#واقعیت_تاریخی
▪️ مردم ایران در فقر مطلق... قلادۀ طلا به گردن سگهای خسرو پرویز
🔻 حکیم ابوالقاسم فردوسی در شاهنامه: در اواخر شاهنشاهیِ زرتشتی ساسانی، مردم ایران در فقر مطلق بودند، اما خسرو پرویز، دور گردن سگهایش قلاده طلا میبست:
قلاده به زر بسته صد بود سگ
که در دشت آهو گرفتی به تگ
🔸 برای مشاهده اسکن متن شاهنامه کلیک کنید.
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
طرفدار انگلستان ميناميدند، به اطلاع دولت آمريكا برسانند. پس از گفتگوي كوتاهي با چند نفر از ايشان و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
كالدول جزئيات ماجرا را اينگونه گزارش ميكند:
در روزهاي پاياني ماه اكتبر، به دنبال فشارهاي انگلستان براي بركناري فوري ژنرال استاروسلسكي و افسران قزاق روسي، و در پي كناره گيري رئيس الوزراي محبوب، مشيرالدوله، بحران جديدي كابينه را تهديد ميكند. محبوبيت مشيرالدوله به اين دليل نبود كه براي كمك به مردم از هيچ كاري فروگذار نمي كرد، بلكه مردم به توانايي و صداقت او اطمينان كامل داشتند و احساس ميكردند كه او از قدرت دولت در جهت برآورده ساختن منافع ايران و نه منافع خود يا قدرتهاي خارجي، استفاده ميكند. در واقع بسيار عجيب بود كه او توانست به سمت رياست وزرا دست يابد؛ اما كاملاً انتظار ميرفت كه ظرف چند ماه رياست وزرا را از دست بدهد. انعطاف پذيري او به اندازه جانشينانش نبود كه انگليسيها بتوانند به كمك او سرنوشت ايران را به دست گيرند. افسران روسي هنگ قزاقهاي ايراني، براي مدت مديدي بزرگترين دل مشغولي انگليسيها بودند و همانطور كه مكرراً در گزارشهاي قبلي
ذكر شد انگليسيها براي بركنار كردن اين افسران از هيچ تلاشي فروگذار نكردند؛ اما به كمك تدابير زيركانه ژنرال استاروسلسكي، روسها بيش از حد انتظار به كار خود ادامه دادند. زماني كه سرلشكر آيرونسايد در اوايل ماه اكتبر كنترل نيروهاي انگليسي موسوم به نورپرفورس را در دست گرفت، ميدانست كه در اولين فرصت ممكن از شر استاروسلسكي و روسها خلاص خواهد شد و به كمك هموطنان خود در مواضع مهم، به ويژه سرلشكر دبليو. اي. آر. ديكسون در تهران، قادر خواهد بود تا پيش از پايان اين ماه مسئوليت خود را با موفقيت به اتمام برساند.
انگليسيها از مشيرالدوله خواستند كه افسران روسي را به دليل خيانت، عزل كند و
او نيز از اين خواسته سر باز زد و به زبان ديپلماتيك «سر خود را از دست داد». شاه به استاروسلسكي قول داده بود در مدت زماني كه او فرماندهي نيروهاي ايراني را در دست دارد و در استان گيلان عليه بلشويكها و «شورشيان» ميجنگد، امنيت جايگاه او را تضمين كند. اما در برابر خواسته انگليسيها تسليم شد و رئيس الوزرايي را سر كار آورد كه طبق ميل انگليسيها عمل ميكرد. در چنين زماني سپهدار اعظم، گزينه اي منطقي براي در دست گرفتن رياست وزرا بود. وي پيش از اين هيچ گاه به اين منصب دست نيافته، اما بسيار جاه طلب است و همواره در آرزوي رسيدن به اين جايگاه به سر ميبرده است. سپهدار در كابينههاي مختلف سمتهاي مختلفي را تجربه كرد. در كابينه وثوق الدوله وزارت جنگ را بر عهده داشت. وي مرد خوش مشربي است، اما شخصيت ضعيفي دارد و به عبارت ديگر همواره تلاش ميكند خود را مورد توجه افراد قدرتمند قرار دهد. ثروت هنگفت او شامل املاك و اراضي وسيعي در گيلان ميشود و هيچ كس به اندازه او از حمله بلشويكها و جنگليها به اين استان، متحمل خسارت نشده است. بنابراين طبيعي است كه او تنها كسي است كه ميتواند براي آرام كردن اوضاع و برطرف كردن خطر بيشترين تلاش را صورت دهد و همچنين انگليسيها نيز ميتوانند به همكاري او اطمينان داشته باشند. بنابراين سپهدار با اشتياق هر چه تمامتر اين سمت را پذيرفت و فوراً تمام
افسران روسي را به بهانه اختلاس در وجوه پرداختي دولت، از كار بر كنار كرد. استاروسلسكي و ديگر افسران روسي ميبايست با فضاحت تهران را ترك ميكردند و از آنجا كه بيم آن ميرفت كه ژنرال به كمك مردان خود دست به اقدامي بزند، به او التيماتوم داده شد كه ظرف دوساعت شهر را ترك كند. ديگر افسران روسي به تدريج تهران را به مقصد نقاط مختلفي از دنيا ترك كردند... به سختي ميتوان باور كرد كه مردي چون مشيرالدوله تن به چنين عاملة كثيفي بدهد و خود را مذبوحانه تسليم قدرت كند؛ حتي اگر قبول داشت كه اتهام اختلاس به افسران روسي پايه و اساسي دارد. هيچ مدرك قابل قبولي درباره اين اتهام به افكار عمومي ارائه نشد. بنابراين سپهدار اعظم، به عنوان رئيس الوزراي
جديد منصوب شد و فرماندهي نيروهاي قزاق به ظاهر در دست افسران ايراني قرار گرفت؛ اما از زماني كه استاروسلسكي كشور را ترك كرده است، قزاقها هيچ
كاري نكرده اند. بقية افسران و سربازان كه حقوقشان پرداخت نشده فرار كرده اند و از آن نيروي عظيم فقط اندكي مانده است......
✍#محمد_قلی_مجد
@zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🌟💐🌟💐🌟💐 💐🌟💐🌟💐 🌟💐🌟💐 💐🌟💐 🌟💐 💐 💐قسمت پنجاه و چهارم 🌟 🔱داستانهاى_هزار_و_يك_شب_دربار 🔰خاطرات_پروين_غفارى
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
🌟💐🌟💐🌟💐
💐🌟💐🌟💐
🌟💐🌟💐
💐🌟💐
🌟💐
💐
💐قسمت پنجاه و پنجم 🌟
🔱داستانهاى_هزار_و_يك_شب_دربار
🔰خاطرات_پروين_غفارى
🔱از وحشتی که بر جان ایادى افتاده بود خندهام گرفت .دست او را در دستم گرفتم و گفتم:
_ آقای دکتر، دوستی من و شاه به روزهای پایانی خود نزدیک میشود من میخواهم شما حامی ام باشید .من هم برای شما احترام قائلم. گه گاهی می توانید به سراغ من بیایيد و گیلاسی با هم بنوشیم .🥂
⚜ایادى دیگر بار برای دستانم بوسه زد و شتابان از اتاق خارج شد. آیا کارم درست بود که اورا شیدایی خود کردم⁉️
من باید به فکر روزهای آینده هم باشم😈
🔱شاه با من قهر کرده است .اکنون دو ماهی می شود که نه تلفنی و نه حضوری با او نبودم .من هم برای اینکه او را اذیت کنم هیچ تلاشی برای تماس با اون نكردم. شب هایم را در کنار دوستانم سپری می کنم. مجالس شبانه ما تمامی ندارد. تا سپیده صبح بانک نوشانوش بلند است. بساط تریاک و قمار نیز برقرار است .من هم شمعی این محفل هستم.🕺💃
⚜هیچکس از ماجرای اختلاف من و محمدرضا خبری ندارد ،به خاطر همين من در این محافل از احترام فراوانی برخوردار هستنم. در شهر شهرت زیبایی من پیچیده است. مردان همه در بوسیدن تنم بر یکدیگر سبقت می گیرند .
🔱پدر و دو خواهر و برادرم ایرج به کلی من و مادرم را فراموش کردند. ما هم بى آنان خوشیم و در منجلابی که خودمان پدید آورده ایم غوطه میخوریم
⚜مثل جغد شدهام روزها را میخوابم و شب ها در پی شکار می روم .🦉
🔱می دانم که اخبار این هرزگیهای من به گوش شاه می رسد .خوشحالم او با شنیدن این اخبار که یقیناً با آب و تاب بیشتری برایش تعريف می شود رنج می برد .😡🤴
⚜اخیراً معروفیت نام و زیبایم به خصوص گیسوان طلایی ام باعث دردسر جدیدی شده است. شنیدم که بعضی زنان با جعل عنوان من از بعضی مردان ثروتمند اخاذی کردند. این مردان هوس باز نیز به کاهدان زده و فکر کردن این معشوقه شاه چقدر سهلالوصول است .👩
🔱به دایي ام خبر داده بودند که پروین خواهرزاده ات در یک بار کار می کند و در آنجا با نرخ پایینی خود را عرضه میکند. با این که من با داییم هیچ ارتباطی ندارم از سر تعصب با شنیدن این خبر به بار می رود و از متصدی بار سراغ پروین غفاری را می گیرد. زنی با هیکل گنده و سینه پهن و ابروهای فراخ و موهای زرد را نشان می دهد.👩🦰
⚜دایی هم به سوی او رفته و با ادب تمام می پرسد:
_ شما خانم پروین غفاری هستید⁉️ زن بخت برگشته پاسخ مثبت می دهد با شنیدن این پاسخ دایى ام با مشت محکمی به دهان او می کوبد و زن بر روی زمین میافتد و بار به هم میریزد.
🔱 آن زن پس از اینکه به هوش آمد انکار میکند که خود را غفاری معرفی می کرده است او میگوید :
_من گفتم پری قفقاز هستم نه غفاری....
ادامه دارد....
✍#امينه
📔برگرفته از كتاب تا سياهى در دام شاه
🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐🌟💐
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
ستاره_درخشان_شام؛_حضرت_رقيه_علیها_السلام_دختر_امام_حسین_علیه_السلام.pdf
20.75M
📚 ستاره درخشان شام
✏️ نویسنده: علی ربانی خلخالی
🇮🇷 ناشر: مکتب الحسین
⏳تاریخ نشر: ۱۴۱۸ ه.ق
📄 تعداد صفحات: ۳۶۹
📣 زبان: فارسی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
الرقیة المرتقي.pdf
20.33M
📚 الرقیه المرتقی (نام مبارک حضرت رقیه در منابع تاریخی)
📄 تعداد صفحات: ۴۸
📣 زبان: فارسی و عربی
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357
11.41M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
#سعدی
دوش دور از رويت اي جان جانم از غم تاب داشت****ابر چشمم بر رخ از سوداي دل سيلاب داشت
در تفكر عقل مسكين پايمال عشق شد****با پريشاني دل شوريده چشمم خواب داشت
كوس غارت زد فراقت گرد شهرستان دل****شحنه عشقت سراي عقل در طبطاب داشت
نقش نامت كرده دل محراب تسبيح وجود****تا سحر تسبيح گويان روي در محراب داشت
ديدهام ميجست و گفتندم نبيني روي دوست****خود درفشان بود چشمم كاندر او سيماب داشت
ز آسمان آغاز كارم سخت شيرين مينمود****كي گمان بردم كه شهدآلوده زهر ناب داشت
سعدي اين ره مشكل افتادست در درياي عشق****اول آخر در صبوري اندكي پاياب داشت
┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
💯@zandahlm1357