eitaa logo
بشری
222 دنبال‌کننده
26.1هزار عکس
11هزار ویدیو
126 فایل
بشری
مشاهده در ایتا
دانلود
یادمه از دعوت میکردیم بیاد سخنرانی کنه تو هیئت... میخواستیم اطلاعیه طراحی کنیم که آقابهروز متوجه میشد اسمش تو بنر ها و اطلاعیه خورده میگفت اسم منو پاک کنید نزنید اسممو.... ما خیلی اصرار میکردیم ولی قبول نمیکرد... یه چند سری هم که راضی شد ما نوشتیم بهروز واحدی که گفت بابا این چیه ؟ (البته به زبان شیرین آذری ) میگفت بزنید ... وقتی ام میومد تو هیئت برا سخنرانی هیچ موقع رو منبر نشد بشینه و همش میگفت میشینم زمین... هیچ موقع بالا نمیشست.... در کل خیلی خاکی و ساده بود ... .... ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
یادمه اوایل که برای دفاع از حرم میرفتن سوریه و میومدن هرکس ازشون میپرسید کجا بودین میگفت کرمانشاه توی آشپزخونه کار میکنم.... هرکس ام میفهمید که مشرف میشن سوریه باز زیر بار نمیرفت و میگفت ما لیاقت نداریم بریم سوریه که.... حالا اگه زیر بارم میرفت میگفت اونجا ما برای رزمنده ها غذا میپزیم و اینطور چیزا... حتی یادمه سرش زخم شده بود و ما هم میدونستیم تو جنگ این اتفاق افتاده ولی در جواب اینکه چه اتفاقی افتاده ؟ جواب میدادن توی آشپزخونه دیگ خورده بهش.. بچه ها هم باور میکردناااا... یه سری ازش پرسیدم آقابهروز چرا اینطوری میگی: گفتن اونی که باید بدونه خودش میدونه ،چرا باید همه بدونن؟! ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
یادمه چندین سال پیش بیکار نشسته بودم و فکر و خیال خیلی اذیتم میکرد... دیگه کلافه شده بودم که اومد،دید من کلافم و گفت : +چی شده چرا بی حالی ؟؟ _آقا بهروز ته جیبم خیلی خالیه... +چرا سرکار نمیری خو؟ _نیست و کار خوب گیر نمیاد.. دیدم یهو دستمو گرفت از جام بلندم کرد و گفت : +پاشو بریم سرکار !!! _آقا بهروز کجا آخه ؟! +پیش خودم ...! اون موقع ها شغلش برقکاری بود ... یادمه باهم رفتیم کار رو شروع کردیم؛ تو کارش خیلی ماهر بود و نیازی هم به من نداشت چون تکی کار رو در میاورد ولی به هرحال منو برد که یک روزم که شده بیکار نباشم . یادش بخیر... به هزینه خودش غذا گرفت و خلاصه خیلی حق گردنمون گذاشت... خواستم بگم تو پوست و استخونش بود ...🌹 من اینا رو نوشتم که از آقابهروز بگم ... ❤️ بگم که بود و عاشق $شهادت... 🖤 و در آخر به رسید و نصیبش شد .💚 نثار شادی روح و آقا عجل‌الله‌تعالی‌فرجه‌ .🌺 ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby