.امروز دلها را روانه کنیم توی شهری که زهرا در همان شهر سیلی خورده است،در آن شهری که غربت کشیده،مظلومیت کشیده.
دل ها را روانه کنیم بین آن در ودیواری که صدا زد:یا ابتاه؛یا رسول الله،أَهکذا یُفعَلُ بحبیبک و ابنتک.
میرباقری-روضه ایام فاطمیه .mp3
زمان:
حجم:
3.43M
سینهای کز معرفت، گنجینه اسرار بود
کی سزاوار فشار آن در و دیوار بود...
اوّل چند جمله از خود زهرا(سلامالله علیها) نسبت به آن حادثه نقل میکنم. «وَ رَكَلَ الْبَابَ بِرِجْلِهِ فَرَدَّهُ عَلَیَ وَ أَنَا حَامِلٌ»
چنان لگدی به آن درِ نیم سوخته زد و آن را بر روی من انداخت، در حالی که من باردار بودم. «وَ النَّارُ تُسْعَرُ»؛ آتش زبانه میکشید
و چهرة من را میسوزاند. «فَیَضْرِبُ بِیَدِه»؛ با دست به من سیلی زد. امّا سیلی چگونه بود؟ «حَتَّى انْتَثَرَ قُرْطِی مِنْ أُذُنِی» چنان سیلی محکمی زد كه گوشوارههای من پراکنده شد. بحارالانوار، ج 30، ص 349”
آه از ریحانه رسول خدا صلی الله علیه و آله که در مشام حسادتِ زمین، به هدر میرفت و چشمانِ حقیقت ستیز زمانه، رخساره طهارتش را طاقت نداشت.
افسوس از سوره کوثر که در آن خانه گِلین، همسایه اهالی غفلت و سنگدلی شد! آه از زمزمه های شرحه شرحه بتول که در نیمه شبِ سجاده و تسبیح، ارکان عرش را به لرزه می افکند!
سیلی ستم و تازیانه کینه را به جان خرید تا هجوم تندبادِ انکار، شمع یکتنه حقیقت را خاموش نکند.