eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.5هزار دنبال‌کننده
49هزار عکس
35.7هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ابشار اوبن سنگده(بولا) ، برای رسیدن به ابشار اوبن باید از انتهای پل سفید به سمت روستای سنگده راهی شوید و در انتهای روستا به جنگلبانی میرسید که تردد هر گونه ماشین ممنوع میباشد و یا باید پیاده مسیر سی و دو‌کیلومتری رو طی کنید یا موتور که به این ابشار زیبا خواهید رسید https://eitaa.com/zandahlm1357
حکایت ۹۳- آقای حاج سید عباس کلالی برای من نقل کردند که قبل از جنگ دوم جهانی در تربت جام نزدیک مرز افغانستان ملکی داشتم و به زراعت مشغول بودم و در همان محل هم سکونت داشتم بین من و دو نفر از فامیل آقایان صارم کلالی و هژبر کلالی اختلافی بود در این ایام سارقی در آنجا بود که اشخاص پولدار را می‌دزدید و در کوه نگاه می‌داشت تا از آنها پول گرفته سپس آزاد می‌کرد. اداره ژاندارمری برای دستگیری او از من کمک خواستند، چون می‌دانستم ژاندارمری آن موقع رفیق دزد و شریک قافله است حاضر به همکاری با آنها نشدم بعد از مدتی سارق کشته شد. مخالفین من از این فرصت استفاده نموده به دو نفر از افراد ایل کلالی وجهی داده و وعده کمک نیز دادند و گفتند شما بروید بگوئید که عباس خان کلالی به هر نفر ما هزار تومان پول و اسلحه داد تا برویم سارق را بکشیم و ما نیز سارق را کشتیم و صد هزار تومان وجه نقدی را که داشت به عباس خان دادیم. آنها هم عینا به دستور عمل نمودند در نتیجه دادرسی ارتش مرا احضار نمود از تربت به مشهد آمده و رفتم منزل آقای امیر تیمور کلالی و شرح حال خود را گفتم. ایشان هم به خاطر قرابت نزدیکتر و ثروت زیادتر آقای صارم و هژبر اعتنائی به سخن من نکردند و کسی را دیگر در مشهد نمیشناختم که به او متوسل شوم. قرار بود روز بعد خود را معرفی نمایم و خیلی در حال وحشت و اضطراب بودم با یکی از دوستان در کوچه ارک داشتیم میرفتیم به مرحوم حاج شیخ حسنعلی اصفهانی برخوردیم دوست من گفت برو به حاج شیخ متوسل شو من هم رفتم جلو و سلام کردم و شرح حال خود را گفتم. فرمودند دوازده ختم قرآن نذر مؤمنین وادی السلام نجف کن کارت درست می‌شود. من از شدت استیصال دست زدم و عبای ایشان را گرفتم عرض کردم فردا صبح مرا محاکمه می‌نمایند و فرصت این کار نیست من دست از شما بر نمی دارم تا حاجت مرا بر نیاورید و ایشان با حال عصبانیت عبای خود را از دست من کشیده فرمودند بر و سید زدیم در کارت و کارت درست شد برو و راحت باش این سخن برای من قابل قبول نبود آمدم چیز دیگری عرض کنم رفیقم گفت ساکت باش. و دست مرا گرفت از شیخ دور کرد. ایشان به راه خود ادامه دادند سپس به من گفت وقتی که حضرت شیخ فرمودند کارت را درست کردیم دیگر راحت باش. به هر حال من با حالت تحیر و ناراحتی به همراه دوستم براه ادامه دادم ساعت تقریبا ده صبح بود، نزدیک ظهر به یکی از دوستان مشهدیم برخورد کردم بعد از سلام گفت فلانی دو ساعت قبل فرمانده لشکر مرا خواست و گفت من با آقا سید عباس کلالی ساکن تربت جام کاری دارم و هر چه زودتر او را به من برسان، گفتم سید عباس در مشهد نیست باید او را پیدا نمایم گفت من نمیدانم فردا صبح باید او را بیاوری. گفتم نمی دانی چکار داشت. گفت خیر. فردا ساعت هفت صبح باتفاق همان شخص رفتیم نزد فرمانده لشکر و سلام نمودیم. دوستم مرا معرفی کرد. فرمانده احترام بسیاری به من نمود. در صورتی که هیچگونه ملاقات و سابقه ای با هم نداشتیم، بعد از من خواست روی صندلی بنشینم و گفت آقای سید عباس من به شما حاجتی دارم. عرض کردم هر چه امر کنید اطاعت می‌کنم گفت مجانی هم نیست مبلغ پانصد تومان در مقابل این زحمت به شما میدهم. سپس گفت دو نفر افسر مهندس یک هفته مهمان شما در تربت جام محل سکونتتان خواهند بود. از آنها پذیرائی نموده و عصرها نزدیک غروب با آنها همراهی نمائید تا از مرز ایران و افغانستان نقشه برداری نمایند. گفتم اطاعت می‌کنم ولی من در دادگاه نظامی پرونده دارم فورة رئیس دادگاه را احضار کرد و گفت الساعه ایشان را محاکمه نموده نتیجه را به من اطلاع دهید. باتفاق رئیس دادگاه رفتیم اتاق ایشان دو نفر شخصی که مرا متهم نمودند احضار کرد آنها را از زندان آوردند از آنها سؤال نمود. گفته‌های سابق خود را تکرار کردند بعد از من سؤال کرد که شما دفاع خود را بگوئید من رو به آن دو نفر کرده گفتم شما را به حضرت عباس (علیه السلام) من اصلا با شما ملاقات و قراردادی راجع به آن شخص سارق مقتول داشته ام؟ آن دو نفر مدتی در خود فرو رفته بعد سربلند نموده گفتند ما هر چه گفتیم دروغ بود و به تحریک آقای صارم و هژبر کلالی این اتهام را به آقای سید عباس زده ایم نه ایشان به ما پول داده و نه اسلحه و نه ما چنین کاری کرده ایم بالطبع بعد از اقرار آن دو نفر من تبرئه شدم و حکم برائت را رئیس محکمه شخصا آورد نزد فرمانده لشکر. ایشان هم رو به من کرده و گفتند: به سلامت بروید و مأموریت خود را انجام دهید و مبلغ پانصد تومان هم داد و باتفاق آن دو افسر مهندس به تربت جام برگشتیم. از بی نشانها...... شیخ حسنعلی اصفهانی https://eitaa.com/zandahlm1357
7.18M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎬 داستان تشرف یک طلبه بیمار و کمک کردن عج به ایشان 🎙آیت الله ناصری ره https://eitaa.com/zandahlm1357
اشاره برؤوس فضائل و کمالات داعی- آقایان شما که مشغول نماز بودید داعی فکرها نمودم تا در پایان فکرم بموضوعی بر خوردم که اینک بطریق سؤال طرح می‌نمایم. بفرمائید شرافت و فضیلت هر فردی بر سایر افراد که ایجاد حق تقدم می‌نماید در نظر شما بچه چیز است. شیخ- (بعد از قدری سکوت) البته طرق شرافت و فضیلت بسیار است ولی در درجۀ اولی که می‌توان رءوس فضایل و کمالات شمرد-بعد از ایمان بخدا و رسول سه چیز را می‌توان بشمار آورد ۱-نسب و نژاد پاک ۲-علم و دانش ۳-تقوی و پرهیزکاری. داعی- احسن اللّه لکم الاجر ما هم از همین سه طریق که شما بعنوان رءوس فضائل و کمالات انتخاب فرمودید وارد بحث می‌شویم و البته هر یک از صحابه اعم از خلفاء و غیرهم دارای یک خصائصی بودند ولی هر یک از آنها که جامع این خصائص عالیه و امّهات فضائل بودند روی قواعد عقلیه و نقلیه حق تقدم برای آنها مسلّم است. اگر ثابت نمودیم که در این خصائص ثلاثه مولانا امیر المؤمنین علیه السّلام پرچم دار سیادت و سعادت بوده تصدیق نمائید که با نصوص وارده از رسول خدا صلّی اللّه علیه و آله و سلّم آن بزرگوار اولی بامر خلافت بوده است و از مقام خلافت ساقط نگردیده مگر بدسیسه بازیهای سیاسی (که بعقیده ابن ابی الحدید در ص ۴۶ جلد اول شرح نهج البلاغه) نامش را مصلحت گذاردند. پیشاور.... https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا