eitaa logo
بشری
226 دنبال‌کننده
24هزار عکس
9.7هزار ویدیو
125 فایل
بشری
مشاهده در ایتا
دانلود
✳ پاکی من با شهادتم است! 🔻 خداوندا! من چه بگویم از این همه دردها و از این همه ظلم‌هایی که بر خود روا داشتیم؟ ای معبودم! من بنده‌ی ذلیلت، من بنده‌ی حقیرت، من بنده‌ی ظالم بر نفسم چه بگویم؟ این هستی مرا خداوندا چه سرنوشتی است؟ 🔸 تو خود می‌دانی که از آن لحظه‌ای که در قرار گرفتم، امیدم، حرکتم، راهم، زندگی‌ام و هر آن چه در توانم بود، در راهت گذاردم و در این راه چه حرکت‌های ضد خدایی که صورت نگرفت. خداوندا! خودت مرا در آخرین نَفَس‌هایم در راهت قرار ده و این را می‌دانم که تنها من با و می‌باشد. 🔺 تو را به جان سمبل زنان عالم، سوگند می‌دهم که این نعمت را به من ارزانی دار که دیگر تاب تحمل این را ندارم، خودت می‌دانی. پس تو را به وحدانیتت سوگند، را از من پذیرا باش و این نیت را به عملم مبدل گردان. معبودم! 📝 «یادداشتی از » ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby
✳️ با اینکه فرمانده بود... 1⃣ با اینکه فرمانده بود، اما همیشه با بچه‌ها محشور و با آن‌ها سر یک سفره می‌نشست. بارها دیدم که به پاس‌بخش می‌گفت برای من هم پست بگذار. نوبتش که می‌شد، یک اسلحه برمی‌داشت و می‌رفت پست می‌داد. این که من فرمانده هستم و باید فرماندهی‌ام را بکنم، از این خبرها نبود. 2⃣ پابه‌پای بچه‌ها کار می‌کرد. زمانی که در قسمت غربی خرمشهر در کوی آریا مستقر بودیم، یک کامیون سیمان برای سنگرسازی آمد. آن روز اکثر بچه‌ها روزه بودند. محمد بچه‌ها را برای کمک صدا زد. هفت، هشت نفر از بچه‌ها جمع شدند. خودش هم با بچه‌ها تمام گونی‌های سیمان پنجاه کیلویی را از کامیون خالی کرد. 📚 از کتاب | جستارهایی از زندگی و خاطرات 📖 ص ۱۳۳ 🎙 راوی: یکی از همرزمان شهید ✍ نویسنده: علی اکبری مزدآبادی ✨ 🌺 ✨ بشری 🌺 @zanan_enghelaby