هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
از آنجا که شرح حال اولیاء خدا باعث بیداری از خواب غفلت می شود هر دوشنبه مختصری از زندگینامه یک ولی خدا تقدیم می شود
جامعه شیعه مدیون خدمات مرحوم علامه شیخ عبدالرحیم صاحب الفصول است
مرحوم علامه عبدالرحیم صاحب الفصول (متوفای1367 قمری-1327 شمسی) مشهور به حائری، از فقهای بزرگ و بعضاً ناشناخته است. وی ساکن تهران بود و در سال 1345 قمری بعداز تخریب بناهای قبور بقیع توسط وهابیون و خودداری مسلمانان از سفر حج، با هزار نفر از شام راهی حجاز شد. وی در دیداری که با عبدالعزیز پادشاه عربستان بعد از تخریب قبور ائمه بقیع داشته، موفق به دریافت سندی میشود که به موجب آن زائران می توانند به زیارت بقیع رفته و اعمال خود را انجام دهند. وی همچنین از تخریب ضریح و بارگاه رسول خدا صلّی الله علیه و آله جلوگیری نمود.
با تخریب قبور منور ائمه بقیع علیهم السلام در 8 شوال سال 1344 قمری توسط عمال آلسعود و با سرکردگی «عبدالعزیز بن سعود»، سیدابوالحسن اصفهانی و میرزا حسین نائینی این واقعه شوم را به علمایی مانند امامجمعه خویی و سیدمحمد بهبهانی در تهران اطلاع میدهند. در مدت زمان کوتاهی همه جهان اسلام از این واقعه جانسوز اطلاع می یابند تا اینکه یک سال از این ماجرا میگذرد.
محمدمهدی حائری، از فرزندانِ «علامه عبدالرحیم صاحب الفصول» می گوید:
پدرم سال 1345 هجری قمری یعنی یک سال بعد از تخریب بقیع به عتبات عالیات سفر می کند و بعد از آن، برای زیارت حضرت زینب علیهاالسلام به سوریه می رود. در آنجا سفیر آل سعود به نام «محمد عبدالرواف» به ملاقاتش میرود و این قول را می دهد که در سفر به مکه از هر نوع امنیتی برخوردار خواهد بود، چرا که در آن زمان ناامنی زیادی در مکه وجود داشته است. بدین ترتیب علامه راهی عربستان می شود. بعد از اتمام مراسم حج، پادشاه عربستان از وی دعوت میکند تا به ملاقاتش برود و از آنجایی که علامه در بلاغت کلام بینظیر بود و تسلط زیادی هم به زبان عربی داشت، و آوازه سخنرانی های او در عراق به حجاز رسیده بود، عبدالعزیز وی را خوب می شناخت. پس به ایشان می گوید: هر کاری داشته باشید، در انجام آن حاضرم. علامه پاسخ می دهد: شما تمام اصلاحاتی که منظور داشتید تمام شد و فقط خراب کردن قبور ائمه بقیع مانده بود که آن را هم متأسفانه انجام دادید، من می خواهم قبرستان بقیع را بازسازی کنم! علامه از سوی دولت، مأمور این کار نبود و این درخواست را شخصی مطرح کرد. وقتی علامه این حرف را می زند، رگ پیشانی پادشاه عربستان از خشم ورم می کند، به گونه ای که اطرافیانش حالت جدی تری به خود می گیرند. پادشاه عربستان بعد از چند دقیقه با همان غرور پاسخ می دهد: همانطور که وعده دادم عمل می کنم. پس با کمک گروهی که رفته بود، دور مزار چهار امام را سنگ چین گذاشت تا حریمش مشخص شود و بعد هم دور تا دور بقیع را مرزبندی کرد.
در این جلسه علامه عبدالرحیم پیشنهاد میدهد که مَلِک دو صفه مسدس از سنگ مرمر بسازد، یکی بالاتر باشد که صورت قبور روی آن باشد. یکی پایینتر که مردم بایستند و زیارت بخوانند. در اطراف این صفه بزرگ، طاق نماهایی از سنگ مرمر ساخته شود که فقط برای استراحت و نشستن مفید باشد، ولی جای خوابیدن یا سکونت نباشد؛ و ابداً طلا و نقره هم در آنها به کار نرود. مَلِک، این نقشه را ظاهراً می پذیرد. در پایان این دیدار عبدالعزیز خم میشود و دست علامه را می بوسد و دستور می دهد تا متن آنچه بر آن توافق شده است روی کاغذی با مارک دیوان نوشته و ثبت شود و برای آیتالله فصولی ارسال شود، مفاد این قرارداد به شرح زیر است:
«از عبدالعزیز پسر عبدالرحمن آل فیصل به حضرت فاضل محترم شیخ عبدالرحیم صاحب الفصول سلام و رحمت و برکات خدا بر شما. بعد ما تأکید میکنیم که قبه پیغمبر (صلّی الله علیه و آله) را احدی به بدی لمس ننماید و چنین چیزی هرگز به خاطر ما خطور نکرده است که آن را به بدی مس نماییم (منظور اینکه قبه قبر پیغمبر صلّی الله علیه و آله را خراب نخواهیم کرد) و برای پیغمبر نزد ما احترامی است که با هیچ حرمتی برابری نمی کند. اما مسائل قبور بقیع و آنچه متعلق به آن است از بنا، پس ما چنانچه به شما خبر دادیم تابع شریعت اسلامیم و نه اهل بدعت و ما آماده ایم که اوامر علمای مسلمین را از هر مذهب که باشد محترم بشماریم. و اما راجع به مذاکرات دیگر به زودی نظر خود را برای شما بیان خواهیم کرد و امر خواهیم کرد که قبور بقیع را نظیف کرده و تسطیح کنند مطابق آنچه در شرع جایز است و با کشیدن دیواری در اطراف آن که از پلیدی حفظ شوند. و برای شما تأکید میکنیم که ما منع نمی کنیم هیچکس را از زیارت قبور بقیع، اگر زائران در زیارت خود متابعت کنند طریقه شریعه و آداب دینی را. و به تحقیق امر نمودیم به نوشتن این سند تا شما آن را برای مردم منتشر کنید. این بود آنچه لازم بود بیان آن و خدا حفظ کند شما را.»
کنار مسجد حائری، مزار علامه قرار دارد، روی سنگ مرمری آن اشعاری حک شده که خود علامه سروده است و نوشتهای که حکایت از مظلومیت وی دارد: این قبر کسی است که در دنیا غریب آمد و در آن غریب زندگی کرد و از آن غریب رفت، «بسم الله الرحمن الرحیم الا کل شیئی هالک غیر وجهه، الحمدلله الذی خلق الموت و الحیاة لیبلوکم ایکم احسن عملا والصلوة علی انبیاء الله و خلفائه و مظاهر امره و امنائه واخص بافضلها افضلهم و باکملها اکملهم محمدا و آله ولاابغی عنهم حولا و بعد هذا قبر من دخل فی الدنیا غریبا و عاش فیها غریبا و خرج منها غریبا ...»
در بخشی دیگر از متن سنگ قبر آمده است: به تحقیق صاحب این قبر ضمانت میکند برای زیارتکننده و قصدکننده خود که خداوند به فضل خود حاجت او را برآورد و مشکلش را حل کند، به شرط اینکه این زیارت او برای امتحان نباشد و امیدوار است که خداوند به فضل خود این بندهاش را در این ضمانت ناامید نگرداند.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
نقش مرحوم صاحب فصول در حفظ حدود قبور ائمه بقیع علیهم السلام
برنامه ی روزانه ایت الله بروجردی به مناسبت سالگرد وفات این مرد آسمانی:
همیشه دو ساعت پیش از اذان صبح از بستر برمی خاستند و وضو گرفته نماز می خواندند، سپس در آن دل شب مدتی مطالعه می کردند.
اول وقت نماز صبح را خوانده و بعد از تعقیبات نماز و قرائت قرآن مجدداً مشغول مطالعه کتب مختلف می شدند. آنگاه نزدیک صبح صبحانه مختصری که از نان و پنیر تجاوز نمی کرد، صرف نموده و بعد از آن به کتابخانه تشریف می بردند و تا هنگام درس که اغلب از ساعت ده صبح شروع می شد، به مطالعه و تتبع در پیرامون درس آن روز می پرداختند، ودر این وقت هیچ کس را نمی پذیرفتند.
در ساعت ده دُرشکه و اخیراً تاکسی در خانه می آمد و ایشان سوار شده، مسافت بین خانه و حرم حضرت معصومه علیها السلام را طی کرده و به مجلس درسی که اغلب در حرم و صحن حضرت معصومه علیها السلام و اخیراً در مسجد اعظم برگزار می شد، حضور می یافتند و در مجلسی که بالغ بر هزار نفر از دانشمندان بزرگ و فضلای مستعد نشسته و آماده استفاده از محضر پرفیض آن علامه بزرگ بودند، یک ساعت روی منبر نشسته و درس می گفتند، با دقت به اشکالات دانشمندان گوش می دادند، و جواب اشکال آنها را می دادند.
بعد از درس که به خانه برمی گشتند، داخل اتاقی در اندرون، و گاهی در بیرونی اشخاصی را می پذیرفتند، و طبقات مختلف می توانستند به حضورشان رسیده حوائج خود را معروض دارند، یا آنها که به زیارت آمده و فقط می خواستند مرجع تقلید خود را ببینند و به دستبوسی ایشان نائل شوند، در این جلسات موضوعات گوناگونی مطرح می شد، و ایشان شخصاً به همه آنها رسیدگی نموده و دستورات لازم را صادر می فرمودند.
مقارن ظهر اشخاصی رخصت طلبیده متفرق می شدند و اگر در بیرونی بودند برمی خاستند و می رفتند و مجلس عمومی نیز به پایان می رسید.
در آن موقع به اندرون می رفتند و خود را مهیای وضوء برای نماز می کردند. وضوی ایشان مدتی طول می کشید. قبل و بعد از وضو در اثنای آن آیات قرآن تلاوت می نمودند، سپس نماز ظهر و عصر گزارده و پس از تعقیبات نماز ناهار میل می کردند.
ناهار ایشان هم مانند صبحانه مختصر و بسیار ساده بود، بعد از صرف ناهار به نامه های وارده که به طور متوسط روزانه بین هفتاد تا هشتاد و الی صد نامه بود شخصاً رسیدگی می نمودند.
این کار را در اواخر عمرشان ساعت دوازده شب به اتفاق همسرشان انجام می دادند. بعد از مطالعه نامه ها و تلگرافات واصله، روی پاکت آنها می نوشتند: مربوط به فلان موضوع است تا هنگام رسیدگی مجدد، کار به سهولت انجام گیرد.
یک روز را اختصاص داده بودند به جواب نامه ها و یک روز هم برای پاسخ به استفتائات، جواب نامه ها را منشی مخصوص ایشان آقای حاج حسین احسن می نوشتند. ایشان آنها را مطالعه کرده و عبارات آن را اصلاح فرموده و گاهی خودشان املاء نموده و سپس ذیل آن را مهر و امضاء می کردند.
به قدری در خصوص نامه ها و مطالب و پاسخ آنها دقت می فرمودند که گاهی مثلاً پنج روز یا ده روز قبل که نامه ای خوانده بودند، هنگامی که جواب آن را می خواستند مهر کنند، می گفتند این جواب فلان نامه نیست، به آن موضوع که در نامه نوشته بود مناسب و کافی نیست و دستور می دادند که آن را عوض کنند، و از نو بیاورند تا ایشان ببینند و آنگاه امضاء نمایند. این موضوع خود موجب اعجاب همگان بود و همه از حافظه قوی و هوش سرشار آن پیشوای شایسته اظهار تعجب می نمودند.
بعد از رسیدگی به نامه ها و جواب آنها احیاناً اشخاصی را می پذیرفتند و چون وقت غروب می رسید وضو گرفته و نماز مغرب و عشاء می گذاردند.
نماز مغرب و عشاء را در صحن بزرگ حضرت معصومه علیها السلام به جماعت می گذاردند
#قسمت_صد_و_نهم_رمان_نسل سوخته: بی عرضه؟ ...
الهام روحیه لطیف و شکننده ای داشت ... فوق العاده احساساتی ... زود می ترسید ... و گریه اش می گرفت ...
چند لحظه همون طوری آروم نگاهش کردم ...
به داداش نمیگی چی شده؟ ...
- مامان قول گرفت بهت نگم ... گفت تو کنکور داری ...
یه دست کشیدم روی سرش ...
اشکال نداره ... مامان کجاست؟ ... از خودش می پرسم ...
داره توی پذیرایی با عمه سهیلا تلفنی حرف میزنه ... حالش هم خوب نبود ... به من گفت برو تو اتاقت ...
رفتم سمت پذیرایی ... چهره اش بهم ریخته بود ... و در حالی که دست هاش می لرزید ... اونها رو مدام می آورد بالا توی صورتش ...
شما اصلا گوش می کنی من چی میگم؟ ... اگر الان خودت جای من بودی هم ... همین حرف ها رو می زدی؟ ... من، حمید رو دوست داشتم که باهاش ازدواج کردم ... اما اگه تا الان سکوت کردم و حتی به برادرهام چیزی نگفتم ... فقط به خاطر بچه هام بوده ... حالا هم مشکلی نیست اما باید صبر کنه ... الان مهران ...
و چشمش افتاد بهم ... جمله اش نیمه کاره توی دهنش موند ... صدای عمه سهیلا ... گنگ و مبهم از پای تلفن شنیده می شد ...
چند لحظه همون طور ... تلفن به دست، خشکش زد ... و بعد خیلی محکم ... با حالتی که هرگز توی صورتش ندیده بودم بهم نگاه کرد ...
برو توی اتاقت ... این حرف ها مال تو نیست ...
نمی تونستم از جام حرکت کنم ... نمی تونستم برم ... من تنها کسی بودم که از چیزی خبر نداشتم ... بی معطلی رفتم سمتش و محکم تلفن رو از توی دستش کشیدم ...
چی کار می کنی مهران؟ ... این حرف ها مال تو نیست ... تلفن رو بده ...
و با عصبانیت دستش رو جلو آورد و سعی کرد تلفن رو از دستم بیرون بکشه ... اما زور من ... دیگه زور یه بچه نبود ...
عمه سهیلا هنوز داشت پای تلفن حرف می زد ...
این چیزها رو هم بی خود گردن حمید ننداز ... زن اگه زن باشه ... شوهرش رو جمع می کنه نره سراغ یکی دیگه ... بی عرضگی خودت رو به پای داداش من نبند ...
.ادامه دارد...
🌟نويسنده:سيدطاها ايماني🌟
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
بامــــاهمـــراه باشــید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌹🌹🌹🌹🌹🌹
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🌿🌺﷽🌿🌺
🦋در گاوبازی کسی که نسبت به حمله گاو بهترین جاخالیها را میدهد برنده میشود، نه کسی که با گاو درگیر میشود! در زندگی هم وقتی افکار منفی به سمتمان میآیند بهترین کار رد شدن از کنارشان است، درگیری با آنها نه تنها سودی ندارد بلکه به ضررمان هم است...
#اسرار_الهی_آرامش 🦋👇
┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
https://eitaa.com/zandahlm1357
🌺🌿🌺🌿
#هرروزیک_آیه
✨وَمَنْ يَبْتَغِ غَيْرَ الْإِسْلَامِ دِينًا
✨فَلَنْ يُقْبَلَ مِنْهُ وَهُوَ فِي الْآخِرَةِ
✨مِنَ الْخَاسِرِينَ ﴿۸۵﴾
✨و هر كه جز اسلام
✨دينى ديگر جويد هرگز
✨از وى پذيرفته نشود و
✨وى در آخرت از زيانكاران است (۸۵)
📚سوره مبارکه آل عمران
✍آیه ۸۵
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎙 قاری استاد حمید شاکرنژاد
📖 مقطع تلاوت تصویری مجلسی سوره مبارکه زلزال
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📝💠📝💠📝💠📝 📝شرح و تفسیر دعای عصر غیبت 1⃣2⃣قسمت بیست و یکم 🔰از دلایلی که افرادی مثل سروش یا افراد دی
📝💠📝💠📝💠📝
📝شرح و تفسیر دعای عصر غیبت
2⃣2⃣قسمت بیست و دوم
⛔️عده ای دور هم که جمع می شوند به جای اینکه بنشینند یک زیارت درست و درمان بخوانند، دعای معراج را می خوانند که اعتبار سندی ندارد. نمی گوییم خواندنش حرام است، من باب استحباب اشکال ندارد، ولی وقتی زیارت تأکید شده ای مثل زیارت آل یاسین، زیارت عاشورا داریم، چرا اینها را ما نخوانیم، برویم سراغ چیزهایی که سندیتی ندارد!
✅مگر امام زمان (عج) نگفت؛
اگر می خواهید از طریق ما اهل بیت به خدا نزدیک بشوید زیارت آل یاسین را بخوانید.
⁉️از ما می پرسند چطور با امام زمان (عج) حرف بزنم، چطور به امام زمان توسل کنم؟ خُب، زیارت آل یاسین که هست چرا انجامش نمی دهیم! تقصیر خودمان است، اصل را رها می کنیم و به فرع می چسبیم!❌
❌طرف جمکران می رود، فقط به نیت اینکه سر چاه جمکران برود، که اصلا صحت و مدرکی هم ندارد! (و به تعبیر مقام معظم رهبری که نه اعتبار و سندی دارد) سر چاه بنشیند و گریه کند و داد بزند امام زمان کجایی، بیا بیرون؟😳
⚠️و بعد خارجی از این صحنه ها فیلم بگیرد و در شبکه های.. پخش کند و بگوید شیعیان را نگاه کنید، امام شان داخل چاه است. امامی که خودش را نمی تواند از چاه بیرون بیاورد، چطور می خواهند مشکلات مردم را حل بکنند!
⚠️این اصل و فرع ها را ما گاها
اشتباه می کنیم و دشمن هم همین را از ما می خواهد که اصل و فرع ها جایش را اشتباه بگیریم و به آن چیزی که میخواهیم نرسیم.⚠️
🔹ادامه دارد ...
💽برگرفته از فایل شماره (۲)
شرح و تفسیر دعای عصر غیبت
🎤استاد احسان عبادی
#متن_شرح_و_تفسیر_دعای_عصر_غیبت ۲۲
📝💠📝💠📝💠📝
================
کافی خوانی 4.MP3
6.02M
🔰 سلسله جلسات #کافی_خوانی 4
💠 شرح و بررسی روایات " باب الحجه " کتاب شریف " اصول کافی " به منظور تقویت بیشتر #امام_شناسی
🎬 جلسه 4️⃣
🎤 با توضیحات #استاد_عبادی از اساتید مهدویت و پژوهشگر علوم حدیث و تاریخ
🌺حسین بن زید گوید به امام رضا (ع) عرض کردم یابن رسول الله ما زندگی مان یکنواخت شده و اوضاعمان تغییری ندارد دعا بفرمائید که خداوند گشایشی در رزق و روزی به ما عنایت نماید حضرت فرمودند
✨می خواهید چه بشوید " شاه " آیا مایلید مانند طاهر ذوالقرنین فرماندة کل قوای مأمون باشید یا مانند " هرثمه " یکی از سرلشگرهای مأمون باشید
من گفتم به خدا سوگند من هرگز میل ندارم دنیا برایم پر از طلا و نقره شود و از این اعتقاد و معرفتی که نسبت به ولایت شما ائمه (ع) پیدا کرده ام دست بردارم
✨فرمود پس شکر خدای را به جا آورید تا نعمتش را بر شما افزون نماید و ناشکر این نعمت نباشید زیرا حق تعالی در سورة سبا آیة ۱۳می فرماید🍃ای آل داود شکر خدا را به جا آورید به خاطر نعمتی که به شما تفضل نموده و تعداد کمی از بندگان شاکرند 🍃 و نیز می فرماید : سورة ابراهیم آیة ۱۴🍃 اگر نعمت خدا را تشکر کنید، خدا نعمتش را برایتان می افزاید🍃
بحار الانوار ج ۱۷ ص۲۹۲📚
https://eitaa.com/zandahlm1357