فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
شفای کودک فلج در بغل
استاد حاج سازگار
به عنایت خود امام رضا(ع)
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هنر آن است ڪه بمیرے پیش از آنڪه بمیرانندت و مبدا و منشا حیات آنانند ڪه چنین مردهاند...
.......:
@zandahlm1357
🔰امام خامنه ای:
🌷برای آنان که اهل ارزش های اسلامی هستند تصاویر شهدا از هر تصویری دلرباتر است.
https://eitaa.com/zandahlm1357
lashgar-khooban-21.mp3
3.21M
🎧🎧🎧
#کتاب_صوتی
#دفاع_مقدس
#صوت #شهدا
📚 #لشگر_خوبان
1⃣2⃣ عملیات شهادت
📝 خاطرات لشگر غواص عاشورا
📻 نمایشنامه رادیویی
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
سؤال👇
سلام
اگردر حین نمازخواندن چشممونو ببندیم تا تمرکز بیشتری بگیریم اشکال داره ؟
پاسخ👇
سلام علیکم
بستن چشم در نماز کراهت دارد و مبطل نماز نیست.
#احکام_نماز
#مکروهات_نماز
#بستن_چشم
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
سؤال👇
سلام
یه بچه ای یکی رو گاز گرفت یکم از پوست اون طرف خراشیده شد بعدم تف کرد رو فرش الان نمی دونم کجای فرش نجسه ؟ چی کار کنم؟ فرش رو هم نمیشه شست
رهبر
پاسخ👇
سلام علیکم
تا یقین ندارید به اینکه دهان نجس شده و آب دهان نجس بوده، پاک است و مشکلی نیست.
#طهارت
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
سؤال👇
باسلام دوتا سوال داشتم خدمتتون
1. آیا به مال و دارایی شخص به سن تکلیف رسیده ولی هنوز تحت سرپرستی پدر و مادرش هست و شغل و درامدی هم نداره، خمس تعلق می گیره؟
2. اگر مرجع تقلید ما در یک موضوعی فتوایی صادر نکرده باشن ما باید در اون مورد چگونه عمل کنیم.؟
پاسخ👇
سلام علیکم
1- هرکسی که به هر شکلی سرمایه و دارایی دارد، می بایست خمس مال خود را پرداخت کند.
2-در بسیاری از موارد با استفتاء از مرجع مشکل برطرف می شود.
#احکام_خمس
#احکام_تقلید
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
سؤال👇
سلام خسته نباشید
برای اجاره خونه اگه کسی بخواد از حالت شرعی که حرام است رهن خالی در بیاورد تا چه حدی اجاره باید باشد؟
پاسخ👇
سلام علیکم
مبلغ ابتدایی را به عنوان قرض الحسنه به صاحب خانه پرداخت کند و مبلغ اجاره هر مقدار باشد، صحیح است.
#احکام_رهن
#احکام_اجاره
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
🌸 @ostadazimi_ir 🌸 #پرواز_تا_خدا مجموعه فوق العاده زیبا که درمان ریشه ای بسیاری از افسردگی ها و سر
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
و آفــــــریدی....mp3_1508899441
1.39M
در اوج بی نیازی....
چرا؟!؟
اراده کردی که خلق کنی ، خدا...
پرده از جمالِ دلـربایت برداشتی و عالَم و آدم را واله و شـ🌺ـیدای گیسوانِ دل انگیزت کردی...
راستی ،شنیده ام ، نیازی به آفرینش موجودات نداشتی ؛
پس چرا...
خلق کردی ؟!؟!
✨معشــوق همه چیز تمامم✨
#پرواز_تا_خدا
مجموعه فوق العاده زیبا که درمان ریشه ای بسیاری از افسردگی ها و سردرگمی های انسان هست 🌺🍃
جلسه پانزدهم 👌
خیلی زیبا ❤️😍
#اسرار_الهی_آرامش 🌺🍃👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم
ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت
گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت
بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد
چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد
صفحه
شاعران ایران زمین
.......:
@zandahlm1357
animation.gif
7.5K
سید محمدحسین بهجت تبریزی متخلص به شهریار، شاعر پارسیگوی آذریزبان، در سال ۱۲۸۵ هجری شمسی ر بازارچه میرزا نصراله تبریزی واقع در چای کنار چشم به جهان گشود. در سال ۱۳۲۸هجری قمری که تبریز آبستن حوادث خونین وقایع مشروطیت بود پدرش او را به روستای قیش قورشان و خشکناب منتقل نمود. دورهٔ کودکی استاد در خاستگاه پدری و در آغوش طبیعت و روستا سپری شد که منظومه حیدربابا مولود آن خاطرات است. او تحصیلات خود را در مدرسهٔ متحده و فیوضات و متوسطهٔ تبریز و دارالفنون تهران گذراند و وارد دانشکدهٔ طب شد. سرگذشت عشق آتشین و ناکام او که به ترک تحصیل وی از رشتهٔ پزشکی در سال آخر منجر شد، مسیر زندگی او را عوض کرد و تحولات درونی او را به اوج معنوی ویژهای کشانید و به اشعارش شور و حالی دیگر بخشید. وی سرانجام پس از هشتاد و سه سال زندگی شاعرانهٔ پربار در ۲۷ شهریور ماه ۱۳۶۷ هجری شمسی درگذشت و بنا به وصیت خود در مقبرة الشعرای تبریز به خاک سپرده شد.
آثار شهریار در این مجموعه:
گزیدهٔ غزلیات
منظومهٔ حیدر بابا
حیدر بابا گلدیم سنی یوخلیام (قسمت دوم منظومهٔ حیدر بابا)
گزیدهٔ اشعار ترکی
https://eitaa.com/zandahlm1357
زمستان پوستین افزود بر تن کدخدایان را
ولیکن پوست خواهد کند ما یک لا قبایان را
ره ماتم سرای ما ندانم از که می پرسد
زمستانی که نشناسد در دولت سرایان را
به دوش از برف بالاپوش خز ارباب می آید
که لرزاند تن عریان بی برگ و نوایان را
به کاخ ظلم باران هم که آید سر فرود آرد
ولیکن خانه بر سر کوفتن داند گدایان را
طبیب بی مروت کی به بالین فقیر آید
که کس در بند درمان نیست درد بی دوایان را
به تلخی جان سپردن در صفای اشک خود بهتر
که حاجت بردن ای آزاده مرد این بی صفایان را
به هر کس مشکلی بردیم و از کس مشکلی نگشود
کجا بستند یا رب دست آن مشکل گشایان را
نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم
چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را
به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلطید
خدا ویران گذارد کاخ این فرمانروایان را
به کام محتکر روزی مردم دیدم وگفتم
که روزی سفره خواهدشد شکم این اژدهایان را
به عزت چون نبخشیدی به ذلت می ستانندت
چرا عاقل نیندیشد هم از آغاز پایان را
حریفی با تمسخر گفت زاری شهریارا بس
که میگیرند در شهر و دیار ما گدایان را
غزلیات
https://eitaa.com/zandahlm1357
زین همرهان همراز من تنها توئی تنها بیا
باشد که در کام صدف گوهر شوی یکتا بیا
یارب که از دریا دلی خود گوهر یکتا شوی
ای اشک چشم آسمان در دامن دریا بیا
ما ره به کوی عافیت دانیم و منزلگاه انس
ای در تکاپوی طلب گم کرده ره با ما بیا
ای ماه کنعانی ترا یاران به چاه افکنده اند
در رشته پیوند ما چنگی زن و بالا بیا
مفتون خویشم کردی از حالی که آن شب داشتی
بار دگر آن حال را کردی اگر پیدا بیا
شرط هواداری ما شیدائی و شوریدگیست
گر یار ما خواهی شدن شوریده و شیدا بیا
در کار ما پروائی از طعن بداندیشان مکن
پروانه گو در محفل این شمع بی پروا بیا
کنجی است ما را فارغ از شور و شر دنیای دون
اینجا چو فارغ گشتی از شور و شر دنیا بیا
گر شهریاری خواهی و اقلیم جان از خاکیان
چون قاف دامن باز چین زیر پر عنقا بیا
غزل شمارهٔ ۱۳ - سوز و ساز »
https://eitaa.com/zandahlm1357
ترجمهٔ فارسی بهروز ثروتیان
متن اصلی ترکی آذربایجانی
سلام بر حیدر بابا
حیدر بابایه سلام
۱
حیدربابا چو ابر شَخَد ، غُرّد آسمان
حیدربابا ایلدیریملار شاخاندا
سیلابهای تُند و خروشان شود روان
سئللر سولار شاققیلدییوب آخاندا
صف بسته دختران به تماشایش آن زمان
قیزلار اوْنا صف باغلییوب باخاندا
بر شوکت و تبار تو بادا سلام من
سلام اولسون شوْکتوْزه ائلوْزه !
گاهی رَوَد مگر به زبان تو نام من
منیم دا بیر آدیم گلسین دیلوْزه
۲
حیدربابا چو کبکِ تو پَرّد ز روی خاک
حیدربابا ، کهلیک لروْن اوچاندا
خرگوشِ زیر بوته گُریزد هراسناک
کوْل دیبینن دوْشان قالخوب قاچاندا
باغت به گُل نشسته و گُل کرده جامه چاک
باخچالارون چیچکلنوْب آچاندا
ممکن اگر شود ز منِ خسته یاد کن
بیزدن ده بیر موْمکوْن اوْلسا یاد ائله
دلهای غم گرفته ، بدان یاد شاد کن
آچیلمیان اوْرکلری شاد ائله
۳
چون چارتاق را فِکنَد باد نوبهار
بایرام یئلی چارداخلاری ییخاندا
نوروزگُلی و قارچیچگی گردد آشکار
نوْروز گوْلی ، قارچیچکی چیخاندا
بفشارد ابر پیرهن خود به مَرغزار
آغ بولوتلار کؤینکلرین سیخاندا
از ما هر آنکه یاد کند بی گزند باد
بیزدن ده بیر یاد ائلییه ن ساغ اوْلسون
گو : درد ما چو کوه بزرگ و بلند باد
دردلریمیز قوْی دیّکلسین ، داغ اوْلسون
۴
حیدربابا چو داغ کند پشتت آفتاب
حیدربابا ، گوْن دالووی داغلاسین !
رخسار تو بخندد و جوشد ز چشمه آب
اوْزوْن گوْلسوْن ، بولاخلارون آغلاسین !
یک دسته گُل ببند برای منِ خراب
اوشاخلارون بیر دسته گوْل باغلاسین !
بسپار باد را که بیارد به کوی من
یئل گلنده ، وئر گتیرسین بویانا
باشد که بخت روی نماید به سوی من
بلکه منیم یاتمیش بختیم اوْیانا
۵
حیدربابا ، همیشه سر تو بلند باد
حیدربابا ، سنوْن اوْزوْن آغ اوْلسون !
از باغ و چشمه دامن تو فرّه مند باد
دؤرت بیر یانون بولاغ او ْلسون باغ اوْلسون !
از بعدِ ما وجود تو دور از گزند باد
بیزدن سوْرا سنوْن باشون ساغ اوْلسون !
دنیا همه قضا و قدر ، مرگ ومیر شد
دوْنیا قضوْ-قدر ، اؤلوْم-ایتیمدی
این زال کی ز کُشتنِ فرزند سیر شد ؟
دوْنیا بوْیی اوْغولسوزدی ، یئتیمدی
۶
حیدربابا ، ز راه تو کج گشت راه من
حیدربابا ، یوْلوم سنن کج اوْلدی
عمرم گذشت و ماند به سویت نگاه من
عؤمروْم کئچدی ، گلممه دیم ، گئج اوْلدی
دیگر خبر نشد که چه شد زادگاه من
هئچ بیلمه دیم گؤزللروْن نئج اوْلدی
هیچم نظر بر این رهِ پر پرپیچ و خم نبود
بیلمزیدیم دؤنگه لر وار ، دؤنوْم وار
هیچم خبر زمرگ و ز هجران و غم نبود
ایتگین لیک وار ، آیریلیق وار ، اوْلوْم وار
۷
بر حق مردم است جوانمرد را نظر
حیدربابا ، ایگیت اَمَک ایتیرمز
جای فسوس نیست که عمر است در گذر
عؤموْر کئچر ، افسوس بَرَه بیتیرمز
نامردْ مرد ، عمر به سر می برد مگر !
نامرد اوْلان عؤمری باشا یئتیرمز
در مهر و در وفا ، به خدا ، جاودانه ایم
بیزد ، واللاه ، اونوتماریق سیزلری
ما را حلال کن ، که غریب آشیانه ایم
گؤرنمسک حلال ائدوْن بیزلری
۸
میراَژدَر آن زمان که زند بانگِ دلنشین
حیدربابا ، میراژدر سَسلننده
شور افکند به دهکده ، هنگامه در زمین
کَند ایچینه سسدن - کوْیدن دوْشنده
از بهر سازِ رستمِ عاشق بیا ببین
عاشیق رستم سازین دیللندیرنده
بی اختیار سوی نواها دویدنم
یادوندادی نه هؤلَسَک قاچاردیم
چون مرغ پرگشاده بدانجا رسیدنم
قوشلار تکین قاناد آچیب اوچاردیم
۹
در سرزمینِ شنگل آوا ، سیبِ عاشقان
شنگیل آوا یوردی ، عاشیق آلماسی
رفتن بدان بهشت و شدن میهمانِ آن
گاهدان گئدوب ، اوْردا قوْناق قالماسی
با سنگ ، سیب و بِهْ زدن و ، خوردن آنچنان !
داش آتماسی ، آلما ، هیوا سالماسی
در خاطرم چو خواب خوشی ماندگار شد
قالیب شیرین یوخی کیمین یادیمدا
روحم همیشه بارور از آن دیار شد
اثر قویوب روحومدا ، هر زادیمدا
۱۰
حیدربابا ، قُوری گؤل و پروازِ غازها
حیدربابا ، قوری گؤلوْن قازلاری
در سینه ات به گردنه ها سوزِ سازها
گدیکلرین سازاخ چالان سازلاری
پاییزِ تو ، بهارِ تو ، در دشتِ نازها
کَت کؤشنین پاییزلاری ، یازلاری
چون پرده ای به چشمِ دلم نقش بسته است
بیر سینما پرده سی دیر گؤزوْمده
وین شهریارِ تُست که تنها نشسته است
تک اوْتوروب ، سئیر ائده رم اؤزوْمده
۱۱
حیدربابا ، زجادّة شهر قراچمن
حیدربابا ، قره چمن جاداسی
چاووش بانگ می زند آیند مرد و زن
چْووشلارین گَلَر سسی ، صداسی
ریزد ز زائرانِ حَرَم درد جان وتن
کربلیا گئدنلرین قاداسی
بر چشمِ این گداصفتانِ دروغگو
دوْشسون بو آج یوْلسوزلارین گؤزوْنه
نفرین بر این تمدّنِ بی چشم و آبرو
تمدّونون اویدوخ یالان سؤزوْنه
۱۲
شیطان زده است است گو
ل و زِ دِه دور گشته ایم
حیدربابا ، شیطان بیزی آزدیریب
کنده است مهر را ز دل و کور گشته ایم
محبتی اوْرکلردن قازدیریب
زین سرنوشتِ تیره چه بی نور گشته ایم
قره گوْنوْن سرنوشتین یازدیریب
این خلق را به جان هم انداخته است دیو
سالیب خلقی بیر-بیرینن جانینا
خود صلح را نشسته به خون ساخته است
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه امر به معروف و نهی از منکر
.......:
@zandahlm1357