✍
آیا آیه ای در مورد شکستن دل دیگران وجود دارد؟
عنوان "شکستن دل دیگران" عنوانی کلی است که می تواند بر اثر اتفاقات مختلفی به وجود آید؛ و به همین دلیل نباید به دنبال حکمی کلی در مورد آن، چه در قرآن و چه در روایات بود. به عنوان نمونه، اگر فردی به دلیل نصیحتی مشفقانه به او که در راستای امر به معروف و نهی از منکر انجام شده است، دل شکسته شود، نمی توان دل شکستگی او را نشانی از نامناسب بودن رفتار آمر به معروف و ناهی از منکر دانست، اما در طرف مقابل، موارد بسیاری وجود دارند که به ناحق، باعث دل شکستگی دیگران می شوند.
در قرآن کریم آیات بسیاری وجود دارد که به این موارد اشاره نموده و در واقع، به ریشه و دلیل آزرده خاطر شدن دیگران پرداخته و توصیه هایی در این زمینه ارائه فرموده اند که به برخی از آنها اشاره می کنیم:
الف. برخی آنچه از آنها نهی شده است:
1. مسخره کردن دیگران: "یا أَیُّهَا الَّذینَ آمَنُوا لا یَسْخَرْ قَوْمٌ مِنْ قَوْمٍ عَسى أَنْ یَکُونُوا خَیْراً مِنْهُمْ وَ لا نِساءٌ مِنْ نِساءٍ عَسى أَنْ یَکُنَّ خَیْراً مِنْهُن"؛[1] اى افراد با ایمان! گروهى از مردان شما گروهی دیگر را مسخره نکنند، شاید آن مسخرهشدگان بهتر از آنها باشند. و گروهى از زنان شما نیز دیگران را مسخره کند، شاید آن مسخرهشدگان بهتر از آنها باشند.
2. عیب جویی: "وَ لا تَلْمِزُوا أَنْفُسَکُم"؛[2] به عیب جویی از یکدیگر مپردازید.
3. یکدیگر را با نام زشت خواندن: "وَ لا تَنابَزُوا بِالْأَلْقاب"؛[3] با نامهای زشت، یکدیگر را مورد خطاب قرار ندهید.
4. روی از دیگران برگرداندن: "وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنَّاس"؛[4] با بی اعتنایی از مردم رو مگردان.
5. با تکبر و غرور راه رفتن: "لا تَمْشِ فِی الْأَرْضِ مَرَحا"؛[5] هنگام راه رفتن، باد نخوت بر گلو مینداز!
6. سر از کار دیگران در آوردن و غیبت کردن: "وَ لا تَجَسَّسُوا وَ لا یَغْتَبْ بَعْضُکُمْ بَعْضا"؛[6] به دنبال سردرآوردن از کار دیگران نبوده و غیبت نکنید.
ب. برخی آنچه بدانها فرمان داده شده است:
1. رعایت اخلاق خانوادگی: "وَ أْتَمِرُوا بَیْنَکُمْ بِمَعْرُوف"؛[7] در زندگی خانوادگی با یکدیگر با خوبی و خوشی رفتار کنید.
2. با مردم به نیکی سخن گفتن: "قُولُوا لِلنَّاسِ حُسْنا"؛[8] با مردم به نیکی سخن گویید.
اکنون می توان گفت: اگر به توصیه های یاد شده و نیز دیگر توصیه های قرآنی عمل شود، هیچ فردی به ناحق دل شکسته نخواهد شد.
[1] حجرات، 11.
[2] همان.
[3] همان.
[4] لقمان، 18.
[5] همان.
[6] حجرات، 12.
[7] طلاق، 6.
[8] بقره، 83.
https://eitaa.com/zandahlm1357
✍
مراد از جنّت که حضرت آدم ـ علی نبیناوآله وعلیه السلام ـ از آن خارج شد ، چه جنّتی بوده ؟ و چگونه ابلیس در آن راه یافت و حضرت آدم را وسوسه کرد؟
بهشتی که آدم و حوا(علیهما السلام) در آن بودند ، بهشت جاویدان ـ که به مؤمنان وعده داده شده ـ نبوده ; بلکه باغی از باغهای با شکوه و پر نعمت خداوند بوده که در یکی از مناطق سرسبز زمین قرار داشته است و مقصود از هبوط و نزول آدم به زمین ، نزول مقامی است نه مکانی ; یعنی از مقام ارجمند خود و از آن بهشت سرسبز پایین آمدند .
برخی از مفسران ازجمله علامه طباطبایی می گویند : بهشت آدم(علیه السلام) بهشت «برزخی » بوده که در آسمان قرار داشته است . و چون در آن زمان ، شیطان از رفتن به آسمانها ممنوع نبود ، به همین جهت توانست آنها را وسوسه کند تا از درخت ممنوع بخورند ، و بهشت آنها ، بهشت جاویدان نبود که شیطان نتواند وارد شود .۱
۱. ر.ک: المیزان، علامه طباطبایی، ج ۱، ص ۱۳۹، نشر اسماعیلیان ـ تفسیر نمونه، آیتاللّه مکارم و دیگران، ج ۱، ص ۱۸۶ و ۱۸۷، نشر دارالکتب.
https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
برای هوای سالم و پاک راه کار دادیم اما.....
https://eitaa.com/zandahlm1357
8.06M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
🎥 #دوربین_مخفی | واکنشهای عجیب مردم به سوال یک مادر/ پاسخ تو چیه؟؟
به کجا داریم میریم؟
https://eitaa.com/zandahlm1357
🔰 داستان زنی که به عقد فرزند خود درآمد
امیرالمومنین علیه السلام به وشاء فرمود: به محلتان برو! زن و مردی را بر در مسجد می بینی با هم نزاع می كنند آنان را به نزد من بیاور، وشاء می گوید بر در مسجد رفتم دیدم زن و مردی با هم مخاصمه می كنند، نزدیك رفتم و به آنان گفتم امیرالمومنین شما را می طلبد، پس همگی به نزد آن حضرت رفتیم . علی علیه السلام به جوان فرمود: با این زن چكار داری؟
جوان : یا امیرالمومنین ! من این زن را با پرداخت مهریه ای به عقد خود در آوردم و چون خواستم به او نزدیك شوم ، خون دید و من در كار خود حیران شدم . امیرالمومنین علیه السلام به جوان فرمود: این زن بر تو حرام است و تو هرگز شوهر او نخواهی شد. مردم از شنیدن این سخن در اضطراب و متعجب شدند. علی علیه السلام به زن فرمود: مرا می شناسی؟
زن : نامتان را شنیده ، ولی تاكنون شما را ندیده بودم . علی علیه السلام تو فلان زن دختر فلان و از نوادگان فلان نیستی؟ زن : آری ، بخدا سوگند. حضرت امیر: آیا به فلان مرد، فرزند فلان در پنهانی بطور عقد غیر دائم ، ازدواج نكردی و پس از چندی پسر زاییدی و چون از عشیره و بستگانت بیم داشتی طفل را در آغوش كشیده و شبانه از منزل بیرون شدی و در محل خلوتی فرزند را بر زمین گذارده و در برابرش ایستاده و عشق و علاقه ات نسبت به او در هیجان بود،دوباره برگشتی و فرزند را بغل كردی و باز به زمین گذاردی و طفل ، گریه می كرد و تو ترس رسوایی داشتی ، سگهای ولگرد اطرافت را گرفته و تو با تشویش و ناراحتی می رفتی و بر می گشتی ، تا این كه سگی بالای سر پسرت آمد و او را گاز گرفت و تو بخاطر شدت علاقه ای كه به فرزند داشتی سنگی به طرف سگ انداخته سر فرزندت را شكستی ، كودك صیحه زد و تو می ترسیدی صبح شود و رازت فاش گردد، پس برگشتی و اضطراب خاطر و تشویش فراوان داشتی ، در این هنگام دست به دعا برداشته و گفتی : بار خدایا! ای نگهدارنده ودیعه ها. زن گفت : بله ، بخدا سوگند همین بود تمام سرگذشت من و من از گفتار شما بسی در شگفتم . پس امیرالمومنین علیه السلام رو به جوان كرد و فرمود: پیشانیت را باز كن ، و چون باز كرد آن حضرت جای شكستگی پیشانی جوان را به زن نشان داد و به او فرمود: این جوان پسر توست و خداوند با نشان دادن آن علامت به او نگذاشت به تو نزدیك گردد؛ و همان گونه از خدا خواسته بودی فرزندت را حفظ كند، او را برایت نگهداشت ، پس شكر و سپاس خدای را به جای بیاور.
📚قضاوتهاي اميرالمومنين علي(ع) / محمد تقي تستري
--------------------------
https://eitaa.com/zandahlm1357