eitaa logo
بشری
225 دنبال‌کننده
23.8هزار عکس
9.6هزار ویدیو
125 فایل
بشری
مشاهده در ایتا
دانلود
🔴 به «کاخ سفید» باید نامه می‌نوشتند وزرا! 🔹🔸اما هرگز به نامه نمی‌نویسد که «اگر لایحه‌ی کذا تصویب شود، دیگر دنبال حضور پرقدرت ما در منطقه نباشید!» ♦️ آری! فرق است میان سردارانی که در تراز کار می‌کنند، با وزیرانی که توهم زده‌اند فقط ۴۰ روز از استقرار نظام گذشته! بعضی وزرا تصور می‌کنند هنوز در پلکان طیاره است! هیهات! سالیانی است زمین پر شده از عطر فرشته! و اینک برد موشک شیربچه‌های خلف صالح امام به مقر هر ابلیسی می‌رسد! ♦️آقایان وزرا! اگر نمی‌دانستید، بدانید؛ ۳۰ سال از این ۴۰ سال را خامنه‌ای رهبر بوده! عوض شرح دستاوردهای به و اینکه آیا چقدر موفق بود در لغو بالمره‌ی همه‌ی تحریم‌ها، نامه به می‌نویسید؟! بهتر نبود به جای نامه‌ی محرمانه به ولایت، نامه‌ی غیرمحرمانه به ملت می‌نوشتید و از همگان عذرخواهی می‌کردید بابت این وضع دولتمردی؟! مشکل از «ارکان گشاد» است، نه «ارگان عماد»! والله مغنیه‌ی شهید مقاومت، نه مدیر سایپا است، نه سمتی در ایران‌خودرو دارد! مردم شاکی از دولتی‌های جاده‌مخصوص، شکایتی از حکومتی‌های بنیان مرصوص ندارند! ♦️آقای روحانی! دولت‌تان را درست کنید! با این دست‌فرمان، کدخدا و اروپا که هیچ؛ بیم از آن می‌رود حتی هم نتواند کاری برای شما بکند! مکرون خیلی همت کند به داد مردم فرانسه برسد! مردم ایران را لازم نکرده! اروپا خیلی هنر کند، بتواند را راست کند! و شما هم بتوانید را کج نکنید! و انقلاب را در اذهان مردم، بد نکنید! یک در داشتند و یکی هم امروز در دارند که بلاشک حضرت سیدعلی هستند! الغرض! عصر بازگشت مالک از خیمه‌ی معاویه گذشته! فی‌الحال گریبان بطالین دست بازوان پرتوان ولی امر مسلمین جهان است؛ بازویی، حاج‌قاسم و بازویی، نصرالله! ♦️ما از کربلای ۴ به کربلای ۵ رسیدیم و از کربلای ۵ به خود کربلا! و ان‌شاءالله تا رهایی قدس شریف نیز راهی نیست! بله! قیمت مرغ و گوشت، گران است اما به سپاه مقدس قدس چه دخلی دارد؟! عجبا! علی‌رغم تجربه‌ی برجام، باز هم در این وهم بزرگ غوطه‌ورید که مسیر از میسر است! نه! آن نبود که برخی وزرا نوشتند! نه داشت، نه شرافت! نامه به این می‌گویند! و مرد به حاج‌قاسم می‌گویند! برای ایشان نیز هست! لیکن سردار ما فقط موسم فتح، به فرمانده‌ی کل قوا نامه می‌نویسد! یا شیخ سرخه! چرا؟! به بگو وزرایت نامه بنویسند که چرا از برجام، خارج شد؟! ✍ 🌿🌺كميته زنان نيروهاي انقلاب اسلامي🌿🌺 🌺 @zanan_enghelaby
✳ فتح دل‌ها با خدمت متواضعانه 🔻 حالا می‌فهمم که مردم چرا کسی را در دل جای می‌دهند. مردم نه فریفته‌ی می‌شوند و نه گرفتار . محبت از دروازه‌های بزرگ قدرت، دل را فتح نمی‌کند؛ بل از پنجره‌های کوچک ضریح گذر می‌کند؛ مانند هرم گرما که سیاه زمستان از زیر کرسی مادربزرگ بیرون می‌زند. در حافظه‌ی تاریخی مردم، کمک یک جوان لاغر‌اندام تبعیدی به سیل‌زده‌ها بیشتر ماندنی است تا آمدن حتی یک رهبر مملکت... (ع) در اوصاف مؤمن در خطبه‌ی همام می‌فرماید: «یمزج الحلم بالعلم و القول بالعمل» [صبر و علم را توأمان داراست و سخن را با عمل همراه کرده است]. 📚 برگرفته از کتاب ؛ یادداشت‌های شخصی در سفر به سیستان و بلوچستان ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
علیه السلام: 💠الْـغَضَـبُ يُرْدى صاحِبَهُ وَ يُبْـدى مَعـايِبَـهُ؛ ❇️ خشم، صاحب خود را به پستى و هلاكت مى‏‌اندازد و عيب‌هاى او را آشكار مى‏‌سازد. 📚 میزان الحکمه، جلد ۳، صفحه ۲۲۶۴ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
💐 رهبر انقلاب: قضیه‌ی در یک نقطه وسیله‌ی اجتماع امت اسلامی است و او شخصیت (علیه‌السلام) است. 🏷 ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
✳️ مایيم و ابديّت ما! 🔻 يك بيان نورانی‌ای (سلام الله عليه) دارد كه چقدر زود می‌گذرد؛ به چه سرعت می‌گذرد، می‌شود؛ روزها به چه سرعت می‌گذرد، می‌شود؛ هفته‌ها به چه سرعت می‌گذرد، و را پشت سر می‌گذارد؛ و اين ماه‌ها و سال‌ها به چه سرعت می‌گذرد و را تأمين می‌كند! تا انسان بجنبد، می‌بيند: از آن سرد آمد اين كاخ دلاويز كه تا جا گرم كردی، گويدت خيز ‼️ هميشه است؛ زيرا هر كسی چند لحظه‌ای آن‌جا نشست، تا جای خود را گرم بكند، به او می‌گويند: نوبت تو به سر آمده! 🔺 مایيم و ما! شما می‌بينيد انسان اين‌چنين نيست كه عمرش با كهكشان‌ها قابل قياس باشد! انسان يك جان مجرّدی دارد كه فوق ميلياردها سال نوری است. اصلاً نه متزمّن در زمان است، نه متمكّن در مكان... 👤 ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
طلبه ای که به لوستر های حرم حضرت امیر المؤمنین (عليه السلام) اعتراض داشت فاضل بزرگوار سید جعفر مزارعى روایت کرده : یکى از طلبه هاى حوزه با عظمت نجف از نظر معیشت در تنگنا و دشوارى غیر قابل تحملّى بود . روزى از روى شکایت و فشار روحى کنار ضریح مطهّر حضرت امیرالمؤمنین (علیه السلام) عرضه مى دارد : شما این لوسترهاى قیمتى و قندیل هاى بى بدیل را به چه سبب در حرم خود گذارده اید ، در حالى که من براى اداره امور معیشتم در تنگناى شدیدى هستم ؟! شب امیرالمؤمنین (علیه السلام) را در خواب مى بیند که آن حضرت به او مى فرماید : اگر مى خواهى در نجف مجاور من باشى اینجا همین نان و ماست و فجل و فرش طلبگى است ، و اگر زندگى مادّى قابل توجّهى مى خواهى باید به هندوستان در شهر حیدرآباد دکن به خانه فلان کس مراجعه کنى ، چون حلقه به در زدى و صاحب خانه در را باز کرد به او بگو : به آسمان رود و کار آفتاب کند . پس از این خواب ، دوباره به حرم مطهّر مشرف مى شود و عرضه مى دارد : زندگى من اینجا پریشان و نابسامان است ، شما مرا به هندوستان حواله مى دهید !! بار دیگر حضرت را خواب مى بیند که مى فرماید : سخن همان است که گفتم ، اگر در جوار ما با این اوضاع مى توانى استقامت ورزى اقامت کن ، اگر نمى توانى باید به هندوستان به همان شهر بروى و خانه فلان راجه را سراغ بگیرى و به او بگویى: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، پس از بیدار شدن و شب را به صبح رساندن ، کتاب ها و لوازم مختصرى که داشته به فروش مى رساند، و اهل خیر هم با او مساعدت مى کنند تا خود را به هندوستان مى رساند و در شهر حیدرآباد سراغ خانه آن راجه را مى گیرد ، مردم از این که طلبه اى فقیر با چنان مردى ثروتمند و متمکن قصد ملاقات دارد ، تعجب مى کنند !! وقتى به در خانه آن راجه مى رسد در مى زند ، چون در را باز مى کنند ، مى بیند شخصى از پله هاى عمارت به زیر آمد ، طلبه وقتى با او روبرو مى شود مى گوید: (به آسمان رود و کار آفتاب کند) ، فوراً راجه پیش خدمت هایش را صدا مى زند و مى گوید : این طلبه را به داخل عمارت راهنمایى کنید ، و پس از پذیرایى از او تا رفع خستگى اش وى را به حمام ببرید ، و او را با لباس هاى فاخر و گران قیمت بپوشانید . مراسم به صورتى نیکو انجام مى گیرد ، و طلبه در آن عمارت عالى تا فردا عصر پذیرایى مى شود . فردا دید محترمین شهر از طبقات مختلف چون اعیان و تجار و علما وارد شدند ، و هر کدام در آن سالن پر زینت در جاى مخصوص به خود قرار گرفتند ، از شخصى که کنار دستش بود ، پرسید : چه خبر است ؟ گفت : مجلس جشن عقد دختر صاحب خانه است . پیش خود گفت : وقتى به این خانواده وارد شدم که وسایل عیش براى آنان آماده است . هنگامى که مجلس آراسته شد ، راجه به سالن درآمد ، همه به احترامش از جاى برخاستند ، و او نیز پس از احترام به مهمانان در جاى ویژه خود نشست .نگاه رو به اهل مجلس کرد و گفت : آقایان من نصف ثروت خود را که بالغ بر فلان مبلغ مى شود از نقد و مِلک و منزل و باغات و اغنام و اثاثیه به این طلبه که تازه از نجف اشرف بر من وارد شده مصالحه کردم ، و همه مى دانید که اولاد من منحصر به دو دختر است ، یکى از آنها را هم که از دیگرى زیباتر است براى او عقد مى بندم ، و شما اى عالمان دین ، هم اکنون صیغه عقد را جارى کنید . چون صیغه جارى شد ، طلبه که در دریایى از شگفتى و حیرت فرو رفته بود ، پرسید : شرح این داستان چیست ؟ راجه گفت : من چند سال قبل قصد کردم در مدح امیرالمؤمنین (علیه السلام) شعرى بگویم ، یک مصراع گفتم و نتوانستم مصراع دیگر را بگویم . به شعراى فارسى زبان هندوستان مراجعه کردم ، مصراع گفته شده آنها هم چندان مطلوب نبود ، به شعراى ایران مراجعه کردم ، مصراع آنان هم چندان چنگى به دل نمى زد ، پیش خود گفتم : حتماً شعر من منظور نظر کیمیا اثر امیرالمؤمنین (علیه السلام) قرار نگرفته است ، لذا با خود نذر کردم اگر کسى پیدا شود و مصراع دوم این شعر را به صورتى مطلوب بگوید ، نصف دارایى ام را به او ببخشم ، و دختر زیباتر خود را به عقد او در آورم . شما آمدید و مصراع دوم را گفتید ، دیدم از هر جهت این مصراع شما درست و کامل و تمام و با مصراع من هماهنگ است . طلبه گفت : مصراع اول چه بود ؟ راجه گفت : من گفته بودم : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند طلبه گفت : مصراع دوم از من نیست ، بلکه لطف خود امیرالمؤمنین (علیه السلام) است . راجه سجده شکر کرد و خواند : به ذرّه گر نظر لطف بوتراب کند * به آسمان رود و کار آفتاب کند به عشق امیر مومنان علی (علیه السلام) به اشتراک بگذارید....🙏 🌱الـٰلّهُمَ؏َجــِّلِ‌لوَلــیِّڪَ‌اَلْفــَرَجْ🌱 ‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌‌✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby