eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
55.3هزار عکس
41هزار ویدیو
1.8هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
۱. قیام ابن طباطبا محمدبن ابراهیم طباطبا یکی از امامان زیدیه است [۱]، که در سال ۱۹۹ ه. ق، قیام خود را در کوفه، با شعار «الرضا من آل محمد (صلی الله علیه و آله و سلم) » و عمل به کتاب و سنّت آغاز کرد. [۲] فرماندهی نظامی این قیام بر عهدۀ ابوالسرایا سری بن منصور بود [۳] ؛ ماجرای پیوستن این فرد غیر علوی به این قیام علوی و به دست گرفتن رهبری نظامی قیام، از این قرار است که در زمان جنگ بین امین و مأمون، ابوالسرایا که به شجاعت و دلیری مشهور شده بود، به درخواست هرثمة بن اعین به سپاه وی پیوست، ولی پس از قتل امین، هرثمه از مواجب او و یارانش کاست [۴] و این امر موجب جدا شدن ابوالسرایا از سپاه هرثمه و درگیری با وی شد، چنانکه پس از آن، ابوالسرایا به یکی از آشوبگران حکومتی تبدیل شده و به هر شهر و دیاری که می‌رفت با حاکم آنجا درگیر شده و مال و اموالی به چنگ می‌آورد [۵]، و در این گیرودار با ابن طباطبا آشنا شده و به او پیوست و این دو، قرار ملاقات و ابتدای قیام خود را در کوفه گذاشتند [۶]، و به این ترتیب ابن طباطبا رهبری معنوی قیام و ابوالسرایا رهبری نظامی آن را به عهده گرفتند. قیام ابن طباطبا و ابوالسرایا در ابتدا پیروزی‌های چشمگیری را به بار آورد، اما از آنجا که محمدبن ابراهیم (ابن طباطبا)، دارای نظرات و عقاید خاصی برای جنگ و شروع و انجام آن بود [۱]، و در این راستا به ابوالسرایا سفارشاتی می‌کرد که گرچه در ابتدا ابوالسرایا گوش به فرمان وی بود [۲] ولی پس از مدتی این اختلاف عقیده باعث ایجاد کدورت بین آنها شد [۳]، و هر چند صاحب مقاتل، مرگ محمدبن ابراهیم را در اثر بیماری می‌داند [۴] ولی در برخی منابع، مرگ ناگهانی و زودهنگام محمدبن ابراهیم را در اثر زهری که ابوالسرایا به او داده بود، می‌دانند [۵] . ابن اثیر در مورد علت قتل محمدبن ابراهیم به دست ابوالسرایا چنین می‌گوید: ابوالسرایا دانست که با بودن محمد قدرتی نخواهد داشت، بنابراین او را زهر داد و کشت. [۶] چنانکه گفته شده، پس از وفات ابن طباطبا، ابوالسرایا محمدبن محمدبن زید را که در اوان جوانی بود، به عنوان رهبر معنوی قیام انتخاب کرد و در واقع، خود، قدرت را به دست گرفت [۷] و لشکریانش را به سوی بصره و واسط و اطراف آن دو، فرستاد. [۸] حاکمانی که برای شهرهای مختلف انتخاب و فرستاده شدند، اکثراً علوی و از فرزندان امام موسی کاظم: یعنی برادران امام رضا (علیه السلام) بودند ولی نامی از امام رضا (علیه السلام) در میان آنان دیده نمی شود؛ و اما نام حاکمان تعیین شده برای حکومت ایالات مختلف که تعدادی از آنها از برادران امام رضا (علیه السلام) بودند، بدین گونه آمده است: ابراهیم و اسماعیل و زید از فرزندان امام موسی بن جعفر (علیه السلام) که به ترتیب برای حکومت بر سه ایالت یمن، فارس و اهواز انتخاب شدند. و اما در مورد نواحی بصره، مکه، مدائن به ترتیب سه فرد علوی به نامهای عباس بن محمد، حسین بن حسن و محمدبن سلیمان برای حکومت بر این نواحی انتخاب و فرستاده شدند. [۱] حاکمان منصوب به محل حکومت خود رفته و بر حاکمان عباسی فائق آمده و حکومت نواحی مذکور را به دست گرفتند. آوازۀ این فتوحات به مناطق دیگر نیز رسید و مردم شام و جزیره را به نوشتن نامه به محمدبن محمد (رهبر معنوی قیام) مبنی بر اینکه منتظر رسول و حاکمی برای اطاعت از ایشان هستند - واداشت. در نتیجۀ این امور، و شکست‌های قبلی که فرمانداران حسن بن سهل از سپاهیان و فرمانداران ابوالسرایا خورده بودند، حسن بن سهل به دنبال راه چاره ای برای این مشکل عظیم، هرثمة بن اعین را به مبارزه با ابوالسرایا فراخواند. [۲] مبارزة هرثمه و ابوالسرایا به شکست ابوالسرایا انجامید که شاید یکی از دلایل شکست ابوالسرایا در مبارزه با وی این بوده باشد که ابوالسرایا قبلاً در رکاب و سپاه هرثمه مبارزه می‌کرده و همراه وی بوده و در نتیجه هرثمه به فنون و شیوه‌های مبارزاتی ابوالسرایا آشنا بوده است و راحت تر می‌توانسته بر او چیره شود. به هر حال، مقابلۀ این فرماندۀ بزرگ (هرثمة بن اعین) که روزی به جای حسن بن سهل، فرماندۀ مقتدر و والی عراق بود، و اینک ضعف و ناتوانی حسن بن سهل عراق را به چنان آشفتگی دچار کرده بود که با بیچارگی و درماندگی دست نیاز به سوی فرماندار سابق (هرثمه)، دراز کرده و از او تقاضای کمک نموده بود- [۱] با ابوالسرایا، حکومت عباسی را از خطر جدی و عظیم رهانید، و در جنگی طاقت فرسا که بین علویان و عباسیان برپا شده بود، با حیله‌ها و تزویرهایی که هرثمه برای طرف مقابل به کار می‌بست، سرانجام ابوالسرایا شکست خورد و به همراه محمدبن محمدبن زید و عده ای دیگر، شبانه کوفه را ترک گفته و آوارۀ شهرها شدند، تا اینکه سرانجام توسط فردی به نام حماد کندغوش که فرماندار دهکده ای به نام «برقانا» بود و به آنها وعدۀ امان
---------- [۱]: ر. ک: علی بن عبدالکریم فضیل شرف الدین، الزیدیه نظریۀ و تطبیق، الطبعة الثانیة، العصر الحدیث، بیروت، ۱۴۱۲ ه / ۱۹۹۱ م، ص ۱۶۹؛ سید علی موسوی نژاد، آشنایی با زیدیه، نشریه هفت آسمان، پاییز ۸۰، ص۸۶. [۲]: ابن اثیر، پیشین، ج۶، ص۳۰۲. [۳]: طبری، پیشین، ج۸، ص۵۲۸. [۴]: ابن اثیر، پیشین، ص ۳۰۳. [۵]: ر. ک: ابن اثیر، پیشین، صص ۳۰۳ ۳۰۴. [۶]: اصفهانی، پیشین، ص ۴۲۶؛ ابن اثیر، پیشین، ص ۳۰۴. [۱]: ر. ک: اصفهانی، پیشین، صص ۴۲۹ و ۴۳۴. [۲]: ر. ک: اصفهانی، پیشین، ص ۴۲۹. [۳]: ر. ک: اصفهانی، پیشین، ص ۴۳۴؛ ابن اثیر، پیشین، ص ۳۰۵. [۴]: اصفهانی، پیشین، صص ۴۲۹ و ۴۳۴. [۵]: ابن اثیر، پیشین؛ طبری، پیشین، ص ۵۳۰. [۶]: ابن اثیر، پیشین. [۷]: ابن اثیر، پیشین؛ طبری، پیشین، صص ۵۲۹ ۵۳۰. [۸]: ابن اثیر، پیشین. [۱]: ابن اثیر، پیشین. [۲]: اصفهانی، پیشین، صص ۴۳۵ ۴۳۶. [۱]: طبری، پیشین، ص ۵۳۰؛ اصفهانی، پیشین، صص ۴۳۶ ۴۳۷. داده بود، اسیر گشته و به نزد حسن بن سهل فرستاده شدند. حسن که در ابتدا تصمیم به کشتن هر دو رهبر قیام (ابوالسرایا و محمدبن محمد) داشت، پس از شنیدن نصیحت عده ای از یارانش، از کشتن محمد منصرف شد و وی را به نزد مأمون فرستاد. مأمون که از سن کم و جوانی محمد، تعجب کرده بود پس از چهل روز او را مسموم کرد [۲] و به این ترتیب مهم ترین قیام علویان در زمان مأمون با کشته شدن دو رهبر اصلی قیام، به پایان رسید. در مورد تعامل امام رضا (علیه السلام) با قیام ابن طباطبا و موضع و نحوۀ برخورد آن حضرت (علیه السلام) نسبت به این قیام، تنها یک گزارش که ناقل آن محمدبن اثرم است، در منابع مشاهده شد. وی ماجرا را چنین نقل می‌کند که زمانی که محمدبن سلیمان علوی از سوی ابوالسرایا، حاکم بر مدینه شده بود، خاندانش و دیگر قریشیان، با او بیعت کردند و به او گفتند که اگر از امام رضا (علیه السلام) نیز بیعت گرفته شود، و او هم با ما باشد، امر ما یکی می‌شود. طبق این پیشنهاد، محمدبن سلیمان پیکی را به سوی امام رضا (علیه السلام) برای ملحق شدن امام (علیه السلام) به آنان فرستاد. ولی امام (علیه السلام) این امر را موکول به گذشت بیست روز دیگر نمود و فرمود: پس از گذشت بیست روز به نزد شما خواهم آمد. اما هجده روز پس از این تاریخ، سپاهیان جلودی که برای سرکوب این قیام به مدینه فرستاده شده ---------- [۲]: اصفهانی، پیشین، صص ۴۴۱ ۴۴۶. بودند، قیام گران مدینه را شکست داده و مجبور به فرار کردند. به طوری که ناقل این روایت (محمدبن اثرم)، که همان پیک و فرستادۀ محمدبن سلیمان به سوی امام رضا (علیه السلام) بود، می‌گوید در حال فرار بوده که با صدای امام (علیه السلام) متوجه ایشان شده که به او فرموده: بیست روز گذشت یا نه؟! [۱] این گزارش در صورت صحّت، حکایت از تیزبینی و پیش بینی یا پیشگویی امام (علیه السلام) نسبت به نتیجۀ این قیام خام را دارد. در واقع، موضع امام (علیه السلام) در برابر این گونه قیام‌های زیدیه، همان موضع پدران گرامیشان بود، یعنی اطلاع غیبی و یا تحلیل آنها این بود که این نوع حرکت‌ها و قیام‌ها نافرجام و بی نتیجه است. [۲] ---------- [۱]: صدوق، پیشین، ج ۱، صص ۲۲۴ - ۲۲۵. [۲]: جمعی از کارشناسان، میزگرد شیوه برخورد امام رضا (علیه السلام) با فرقه‌های درون شیعی، اندیشه نو (ویژه نامه امام رضا (علیه السلام) )، ش ۱، آذرماه ۸۵، ص ۴۸. ✍نعمت الله صفری https://eitaa.com/zandahlm1357
11.2M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
عج 🔹 شهید خطاب به نماینده‌های مجلس: شماها پرونده دارید ولی من نه❗️ ⬅️ راز شجاعت امثال ایشان... ⬅️ دو صفتی که اگر در تو نباشد از طرز صحبتت گرفته تا اولویت‌بندیت تو زندگی، تغییر می‌کنه! @zandahlm1357
mahdaviat.irچشم به راه - قسمت بیست و دوم.mp3
زمان: حجم: 11.6M
🎬 قسمت: بیست و دوم 👇👇👇👇👇👇 قابل توجه اعضاء محترم این مجموعه از فایلها تاریخشون به روز نیست @zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
43.83M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 کارتون زیبای شهر موشکی 📼 قسمت ۲۰ : مذاکره با آقای سام 🇮🇷 بچه ها ! با هم این کانال و تبلیغ کنیم 👇👇👇👇👇👇 @zandahlm1357
9.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
مجموعه کلیپ های روایتگری 👌 هر روز روایتی از شهدا بشنوید❤️ شماره ۲۲ کاری از گروه راویان سردار شهید حاج عبد الحسین برونسی 🌹
24.75M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•        ─━━━⊱🔹﷽🔹⊰━━━─ 🩸خون مظلوم ارسالی از مخاطب         •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
ماجرای عابد و ابوطالب (علیه السلام) به این مناسبت خالی از لطف نیست ماجرایی که میان حضرت ابوطالب (علیه السلام) و عابد مسیحی اتفاق افتاده اشاره شود. جابربن عبدالله انصاری گوید: از رسول خدا (صلی الله علیه و آله) درباره میلاد امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب (علیه السلام) پرسیدم، فرمود: آه، آه... درباره بهترین مولود بعد از من که میلادی همچون میلاد مسیح (علیه السلام) داشت پرسیدی. خداوند تبارک و تعالی پانصد هزار سال پیش از آفرینش خلق، من و علی را از یک نور آفرید، و ما پیوسته خداوند را تسبیح گفته و تقدیس می‌گفتیم. و چون خداوند آدم (علیه السلام) را آفرید، ما را در صلب او افکند که من در پهلوی راست و علی (علیه السلام) در پهلوی چپ او مستقر گشتیم. سپس از صلب او به صلب‌های پاکیزه و از آنجا به رَحِم‌های طیّبه منتقل شدیم. این وضع همچنان ادامه داشت تا اینکه خداوند تبارک و تعالی مرا از صلبی پاکیزه و طاهر که صلب عبدالله بن عبدالمطلب باشد، به بهترین رَحِم که رَحِم آمنه بود منتقل کرد. بعد از من، خداوند تبارک و تعالی علی (علیه السلام) را از پشتی پاک و طاهر بیرون آورد که صلب ابوطالب (علیه السلام) بود و در بهترین رَحِم یعنی رَحِم فاطمه بنت اسد (علیها السلام) قرار داد. سپس فرمود: ای جابر! پیش از آنکه علی در رَحِم مادرش قرار گیرد، مرد راهبی بود که او را «مثرم بن دعیب بن شیقتام» می‌نامیدند. در عبادت شهره و نامور بود و خدا را صدونود سال عبادت کرده بود بی آنکه از وی حاجتی طلب نماید. این عابد از خداوند خواست که یکی از اولیای خویش را به وی نشان دهد، که خداوند ابوطالب (علیه السلام) را نزد وی فرستاد و چون چشم آن عابد بر وی افتاد، برخاست و بر پیشانی او بوسه زد و در کنار خود نشاند. آنگاه از وی پرسید: کیستی خدایت رحمت کند؟! فرمود: مردی از «تهامه» هستم. عابد پرسید: از کجای سرزمین تهامه؟ -: از مکّه. -: از کدام خاندان؟ -: از عبدمناف. -: کدام عبدمناف؟ -: از بنی هاشم. ناگاه راهب برخاست و بار دیگر بر پیشانی وی بوسه زده و گفت: سپاس خداوندی را که حاجت مرا برآورده ساخت و تا ولیّ خویش را به من نشان نداد از دنیا نبرد، سپس گفت: ای مرد، بشارت باد تو را که خداوند علیّ اعلی به من امری الهام فرموده که برای تو بشارتی است. ابوطالب (علیه السلام) پرسید: آن بشارت چیست؟ گفت: پسری است از صلب تو که ولیّ خداوند تبارک و تعالی است؛ او امام پرهیزگاران و وصّی رسول رب العالمین است. اگر آن پسر را دیدی سلام مرا به وی برسان و به او بگو: مثرم تو را سلام می‌رساند و شهادت می‌دهد که خدا یکی است و شریک ندارد و محمد (صلی الله علیه و آله) بنده و رسول اوست و تو جانشین بر حق اویی؛ نبوّت با محمّد (صلی الله علیه و آله) خاتمه می‌یابد و وصایت با تو انجام می‌شود. در ادامه گوید: ابوطالب (علیه السلام) بگریست و از نام آن مولود پرسید؟ گفت: نامش «علیّ» است. ابوطالب (علیه السلام) فرمود: من از حقیقت آنچه می‌گویی اطلاع ندارم مگر اینکه دلیل و برهان آشکاری به من نشان دهی تا سخنان تو را باور کنم. مثرم گفت: چه چیزی را دوست داری از خدا برایت طلب کنم تا همین جا آن را به تو بدهد و دلیلی باشد بر درستی گفتارم؟ ابوطالب (علیه السلام) فرمود: طعامی از بهشت می‌خواهم که هم اکنون حاضر گردد. آن راهب برآورده شدن حاجت ابوطالب (علیه السلام) را از خدا درخواست نمود و هنوز دعایش به پایان نرسیده بود که طبقی از میوه‌های بهشتی شامل: رطب، انگور و انار آماده گشت. حضرت ابوطالب (علیه السلام) اناری را برداشت و خندان از بشارت و هدیه بهشتی به منزل خویش مراجعت نمود، سپس آن انار را با فاطمه بنت اسد (علیها السلام) تناول کرد. حق تعالی از آن انار بهشتی در وجود آن دو نوری از خود آفرید تا حجت میان بندگان باشد و این چنین نور خدا در زمین قرار گرفت. چون فاطمه (علیها السلام) امانت و نور الهی را در دامن گرفت زمین تاب نیاورد و از مهابت آن نور الهی و عدم پذیرش مردمان به حرکت درآمد و زمین لرزید، و کوه‌ها و خانه‌های مکه تا چندین روز متوالی آرام نداشت. قریش را به خاطر این زمین لرزه اندوه عظیمی گرفت. لذا گفتند: برخیزید و بتان خود را به بالای کوه ابوقبیس برید تا از آن بخواهیم زمین را آرام کند و شما را از این گرفتاری برهاند. و چون بر بالای کوه ابوقبیس جمع شدند، کوه چنان به لرزه افتاد که سخت ترین سنگ‌ها خرد گشته و بت‌های آن‌ها با صورت بر زمین افتاد. چون چنین دیدند، گفتند: تاب تحمّل آنچه بر سر ما آمده را نداریم. حضرت ابوطالب (علیه السلام) در حالی که اهمیتی به این حادثه نمی داد بر بالای کوه رفته و فرمود: ای مردم! خداوند متعال امشب حادثه ای آفریده است و دست به آفرینشی زده است اگر او را اطاعت نکنید و به ولایتش اقرار ننمایید و به امامتش شهادت ندهید، این بلا از شما دور نخواهد گشت و کوه آرام نخواهد گرفت و دیگر