش بشم باز نتونستم تمام عشق و علاقم از بین رفته بود شوهرمم فهمیده بود یه مشکلی دارم ولی ما اصلا نمیتونستیم باهم حرف بزنیم به جز برای غذا و رابطه و خرید خونه با من حرف دیگه ای نمیزد یک شب پسره نامرد گفت یا فردا در خونت و باز میکنی یا شب میام زنگ خونت و میزنم به شوهرت میگم نمیدونم تو قلبم چی احساس کردم گفتم خدایا خودمو سپردم دست خودت نجاتم بده شب عوضی اومد در خونه زنگ درو زد پاکتی که توش نامه ها و عکس بود انداخت دم در رفت میدونست اگه شوهرم خونه باشه همیشه اون درو باز میکنه شوهرم رفت و پاکت به دست اومد تو بدون حرف دست کرد تو پاکت اول عکسمو دراورد یکی یکی نامه ها رو خوند منم مثل گوسفند قربونی نشسته بودم نگاش میکردم همه رو خوند لباس پوشید رفت دم در گفت این پسر کیه صداشم خیلی خونسرد بود فقط یک کلمه گفتم بهش رفت دو سه ساعت بعد اومد میتونستم تو این فاصله در برم ولی نشستم سرجام و فقط از خدا کمک خواستم وقتی اومد جلو روم تمام نامه ها و عکس و سوزوند گفت دیگه اون پسر اذیتت نمیکنه به کسی هم چیزی نمیگه منم نمیگم به جای اینکه دعوام کنه معذرت خواست که اومده خواستگاریم گفت نمیدونستم انقدر ازم بدت میاد حالا هم هرکار بگی همون کارو میکنیم طلاق میخوای طلاقت میدم میخوای بمون همینجا مثل خواهرم زندگی کن خدا شاهده با حرفش و کارش جوری شرمنده ام کرد که تا صبح تو بغل خودش گریه کردم موندم سر زندگیم عاشقش شدم تمام فاصله ها رو دوتایی از بین بردیم الان بیست ساله اگه صدای نفسشو نشنوم خوابم نمیبره تا صبح هزار بار خدا رو شکر میکنم که وقتی تسلیم رضاش شدم معجزه کرد تو زندگیم همسرم به قدری ادم خوبیه که از اون شب حتی یکبارم به روم نیاورد چه کار کردم اجازه هم نداد من راجع بهش صحبت کنم. ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌ ••-••-••-••-••-••-••-•• ~JOIN↴🌸✨ ⎾@ranjkeshideha ⏌ ••-••-••-••-••-••-••-••
🔴 🔹 حق النفس ✍ در روزگار جوانی، با رفقا برای تفریح به یک در نزدیکی شهر رفتیم. کسی که ما را دعوت کرده بود قلیان را آماده کرد و با یک بسته سیگار به سمت ما آمد. سیگار ها را یکی یکی روشن کرد و به دست رفقا می داد. من از سیگار نفرت داشتم ولی برای اینکه انگشت نما نشوم سیگار را از دست آن آقا گرفتم و شروع به کشیدن کردم! حالم خیلی بد شد. خیلی سرفه کردم. بعد از آن هیچ وقت سراغ قلیان و سیگار نرفتم. اما در آن وانفسا، این صحنه را به من نشان دادند و گفتند: تو که می‌دانستی سیگار ضرر دارد چرا همان یکبار را کشیدی؟ تو حق النفس را رعایت نکردی و باید جواب بدهی. همین باعث گرفتاری ام شد! در آنجا برخی افراد را دیدم که انسان های مذهبی و خوبی بودند اما به حق النفس اهمیت نداده بودند و بخاطر ضرر به بدن گرفتار بودند. 📚 کتاب سه دقیقه در قیامت 🔻کانال مرگ و رستاخیز🔻 🆔 @rozehasrat
آیت الله خویی رضوان الله علیه می فرمودند: به حضرت ام البنین سلام الله علیها جهت برآورده شدن حاجات سخت مفید و مجرب است. 🔸️خیلی ها این دستور رو انجام دادند و حاجت گرفتند...👆🏻 ▫️شما هم به این دستور حضرت متوسل بشین... ان شاءالله که حاجت روا باشید. ⬅️ با ارسال این مطلب برای دیگران، در برکات و ثواب آن شریک باشید. 🌙کانال معرفتی 👇 https://eitaa.com/joinchat/3463250005Ca6b1a984ed