eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
55.4هزار عکس
41.2هزار ویدیو
1.8هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🍃چگونه از شوهرم انتقاد کنم؟ اگر بتوانید به جای انتقاد کردن از شوهرتون به او پیشنهاد بدید، اثربخش تر خواهد بود مثلا به جای اینکه بگیم چرا من رو تفریح نمیبری به او بگیم وقتی منو تفریح میبری حالم خوب میشه یا به جای اینکه بگید چرا دیر اومدی خونه؟ و تاحالا کجا بودی؟ میتونید بگید خیلی ترسیدم و نگرانت شدم اتفاق خاصی افتاده بود که دیر اومدی؟ دارید هم اطلاعات میدی و هم اقتدار. 🔰 مشاوره خانواده به سبک
🌸 پرسش 🔹مشکل من اینه که همسرم اصلا بهم نداره در حدی که شاید در 48 ساعت ما یه کلمه با همدیگه نمی زنیم 🔸سعی میکنم هنگام ورود به منزل حتما به برم خدا قوت بگم وببوسمش اما ایشون اصلا نمی گیرند حتی به من هم نمی کنه 🔹سر سفره هم هندزفری تو گوشش و گوشی به دست مشغول کردن با دیگه است و همه اش منتظر پیام اونا ویا زنگ اونهاست توجهی به من نداره 🔹واقعا شدم و متاسفانه برای خودم رو سر بچه ها داد میزنم ورفتار درستی با اونا ندارم وفقط مشغول هستم و...
زمان: حجم: 1.85M
🍃پاسخ صوتی سرکار خانم دکتر 🔰 مشاوره خانواده به سبک
🌸 پرسش 🔹سلام دارم که ازدواج داشته و علت جدایی عدم تناسب عقاید با خانم بوده و داره خانم را قسطی میده. 🔸چون ظاهرا هست خانواد دختر اجازه دادن بیاد خواستگاری برای آشنایی بیشتر و ...، سوالم اینه امکانش هست که آقا با گذر گرایش به همسر پیدا کنه ؟ 🔹و چطور مطمئن بشم که خانم از روی و اینکه بعد از ازدواج آقا حس رقابتش با همسر کنونی باعث نشه زندگی را بهم بزنه ؟ در اینطور موارد ازدواج مجدد آقا با دختر چه نکاتی را توجه کنم بهش بهتره؟ 🔰مشاوره خانواده به سبک
1_171715556.ogg
زمان: حجم: 395.6K
🌸پاسخ استاد _عالمی 💥ایا ممکنه اقا به همسر رجوع کند 🔰 مشاوره خانواده به سبک
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
✨﷽✨ ✅نیڪے ڪنندہ بہ پدر و مادر همنشینے با انبیاست ✍روزے حضرت موسے (ع) در ضمن مناجات خود عرض ڪرد: خدایا مے‌خواهم همنشین خود را در بهشت ببینم. جبرئیل بر حضرت موسے نازل شد و عرض ڪرد: یا موسے، فلان قصاب در فلان محلہ همنشین تو خواهد بود. حضرت موسے (ع) بہ آن محل رفت و مغازہ قصابے را پیدا ڪرد و دید ڪہ جوانے مشغول فروختن گوشت است. شامگاہ ڪہ شد، جوان مقدارے گوشت برداشت و بہ سوے منزل خود روان شد. حضرت موسے (ع) از پے او تا در منزلش آمد و سپس بہ او گفت: مهمان نمے‌خواهے؟ جوان گفت: خوش آمدید. آنگاہ او را بہ درون منزل برد. حضرت موسے (ع) دید ڪہ جوان غذایے تهیہ نمود، آن‌گاہ زنبیلے از سقف بہ زیر آورد و پیرزنے ڪهنسال را از درون آن خارج ڪرد او را شستشو دادہ و غذایش را با دست خویش بہ او خورانید. موقعے ڪہ جوان مےخواست زنبیل را در جاے اول بیاویزد، پیرزن، ڪلماتے ڪہ مفهوم نمے‌شد ادا ڪرد. بعد از آن جوان براے حضرت موسے (ع) غذا آورد و خوردند. حضرت پرسید: حڪایت تو با این پیرزن چگونہ است؟ جوان گفت: این پیرزن مادر من است. چون مرا بضاعتے نیست ڪہ براے او ڪنیزے بخرم، ناچار خودم ڪمر بہ خدمت او بسته‌ام. حضرت پرسید: آن ڪلماتے ڪہ بر زبان جارے ڪرد چہ بود؟ جوان گفت: هر وقت او را شستشو مےدهم و غذا بہ او مےخورانم، می‌گوید: «غفراللہ لڪ و جعلڪ جلیس موسے یوم القیامة فے قبّتہ و درجته» یعنے خداوند، تو را ببخشد و همنشین حضرت موسے (ع) در بهشت باشے، به‌‌ همان درجہ و جایگاہ او. حضرت موسے (ع) فرمود: ‌اے جوان بشارت مےدهم بہ تو ڪہ خداوند دعاے او را درباره‌ات مستجاب گردانیدہ است. جبرئیل بہ من خبر داد ڪہ در بهشت، تو همنشین من هستے... 📔اندرزها و حڪایات ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/zandahlm1357 ______________ •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
سوخته:حس یک حضور تا زمان رفتن ... روز شماری که هیچ ... لحظه شماری می کردم ... و خدا خدا می کردم ... توی دقیقه نود نظر پدرم عوض نشه ... استاد ضد حال زدن به من ... و عوض کردن نظرش در آخرین دقایق بود ... حتی انجام کارهایی که سعید اجازه رو داشت ... من که بزرگ تر بودم نداشتم ... به جای قطار، بلیط هواپیما گرفتن ... تا زمانی که پرواز از زمین بلند نشده بود ... هنوز باور نمی کردم ... احساس خوشی و خوشحالی بی حدی وجودم رو گرفته بود ... هواپیما به زمین نشست ... و آقا مهدی توی سالن انتظار، منتظر من بود ... از شدت شادی دلم می خواست بپرم بغلش و دستش رو ببوسم ... اما جلوی خودم رو گرفتم ... خجالت بکش ... مرد شدی مثلا ... توی ماشین ما ... من بودم ... آقا محمد مهدی که راننده بود... پسرش، صادق ... یکی از دوستان دوره جبهه اش ... و صاحبخونه شون ... که اونم لحظات آخر، با ما همراه شد ... 3 تا ماشین شدیم ... و حرکت به سمت جنوب ... شادی و شعف ... و احساس عزیز همیشگی ... که هر چه پیش می رفتیم قوی تر می شد ... همراه و همدم همیشگی من ... به حدی قوی شده بود که دیگه یه حس درونی نبود ... نه اسم بود ... نه فقط یه حس... حضور بود ... حضور همیشگی و بی پایان ... عاشق لحظاتی می شدم که سکوت همه جا رو فرا می گرفت ... من بودم و اون ... انگار هیچ کسی جز ما توی دنیا نمی موند ... حس فوق العاده ... و آرامشی که ... زیبایی و سکوت اون شب کویری هم بهش اضافه شد ... سرم رو گذاشته بودم به شیشه ... و غرق زیبای ای شده بودم که بقیه درکش نمی کردن ... صادق زد روی شونه ام ... به چی نگاه می کنی؟ ... بیرون که چیزی معلوم نیست ... سرم رو چرخوندم سمتش ... و با لبخند بهش نگاه کردم ... هر جوابی می دادم ... تا زمانی که حضور و وجودش رو حس نمی کرد ... بی فایده بود ... فردا ... پیش از غروب آفتاب رسیدیم دوکوهه ... ماشین جلوی نگهبانی ورودی ایستاد ... و من محو اون تصویر ... انگار زمین و آسمان ... یکی شده بودند ... . .ادامه دارد... 🌸نويسنده:سيدطاها ايماني🌸 🌹🌹🌹🌹🌹🌹 بامــــاهمـــراه باشــید🌹 https://eitaa.com/zandahlm1357 🌹🌹🌹🌹🌹🌹
.......: 🚩تمام کتب بزرگ آسمانی مانند؛ قرآن کریم، تورات، انجیل، زبور، صحف در ماه رمضان نازل شده است. امام صادق علیه‌السلام: «کل قرآن کریم در ماه رمضان به بیت المعمور نازل شد، سپس در مدت بیست سال بر پیامبر اکرم(ص) و صحف ابراهیم در شب اول ماه رمضان و تورات در روز ششم ماه رمضان، انجیل در روز سیزدهم ماه رمضان و زبور در روز هیجدهم ماه رمضان نازل شد.» 📚الکافی، ج 2 ،ص 628
نماز ساده شب دوم ماه رمضان 4 رکعت (دو نماز دورکعتی)، در هر رکعت بعدازحمد، 20 مرتبه سوره قدر. ثواب این نماز طبق روایت: خداوند همه گناهانش را آمرزیده، روزی را بر وی وسعت بخشیده، و از بدی سال او را نگاه می دارد. 📚 بحارالأنوار، ج97، ص382 به نقل از اربعین شهید از امیرالمؤمنین علیه السلام