eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
50هزار عکس
36.5هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
21 - نجات از وبا به وسيله صدقه جناب آقاى ايمانى سابق الذكر نقل كردند از مرحوم حاج غلامحسين ملك التجار بوشهرى كه گفت سفرى كه حج مشرف شدم عالم ربانى مرحوم حاج شيخ محمد جواد بيدآبادى هم مشرف بودند و در آن سفر عده اى قطاع الطريق اموال زيادى از حجاج بردند و مرض وبا هم همه را تهديد مى كرد و همه ترسناك بودند، مرحوم حاجى بيدآبادى فرمود هركس بخواهد از خطر وبا محفوظ بماند مبلغ 140 تومان يا 1400 تومان هركس به مقدار توانائيش صدقه بدهد (و آن مرحوم به عدد 12 و 14 سخت معتقد بودند) و من سلامتى او را توسط حضرت حجة بن الحسن العسكرى عليه السلام از خداوند مسئلت مى كنم و ضمانت مى كنم سلامتى او را. مرحوم حاج ملك گفت براى خودم مبلغ 140 تومان را دادم و همچنين عده اى از حجاج پرداختند و چون اين مبلغ در آن زمان زياد بود بسيارى ندادند و آن مرحوم وجوه پرداخته شده را بين حجاجى كه دزد اموالشان را برده و پريشان بودند تقسيم فرمود و در آن سفر هركس مبلغ مزبور را پرداخته بود، از آن مرض محفوظ و به سلامت به وطن خود برگشت و كسانى كه ندادند، همه گرفتار و هلاك شدند از آن جمله همشيره زاده ام و كاتبم از پرداخت آن مبلغ امتناع ورزيدند و جزء هلاك شدگان شدند. تاءثير صدقه در حفظ بدن از مرض و جلوگيرى از خطر مرگ (مگر اجل حتمى ) و نگهدارى مال از هر آفتى ، از مسلميات وتجربيات است و اخبار متواتره از اهل بيت : در اين باره رسيده و مرحوم حاجى نورى بسيارى از اين اخبار را در كتاب ((كلمه طيبه )) نقل فرموده است . نجات از وبا به وسيله صدقه خلاصه انسان مى تواند بدن و جان و بستگان و دارائى خود را به وسيله صدقه بيمه الهى كند و اگر رعايت آداب و شرايط صدقه را به تفصيلى كه در كتاب مزبور ذكر شده بنمايد، يقين بداند خداى تعالى بهترين حفظ كنندگان است و داناترين و تواناترين يارى كنندگان است و خلف وعده نخواهد فرمود. و در اينجا براى زيادتى بصيرت خواننده عزيز يك روايت از كتاب مزبور نقل مى گردد. در صفحه 193 ضمن شرط دهم از آداب و شروط صدقه از تفسير امام حسن عسكرى عليه السلام نقل كرده كه حضرت صادق عليه السلام به راهى تشريف مى بردند و جماعتى در خدمتش بودند در حالى كه اموال خود را همراه آورده بودند به ايشان خبر دادند كه در آن راه دزدان و راهزنانند اموال مردم رامى برند. ايشان از ترس لرزان شدند حضرت فرمود شما را چه شده است ؟ گفتند اموالمان با ماست م ى ترسيم از ما بگيرند آيا شما آنها را از ما مى گيريد شايد رعايت حرمت شما را كنند و چون بدانند اين اموال از شماست صرفنظر نمايند. فرمود شما چه مى دانيد شايد ايشان جز من كسى را اراده نكنند و به اين كار تمام اموالتان تلف شود، عرض كردند آيا آنها را در زمين دفن كنيم ؟ فرمود: اين بيشتر سبب تلف آنهاست ، شايد كسى بر آن وارد شود و آنها را بربايد و يا اينكه شما محل پنهان كردن اموال را پيدا نكنيد، عرض كردند پس چكنيم ؟ فرمود آنها را به كسى بسپاريد كه حفظش كند و آفات را از آن برگرداندو آن را زياد كند و هريك را بزرگتر از دنيا و آنچه در اوست گرداند پس رد كند آنها را به شما در حال نهايت احتياجتان به آن ، عرض كردند آن شخص كيست ؟ فرمود: پروردگار عالم . عرض كردند چگونه اموال خود را به او بسپاريم ؟ فرمود: آنها را صدقه دهيد بر ضعفا و مساكين . گفتند: اينجا فقير و بيچاره نيست . فرمود: عزم كنيد ثلث آن را صدقه دهيد تا خداوند باقى را از آنچه مى ترسيد حفظ فرمايد. گفتند: عزم كرديم . فرمود: پس در امان خدا برويد. پس رفتند چون دزدان پيدا شدند همه ترسيدند حضرت فرمود چگونه مى ترسيد و حال آنكه شما در امان خدا هستيد دزدها پيش آمدند و پياده شدند و دست آن حضرت را بوسيدند و گفتند دوش در خواب حضرت رسول 9 را ديديم و به ما امر فرمود كه خود را به جناب شما عرضه دهيم پس ما در محضرت هستيم و همراه شما مى آييم تا شما و اين جماعت را از شرّ دشمنان و دزدان حفظ كنيم . حضرت فرمود ما را به شما حاجتى نيست ؛ زيرا كسى كه شما را از ما دفع كرده آنها را نيز دفع مى كند. پس به سلامت رفتند و چون به مقصد رسيدند ثلث اموال خود را صدقه دادند پس ‍ تجارت ايشان بركت كرد و هر درهم ايشان ده درهم سود كرد آنگاه گفتند چقدر بركت حضرت صادق عليه السلام بزرگ بود. حضرت فرمود: بركت خدا را در معامله با او شناختيد پس مداومت كنيد به معامله با خداوند. و از عجايب صدقه در راه خدا اين است كه نه تنها صدقه سبب كم شدن مال نمى گردد بلكه سبب افزوده شدن آن گرديده و چندين برابر نصيب صدقه دهنده مى گردد و شواهد اين موضوع بسيار است ، به كتاب مزبور مراجعه شود. .......: 📚 داستان های شگفت ؛ شهید محراب آیت الله دستغیب شیرازی https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
0130 baghareh 280-281.mp3
10.58M
۱۳۰ آیات ۲۸۱ - ۲۸۰ منبع قصّه این برنامه👇 📚برگرفته از کتاب «بحار الأنوار، جلد ۴۳، صفحه ۳۳۳» اثر علامه محمد باقر مجلسی
...: 🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام 👈 ....🍒 👈 اصلا بهش نگاه نمی‌کردم سرم پایین بود وقتی رفتم دستم نمی‌رسید رفت چهار پایه آورد رفتم بالا (خدا ببخش) تالامپ رو عوض کردم به بدنم دست زد... از ترس افتادم بلند شدم هولش دادم خورد زمین فرار کردم نمی‌دونستم دارم کجا میرم فقط تند داشتم فرار می‌کردم.... میترسیدم به پشت‌سرم نگاه کنم آنقدر 'دویدم که از نفس افتادم اون روز همش داشتم می‌ترسیدم از چی نمی‌دونم گفتم خدا بکشتش نابودش کنه... گفت خواهر اینو نگو بگو خدا هدایتش کنه بخدا مرد خوبی داشت ولی چرا بعضی از زنان 'قدر چیزی رو که دارن رو نمی‌دانند... گفتم داداش یه سوال بپرسم ناراحت نمیشی؟ گفت از تو نه بگو.. گفتم از وقتی رفتی سیر غذا خوردی خندید گفت اره بابا خوب غذایی خوردم یه شب هیچ وقت فراموشش نمیکنم.... گفتم کجا برام بگو.... گفت یه روز بعد نماز مغرب تو مسجد داشتم دعا میکردم که احساس کردم یکی بالا سرمه گفت برادر امشب عقیقه پسرمه توهم دعوتی گفتم نمیام نمیشه گفت دعوتی رو که نمیشه رد کرد.... به زور باهاش رفتم ولی خجالت کشیدم دست خالی رفته بودم و کفش‌هام پاره بود تو راه یه لحظه احساس کردم داره بهشون نگاه میکنه ، دم در گفتم ببخشید چیزی نیاوردم خندید گفت مگه باید چیزی بیاری بفرما... وقتی رفتم داخل خونه کوچکی بود خیلی‌ها بودن من کسی رو نمی‌شناختم سلام کردم یه گوشه نشستم ؛ بعضی‌ها داشتن با هم حرف میزدن تا اینکه یه نفر اومد تو سلام کرد... با ورودش گفت به‌به جمعتون جمعِ یه گلتون کمه همه خندیدن خیلی آدم شوخی بود تا نشست شروع کرد به حرف زدن گفت هر کی دوست نداره من اینجا باشم بفرماید بیرون ؛ کسی ازش دلخور نمی‌شد با همه شوخی میکرد همه بهش میخندیدن.... حرفای خنده‌دار زیاد میزد بهم رو کرد گفت شما اسمت چیه گفتم احسان گفت خوش اومدی از من ناراحت نشی اگه باهات شوخی کردم من آدم شوخیم ، اگر زبونم رو ببندن با مشت اگر دستم رو ببندن با لگد شوخی میکنم منم گفتم نه ناراحت نمیشم... گفت: احسان چکاره ای قبلا چیکاره بودی؟ برنامه زندگیت چی بوده؟ ساکت بودم دوباره گفت خجالت نکش بگو.... 🔹به یکی اشاره کرد گفت اینو میبینی گنده لات محله بوده هر کی بهش چپ نگاه میکرد باهاش دعوا میکرد همیشه کتک دستش بود حالا خدا هدایتش داده الحمدالله.... همه بهش خندیدن گفت منو دیدی کیف بیشتر دخترای این شهر خورده به سرم تا اینکه توبه کردم زن گرفتم ولی باز کیف میخوره به سرم..☺️. همه گفت استغفرالله... گفت بابا او موقع دخترا میزدم حالا زنم میزنه چیکار کنم... همه زدن زیر خنده گفت حالا بگو شرمم اومد که بگم ولی آخرش گفتم که کمونیست بودم... وقتی اینو گفتم همه ساکت شدن بهم نگاه می‌کردن گفتم خدا زمین دهن باز کنه منو ببلعه گفت چه چیزی سبب هدایتت شد...؟ وقتی گفتم که اون شب چه چیزی رو دیدم و پیامبر خدا علیه‌الصلات‌والسلام اومده خوابم بیشترشون داشتن یواشکی اشکاشون رو پاک میکردن.... برای شام رفتیم تو هال صاحب خونه گفت حلاتون نمیکنم بخدا تا سیر سیر نخورید.... همه بهم تعارف کردن انگار که سال های سال باهاشون هستم همه باهام طوری رفتار میکردن که انگار برادرشونم... بعد از شام نماز خواندیم برای نماز عقب تر از همه ایستادم که گفتن بیا جلو اینجا اجرش بیشتره.... درست پشت امام ایستادم وقتی شروع کرد به نماز دلم پر شد گریه‌م گرفت با دست جلوی خودم رو می‌گرفتم که مرد نباید گریه کنه و بعد نماز همه مسخرت میکنن که چرا گریه کردم... تا اینکه یکی که کنارم شونه به شونم ایستاده بود گریه کرد من گریه‌م و دادم بیرون... عجب صدای قشنگی داشت برای قرآن تا توانستم گریه کردم دوست نداشتم نماز تموم بشه بخدا با هر اشکم احساس سبکی میکردم..... ⬅️ ادامه دارد... https://eitaa.com/zandahlm1357 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃
21 خودتو خسته نکن❗️ غصه هایی که زودگذرند؛ می گذرند... اونا رو از آنچه هستند؛ بزرگتر نکنید. چون... شما رو بیش از حد لازم به خود مشغول می کنند👇 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا