eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.2هزار عکس
35.9هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
24 - نجات از مرگ و نيز جناب آقاى ايمانى نقل فرمودند كه جناب حسين آقا مژده (عمه زاده آقاى ايمانى ) - سلمه اللّه تعالى - با والده اش هر دو مريض سخت و مشرف به موت بودند، مرحوم حاجى بيدآبادى - اعلى اللّه مقامه - تشريف آوردند و فرمودند يكى از اين دو مريض بايد برود يعنى بميرد و من از خداوند متعال شفاى حسين آقا را خواسته ام و او خوب خواهد شد. پس از فرمايش بيدآبادى در همان شب والده حسين آقا مرحومه شد و حسين آقا را خداوند شفا مرحمت فرمود وفعلا هم به سلامت و از خوبان هستند. .......: .......: 📚داستان‌های شگفت،  آیت الله شهید دستغیب ‌‌↶【به ما بپیوندید 】↷ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
...: ☘🍁☘🍁☘🍁☘🍁☘ ‌ 🍒 داستان آموزنده و واقعی با نام 👈 ....🍒 👈 مادرم گفت هیچ کینه‌ای ندارم حلالتون کردم اگر هم چیزی گفتم خواستم خودم رو سبک کنم... مادرم طوری گریه می‌کرد انگار احسان تو اتاق عمل است می‌گفت خدایا پسرم رو ازم گرفتن ولی تو بگذر و این پسر رو بهمون برگردان..‌.. همه دور مادرم رو گرفته بودن گریه می‌کردن مادرم گفت چرا گریه می‌کنید؟ بهم می‌گفتید دیوونه شده ولی بخدا دیوونه نیستم فقط دیوونه احسانم آخه چیکار کرده بود همه گریه می‌کردن زن عموم گفت ببخش پشیمونیم.... بعد از دو سه ساعت فرهاد رو آوردن بیرون بردنش بخش بیهوش بود مادرم براش گریه می‌کرد حتی مادر فرهاد مادرم رو گرفته بود که دیگه گریه نکنه... همه رفتیم خونه. شادی به مادرم گفت زن عمو چرا براش گریه می‌کنی اینا همونایی هستن که احسان رو بیرون کردن گفت اینم تقدیر خدا بود ،دوست ندارم هیچ کس چیزیش بشه اون نفرین هایی هم که می‌کردم فقط خودم رو سبک می‌کردم آخه فرهاد چیزیش بشه احسان من بر می‌گرده ؟ چرا راضی بشم به اینکه مادری داغدار بشه... چند شب گذشت همه اومدن خونه‌ی ما پیش مادرم برای حلالیت عموی بزرگم گفت زن داداش اینا بچگی کردن تو بزرگی کن و حلالشون کن... مادرم گفت من کینه‌ای ندارم فقط ازشون یه سوال دارم آخه سر کدوم کارش بیرونش کردن؟ فقط جواب اینو بدن ؛ همه سکوت کرده بودن ؛ مادرم گفت چقدر بهتون گفتم که این پسر رو من بزرگ کردم با حرف زور کاری رو انجام نمیده همه گفتن زن داداش ببخش مادرم گفت ببخشش آگه فرهاد تصادف نمی‌کرد پشیمون می‌شدید الان پسرم کجاست تو این سرما..؟ بهم می‌گفتید زن داداش دیوونه شده چیزی بهتون نمی.گفتم ولی تورو خدا من دیوونه هستم؟؟؟ عموی بزرگم گفت به من ببخششون حلالشون کن مادرم گفت حلالشون کردم ولی بچم چی اون کجاست...؟ عموم گفت میارمش، مادرم گفت هیچ وقت نمیاد می‌شناسمش گریه می‌کرد عموم گفت پیداش می‌کنم... هیچ خبری از برادرم نبود با خودم می‌گفتم چطور با اون مریضیش از بیمارستان رفته... 📞بعد از سه هفته شادی گفت احسان بهم زنگ زده گفته یه شماره حساب بهم بده تا پول بیمارستان رو بهت بدم گفتم کجا بود؟ گفت بهم گفته که یه شهر دیگه هستم گفتم چی بهش گفتی گفت بهش گفتم شماره حساب ندارم باید بیایی دستی بهم بدی گفته تا جمعه میام تا جمعه ثانیه ها را می‌شمردم.... روز جمعه همراه با شادی سر قرار رفتیم وقتی داداشم رو دیدم تمام صورتش خشک شده بود با دیدنش گریه کردم بغلش کردم... فوری گفت مادر خوبه خودت خوبی از شدت گریه نمی‌تونستم حرف بزنم گفتم کجا رفتی بخدا صد بار مُردم گفت چیزی نیست عزیزم من خوبم گفتم چه خوبی صورتت چرا اینطوری شده؟ گفت چیزی نیست از مادر بگو حالش چطوره خوب شده گفتم خوبه دلتنگ توست... گریه کرد گفت فداش بشم بخدا منم دلم براش یه ذره شده... شادی گفت داداش بیا بریم خونه پدرم اومده دیگه همه چیز تمام شد... گفت نه هرگز نما‌یم دیگه نه عمویی دارم نه پدری نه کسی بخدا غیر از مادرم و شیون و شادی کسی برام مهم نیست... گفت شادی پول بیمارستان چقدشد تا بهت بدم میرم؛ شادی گفت زشته از اینا حرفها میزنی؟ من کی ازت پول خواستم گفت نه باید بدم... گفتم داداش کجا بودی گفت یه جا کار می‌کنم گفتم کجا گفت نپرس گفتم میپرسم باید بهم بگی... اصرار کردم گفت رفتم یه شهری مرزی، کولبری میکنم تا اینو گفت با شادی گریه کردیم گفتم آخه چرا تو کولبری می‌کنی گفت چیه مگه من چمه..؟!؟ ⬅️ ادامه دارد... https://eitaa.com/zandahlm1357 🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃🏃
36 بعضی وقتها که داری بِسـ🏃ـرعت، ازخدا دور میشی ودیگه چشمات نشونه های خدا رو نمیبینن؛ 💠یهو یه مصیبت یامشکل میشه یه ترمزِ محکم وکمکت میکنه؛ برگردی! ازشون نترسیا👇 https://eitaa.com/zandahlm1357
37 چه میدونی❗️ شاید یه دقیقه،یه روز،یا یه سال دیگه؛ سوت پایانو زدن! و باید بارِسفر ببندی و...خداحافظ! اونجا؛بزرگترین مصیبت آرزوهای درازی بودن که ازتولدت غافلت کردن👇 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......: به دنیا دل نمی بندم که دنیا را وفایی نیست که دنیا مثل زندان است و زندان نیز جایی نیست خدایا مهر دنیا را نمی خواهم نمی خواهم هر آنجایی که فانی هست آنجا را صفایی نیست اگر ملک سلیمان، گنج قارون، عمر نوح یابم برایم این جهان فی نفسه دارای بهایی نیست گنهکارم، خطاکارم ولی آنقدر می دانم که دل بستن به این دنیا از آن افزون خطایی نیست حسین بن علی ( ع ) را دوست دارم برتر از مهرش نه در دنیا نه در عقبی برای ما عطایی نیست من آن خارم که در بادم که حیران در بیابانم و هر جایی نگه کردم بدیدم ردپایی نیست من آن خارم که بی وزنم، من آن چاهم که بی آبم ولی با این همه گویم از این حالات ابایی نیست که در ویرانه قلبم مرا مهر علی ( ع ) باشد و‌ غیر از بیرق مولا حسین ( ع ) آنجا لوایی نیست حسین ( ع ) را دوست می دارم نه از باب بهشت رفتن که او خود صد بهشت است و بهشتش را فنایی نیست حسین ( ع ) را دوست می دارم چو او شایسته این است که از هجران او بدتر در این عالم بلایی نیست حسین ( ع ) را دوست می دارم که او تجمیع خوبی هاست هر آنجایی که او‌ باشد از آن بهتر سرایی نیست حسین ( ع ) را دوست می دارم اگرچه بدترین هستم که از نامش سخن گفتن مقدس تر نوایی نیست حسین ( ع ) را دوست می دارم که دل ها دست او باشد که از او مهربان تر دستگیر و مقتدایی نیست حسین ( ع ) را دوست می دارم و او را از خودش خواهم که نومید از درش برگشته در عالم گدایی نیست https://eitaa.com/zandahlm1357 📝 علی شیرازی