🔴 به «کاخ سفید» باید نامه مینوشتند وزرا!
🔹🔸اما #قاسم_سلیمانی هرگز به #رهبر_انقلاب نامه نمینویسد که «اگر لایحهی کذا تصویب شود، دیگر دنبال حضور پرقدرت ما در منطقه نباشید!»
♦️ آری! فرق است میان سردارانی که در تراز #چهل_سالگی_انقلاب_اسلامی کار میکنند، با وزیرانی که توهم زدهاند فقط ۴۰ روز از استقرار نظام گذشته! بعضی وزرا تصور میکنند #خمینی هنوز در پلکان طیاره است! هیهات! سالیانی است زمین پر شده از عطر فرشته! و اینک برد موشک شیربچههای خلف صالح امام به مقر هر ابلیسی میرسد!
♦️آقایان وزرا! اگر نمیدانستید، بدانید؛ ۳۰ سال از این ۴۰ سال را خامنهای رهبر بوده! عوض شرح دستاوردهای #برجام به #ملت و اینکه آیا چقدر موفق بود در لغو بالمرهی همهی تحریمها، نامه به #ولایت مینویسید؟! بهتر نبود به جای نامهی محرمانه به ولایت، نامهی غیرمحرمانه به ملت مینوشتید و از همگان عذرخواهی میکردید بابت این وضع دولتمردی؟! مشکل از «ارکان گشاد» است، نه «ارگان عماد»!
والله مغنیهی شهید مقاومت، نه مدیر سایپا است، نه سمتی در ایرانخودرو دارد! مردم شاکی از دولتیهای جادهمخصوص، شکایتی از حکومتیهای بنیان مرصوص ندارند!
♦️آقای روحانی! دولتتان را درست کنید! با این دستفرمان، کدخدا و اروپا که هیچ؛ بیم از آن میرود حتی #خدا هم نتواند کاری برای شما بکند! مکرون خیلی همت کند به داد مردم فرانسه برسد! مردم ایران را لازم نکرده! اروپا خیلی هنر کند، بتواند #پیزا را راست کند! و شما هم بتوانید #میلاد را کج نکنید! و انقلاب را در اذهان مردم، بد نکنید! #امیرالمؤمنین یک #مالک_اشتر در #صدر_اسلام داشتند و یکی هم امروز در #صدر_انقلاب دارند که بلاشک حضرت سیدعلی هستند!
الغرض! عصر بازگشت مالک از خیمهی معاویه گذشته! فیالحال گریبان بطالین دست بازوان پرتوان ولی امر مسلمین جهان است؛ بازویی، حاجقاسم و بازویی، نصرالله!
♦️ما از کربلای ۴ به کربلای ۵ رسیدیم و از کربلای ۵ به خود کربلا! و انشاءالله تا رهایی قدس شریف نیز راهی نیست! بله! قیمت مرغ و گوشت، گران است اما به سپاه مقدس قدس چه دخلی دارد؟! عجبا! علیرغم تجربهی برجام، باز هم در این وهم بزرگ غوطهورید که مسیر #گشایش_اقتصادی از #سازش_سیاسی میسر است! نه! #نامه آن نبود که برخی وزرا نوشتند! نه #قلم داشت، نه شرافت! نامه به این میگویند! و مرد به حاجقاسم میگویند! #تحریم برای ایشان نیز هست! لیکن سردار ما فقط موسم فتح، به فرماندهی کل قوا نامه مینویسد! یا شیخ سرخه! #بیت_رهبری چرا؟! به #کاخ_سفید بگو وزرایت نامه بنویسند که چرا #آمریکا از برجام، خارج شد؟!
✍ #حسین_قدیانی
🌿🌺كميته زنان #جبهه_مردمي نيروهاي انقلاب اسلامي🌿🌺
🌺 @zanan_enghelaby
#حرف_حساب_انتخاباتی
✳ فتح دلها با خدمت متواضعانه
🔻 حالا میفهمم که مردم چرا #محبت کسی را در دل جای میدهند. مردم نه فریفتهی #قدرت میشوند و نه گرفتار #هیبت. محبت از دروازههای بزرگ قدرت، دل را فتح نمیکند؛ بل از پنجرههای کوچک ضریح #خدمت_متواضعانه گذر میکند؛ مانند هرم گرما که سیاه زمستان از زیر کرسی مادربزرگ بیرون میزند. در حافظهی تاریخی مردم، کمک یک جوان لاغراندام تبعیدی به سیلزدهها بیشتر ماندنی است تا آمدن حتی یک رهبر مملکت... #امیرالمؤمنین(ع) در اوصاف مؤمن در خطبهی همام میفرماید: «یمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل» [صبر و علم را توأمان داراست و سخن را با عمل همراه کرده است].
📚 برگرفته از کتاب #داستان_سیستان؛ یادداشتهای شخصی #رضا_امیرخانی در سفر #رهبر_انقلاب به سیستان و بلوچستان
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
#امیرالمؤمنین #امام_علی علیه السلام:
💠الْـغَضَـبُ يُرْدى صاحِبَهُ وَ يُبْـدى مَعـايِبَـهُ؛
❇️ خشم، صاحب خود را به پستى و هلاكت مىاندازد و عيبهاى او را آشكار مىسازد.
📚 میزان الحکمه، جلد ۳، صفحه ۲۲۶۴
#حدیث_روز
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
💐 رهبر انقلاب: قضیهی #غدیر در یک نقطه وسیلهی اجتماع امت اسلامی است و او شخصیت #امیرالمؤمنین (علیهالسلام) است.
🏷 #بزرگترین_عید_برترین_تبیین
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
✳️ مایيم و ابديّت ما!
🔻 يك بيان نورانیای #اميرالمؤمنين (سلام الله عليه) دارد كه #لحظهها چقدر زود میگذرد؛ به چه سرعت میگذرد، #روز میشود؛ روزها به چه سرعت میگذرد، #هفته میشود؛ هفتهها به چه سرعت میگذرد، #ماه و #سال را پشت سر میگذارد؛ و اين ماهها و سالها به چه سرعت میگذرد و #عمر را تأمين میكند! تا انسان بجنبد، میبيند:
از آن سرد آمد اين كاخ دلاويز
كه تا جا گرم كردی، گويدت خيز
‼️ #دنيا هميشه #سرد است؛ زيرا هر كسی چند لحظهای آنجا نشست، تا جای خود را گرم بكند، به او میگويند: نوبت تو به سر آمده!
🔺 مایيم و #ابديّت ما! شما میبينيد انسان اينچنين نيست كه عمرش با كهكشانها قابل قياس باشد! انسان يك جان مجرّدی دارد كه فوق ميلياردها سال نوری است. اصلاً نه متزمّن در زمان است، نه متمكّن در مكان...
👤 #آیت_الله_جوادی_آملی
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby
طلبه ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت
فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو :
به آسمان رود و کار آفتاب کند .
پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !!
وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود .
فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید .
چون صیغه جارى شد ، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟
راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم .
شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند
طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند :
به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند *
به آسمان رود و کار آفتاب کند
به عشق امیر مومنان علی (علیه السلام) به اشتراک بگذارید....🙏
#امیرالمؤمنین
#علی_علیه_السلام
🌱الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِلوَلــیِّڪَاَلْفــَرَجْ🌱
✨ 🌺 ✨ بشری
🌺 @zanan_enghelaby