eitaa logo
بشری
228 دنبال‌کننده
24.3هزار عکس
9.8هزار ویدیو
125 فایل
بشری
مشاهده در ایتا
دانلود
🗓 سه‌شنبه ٢۴ اسفند ماه ١۴٠٠ ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: □ آقا! می‌خواهم درس‌های حوزه را شروع کنم؛ یک دعایی بفرمایید. ▪ خب حالا می‌خواهی چه کار کنی؟ □ می‌خواهم صرف‌ونحو بخوانم دیگر! ▪ بعدش می‌خواهی چه کار کنی؟ □ خُب بعدش لمعه و این‌ها. ▪ بعد می‌خواهی چه کار کنی؟ □ خُب آقا، مثل بقیه، مکاسب و رسائل و کفایه را شروع می‌کنم. ▪ بعد می‌خواهی چه کار کنی؟ □ درس خارج بخوانم. ▪ بعدش می‌خواهی چه کار کنی؟ □ می‌خواهم مجتهد بشوم آقا. ▪ یعنی در قرآن نوشته: «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ لَه قُوَّةُ الإستنبٰاط»؟ یا نوشته «قَدْ اَفْلَحَ مَنْ تَزَکّٰی»؟! نوشته هر کس می‌خواهد رستگار شود، برود قدرت استنباط یاد بگیرد یا برود خودش را تزکیه کند؟! 📚 به شیوه باران، ص٢٢ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🗓 سه‌شنبه 2 فروردین ماه 1401 ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️ آقا سرش را بالا گرفت و پرسید: «امسال جایی تشریف نمی‌برید؟» ▪️ هرسال ماه رمضان به خانۀ مادرش در اردبیل می‌رفت؛ اما امسال نمی‌خواست برود. جواب داد: «ان‌شاءالله قصد دارم قم بمونم و از معنویات اینجا بهره‌مند بشم.» ▫️ آقا نگاه نافذی به او کرد: «عوض اون چیزی که می‌رفتید و به‌دست می‌آوردید، جایگزینش رو در قم دارید؟» ▪️ سرش را پایین انداخت. ▫️ آقا پرسید: «با والده چه کردید؟» ▪️ این را که شنید، فوری سرش را بالا گرفت: «تلفنی راضی‌شون کردم.» ▫️ آقا: «چطور راضی کردید؟ مثل اون آقایی که می‏گفت این‌قدر کتکش زدم که از ته دل راضی شد؟» ▪️ یاد مادرش افتاد؛ که وقتی شنید قصد ندارد برود، چقدر ناراحت شده بود. با صدای آرامی جواب داد: «ان‌شاءالله راضی شدند.» ▫️ صدای آقا را شنید: «نه، بروید اردبیل.» ▪️ تأکید و اصرار آقا را که دید، بی‌هیچ تردیدی نظرش برگشت؛ قم نماند. 📚 در خانه اگر کس است، ص۳۴ (بر اساس خاطرۀ یکی از شاگردان) ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: از مسجد که بیرون می‌آمدیم، می‌ایستاد و برای مردم دعا می‌کرد. دورش را می‌گرفتند و شلوغ می‌شد؛ او اما از هر کاری که مردم را به زحمت بیندازد، دلخور می‌شد. به همراهان سفارش می‌کرد: «مراقب آن‌هایی که پشت سر می‌آیند، باشید. نکند اذیت شوند؛ نکند هُل‌شان بدهید یا داد بزنید...» یک‌بار زنجیری بین او و مردم زدیم تا در فشار جمعیت اذیت نشود؛ همان اول که دید، اعتراض کرد. گفت: «این را کی زده؟ بگذارید راحت باشند...» آن اواخر که شرایط جسمی‌اش خوب نبود، با هزار زحمت با گذاشتن‌ها و برداشتن‌ها دیدند که ضرری به دیگران ندارد، کوتاه آمدند. 📚 به شیوه باران، ص ٢۵ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: ▫️این دهه‌های آخر عمر با اینکه خیلی سختش بود، ▫️باز هم کارهای شخصی را مثل همیشه خودش انجام می‌داد. ▫️برای تجدید وضو رفته بود توی حیاط. ▫️چند ساعتی گذشت و اهل خانه متوجه نبودنش شدند. ▫️دیدند روی زمین افتاده و همان‌طور تسبیح به دست ذکر می‌گوید. ▫️گفتند: «وقتی زمین خوردید، چرا صدا نزدید؟» ▫️گفته بود: «گفتم شاید خواب باشید، یا کاری داشته باشید.» 📚 به شیوه باران، ص۶٩ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🗓 سه‌شنبه ١۶ خرداد ماه ١۴٠٢ ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: توی همه این سال‌ها یکی‌دو بار بیشتر نگفت «من»؛ یک بارش وقتی بود که امام خمینی قدس‌سره از دنیا رفته بود؛ رهبر معظم انقلاب آمد و از سنگینی بار امانتی که دستش داده‌اند، حرف زد. آیت‌الله بهجت بعد از چند لحظه سکوت، سر بلند کرد و گفت: «الحمدلله شما به مبانی مستحضرید. اگر به آنچه می‌رسید، طبق موازین عمل کنید، «من» ملتزمم که شما را تنها نگذارند.» 📚 به شیوه باران، ص۵٧ ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
🗓 جمعه ٢٨ مهر ماه ١۴٠٢ ... 🔻 خاطراتی کوتاه از سیره و سبک زندگی آیت‌الله بهجت قدس‌سره: 🔸 هرگاه از قم به مشهد مشرف می‎‌شد و هم چنین در راه بازگشت از مشهد به قم، در تهران توقفی می‎‌کرد و به زیارت حرم حضرت عبدالعظیم علیه‌السلام می‌‎رفت. 🔷گاهی پیش می‌‎آمد که نیمه‌‎شب به حرم می‌‎رسید و درهای حرم بسته بود. اثاث را پشت در حرم می‌‎گذاشت یا اتاقی می‌‎گرفت و در آنجا منتظر می‌‎ماند تا در حرم باز شود. می‌‎فرمود: به هر نحوی هست، نباید محروم بشویم. 📚 رحمت واسعه، ویراست سوم، ص٣٠ 🔻مناسبت‌ها: 🔹 ولادت حضرت عبدالعظیم حسنی علیه‌السلام؛ ١٧٣ق. ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby