عاشقی؟!
پسبسمالله...برایرسیدنبهخواستهت
حتیاگهیهقارهیدیگهباشه...بجنگ!
نگفتمچاقودستتبگیریبجنگیها!
نه...!جنگیدنینیصبر...ینیصبرکنیبهخاطرش((:!
دوسشداری؟!میخوایبفهمیعاشقییان؟!
پسبهخاطرشصبرکن!
نگراناینمنباش
کهاگهازدواجکنهچی!!
چوناگهتوواقعاعاشقباشی
وخدااونمِهروتوقلبتگذاشتهباشه؛
صدنفرهمازجلوشردشن...خدانمیزاره
دلاونمالکسدیگهایبشه!
باقاطعیتمیگم..!
امآاگهازدواجکرد...
اگهسهمقلبشمانشد...
بدونیددنیابهآخرنرسیده
بدونیدعاشقنبودید...
بدونیداونحسوخداتودلتوننزاشته!(:
بدونید...خوشبختیهشما...سرنوشتشما
کناراونآدمنبوده...
وبهوقتش...خداخودشیکیومیارهتوزندگیتون
کهلیاقتتونوداره((:!
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
پسحرصنخور...
اونآدماگهخدابخواد...مالتوعه
صدسالهمبگذره...بازسهمقلبتوعه!
درپیایننباشکهرضایتاونوجلبکنی
درپیجلبرضایتخودخداباش!
یهجاییشهیدآقامصطفیصدرزادهمیگفتن..
اگہازدرانداختنتبیرون
ازپنجرھبیا؛بجنگبرایخواستہهات
ناامیدتڪردنپاپسنڪش...!
بروجلو؛خداببینہسفتوسختچسبیدی
بھتمیدھخواستترو...!
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
اینحکایتهمونعشق((:
حکایتهمونخواستههایماازخداست...
خداببینهناامیدنشدی...سرسختی
سِمِجی...خواستهتوبهتمیده...
میبینهنه...واقعامیخوایشولایقشی!
اونوقسمتتمیکنه!
عینمن...
کهنهتنهابهخدا...
بلکههمونروزاولشبهکسیکهدوسشداشتم
گفتم...ببینمننمیدونممیخوایبخواهنمیخواینخواه
اماتواگهازدواجهمکنییهروز...
عمهیبچههاتممیشما...امابیخیالتنمیشم((:!
زجرکشیدم...
قصهعاشقشدنم...رسیدنم...تقلاکردنم
شدیهرُمان...
اماجارنزدمعاشقم...
دنبالاثباتاونبهبندههایخدانرفتم...
دنبالاثباتاونبهخدارفتم..(:!
بهمادرگفتم...میجنگمبهخاطرش
حتیاگهذرهذرهآبشم...
اماپاپسنمیکشم...فقطبهخاطراینکهنوکرپسرشماست((:
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
یادتنره...
اگهخدابخواد...خداراضیباشه...
اونتاابدمالتوعه!
اینوتوگوشتفروکن...!
پسبروسراغهمونخدا
وبهشتوکلکن...!(:
دلتهمتنگشد...بهخودشبگو...
عاشقیکهبهخاطرعشقصبرنکنه
عاشقنیستا...!!
قِداسَتدارهاینواژه..!(:
یادتنرهقلبتوبههرآدمیکهازراهرسیدندی((:
بگذریمازبحثعشق...
کههیچعشقیمثلعشق
حیدربهزهراشنمیشه((:!
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
تاشنیدم...اشکتوچشاماومدپاییندیگه...
یهلحظهتصورکردمخودمو...
منونشستنتوصحنبینالحرمین...
رویاعه..مگهن؟!
چشاتوببند...
فکرکنآقاصداتکرده
گفتهتوهمشدیزائرش((:+
فکرکننشستییهگوشهیحرم...
خودتیتکوتنها...روبهروتضریحآقا...
توگوشتهندزفریگذاشتی...
صدایمداحیتاآخره...
اشکاتهمرَوون((:
آقامنتظرهغصههاتوبهشبگی
درداتوبهشبگی...
مگهنمیگفتیمادروپسرشصداتونمیشنون؟!
امشبمنتظرنتوصداشونکنی
وبگیبهشونازغصههات..((:
آرزوهاتودونهبهدونهبهشونبگو...
میخوایگریهکن...دادبزن...هقهقکن...
گِلهکن...آزادی..((:
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
بگوآقا...دلموشیکوندن...
آقا...دلمتنگه((:
آقا...نشدنیه...نمیشه...
خودتدرستشکن((:
آقا...پسرفاطمه...
دردتبهسرت((:
ماخیلیدلمونتنگهواسحرمت..
ماکربلامیخوایم...((:
آقا...اینغصه...اینبغض
نشستهتوگلومونولموننمیکنه((:
آقا...
هرجامیرم...همهیهغصهایدارن...
یهدردیدارن...
ایندنیادیگهبهدردنمیخوره((:
آقا...خبرداریازخونههامگهن؟!
ازدلاییکهشکسته...
ازطعنههاییکهمیشنویم...
ازغماییکهرودلمونسنگینیمیکنه((:
۱۷ اسفند ۱۴۰۰
آقابهخدا...مامیخوایمدرستبشهها...
ولیروزبهروزخرابترمیشه(:💔
خودتیهفکریبهحالدلامونکن((:
کربلاکهنمیبری...
یهحرمکهنمیتونیمبیایم...
پسچیکارکنیمپسرفاطمه((:
آقاتوببرحرم...قولمیدمآدمشم(:
همهپسمزدن...هرجامیرمیکیدلمومیشکونه((:
نکنهتوهمپسمبزنی؟!
آقاشنیدمدرخونهیشما
کسیدستخالیبرنمیگرده(:
شنیدمشماکسیوپسنمیزنی...
فرقیهمنداره..پیرباشهیاجَوون...غرقگناه
شماخریدارشی((:💔
بهداددلامونبرسپسرفاطمه((:💔
۱۷ اسفند ۱۴۰۰