eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مرده‌اند... .......: @zandahlm1357
📷 خواهران و مادران ایثارگر در حال شستن لباس های رزمنده ها💦 ⏳دوران
💠 ‼️ 🌷هر سال چند روز به عید مانده، مادرم همراه مادر بزرگ و پدربزرگ با گروهی از خانم ها و آقایان به اهواز و پایگاه علم‌ الهدی می‌ رفتند. آقایان پتو و پوتین و خانم‌ ها،لباس‌ ها و ملحفه ‌های رزمندگان را می‌ شستند. آن سال مادرم مرا که هنوز ١٠ سالم تمام نشده بود، همراه خودش برد. خانم‌ ها در ساعت هشت صبح کنار ظرف‌ های رخت می‌ نشستند تا اذان ظهر و پس از نماز و ناهار. دوباره تا نزدیک اذان مغرب به رخت شستن می‌ پرداختند. 🌷سطل‌ هایی را که خانم ‌ها، رخت‌ های شسته را داخل آن می‌ گذاشتند (با این که خیلی سنگین بود) با تمام قدرت بلند می‌ کردند و به آنها که سر حوض ایستاده بودند، برای آبکشی می‌ رساندند. خانم‌ ها اسم مرا «سرباز کوچولو» گذاشته بودند و هر کسی صابون، تاید،‌ وایتکس و ... لازم داشت به من می‌ گفت تا برای او ببرم. 🌷یکی از روزها که همه مشغول شستن لباس‌ها بودند و من هم مأموريت خودم را انجام می‌ دادم عراق اعلام کرده بود که شهر را بمباران خواهد کرد و به مردم مهلت داده بود که شهر را ترک کنند. خانم موحد مسئول خواهران پایگاه شهید علم ‌الهدی میان خانم ‌ها آمد و با جذبه ‌ای که داشت، گفت: خواهران! خسته نباشید. اجر همه شما با حضرت زهرا(س). بعد ادامه داد: امروز به چند رزمنده فداکار نیاز داریم تا به میدان مین بروند. 🌷....همه خانم‌ ها همدیگر را نگاه کردند و زمزمه ‌ها بلند شد. میدان مین؟! مگر خواهران را به میدان مین می‌ برند؟! خانم موحد با قاطعیت باز پرسید: کی حاضر است به میدان مین برود؟ دختران جوان ١٨ و ١٩ ساله بدون اینکه سئوالى کنند؛ رفتند و کنار خانم موحد ایستادند و با این عمل آمادگی خود را اعلام کردند. 🌷خانم موحد دستی به سر و روی آنها کشید و گفت:‌ نه! شما خیلی جوانید. اما دختران گفتند: ما حاضریم! خانم موحد آنها را کنار جویی که در حیاط بود، به صف کرد و به خانمی که مسئول میدان مین بود، گفت: گونی ‌ها را بیاورید! بلافاصله چند گونی را کنار جوی گذاشتند و در گونی‌ ها را باز کردند. همه منتظر بودند تا ببینند مین چیست؟ اما مین هنوز مشخص نبود. 🌷چند نفر از خانم‌ ها که گونی‌ ها را آورده بودند ته گونی ‌ها را گرفته و محتوای داخل آن را کنار جوی ریختند. لباس‌ های غرق به خون رزمندگان بود که جای گلوله و خمپاره روی سینه، کمر و ران و ... لباس‌ ها مشخص بود. از همه دلخراش‌ تر این که قطعه‌ هایی از بدن بچه‌ های رزمنده در میان این لباس‌ ها وجود داشت. با دیدن این صحنه همه خانم ‌ها یک صدا گریه می‌ كردند. 🌷....جوان‌ هایی که برای رفتن به میدان مین آماده شده بودند شیلنگ آب را باز کردند، وقتی آب را روی لباس‌ ها ریختند جوی خون جاری شد. در این هنگام همه یک حالت روحانی پیدا کردند. خانم‌ ها در حالی که لباس رزمندگان را می‌ شستند اشكهایشان به داخل تشت می‌ ریخت. مادر بزرگم که هر روز در حال رخت شستن برای خانم ‌ها مسأله شرعی می‌ گفت، وقتی حالت روحانی خانم ‌ها را دید شروع کرد به خواندن دعای توسل. 🌷شور و حال عجیبی برپا شد. خانم‌ ها نیروی تازه‌ ای پیدا کرده بودند! هر چه قدر سطل رخت شسته را خالی می‌ کردند. باز پر می‌ شد. در همان حال که رخت می‌شستند دعا را زیر لب زمزمه می‌ کردند و زمانی که به «یا وجیها عندالله» می‌ رسیدند، همه با صدای بلند آن را تکرار می‌ کردند. 🌷دعا به نام حضرت زهرا(س) که رسید همه با سوز و گداز و از ته دل گفتند:«یا وجیها عندالله اشفعی لنا عندالله». مادربزرگم خانم زهرا(س) را به پهلوی شکسته ‌اش قسم می‌ داد که به یاری رزمندگان بیایند. در همین لحظه حالتی پیش آمده بود که کسی نمی‌ توانست منکر آن شود. بوی خوش را همه احساس کرده بودند. بوی خوش از یک طرف می‌ آمد اما همه محوطه را پر کرده بود آن بوی خوش از جوی خون لباس‌ های خونی رزمندگان بود. —(راوى: حمیده مرادیان از بانوان ايثارگر سال ١٣٦٤)
lashgar-khooban-09.mp3
2.86M
🎧🎧🎧 📚 9⃣ گردان امام حسین ع ( 2 ) 📝 خاطرات لشگر غواص عاشورا 📻 نمایشنامه رادیویی https://eitaa.com/zandahlm1357
4_6014775899008795269.mp3
5.19M
راه نـ✨ـور رو ادامه بده و بیا.. مجموعه فوق العاده زیبا که درمان ریشه ای بسیاری از افسردگی ها و سردرگمی های انسان هست 🌺🍃 جلسه سوم👌 🌺🍃👇 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
صفحه تربیت فرزند👇👇👇👇 .......: @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
خیلی وقت ها ما مریض می شویم که جلب توجه کنیم یا می نالیم که جلب توجه کنیم؛ خیلی از ما بیچاره می شویم که توجه بگیریم و این یکی از کارهایی است که خانم ها بسیار در آن تبحر دارند به خصوص در کسوت مادری. چون به توجه نیاز داریم و از کودکی به گونه ای پرورش پیدا کرده ایم که نیازمند توجه باشیم، و هرگز نتوانستیم از درون به چیزی توجه کنیم. همیشه نگران جلب توجه بودیم و هیچ وقت به فکر بذل توجه نبوده ایم.  دیده شدن بد نیست، مهم است ولی ارزش نیست. انسان تا وقتی زنده است، شخصیت و نفسانیت دارد و نیاز به توجه دارد و باید دریافت کند.  کودک در یک سال اول زندگی اش بیشترین نیاز را برای توجه دارد. در تاریخ دو بار این آزمایش تکرار شده که دوگروه از بچه های زیر یکسال را تحت نظر گرفتند، گروه اول در بهترین شرایط زیستی، تغذیه ی عالی و غیره اما توسط انسان های پوشیده ای که فقط چشم هایشان پیدا بود؛ این گروه بچه ها به علت دریافت نکردن توجه، در هر دوبار آزمایش همه شان مردند. انسان بدون توجه پژمرده می شود. کودک بدون توجه می میرد ولی توجه در اندازه ی خودش و در جای خودش. (ادامه دارد) {قسمت24} [مباحث کودک متعادل ]
از 1تا 3 سالگی با توجه کودک به خود و آرام آرام به توانایی خود، "اعتماد به نفس" شکل می گیرد. اریکسون معتقد است که مرحله ی دوم خودباوری در مقابل شک است؛ من کی هستم؟ این شکل و شمایل منه شبیه اونا هستم ولی هنوز ضعیفم، آخه اونا از من گنده ترن منم مثل اونا دست و پا دارم حالا می تونم کارهای اونارو بکنم؟ می تونم مثل اونا باشم یا نه؟ مرحله ی کنترل توانایی.  بیشترین پیام تأیید را کودک باید در این سن بگیرد و متأسفانه در فرهنگ آموزش و پرورش ما بیشترین پیام عدم تأیید را در این مرحله به کودک می دهیم. چه قدر به بچه ها می گیم که نکن عزیزم، دست نزن، ببین تو نمی تونی! آب می خوای خودم بهت می دم.و این عدم تأیید را خیلی وقت ها در کمال مهربانی و بدون خشونت انجام می دهیم. می ریزی، کثیف می کنی، جیز میشی، چه قدر به بچه ها میگیم که نکن، نمی تونی، می ریزی و اصلاً امکان نداره که به بچه ها این فرصت را بدهیم که تجربه کند و بگوییم که تو می تونی. (ادامه دارد) {قسمت25} [مباحث کودک متعادل ]