دستگيري متنفذين شهر
رهبران كودتا بلافاصله دستور دستگيري شمار زيادي از متنفذين شهر را صادر كردند. كالدول اوضاع را چنين تشريح ميكند: «از آنجا كه اوضاع و احوال آينده غيرقابل پيش بيني بود، در چند روز اول پس از «فتح» تهران، شور و هيجان مفرطي بر شهر حاكم شد. بلافاصله معلوم شد كه اوضاع تحت كنترل سيدضياءالدين است و او
حوادث شهر را جهت دهي ميكند. اولين كاري كه بدان پرداخته شد، دستگيري افراد سياسي بود؛ خصوصاً آن عده اي كه به مدد جايگاه سياسي خود مال فراواني اندوخته بودند. همچنين افراد ضعيف تري كه آزادي آنها براي دولت فعلي ايجاد دردسر ميكرد، دستگير شدند؛ از ميان اين افراد، عده اي صرفاً دشمنان شخصي رئيس الوزرا بودند. ظاهراً دليل عمده اين دستگيري ها، تأمين بودجه مصارف و مخارج عمومي بود. با اين حال دشوار به نظر ميرسد كه چنين منبعي بتواند نيازهاي دولتي را برآورده سازد. حتي ثروتمند ترين مردم ايران قادر به پرداخت پول نقد نمي باشند؛ مردم ايران عملاً هيچ شناختي از اوراق بهادار نداشته و قسمت اعظم دارايي افرادي كه دستگير شده اند، مستغلات و اموال غيرمنقول ميباشد. تقريباً تمام اين اموال و دارائيها كه در همين مملكت قرار دارند، در عمل يكجا به دولت واگذار ميشوند؛ چه دولت آنها را مصادره كند و چه با قرار دادن وثيقه مورد قبول، پرداخت آنها به آينده موكول گردد. وجهي كه در عمل از اين طريق كسب
ميشود، حتي مصارف و مخارج ضروري يك سال دولت را كفاف نمي كند و چنانچه دولت علاقمند به ادامه حيات خود باشد، اين درآمد در مقابل درآمدي كه از طرق ديگر ميتواند كسب كند، بسيار ناچيز به نظر ميرسد. با اين حال تا زماني كه تمام دارائيهاي ممكن استخراج گردد، فشار دولت به ثروتمندان ادامه خواهد يافت. با اينكه تعداد ثروتمندان ايران بسيار اندك است، اما بسياري از اين افراد زماني كه در سمتهاي دولتي مشغول به خدمت بودند، اموال فراواني را انباشتند، لذا رژيم فعلي به منظور صيانت از خود درصدد است مازاد اموال اين افراد را ضبط كند... شاهزاده فرمانفرما، والي استان فارس (در جنوب ايران) يكي از اولين افرادي بود كه دستگير و چيزي نزديك به چهار ميليون دلار از او مطالبه شد. شايعههاي زيادي در رابطه با دستگيري او وجود دارد. از آنجا كه او در ميان مردم به حمايت از بريتانيا شهره بود و در جنوب ايران همكاري همه جانبه اي با اين كشور داشت، دستگيري او تعجب همگان را برانگيخت. بنابراين انتظار ميرفت كه سفارت بريتانيا مانع چنين رويدادي شود، اما ظاهراً اين سفارت در حمايت از بسياري از هواداران خود هيچ اقدامي نكرده است. سپهدار اعظم كه در زمان كودتا رئيس الوزرا بود، از جانب وزيرمختار بريتانيا حمايت شد؛ اين در حالي است كه تمام اعضاي كابينه دستگير و روانه زندان شدند. از ميان افرادي كه دستگير و مبالغ هنگفتي از ايشان مطالبه شده است ميتوان به اين افراد
اشاره كرد: شاهزاده نصرت الدوله (فيروز) پسر فرمانفرما، وزير خارجه وثوق الدوله كه به تازگي از سفر دو ساله خود به اروپا بازگشت (در اين سفر يكي از همراهان شاه بود) ؛ وي در اين سفر بسيار مورد احترام و توجه خانواده سلطنتي بريتانيا و ديگر كشورها قرار گرفت، دو ميليون دلار؛ پسر ديگر فرمانفرما، شاهزاده سالارلشگر، وزير جنگ در كابينه پيشين، يك ميليون دلار؛ عين الدوله، رئيس الوزراي پيشين، دو ميليون دلار؛ سعد الدوله، رئيس الوزراي پيشين، پانصد هزار دلار؛ سپه سالار، رئيس الوزراي پيشين، سه ميليون دلار. شمار ديگري از مقامات كابينه پيشين و همچنين چهرههاي برجسته شهر به اتهام توطئه چيني عليه شاه دستگير شدند. اما در واقع اين افراد به منظور امنيت جايگاه و صيانت از زندگي سياسي رئيس الوزراي فعلي روانه زندان شدند. از اين ميان ميتوان به چهرههاي زير اشاره كرد: ممتازالملك، وزيرمختار سابق در واشنگتن؛ مستشار الدوله و ممتاز الدوله، از مقامات كابينه پيشين؛ ميرزايانس، نماينده ارامنه در مجلس؛ سيدحسن مدرس، يكي از نمايندگان بانفوذ و برجسته مليّون در مجلس. معين التجار رئيس اتاق بازرگاني و تجار تهران (كه در سال ۱۹۱۹ به قزوين تبعيد شده بود)، با پرداخت يك ميليون دلار آزاد شد. وي بخشي از اين مبلغ را از دارايي خود و بخش ديگر آن را با دادن رسيد به دولت، پرداخت كرد. لازم به ذكر است افرادي چون مشير الدوله، مستوفي الممالك (هر دوي آنها به عنوان رئيس الوزراهاي صادق
شناخته ميشوند)، مؤتمن الملك، حكيم الملك و افراد ديگري كه در اين جرگه جاي ميگيرند، دستگير نشدند. همچنين هيچ يك از بختياريها دستگير نشدند؛ اين در حالي است كه بارها خيانت و عدم صداقت اين افراد به اثبات رسيده است.
✍#محمد_قلی_مجد
@zandahlm1357
به دستور رئيس الوزرا، كلنل محمدتقي خان، يكي از
افسران شجاع و خوش آوازه ژاندارمري، مأمور شده است آرامش را به استان خراسان بازگرداند. » روزنامه ايران در ۱۹ آوريل دستگيري صارم الدوله را گزارش ميكند: «شاهزاده صارم الدوله [۱] والي همدان و كرمانشاه، به دست نيروهاي ژاندارمري كرمانشاه دستگير شد. خيانت و دسيسه چيني
او بر كسي پوشيده نيست و اخيراً با سركوب كردن رعايا، خود را بيش از پيش مفتضح كرد. وي همچنين اقداماتي معاندانه عليه دولت ترتيب داده و مبالغ گزافي را به بهانههاي واهي از خزانه دولت خارج كرد. دوستان و همكاران او نيز دستگير شده اند و به فرمان رئيس الوزرا او را از جاده اراك به تهران منتقل خواهند
----------
[۱]: اكبر ميرزا صارم الدوله (۱۲۶۴-۱۳۵۴ ه ش)
كرد. » در ۲۴ آوريل: «پس از شكل گيري حكومت فعلي در پايتخت، صارم الدوله والي كرمانشاه و دوستان و اعضاي خانواده فرمانفرما در اين استان شروع به مشوش ساختن افكار عمومي كردند. به عنوان مثال به مردم گفته بودند كه حركتهاي اخير در تهران به زودي فروكش خواهد كرد. توده مردم هيچ توجهي به گفتههاي ايشان نكردند. اين مردم سالهاي سال چشم انتظار چنين كودتايي در كشور خود بودند... پس از استقرار دولت جديد، رئيس الوزرا اعلاميه خود را براي والي اين شهر مخابره كرد تا وي آن را به اطلاع مردم برساند. صارم الدوله از اين كار سر باز زد تا اينكه خبر آن در سراسر شهر پيچيد... پسر خواجه فرج، يك تاجر يهودي، مرتكب قتل شد؛ صارم الدوله سربازان خود را براي دستگيري قاتل
فرستاد؛ اما ايشان در قبال دريافت مبلغي گزاف اجازه دادند قاتل بگريزد! » اندكي بعد افراد كم اهميت تر نيز دستگير شدند.
✍#محمد_قلی_مجد
@zandahlm1357
شدند. روزنامه ايران در ۴ ميچنين گزارش ميكند: «ميرزا جهان شاه خان اميرافشار، سردسته ياغيان خمسه و زنجان، به دستور رئيس الوزرا توسط نيروهاي ژاندارمري و قزاق دستگير و به همراه يارانش به قزوين منتقل شد. » در ششم مياين روزنامه گزارش ميكند كه به دستور رئيس الوزرا، امير افشار به تهران منتقل ميگردد. گزارش مطبوعات در مورد ضبط اموال نيز قابل توجه است. روزنامه ايران در ۶ مارس ۱۹۲۱ در مورد ضبط سلاحهايي كه در اختيار فرمانفرما بود چنين مينويسد: «فرمانفرما اين اسلحهها را در باغ خود در اصفهان مخفي كرده بود. ژاندارمهاي محلي به دستور دولت مركزي سلاح و مهمات مخفي فرمانفرما را مصادره كردند. » روزنامه ايران در ۱۲ مارس نيز گزارش ميدهد: «دولت به قزاقها دستور داده است كه اسب، قاطر و اتومبيلهاي متعلق به افراد زير را مصادره كنند: شاهزاده فرمانفرما، سپهسالار اعظم، شاهزاده نصرت الدوله، شاهزاده سالار لشگر، شاهزاده عين الدوله و ديگران. در روزهاي سخت قحطي، به قيمت جان هزاران انسان بي گناه، به اين حيوانات غذا و علوفه كافي ميرسيد بدون اينكه ذره قلب اين آريستوكراتهاي رفاه طلب به درد آيد. آنها نجات اين حيوانات را به از دست دادن نيروي كاري خود
ترجيح دادند و دوام تفريح و سرگرمي خود را با جان انسانها مبادله كردند. » ايران در ۱۱ مارس گزارش ميكند كه حاج معين التجار «در جمع هيأت وزرا حاضر شد و از تمام حقوق خود در ممسني اعراض كرد. ممسني يكي از ولايات مهم و پر ثمر استان فارس است كه سالانه درآمد هنگفتي را عايد دولت ميكند. وي همچنين از دعاوي خود در مورد جزيره رامهرمز و ساختمان گمرك در بوشهر دست كشيده و آنها را به دولت واگذار كرد. وي همچنين از مطالبه ۱۵۰۰۰۰ توماني خود از دولت و سود آن چشم پوشيد. سپس به او اجازه داده شد به خانه خود بازگردد. » ايران در ۱۷ مارس مصادره منزل و پارك هشت بهشت در اصفهان را چنين توصيف ميكند: «اين منزل و پارك نيز همانند قريه ممسني (كه دولت آن را از چنگال معين التجار بيرون
آورد) كه آريستوكراتها آن را به زور به دست آورده بودند، توسط دولت ضبط شد. اميدواريم كه قريهها و مناطق مشابهي كه به ناحق به دست عده اي ثروتمند افتاده است، به زودي در دست مالك اصلي آن يعني دولت قرار گيرد. » ايران در ۲۰ مارس چنين مينويسد: «در پي مصادره بانك تومانيانس، دولت اموال وي را نيز ضبط كرد. » ايران در ۳۰ مارس مينويسد: «شايعه تفتيش تمام خانهها توسط پليس كاملاً بي اساس است. » غارت خانهها به بهانه ضبط اسلحه همچنان ادامه داشت. در همان شماره از روزنامه ايران اعلام شد كه «بيش از ۵۰۰ تفنگ و نيزه قديمي از خانه امير الدوله ضبط شد. » كمك به فقرا و ايتام بهانه ديگري براي مصادره اموال مردم بود. بر اساس گزارش ۱۰ ميروزنامه ايران، كابينه به شهرداري تهران دستور داد كه «تمام فقرا و ايتام رها شده در خيابانها را جمع آوري كند. » اين روزنامه ميافزايد: «چهار مكان براي نگهداري از ايتام بي سرپناه در نظر گرفته شده است كه عبارتند از: منازل و پاركهاي معدل الممالك، صديق السلطنه، اعتماد حضور و ارشك خان. دولت تلاش ميكند اين منازل و مستغلات را تعمير و قابل استفاده كند و به زودي بيش از دو هزار نفر در اين منازل استقرار خواهند يافت. » روزنامه ايران در ۱۵ مياعلام كرد كه «گدايي چه در ملأعام و چه به صورت مخفي» ممنوع است و تمام گدايان دستگير خواهند شد.
✍#محمد_قلی_مجد
@zandahlm1357
اعلاميههاي سيد ضياء و «فسخ» توافقنامه انگليس ايران
اندكي پس از رضا، سيدضياء نيز اعلاميه اي را منتشر ساخت. كالدول در اين باره
مي نويسد: «مفتخرم به ضميمه اين گزارش ترجمه اعلاميه اي را كه رئيس الوزراي جديد، سيدضياءالدين به تاريخ ۲۶ فوريه ۱۹۲۱ منتشر كرده است، براي شما ارسال كنم. چند روز پيش وي متصدي امور مردم ايران گرديد و براي اداره امور دولتي از جانب شاه اختيار تام و كامل دريافت كرد؛ همچنين سفارت بريتانيا ساعت به ساعت وي را از راهنماييهاي خود بهره مند ميگرداند. همانطور كه در تلگرام شماره ۹ به تاريخ ۲۶ فوريه ذكر شد، رئيس الوزرا يكي از حاميان بريتانيا ميباشد و اهداف، شخصيت و پيشينه او كاملاً روشن و مشخص است؛ در مدتي كه وي سردبير روزنامه رسمي رعد بود، مواجب خود را از بريتانيا دريافت ميكرد و همو بود كه در سال ۱۹۱۹ در روزنامه خود بدترين توهينها را به آمريكا، مردم و آداب و رسوم اين كشور كرد. وي مردي است كه در امور سياسي هيچ تجربه اي ندارد، اما جانشين قابل اعتمادي براي وثوق الدوله بود و كسي است كه در حال حاضر از توانايي لازم برخوردار است. بسياري از نقل قولهايي كه در اين اعلاميه آمده است، تنها براي مردم ايران معنا و مفهوم دارد. در اين ميان ميتوان به عباراتي چون «ما آزاديم و آزاد باقي خواهيم ماند» و گزافه گوييهايي كه در مورد ارتش ايران صورت گرفته است، اشاره كرد. ارتشي كه
از اختلاط عده اي كارناآزموده تشكيل
شده و فقط شبيه به يك هنگ نظامي است. در مورد اعلام «فسخ» توافقنامه آگوست ۱۹۱۹ انگليس- ايران نيز وضعيت به همين منوال است. رئيس الوزراي فعلي از آغاز مذاكرات اين توافقنامه و تا زماني كه بر مسند قدرت قرار گرفت، از آن حمايت ميكرد. بر كسي پوشيده نيست كه وي ابزاري براي اجراي سياستهاي بريتانيا است و اعلام فسخ توافقنامه اي كه هنوز به تصويب مجلس ايران نرسيده است، صرفاً يك شعار است؛ اين در حالي است كه بارها تلاش شد بدون كسب اجازه مجلس آن را عملي سازند. علاوه بر اين، تا پيش از اينكه كودتاي فعلي شكل بگيرد و جريان امور به دست سيدضياء بيفتد، سخني از توافقنامه انگليس- ايران در ميان نبود و طي چند ماه گذشته همه مردم آن را ملغي تلقي كرده و تقريباً تمام مستشاران انگليسي، خاك ايران را ترك كرده بودند؛ وزارت خارجه بريتانيا در لندن نيز اعلام كرده بود كه هيچ اميدي به عملي شدن اين توافقنامه ندارد.......
✍#محمد_قلی_مجد
@zandahlm1357
📣 خیانت در قرارداد کنسرسیوم ۱۹۵۴
🔹محمدرضا شاه با امضای قرارداد کنسرسیوم ۱۹۵۴، صنعت نفت ایران را به کنترل شرکتهای غربی درآورد. این قرارداد، ضربهای به استقلال ایران بود.
📚نقلی از ویلیام کاتم
در کتاب ملی شدن نفت ایران
#جارچی
✍#محمد_قلی_مجد
@zandahlm1357
با اين حال، به مجرد اينكه سيدضياء بر مسند قدرت قرار گرفت، مستشاران باقي مانده بريتانيا كار خود را از سر گرفتند و با دلگرم شدن از حوادث پيش آمده به طور خصوصي اظهار اميدواري
كردند كه اكنون ميتوانند دائمي در ايران باقي بمانند. » كالدول ميافزايد: «كاملاً روشن است كه اين كودتا با حمايت انگلستان صورت گرفت و مقدمه اي براي كنترل اجباري كشور، مردم و منابع آن است. طبقات بالاي مردم ايران با ترس و خشم عميق به اين حركت مينگرند و يقين دارند اين تلاش ديگري است كه ميكوشد به مدد تهديد و رشوه، و خودفروختگان داخلي سياستهاي مستشاراني ناخواسته را بر اين مردم تحميل كند. »
اعلاميه سيدضياء حاوي مضامين و گفتاري است كه در ۵۸ سال حكومت رژيم پهلوي بارها تكرار ميشود: «چند صد نفر اشراف و اعيان كه زمام مهام مملكت را به ارث در دست گرفته بودند، مانند زالو خون ملت را مكيده... موقع فرا رسيد كه عمر حكومت اين طبقه سپري گردد... در اين روز تاريخي و هولناك است كه اراده نيرومند اعلي حضرت اقدس شاهنشاه زمام امور را در دست من جاي ميدهد و مرا روي كار ميآورد. اكنون قضا و قدر مرا تعيين كرده است كه مقدرات و سرنوشت ملت خود را در اين موقع بحراني و خطرناك در دست گرفته وي را از آن پرتگاهي كه حكومتهاي بي اراده و نالايق پرتاب كرده بودند، نجات بخشم... من امر خسرو متبوع معظم خويش را قبول ميكنم، نه از آن جهت كه به لياقت شخصي خود اعتماد ميكنم، بلكه اعتمادم اول به خداي متعال بخشنده نيرو و دليريست كه خدمتگزاران و پاك نيتان را هدايت و راهنمايي مينمايد. دوم به شاهنشاه ايران كه پرتو علاقه وي بر سعادت وطن مانند خورشيدي درخشان و قلبش از فرسودگي و ضعف ملت و مملكتش خونين است. سوم بر قشون شجاع و وفاداري كه دشت و هامون را با خونهاي خويش در راه وطن گلگون كرده اند. » وي در اعلاميه خود از «اصلاحات»
مشخصي سخن به ميان ميآورد كه از آن ميان ميتوان به انحلال وزارت ماليه و عدليه اشاره كرد. اما مسئله مهم اين است كه وي تأكيد بسياري بر توانمند ساختن ارتش دارد: «اما براي اينكه تمام اين اقدامات ميسر گردد، بايد قبل از همه چيز و ما فوق هر گونه اقدامي، مملكت داراي قشوني گردد كه دشمنان داخل و خارج را به حساب دعوت نمايد. لازم است امنيت در محوطه شاهنشاهي ايران حكمفرما گردد و اين فقط در پرتو قشون و قواي تأمينيه ميسر ميشود. فقط سپاهيان دلير ما قادرند كه حيات هستي مملكت را تأمين نموده، ترقي و سعادت و اقتدار را فراهم سازند. قبل از هر چيز و بالاتر از همه چيز قشون، هر چيز
اول براي قشون و باز هم قشون، اين است اراده و مرام زمامداري كه قشون به درجات عاليه خود نائل گردد. » در ۵۷ سال بعدي، قسمت اعظم درآمدهاي دولتي (تقريباً ۷۵ درصد) صرف هزينههاي نظامي شد. اين امر منابع ارزشمند اين مملكت را تلف كرد. بنابراين تعجبي ندارد كه در سال ۱۹۷۹پس از سرنگوني رژيم پهلوي، حداقل دو سوم مردم بي سواد هستند و ايران در ميان كشورهاي جهان سوم قرار ميگيرد. وي در مورد توافقنامه انگليس ايران ميگويد: «من الغاء قرارداد ايران و انگلستان را اعلام ميدارم تا تأثيرات سوئي بر سيره ما نداشته باشد. زيرا در ظرف مدت صد سال اخير در سخت ترين و تيره ترين دقايق تاريخ ما انگلستان دست دوستانه خود را براي مساعدت نسبت به ايران دراز كرده و از طرف ديگر ايران نيز به دفعات نسبت به انگلستان صداقت و وفاداري خود را ثابت نموده؛ بنابراين نبايد گذارد يك چنين دوستي تاريخي به واسطه عقد قراردادي كدر گردد. الغاء قرارداد هرگونه سوء تفاهمي را كه مابين ملت ايران و انگلستان وجود داشته معدوم و شالوده جديدي را براي طرح مناسبات صميمانه با تمام ممالك طرح ريزي خواهد نمود... ما آزاد هستيم و آزاد باقي خواهيم ماند. هموطنان: به نام شاهنشاه جوانبخت ما كه از اعلي حضرت وي جميع احكام ساطع است؛ به نام قشون دلير و فداكار وي، من شما را به انتظام و سعي و كوشش در نجات وطن دعوت مينمايم. » [۱]
در ۱ مارس ۱۹۲۱ رئيس الوزراي جديد،
----------
[۱]: گزارش كالدول و ضميمه، شماره ۶۴۶، ۱۱۹۷/۰۰. ۸۹۱، مورخ۱۱ مارس ۱۹۲۱
✍#محمد_قلی_مجد
@zandahlm1357
در ۱ مارس ۱۹۲۱ رئيس الوزراي جديد،
سيد ضياءالدين، كابينه خود را به شاه معرفي ميكند. توضيحات كالدول در اين باره چنين است: «ادامه حيات رژيم فعلي به حمايتهاي نظامي و مالي بريتانيا وابسته است و انقلاب واقعي خواهان نابودي اين رژيم است. افكار عمومي به شدت عليه شاه است و روز به روز قوت ميگيرد و شكي نيست كه شاه به زودي و در خفا ايران را ترك خواهد كرد؛ همانطور كه پيش از اين نيز به اين كار مبادرت ورزيد.
گزارشهاي روزنامه حاكي از آن است كه شمار زيادي از عشاير كرد، قشقايي و بختياري مناطق جنوبي به سمت تهران حركت كرده اند؛ چنين حركتي بدين معني است
كه حتي يك نفر از متنفذين ايراني به چنين رژيمي رضايت ندارد. » [۱] كالدول در ۵ مارس ۱۹۲۱ مينويسد: «كابينه به رياست سيدضياءالدين تشكيل گرديد و مديرالملك به وزارت خارجه اين كابينه منصوب شد. با اينكه رئيس الوزرا فسخ توافقنامه انگليس- ايران را اعلام كرده است اما شايع شده است كه مفاد آن بدون تصويب مجلس اجرا خواهد شد... بريتانياي كبير مستشاران نظامي و مالي خود را راهي ايران خواهد كرد؛ اين در حالي است كه ايران از فرانسه درخواست كرده است مدرسين خود را رهسپار ايران كند و از آمريكا خواسته است متخصصين امور كشاورزي را به اين كشور گسيل دارد. » [۲] روزنامه ايران تنها روزنامه اي بود كه اجازه انتشار داشت و همواره از محبوبيت رژيم در ميان مردم خبر ميداد. اين روزنامه در شماره هفتم مارس گزارش ميدهد كه شماري از تجار تهران «مراتب احترام و قدرشناسي خود را نسبت به اهداف و مقاصد بلند مرتبه رئيس الوزرا اعلام كرده و از حضرت اشرف درخواست كردند با شتاب بخشيدن به اعمال خود اصولي را كه در اعلاميه ۲۶ فوريه ۱۹۲۱ ذكر كردند، عملي سازند. » روز بعد اين روزنامه به انتشار نامه ايرانيان ساكن پاريس مبادرت ورزيد و نوشت: «ايرانيان مقيم پاريس به رئيس الوزراي ايران تبريك گفته و از او تقاضا كردند مراتب رضايت و حسن نيت ايشان را نسبت به رژيم فعلي، به استحضار دولت ايران برساند. » مشاهدات كالدول از اين قرار است: «در ۲۶ فوريه رئيس الوزرا اعلاميه بلند بالايي را منتشر ساخت و در آن اعلام كرد اكنون كه وي زمام امور را در دست
----------
[۱]: گزارش فصلي كالدول، شماره ۱۱، ۱۱۹۶/۰۰. ۸۹۱، مورخ۵ آوريل ۱۹۲۱
[۲]: تلگرام كالدول، شماره ۱۰، ۸۴/۰۰۲. ۸۹۱، مورخ۶ مارس ۱۹۲۱
گرفته است، روزهاي روشن تري در انتظار ايران است؛ وي تلاش خواهد كرد مفاسد سياسي را از ميان برده و حكومتي عادل و صالح بر سر كار آورد؛ تلاش خواهد شد از عوايدي كه حاصل زحمات مردم است حفاظت به عمل آيد و پولي كه تا كنون از ايشان دزديده شده به جيب ايشان بازگردد؛ يك عدالتخانه حقيقي بنا خواهد شد؛ كاپيتولاسيون از ميان برداشته خواهد شد؛ لازم است شرايط كارگران و دهقانان سنجيده گردد و بعضي از اراضي دولتي مابين دهقانان تقسيم شود؛ لازم است وزارت ماليه جديد و كارآمدي تأسيس گردد و تشكيلات جمع آوري ماليات نيز اصلاح گردد؛ از گسترش تعليم و آموزش در ميان اقشار مختلف مردم حمايت به عمل خواهد آمد؛ گراني زندگاني مردم و احتكار متوقف خواهد شد؛ وسايل حمل و نقل، ارتباطات و بهداشت ترقي خواهند يافت؛ تشكيلات سياسي كارآمد در تهران و تمام شهرهاي ايران استقرار مييابد؛ و قبل از همه اين موارد لازم است تا آنجا كه ممكن است قشون را تقويت نمود؛ در سياست خارجي هر چند دوستي تاريخي با بريتانياي كبير ميبايست تقويت گردد، اما توافقنامه ۱۹۱۹ انگليس- ايران ملغي ميباشد.....
✍#محمد_قلی_مجد
@zandahlm1357
روزنامه ايران در ۱۰ آوريل مينويسد: «تلگرامهايي كه از كرمان و كردستان به دست ما رسيده حاكي از آن است كه مردم پس از اينكه متوجه شدند رئيس الوزرا در الغاء توافقنامه با دولت انگلستان موفق بوده، بسيار خوشحال شدند. شريف الدوله، والي كردستان گزارش داد كه كلنل سالارنظام اعلاميه رئيس الوزرا را كه در مورد الغاء توافقنامه صادر شده بود، قرائت كرد و مردم نيز با فرياد آفرين اين سخنان را تحسين كردند. متنفذين بوشهر نيز از طريق تلگرام گرمترين شاد باشهاي خود را نثار رئيس الوزرا كرده و به خاطر نائل شدن به اهداف انسان دوستانه خود، به او تبريك گفتند. » ايران در ۱۳ آوريل مينويسد: «ملاها و تمام مجتهدين اصفهان به وسيله تلگرام از تلاشها و دستاوردهاي درخشان رئيس الوزرا قدرداني كردند. » در شماره ۱۵ آوريل ايران آمده است: «ملاها و متنفذين زنجان و گلپايگان در پاسخ به تلگرام مربوط به الغاء توافقنامه انگليس- ايران، قدرداني خود را نسبت به تلاشهاي ماهرانه و تحسين برانگيز رئيس الوزرا ابراز و به خاطر صيانت از استقلال و خودمختاري كشور از او تشكر كردند. ايشان همچنين به منظور برقراري روابط دوستانه ميان دولت اعلي حضرت پادشاه انگلستان و ايران، براي رئيس الوزرا آرزوي موفقيت كردند. »
✍#محمد_قلی_مجد
@zandahlm1357
سقوط سيد ضياءالدين
سيدضياء به همان سرعت كه بر سر قدرت آمد، سقوط كرد. تلگرام انگرت در ۲۵ مي
۱۹۲۱: «سرانجام اختلافات وزير جنگ و رئيس الوزرا منجر به استعفاي رئيس الوزرا شد. وي امروز صبح زود تهران را ترك كرد. » [۱] با فرا رسيدن روزهاي پاياني ماه مي، سيدضياءالدين به يكي از بزرگترين مشكلات بريتانيا تبديل شد. بر خلاف ادعاي روزنامه ها، انگرت معتقد است سيدضياءالدين بسيار منفور بود. مالياتهاي سنگيني «نه تنها بر ساكنين شهرها، كه حتي از پرداخت سهم عادي خود عاجز بودند تحميل شد، بلكه آن عده اي كه با خدمات حمل و نقل مرتبط بودند (مانند قاطرچي ها، الاغ و شتران ران ها) را نيز دچار ساخت و فرياد اعتراض ايشان را بلند كرد. » زنداني كردن متنفذين، ميان او و آريستوكراتها فاصله انداخت و مانع تراشي او در تشكيل مجلس، دموكراتها را از او دور كرد. احمد شاه نيز به شدت از سيد ضياء نفرت داشت: «اما استنكاف رضاخان، يا همان سردار سپه، از ابقاي افسران انگليسي و يا جايگزين كردن آنها با نيروهاي كمكي به دليل كمبود اسلحه و مهمات، مهمترين دليلي بود كه منجر به سقوط كابينه سيدضياء شد. حتماً به ياد خواهيد آورد كه در ماه فوريه قزاقها به فرماندهي وي، تهران را فتح كردند، لذا رضاخان خود را مؤسس اين دولت و مخالف دولت پيشين ميداند. به همين دليل در ماه آوريل سردار سپه، وزير جنگ را از كار بركنار كرد و با حفظ سمت
----------
[۱]: تلگرام انگرت، شماره ۲۵، ۱۱۹۰/۰۰. ۸۹۱، مورخ۲۵ مي۱۹۲۱
فرماندهي كل قوا، وزارت جنگ را نيز تحت امر خود درآورد. از آن زمان به بعد روز به روز بر تنش ميان وي و رئيس الوزرا افزوده گشت... و رئيس الوزرا از ترس جان خود مجبور به فرار شد. » [۲] البته سرباز زدن رضاخان از ابقاي افسران انگليسي، تنها يك ژست تو خالي بود. «لغو» قرارداد انگليس- ايران و «رضايت دادن» بريتانيا به اين عمل، با هياهويي بيش از پيش تكرار شد، اما انگرت ميافزايد: «بدون شك هدف ايشان از اين كار اين بود كه مواد قرارداد را حتي بدون توافقنامه اي رسمي عملي سازند. آقاي آرميتاژ-اسميت، مستشار اقتصادي دولت ايران، در پنجم مياز انگلستان بازگشت و كار خود را در وزارت ماليه آغاز كرد. پس از خروج نيروهاي انگليسي شماري از افسران اين كشور، به فرماندهي كلنل اسميت، همچنان در قزوين مستقر هستند. همچنين مشخص شده است حداقل يازده افسر انگليسي موقتاً آموزش و
سازماندهي نيروهاي قزاق را بر عهده گرفته اند. »
----------
[۲]: تلگرام انگرت، شماره ۲۶، ۱۱۸۹/۰۰. ۸۹۱، مورخ۲۵ مي۱۹۲۱
گرفته اند. » [رضاخان] هر كسي را كه احساس ميكرد دوام خواهد آورد و مفيد واقع خواهد شد، به سرعت بر كنار كرد. اولين نفر مسعودخان وزير جنگ بود كه رضا در ۲۶ آوريل او را وادار به كناره گيري كرد و «خود سمت او را بر عهده گرفت. » پس از اين بود كه انگرت اظهار داشت رضا «تبديل به مقام اول كابينه گرديده است. » انگرت ميافزايد: «زماني كه سردار سپه حمايت خود را از شاه اعلام كرد، همه چيز تمام شد. به محض اين كه شاه از جانب وزير جنگ خود از همراهي قزاقها مطمئن شد، بدون هيچ تعللي در بيست و چهارم ميسيد ضياء را از قدرت بركنار كرد. » يك روز بعد سيدضياء كشور را ترك كرد. انگرت مينويسد: «عزيمت وي تحت حفاظت نيروهاي سردار سپه صورت گرفت. به نظر ميرسد در تمام اين مدت سردار سپه با در پيش گرفتن نقشه اي حساب شده، عليه شركاي خود عمل كرد.
سيدضياء الدين و شريك اصلي وي (شخصي ارمني به نام ايپكيان [۱] ) خيلي خوش شانس بودند كه بلافاصله پس از خلع قدرت كشور را ترك كردند؛ چرا كه [اگر ميماندند] خشم و نفرت آن ۲۰۰ ايراني متنفذي كه ايشان روانه زندان كرده بودند، دامنگير آنها ميشد. [۲]
----------
[۱]: كاسپار ايپكيان (۱۹۵۲-۱۸۸۳) مشاور سيدضياء و شهردار تهران از جمله فعالين حزب داشناك
[۲]: گزارش فصلي انگرت، شماره ۱۲، ۱۲۱۱/۰۰. ۸۹۱، ۱۰ جولاي ۱۹۲۱
سيدضياء انگليسيها را بسيار نااميد كرد. همانطور كه در پژوهش ديگري تشريح كرده ام، سيدضياء با نمك نشناسي هر چه تمام تر تلاش كرد پاي شركتهاي نفتي آمريكايي را به ايران باز كند. بريتانيا در مقابل اين عمل در ۲۱ مي۱۹۲۱، در روزنامه تايمز لندن [۳] مراتب اعتراض خود را اعلان كرد. پس از اين روند حوادث به سرعت پيش رفت. روزنامه ايران در ۲۳ مياعلام كرد كه رئيس الوزرا به دليل «خستگي و ضعف جسماني» در خانه به استراحت خواهند پرداخت.
----------
[۳]: Majd, Oil and the Killing of the American Consul in Tehran، صص ۱۱۶-۱۱۵
✍#محمد_قلی_مجد
@zandahlm1357
روزنامه ايران در ۲۴ ميچنين مينويسد: «با خبر شديم كه به دليل طولاني شدن بيماري رئيس الوزرا، ايشان همچنان ميبايست در خانه به استراحت بپردازند و دكتر دستور اكيد داده اند كه رئيس الوزرا
به هيچ وجه نبايد به امور اداري و مملكتي بپردازند. »
سيدضياء در ۲۴ مياستعفا داد و يك روز بعد ايران را به مقصد اروپا ترك كرد. روزنامه ايران در ۲۶ ميگزارش ميدهد: «ديروز ساعت ۸ صبح، رئيس الوزرا با كسب اجازه از محضر اعلي حضرت از طريق بغداد راهي اروپا شد. به ما خبر رسيده است كه به دستور اعلي ضرت، سردار سپه، وزير جنگ و فرمانده كل هنگ قزاق، تا زمان انتصاب رئيس الوزرا و تشكيل كابينه جديد، مأمور برقرار ساختن نظم در پايتخت ميباشد. تمام امور بلديه نيز تحت فرمان سردار سپه انجام خواهد گرفت. »
✍#محمد_قلی_مجد
@zandahlm1357
گسترش و توسعه نيروهاي نظامي
بلافاصله پس از كودتا، احمد شاه عنوان «سردار سپه» را به رضاخان مير پنج اعطا كرد. از آن موقع تا زماني كه در دسامبر ۱۹۲۵ بر تخت سلطنتي تكيه زد، او را با نام رضاخان سردار سپه ميشناختند. با توجه به علاقه وافر و آشكار بريتانيا براي استقرار ارتشي نو، رژيم جديد نيز در پي تأسيس ارتشي تازه نفس و گسترده در ايران بود. روزنامه ايران در ۲ مارس اعلام ميكند كه كابينه جديد در پي اولين «اصلاحات» خود تلاش ميكند كه «بريگاد مركزي را به ديويزيون قزاق ملحق سازد. » مستقر ساختن اشخاص مورد اعتماد در وزارت ماليه به منظور جذب بودجه لازم براي ارتش و مستحكم ساختن رژيم، بسيار ضروري بود.
روزنامه ايران از ۲۰ تا ۲۲ آوريل از انتصاب عده اي در وزارت ماليه خبر ميدهد كه همه آنها در دوران پهلوي مناصب مهمي را اشغال كردند: محمدعلي فرزين، مديركل وزارت ماليه؛ حسين شكوه الملك، رئيس دبيرخانه؛ محمود بدر؛ عميد الملك، مدير اداره كارگزيني؛ و غلام حسين [ابتهاج؟ ] مدير مالياتهاي مستقيم. در ۲۶ آوريل ۱۹۲۱، رضاخان وزير جنگ را بركنار كرد و با حفظ سمت رياست كل قوا، وزارت جنگ را نيز در دست گرفت. روزنامه ايران در ۲۷ آوريل مينويسد: «سردار سپه، فرمانده كل ديويزيون قزاق، به وزارت جنگ منصوب شد.
وي روز گذشته در كسوت وزير جنگ، به ديدار اعلي حضرت شتافت. » توضيحات كالدول در اين مورد به تاريخ ۲۸ آوريل ۱۹۲۱ از اين قرار است: «بريتانيا كاملاً بر رژيم جديد تسلط داشته و آن را كنترل ميكند... رژيم فعلي در ايران دست نشانده بريتانيا بوده و كاملاً پيرو تمنيات اين كشور است؛ اين مسئله نفرت و انزجار عمومي را برانگيخته
است. » [۱] روزنامه ايران در ۱ مي، مينويسد: «سردار سپه، وزير جنگ و فرمانده كل ديويزيون قزاق، براي گسترش و توسعه ساختار وزارت خانه تحت تصدي خود، تكميل تجهيزات نظامي و آموزش نيرويِ دائمي كارآمد مشتاقانه تلاش ميكند. در واقع وي انجام بخش اعظم اين مهم را شخصاً بر عهده گرفته است. » در اقدام بعدي ژاندارمري نيز تحت كنترل رضا در آمد: «از آنجا كه رضاخان در برابر تركيب ناهمگن ارتش احساس خطر ميكرد، در ۶ ميتهديد كرد چنانچه ژاندارمري از وزارت داخله جدا نشده و به وزارت جنگ نپيوندد، استعفا خواهد داد. بنابراين سازماني كه بدون شك، افرادي با روحيه و پرسنلي برتر از نيروهاي قزاق تحت امر خود داشت، و آن را مديون سوئديها بود، در اختيار قزاقهايي قرار گرفت كه همچنان به اولين فرماندهان روسي خشن خود وفادار بودند. به دنبال اين قضيه شماري از ژاندارمها در كردستان و خراسان سر به شورش برداشتند. به دنبال ناآراميها در خراسان، تبريز نيز به اشغال ژاندارمها درآمد و پس از چندي توسط نيروهاي قزاق آزاد شد. فرمانده نيروهاي ژاندارم در استان خراسان، كلنل تقي خان، به عنوان رهبر
----------
[۱]: تلگرام كالدول، شماره ۱۹، ۶/A۰۱. ۸۹۱، مورخ۲۸ آوريل ۱۹۲۱
شورش اقدامات جدي ترتيب داد، اما در نهايت با يورش نيروهاي قزاق و كشته شدن وي غائله خاتمه پيدا كرد. سومين بخش نيروي نظامي ايران، تفنگداران جنوب ايران (پليس جنوب) بود. بريتانيا با تأسيس و تأمين مالي اين نيرو در پي برقراري نظم در جنوب ايران بود؛ همچنين جبهه اي را تشكيل داد تا از نفوذ نيروهاي ترك و آلمان به هند جلوگيري به عمل آورد. » [۲] گزارش موري از ناآراميها در خراسان و تبريز، در فصل ششم ذكر خواهد شد.
----------
[۲]: گزارش موري، شماره ۹۵۲، ۱۳۴۶/۰۰. ۸۹۱، مورخ۶ مارس ۱۹۲۵
✍#محمد_قلی_مجد
@zandahlm1357