كرامات رضوي
نام شفا يافته: زهرا منصوري
ساكن: خرمآباد تنكابن
نوع بيماري: فلج تمام بدن
تاريخ شفا: ۱۳ مرداد ۱۳۶۶
نه كار يك روز و دو روز
است، و نه يك ماه و دو ماه، و نه حتي يك سال و دو سال. صحبت يك عمر است. يعني ميشود انتظار داشت كه او يك عمر اين وضعيت را تحمل كند و دم برنياورد؟
نه توقع بزرگي است، من نبايستي چنين انتظاري از او داشته باشم، او هنوز جوان است و همسري سالم و خوب ميخواهد. زني كه وقتي او از كار روزانهاش بر ميگردد، تمام اتاقها را تميز كرده باشد، چاي دم كرده و ناهارش آماده باشد وقتي در زد، به استقبالش برود و با خوشرويي در به رويش بگشايد. برايش چا بريزد و تا او چايش را بنوشد، سفره را انداخته و بساط ناهار را مهيا كرده باشد و هنگامي كه شوهر از او ميپرسد:
ناهار چي داريم؟ زن به رويش لبخند بزند و بگويد: همون غذايي رو كه دوس داري و شوهر دو دستش را محكم به هم بكوبد و با خوشحالي بگويد:
آفرين به همسر خوب و باوفايم. اما حالا چي؟
با كدام پا، همراهش بشوم؟ با كدام دست، هميارش باشم؟ با كدام كلام، همزبانش گردم؟
با كدام...؟!
نه من نبايد از وي متوقع باشم كه به پايم بماند تا پير شود. آخر تا كي تحمل خواهد كرد؟ يك سال؟ ده سال... بالاخره خسته خواهد شد و م بايد قبل از آن تكليفم را با او روشن كنم. بايد حرف دلم را
برايش بگويم. او نبايد به درد من بسوزد خرد شود و بميرد. من نبايد انتظار داشته باشم كه او يك عمر تر و خشكم كند، اين سو و آن سويم ببرد، زندگياش را به پايم تباه كند و من حتي زبان تشكر از او را هم نداشته باشم. بايد از او بخواهم رهايم كند، طلاقم بدهد و هودش را از زير بار مسؤوليت من خلاص كند.
من به او خواهم گفت همين امروز، وقتي از اداره برگردد. همه حرفهايم را به او خواهم زد. اما با كدام زبان؟ من كه تكه گوشتي بيش نيستم، به هيچ تكان و حركت، بي هيچ ثمر و اثر. نه حتي دستي كه بنويسم. تنها، بار سنگيني هستم كه بر دوش او آويزان و بس... بيچاره شوهرم.
چرا بايد درد لاعلاج مرا تحمل كند؟ چرا بايد به پاي من بسوزد و ذوب شود؟ آه چگونه برايش بگويم؟ چطور آگاهش سازم كه ديگر نميخوام باري بر دوشش باشم؟ آه، اگر زبان ميداشتم...! همه چيز به يكباره اتفاق افتاد. عباس در تراس خانه نشسته بود و انوار غروب را به چشم ميكشيد كه ناگهان دردي به پهلو راستم خزيد تنم به رعشه افتاد و بياختيار جيغ كشيدم، عباس به سرعت به سويم دويد، و من شنيدم كه فرياد زد:
... يا امام رضا...
بعد تنها تصويري از چهره نگران او ديدم كه به سويم
خم شد و دستان مردانهاش مرا از زمين بلند كرد. وقتي به هوش آمدم در بيمارستان بودم. خواستم برخيزم، اما گويي مرا به تخت دوخته بودند. عباس با همان چره نگران و آشفته جلو دويد و تا مرا به هوش ديدي فرياد زد:
خانم پرستار... خانم پرستار... به هوش آمد.
پرستاري به درون آمد و دنبال او پدر و مادر پيرم با چشماني پر از گريه. خواستم سلام كنم، ولي زبانم در دهانم قفل شده بود. تنها گريه بود كه به كمكم آمد و اشك، مرحم درد و رنجم شد. گريستم. شوهرم دستان بيرمق و بي حسم را درون دستانش گرفت و آرام همراه من گريست و بعد گفت:
غصه نخور! خوب ميشي.
و من هم همين تصور را داشتم، هرگز به باورم نميآمد كه فلج شده باشم و ديگر هيچ وقت قادر به حرف زدن و تكان خوردن نباشم.
روزها گذشت، و من نه توان حركت يافتم و نه قدرت كلام. از بيمارستان مرخصم كردند، به خانه آمدم، بي آنكه تغييري در حالتم حاصل شده باشد. همان گونه لس و بيحس و بيزبان. همه دورم را گرفتند. پدر، مادر، برادرها، خواهرها و همه قوم و خويشها. مادر يكريز ميگريست. چشمه اشكش هنوز خشك نشده بود. مدام از امام، طلب حاجت داشت، حاجتش شفاي من بود، بيچاره مادر، نميدانست كه دخترش مرده است، مردهاي
كه فقط نف ميكشد، اي كاش آن را هم نميكشيد. كم كم دور و برم خالي شد. برادرها و خواهرها رفتند، قوم و خويشها طلب شفا كردند و مرا به خدا واگذاشتند.
پدرم رفت و تنها مادرم بود كه هنوز بر بالينم ميگريست. بيچاره مادرم تا كي ميتوانست تحمل كند؟ تا كي ميتوانست بر بالينم بگريد؟ آيا ميتوانست همه زندگي خودش را رها كند و به من بپردازد؟ نه، نه او ميتوانست و نه من چنين انتظاري از او داشتم. چند روز بعد شوهرم ضمن تشكر از او خواهش كرد تنهايمان بگذارد و مادر كه ميرفت هنوز ميگريست.
بازم ميام دخترم هر روز بهت سر ميزنم.
تنها كه شديم، عباس كنار نشست، نگاهش را به نگاهم دوخت و آرام زمزمه كرد: معالجت ميكنم. زهرا؛ حتي اگه شده همه زندگيمو خرجت كنم.
با تنها سرمايهام با نگاه از او تشكر كردم و با اشاره عكسي را كه در اوايل ازدواجمان در مشهد گرفته بوديم نشانش دادم. ميخواستم به اين وسيله به او بفهمانم كه مرا به زيارت آقا ببرد تا شفايم را از آن حضرت تمنا كنم. نگاهش را از من به عكس برگرداند و من بستري اشك را در خانه چشمانش ديدم.
باريكهاي از آن بر شيار صورتش راه گرفت و در سياهي ريش انبوهش گم شد و من صدايش را شنيدم كه از زمزمه به دعا برخاست.
يا اباالحسن، يا علي ابن موسي الرضا، يابن رسول ا...
يا سيدنا و مولانا، انا توجهنا و استشفعنا و توسلنا بك اله ا... و قدمناك بين يدي حاجاتنا. يا وجيها عند ا... اشفع لنا عند ا...
من نيز با او، در دل، هم دعا شدم، و توسل به حضرت جستم.
صداي چرخش كليد در قفل تفكراتم را شكست در، بر پاشنه چرخيد و عباس ميان دو لنگه آن هويدا شد. تبسمي به صورتش نشست و آرام گفت: فردا عازميم. ان شاءا... كه دست خالي برنميگرديم.
بعد بليتي از جيبش درآورد و جلوي صورتم گرفت و گفت:
به هر زحمتي بود بليت مشهد رو گرفتم. از اداره هم دوازده روز مرخصي گرفتم؛ دو روز براي رفت و برگشت، ده روز هم قصد زيارت آقا، خوبه؟ با سر جواب مثبت دادم و با اشك ديده از او تشكر كردم. باران اشك چشمانم را پر كرد، و تصوير عباس در امواج نگاهم گم شد زيرا جز با زبان اشك و نگاه، نميتوانستم با او حرف بزنم.
در نگاهم، پرواز كبوتران حرم است، و بر گوشهايم نجوايي عاشقانه و دردمند. عباس دخيل بسته و خود به حاجتمندي به حرم رفته است. تشنهام، عطش به جانم افتاده و داغ آن بر لبهايم و من عاجزم از واگويي نياز. نگاهم را به اطراف ميسايم.
آن سوتر، سقاخانه، رو به رو با نگاهم، ايستاده است، پايدار و لب تشنگان
، عطش به آب گوارايش ميسپارندو سير كام دور ميشوند. آه اگر ميتوانستم و بر پاهايم تواني بود. تا آن سو، ميدويدم و ظرف سقاخانه را لبالب آب ميكرد، يك نفس سر ميكشيدم و عطشم را به سردي گوارايش ميسپردم. بعد ظرفها را يكايك پر از آب ميكردم و به هر دخيل بسته عاجزي كه ياراي حركتش نبود آب ميدادم. اما افسوس... افسوس كه خود نيز حلقهاي از همان سلسلهام.
در كنار سقاخانه، نگاهم به روي آقايي ميايستد كه گويي با اشاره با من سخن ميگويد. اما چه ميگويد؟ نميدانم، راه دور است من از اشارهاش چيزي نميفهمم. نزديكتر ميآيد. حالا با وضوح او را ميبينم. چهرهاش متبسم و نوراني است.
شالي سبز بر شانه انداخته و كاسهاي در دست دارد. كاسهاي لبالب آب، آن را به سوي من دراز ميكند و لبانش به آرامي تكان ميخورد.
آب...
دستهايم را به سويش دراز ميكنم. او فاصله دارد و دست من كوتاه، تبسمي بر لبانش مينشيند صدايش به گوشم ميرسد كه ميگويد:
برخيز! آب را براي تو آوردهام بگير.
و من بر ميخيزم به طرفلش ميروم رو به رويش ميايستم و آب را از دستش گرفته با عجله و لاجرعه سر ميكشم و سيراب ميگويم:
سلام بر حسين شهيد.
به رويم لبخند ميزند و دور ميشود و من يكباره در خود خيره و مات ميمانم كه ايستادهام. بر روي پاهاي خودم و باز زبانم
كه تكان نميخورد سخن ميگويم:
يا امام رضا...
فرياد ميكشم و به سوي حرمش ميدوم. او را پيدا نميكنم. بر ميگردم. عباس را ميبينم كه از حرم بيرون آمده و نگران به جاي خالي من در كنار پنجره فولاد خيره مانده است.
كبوتران حرم از فراز گنبد امام بال ميگيرند و در آبي بيكران آسمان، رها ميشوند. من نيز بسان آنها، بال گرفته و پرواز ميكنم. سبكبال و رها.
نقاره خانه همنوا با سرور من به صدا در ميآيد... و شادي بيپايان مرا به گوش همگان ميرساند.
#دانستنیهای_امام_رضا_علیه_السلام
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
مشاهیر مدفون در حرم رضوی ج 1.pdf
35.55M
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
15.7M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
•
توصیه ناب امام رضا ع برای حل مشکلات دنیوی☝️
هر وقت مشکلی برات پیش اومد برای حلش به توصیه امام رضا علیه السلام عمل کن🦋
شب بخیر 💫
#امام_رضا ع
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📹 ویژگی های نفاق و منافقین ✅ جلسه 9 (بخش چهارم) 🎙آیت الله مجتبی تهرانی(ره) 📖 توجّه! حالتی که نفاق
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#انتخابات
#امام_علی (ع)
🔻 برخی مسئولین به ظاهر مذهبی که از همان روز اول خائن محسوب میشوند❗️
⬅️ قابل توجه متقاضیان محترم رسیدن به کرسی ریاست جمهوری...👌
استاد #رحیم_پور
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 ویژگی های نفاق و منافقین
✅ جلسه 9 (بخش پنجم)
🎙آیت الله مجتبی تهرانی(ره)
📖 برای نفاق بهدنبال شناسایی دیگران نروید، خودمان را شناسایی کنیم
✍️نیست و فقط خود طرف میداند؛ به قول ما:«بینی و بینالله» است. امّا در یک سنخ نفاقها منافق قابل شناسایی است. این را بگویم که خیلی بحث نفاق بحثِ ظریفی هم هست. سرآمد آنهایی که قابل شناسایی است، در این سه قِسم است؛ یعنی آنجایی که گفتار با گفتار، کردار با کردار و گفتار با کردار منطبق نمیشود. در اینجا انسان میتواند افراد را شناسایی بکند. البتّه دنبال شناسایی دیگران نروید؛ بلکه بنشینید و فکر کنید که خودتان چگونه هستید. خباثت نفس ما اینگونه است که همیشه به شکلی رفتار میکنیم که انگار خودمان مبرّا هستیم و مرتّب این مشخّصهها را میگیریم و برمیداریم، تا با آنها دیگران را مقایسه و شناسایی بکنیم؛ بلکه باید خودمان را شناسایی بکنیم و ببینیم چگونه هستیم.
#مجموعه_اخلاق_ربانی
#ویژگی_های_نفاق_و_منافقین
#آیت_الله_مجتبی_تهرانی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
نتیجه شکایت #قالیباف بابت برخی تهمتها و تخریبها
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
ربات تلگرامی است که ابتدا به کاربران اجازه میداد با لمس یا کلیک روی یک آیکون سکه، ارز دیجیتالی با عنوان Notcoin یا NOT را استخراج (ماین) کنند. نات کوین ابتدا بهعنوان یک دارایی درون بازی در اختیار کاربران قرار میگرفت و امکان فروش مستقیم یا واریز و برداشت آن وجود نداشت. با این حال، توسعهدهندگان این بازی اخیراً توکن NOT را روی بلاکچین تون (بلاک چین تلگرام) عرضه کردهاند و خرید و فروش ارز نات کوین از روز پنجشنبه ۲۷ اردیبهشت در صرافیها آغاز شده است.
این بازی جنجالی، مثل سایر پروژههای مرتبط با تون کوین ارتباط نزدیکی با پیامرسان تلگرام دارد.
بعد از عرضه نات کوین، قیمت این ارز دیجیتال تحتتأثیر فشار فروش کاربران بازی، سقوط شدیدی را تجربه کرد. در حال حاضر اما، قیمت نات کوین فاصله زیادی با زمان عرضه خود ندارد و بهخوبی بازیابی شده است. در زمان نگارش اینمتن قیمت نات کوین حدود ۱۳۰۰ تومان است
نات کوین از زمان شروع رسمی کار خود در ابتدای سال ۲۰۲۴، موفقیتی مثالزدنی در جذب کاربر داشته است. ایده این پروژه در بخش بازاریابی، درگیرکردن هرچه بیشتر ذهن کاربران است و به همین خاطر از ابتدا اطلاعات زیادی درباره این بازی و برنامههای آینده آن منتشر نشد. در واقع، افراد با گمانهزنی درباره اینکه نات کوین احتمالاً پروژه موفقی خواهد بود و سکههای ماینشده آنها روزی ارزش پیدا خواهد کرد، وارد این بازی میشدند.
به نظر کاربران، نات کوین حامیان شناختهشدهای مثل تلگرام یا بنیاد تون دارد و به همین خاطر، راحتتر به آن اعتماد میکنند
بعد از لیست شدن نات کوین و شروع معاملات این رمز ارز بلافاصله بازی دیگری به اسم همستر کمبات مطرح شد که دقیقا از نات کوین الگو گرفته است و به نظر می رسد از نات کوین به عنوان ابزار تبلیغات برای جذب کاربر همستر کمبات استفاده شده است .همستر کامبت یک بازی در سبک Tap to Earn و رباتی تلگرامی است. بازیکنان در همستر کامبت باید با زدن روی یک سکه درون بازی مقدار بیشتری توکن جمع کنند. این توکنها ممکن است در آینده در قالب ایردراپ بین بازیکنان همستر کامبت توزیع شود
تاریخ دقیق توزیع توکن و انجام ایردراپ بازی همستر کمبت مشخص نیست، اما در بخشهای مختلف این بازی گفته شده است که این ایردراپ بهزودی انجام خواهد شد. شکل توزیع توکن، قیمت هر سکه و نحوه برداشت و فروش همستر کمبات نیز هنوز مشخص نشده است
مالک تلگرام در پست تلگرامی خودش با اشاره به حجم معاملات نات کوین مقیاس پذیری شبکه خودش رو به تبلیغ کرده و به نظر می رسه هدف اصلی از انجام این قبیل بازی ها همین موضوع باشد .
همستر کمبات با هم راستا شدن با ترندهای داغ دنیای بلاکچین مانند گیمیفای وب۳ (Web3 GamiFi) که تلفیقی از بازی و امور مالی غیرمتمرکز (DeFi) است، به دنبال جذب میلیونها کاربر جدید به حوزه ارزهای دیجیتال و بلاکچین است. این رویکرد نوآورانه، همستر کمبات را به یکی از پروژههای قابل توجه در این حوزه تبدیل کرده است.
به نظر می رسد گسترش چشمگیر بازیهای «کلیک و درآمد» در تلگرام، به رشد محسوس شبکه تونکوین (TON) کمک کرده است. و این یکی از اهداف تلگرام در ارائه این بازی هاست.
توجه توجه📣📣☝️☝️☝️☝️☝️
❌ *هشدار پلیس فتا
🔹سردار سرتیپ دوم وحید مجید رئیس مرکز پلیس فتا بیان کرد امروز صبح تا این ساعت جمعیتی قریب بر ۳۸۳ نفر در سطح کشور شکایاتی علیه برنامه تلگرام داشتند که با انجام بازی بیت کوین کل حساب های بانکی آنها تخلیه مالی شده است.
🔹 سردار مجید : کاربرای با نصب اپلیکیشن تلگرام بر روی تلفن همراه خود؛ دسترسی به کل اطلاعات می دهند و این امر باعث می شود کاربر با هک حساب مواجه شود.
همچنین قابل ذکر است که پلیس فتا هیچ مسئولیتی در قبال برنامه های فیلتر شده در سطح کشور را ندارد و نصب و فعالیت هرنوع از این برنامه ها در کشور ایران ممنوع و تبعات آن بر عهده کاربر می باشد.
12.61M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔘 #دکه_روزنامه
مرور روزنامههای پنجشنبه ۱۴۰۳/۰۳/۱۷
#رویداد_نگار
🗓امروز مصادف با
🔹 ۲۸ ذیالقعده ۱۴۴۵
🔹 ۶ ژوئن 2024
🔸سالروز تحریم هرگونه ارتباط با رژیم صهیونیستی از سوی امام خمینی ره
🔸سالروز صلح حدیبیه
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥تصاویری از موشک بالستیک «فلسطین» یمنیها
🔹تصاویری از موشک بالستیک «فلسطین» که انصارالله یمن برای اولین بار از آن رونمایی کرد و طی عملیاتی هدفی نظامی را با آن در شهر اشغالی ایلات (ام رشراش) در فلسطین اشغالی هدف قرار داد.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔵شهادت ۴۰ آوارۀ فلسطینی در النصیرات
🔹جنگندههای اسرائیلی مدرسۀ السردی در النصیرات در مرکز نوار غزه را بمباران کردند که در این جنایت بیش از ۴۰ آوارۀ فلسطینی به شهادت رسیدند.
🔹این مدرسه محل اسکان آوارگان فلسطینی بود. شمار زیادی از شهدا و مجروحان زن و کودک هستند.
📌 #آخرین_تحولات_فلسطین
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔸دستگیری اعضا شبکه شیطانپرستی در عباسآباد
🔹️فرمانده انتظامی شهرستان عباسآباد: در پی کسب خبری مبنی بر اینکه گروهی از اعضای یک شبکه شیطانپرستی در شهرستان عباسآباد حضور یافتند، دستگیری این افراد در دستور کار ماموران قرار گرفت.
🔹️اعضای شبکه شیطانپرستی در قالب تور مسافرتی از استانهای دیگر به شهرستان عباسآباد سفر کرده بودند.
🔹️ماموران طی عملیات غافلگیرانه موفق شدند ۱۸ مرد و ۱۲ زن که دارای علائم و نمادهای خاص شیطانپرستی بودند را با هماهنگی قضائی دستگیر کنند.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
14.31M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
💢 آتش حزبالله به جان کدام یک از مناطق فلسطین اشغالی افتاد؟
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔸️مدير و مؤسس موبايل استقلال آمل دستگیر شد
🔹فرمانده انتظامی مازندران: در پی مراجعات مردمی به مراجع قضائی و انتظامی مبنی بر کلاهبرداری و بیتعهدی به قراردادها توسط مدير و مؤسس موبايل استقلال آمل، موضوع در دستور قرار گرفت و متهم دستگير شد.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🔸️۷ هزار نیروی پلیس مأمور حفظ نظم و امنیت در سواحل شمالی
🔹️جانشین فرمانده انتظامی کشور: طبق گزارشی که به ما دادهاند هفت هزار نفر نیروی انتظامی بصورت مستقیم در استانهای شمالی برای کنترل سواحل و تفرجگاهها و ایجاد نظم در سواحل شمال کشور مستقر میشوند.
🔹️مسافران چه زن و چه مرد در سواحل باید به قانون احترام بگذارند و کسی که رعایت هنجارهای قانونی مثل حجاب را نکند جرم مشهود است و وظیفه انتظامی این است که این مسئله را مدیریت کند.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 پاسخهای قاطع نماینده ارشد روسیه به خبرنگار بیبیسی در حمایت از ایران؛ قطعنامه علیه ایران سازنده نیست!
🔶میخائیل اولیانوف، نماینده ارشد روسیه در آژانش بینالمللی انرژی اتمی:
🔺کشورهای اروپایی به جای زبان دیپلماسی، با زبان بلندگو با ایران صحبت میکنند؛ آنها فرصت برای حل مسائل با ایران را از دست دادند و تقصیر را به گردن ایران انداختند، این مسخره است.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢گردانهای مجاهدین منتشر کرد؛
🔹 از پای درآوردن نظامی اسرائیلی با یک شلیک دقیق
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💢عملیات حزبالله علیه پایگاه صهیونیستها در اراضی اشغالی
🔹جنبش مقاومت اسلامی لبنان بامداد پنجشنبه گفت که با تسلیحات مناسب، پایگاه نظامی «الرمثا» واقع در تپههای اشغالی کفرشوبا را مورد اصابت مستقیم قرار داده است.
🔹حزبالله همچنین تصاویر هدف قرار دادن خودروی ارتش اسرائیل در پایگاه «عداثر» را منتشر کرد.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
13.14M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🚨انهدام سامانهگنبد آهنین اسرائیلی در جبهه شمالی
🔹حزبالله تصاویر شکار سامانه گنبد آهنین واقع در پادگان رامون نفتالی را منتشر کرد.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🔴 حاج صادق آهنگران ۱۴خرداد۱۴۰۳ حرم مطهر امام رضا ..ع.. مشهد مقدس ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
13.25M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🔺کلیپ
🥀 گشته #هویزه ، شهر سوسنگرد و بستان
از خون پاک نوجوانان چون گلستان
📺 تصاویری از دیدار امام خمینی(ره) با خانواده های معظم شهدا و نوحه خوانی حاج صادق #آهنگران با بلندگوی دستی که موجب پرشور شدن مراسم می شود...
#امام_خمینی
#در_راه_فتح_قله_ایم
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
🍂
🔻#زندان_الرشید ۱۵۲
خاطرات سردار گرجیزاده
بقلم، دکتر مهدی بهداروند
- نفر دوم گفت: «باشد.» رفت توی سلول و برگشت. در دستش چند تا شورت، زیرپوش، شلوار، و پیراهن بود. آنها را به من داد و گفت: «این ها هدیه ای است از طرف ما.» گفتم: «شما ما را شرمنده کردید. رادیو چه شد؟» آرام از زیر پیراهنش درِ رادیو را در آورد و به من داد. آنها را گرفتم و به سلولم برگشتم. یادم رفت توالت بروم، ولی وقت هم تمام شده بود. باتری های اضافی و رادیوها را در سلول لابه لای پتوها طوری جاسازی کردم که عقل جن هم به آن نمی رسید. قاب پلاستیکی رادیوها را در آوردم و هر کدام از آنها را داخل یک پاکت خالی سیگار گذاشتم. دو سه ساعت بعد، نگهبان آمد و به آنها گفت که آماده باشید که وقت انتقال ما به دادگاه است. به عباس گفتم: «دیدی خدا چقدر به ما رحم کرد. اگر غفلت می کردیم، همه چیز از دستمان رفته بود.» دو نفر از آنها را نگه داشتند و باقی را به دادگاه بردند.
صدای خنده و ترانه خوانی آن دو نفر بیشتر شبها به گوشمان می رسید. یک شب، بعد از شنیدن اخبار، هر چه دقت کردیم، از آن دو نفر صدایی درنیامد. تعجب کردم، گفتم: «نکند مرده اند؟»
صبح روز بعد، وقتی نگهبان صبحانه ما را می آورد، در حالی که در سلول آن دو نفر را باز می کرد، فریاد زد: «فرار کردند... فرار کردند!» همه از سلولها بیرون آمدیم. دیدیم نگهبان به سرش میزد و می گفت: «فرار کردند، بدبخت شدم!» نگاهی به درون سلول کردم. میله های پنجره بالای سلول، که به طرف حیاط بود، خم شده بود؛ به طوری که از لای آنها یک نفر می توانست رد شود. آنها از این طریق فرار کرده بودند و کسی متوجه نشده بود. من هم از این فرصت کوتاه استفاده کردم؛ داخل سلول رفتم و یک تیغه آهن بری نصفه را، که روی زمین افتاده بود، برداشتم و به سلول خودمان بردم تا شاید روزی به دردمان بخوردا روزهای بعد با خبر شدیم جرم آن دو فراری قتل بوده و آنها مجرمان خطرناکی بوده اند که توانسته بودند میله های آهنی را ببرند و فرار کنند.
بیشتر شبها، وقتی نگهبان ها در اصلی محجر را می بستند و میرفتند، گروه آقای جمشیدی از سلول هایشان بیرون می آمدند و مشغول حرف زدن و خنده می شدند. ما هر شب بیرون نمی رفتیم، همیشه احتیاط می کردیم. به نوایی پور گفته بودم: «این طور بی هوا بیرون نیایید. یک مرتبه عراقی ها سرزده وارد زندان می شوند و گرفتار می شوید و روزگارتان را سیاه می کنند.» گفته بود: «نه بابا، خبری نیست. کسی سراغ ما نمی آید.» با تأكید گفته بودم: «از من گفتن..»
یک شب در سلولمان خوابیده بودیم که سروصدای بچه ها بیدارمان کرد. از سلول بیرون آمدم. حاج آقا جمشیدی به توالت رفته بود و داشت حمام می کرد و سرود هم می خواند. کنار توالت رفتم و گفتم: «حاج آقا، اگر عراقی ها سر برسند و ما را ببینند، کارتان با کرام الكاتبين است. زود بیایید بیرون.» ایشان گفتند: «چقدر می ترسی. دارم حمام می کنم.» بی توجه مشغول حمام کردن بود و انگار نه انگار در محل خطر قرار دارد. آن شب، شب ضربت خوردن حضرت امیر المؤمنين (ع) بود. قرار شد شب دعای جوشن کبیر بخوانیم و در آخر مراسم قرآن به سر بگیریم.
من و عده ای از بچه ها مشغول خواندن دعای جوشن کبیر شدیم. چون از آمدن نگهبان نگران بودم، دعای قرآن به سر گرفتن را هم خواندیم و گفتم: «بچه ها زود بروید داخل سلولهایتان، چون ممکن است نگهبان از راه برسد.» حاج آقا جمشیدی داشت، به قول خودش، غسل شب احیاء می کرد.
همراه باشید
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
قسمت 4⃣2⃣ جلسه بیست و چهارم : پیوند های امت اسلامی 🌿صفحات ۶۸۷ تا ۷۰۹ ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄ 💯@zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
Part25_طرح کلی اندیشه اسلامی در قرآن.mp3
18.28M
قسمت 5⃣2⃣
جلسه بیست و پنجم : بهشت ولایت
🌿صفحات ۷۱۲ تا ۷۲۵
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
معاد جسمانی تفتازانی در شرح مقاصد گوید: مسئله معاد جسمانی بر همین امر بنا نهاده شده است، چون بدن مث
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا