#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال👇
سلام وقت بخیر
1. اگر قبلا مطمئن باشیم از اینکه جایی نجس بوده و الآن شک کنیم تکلیف چی هست؟ آیا باید اون محل شسته بشه یاخیر؟
2. وقتی تشکی از ادرار خیس بشه و بذاریم خشک بشه و بچه بارها روی اون تشک بخوابه آیا کودک نجس میشود و به هرجایی دست بزند نجس میشود؟
3. بچه خودشو خیس کرده و بنده به پتوی رویش دست نزدم ببینم خیس هست یانه، قبلا بارها از اون پتوها استفاده کردیم لطفا بفرمایید تکلیف چی هست؟ آیا کل خونه و کل اتاق نجس هست؟
پاسخ👇
سلام علیکم
1. اگر یقین به نجاست داشته اید، باید تطهیر کنید.
2. تا زمانی که این قسمت رطوبت نداشته باشد یا با رطوبت برخورد نکند نجس کننده نمی باشد.
3. تا یقین به نجاست ندارید پاک است.
#احکام
#احکام_طهارت
#احکام_نجاست
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
سؤال👇
با سلام
اسفالت ،موزایک ،سرامیک ،سیمان کدامیک پاک کننده کف کفش میباشند؟؟امام خامنه ای مدظله العالی
پاسخ👇
سلام علیکم
پاك شدن كف پا و ته كفش نجس، به واسطه راه رفتن روى آسفالت و سایر امور یاد شده، محل اشكال است. بلكه پاك نشدن اقوى است.
#احکام
#احکام_مطهرات
#زمین
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه امر به معروف و نهی از منکر
.......:
@zandahlm1357
آیا عقد بیع مناسبترین نوع قرارداد برای انتقال مال است؟
در بسیاری از موارد مردم فکر میکنن وقتی قصد انتقال مال به شخص دیگری را دارند برای اطمینان خاطر بهتر است در قالب فروش مال و با تعیین مبلغ این کار صورت گیرد . بخصوص وقتی که یکی از فرزندان میخواهد در زمان حیات پدر مالی از او بگیرد و از اعتراض سایر ورثه بیم دارد .
در اینخصوص باید توجه داشت عقود را از جهت اینکه به خواست طرفین قابل بر هم زدن باشد یا نباشد به عقود جایز و لازم تقسیم می کنند . عقود لازم عقودی هستند که طرفین قرارداد حق برهم زدن آن را ندارند مگر در موارد معین . بر عکس عقود جایز که در آن هر یک از طرفین هر گاه بخواهند می توانند قرارداد را برهم بزنند .
عقد بیع عقد لازم است و شاید به همین دلیل مردم گمان می کنند بهترین نوع قرارداد است. منتهی باید در نظر داشت عقود لازم دیگری هم وجود دارد که حتی می تواند برای تأمین مقصود مردم مفیدتر باشد . مانند عقد صلح ... چرا که در عقد صلح حتی نیاز به تعیین ارزش مال و ذکر مبلغی بعنوان ثمن قرارداد نیست و مالک می تواند اموال خود را بصورت رایگان به هر شخصی که بخواهد منتقل کند . و همان اعتبار و استحکام عقد بیع را دارد .
#تغییرکاربری_اراضی_کشاورزی
🔷مراحل و شرح اقدامات :
1️⃣متقاضي درخواست خود را به همراه مدارك مالكيت و مجوز تاسيس يا موافقت_اصولي طرح مورد نظر، نقشه عرصه مورد اجراي طرح و نظريه اداره_كل محيط زيست استان و حسب مورد، پاسخ استعلام دستگاه هاي ذيربط در جهارچوب ماده 7 قانون، تحويل مديريت جهادكشاورزی شهرستان مي دهد
2️⃣مديريت جهاد كشاورزي شهرستان پس از بررسی درخواست نسبت به تهيه گزارش و كروكی و مدارك مورد نياز اقدام و به همراه درخواست متقاضی و ساير مدارك مربوطه به مديريت اموراراضی استان ارسال مي نمايد
3️⃣گزارش مديريت جهاد كشاورزي و درخواست متقاضي، ثبت دبيرخانه كميسيون مستقر در مديريت امور اراضي مي گردد .
4️⃣در صورت غيرزراعی و غير باغی بودن زمين مورد نظر و پس از تائيد رياست سازمان ، پاسخ لازم به متقاضی و مراجع ذيربط توسط دبيرخانه اعلام می گردد.
دبيرخانه كميسيون مستقر در مديريت امور اراضی در صورت عدم تأمين مدارك مورد لزوم از سوی متقاضی ظرف مدت يك ماه از تاريخ ثبت درخواست، پرونده را از دستور كار كميسيون خارج می نمايد.
5️⃣در صورت ارائه مدارك و مستندات و تكميل بودن پرونده و تشخيص زراعي و باغي بودن زمين مورد نظر ، تقاضا در نوبت دستور كار كميسيون قرار مي گيرد ( توسط دبيرخانه كميسيون مستقر در مديريت امور اراضی )
6️⃣طرح پرونده در كميته كار كميسيون و در صورت لزوم بازديد اعضاء كميته كار از اراضي و اعلام نظر كارشناسي ( توسط دبيرخانه كميسيون مستقر در مديريت امور اراضي)
7️⃣طرح پرونده در كميسيون تبصره 1 ماده 1 قانون حفظ كاربري اراضي زراعي و باغها و اعلام نظر كميسيون در مورد درخواست تغيير كاربری توسط دبيرخانه كميسيون مستقر در مديريت امور اراضی
8️⃣در صورت مخالفت كميسيون با تغيير كاربري اراضي نتيجه به متقاضي و دستگاه ذيربط توسط دبير كميسيون اعلام مي شود
9️⃣در صورت موافقت كميسيون با تغيير كاربري چنانچه طرح مورد نظر مشمول پرداخت عوارض قانونی نباشد توسط دبير كميسيون ، مجوز لازم صادر مي گردد
🔟در صورت موافقت كميسيون با تغيير كاربری ، چنانچه طرح مشمول پرداخت عوارض باشد پرونده توسط دبير كميسيون به مديريت جهاد كشا ورزی شهرستان جهت تعيين قيمت اراضي از طريق كميسيون_تقويم مستقر در شهرستان ارجاع می گردد .
1️⃣1️⃣كميسيون تقويم اراضي مستقر در مديريت جهاد كشاورزي شهرستان نسبت به تعيين قيمت اراضي اقدام و نظر كميسيون تقويم توسط مديريت جهاد كشاورزي شهرستان به دبيرخانه كميسيون و به متقاضي به منظور واريز مبلغ عوارض به شماره حساب الكترونيكی خزانه ابلاغ می گردد
1️⃣2️⃣پس از واريز مبلغ ارزيابي توسط متقاضي به حساب خزانه توسط مديريت جهاد كشاورزي شهرستان فيش مربوطه به دبيرخانه كميسيون مستقر در مديريت امور اراضی ارسال مي گردد
1️⃣3️⃣مجوز تغييركاربري برابر مساحت مورد مصوب جهت اجراي طرح براي متقاضي توسط دبير كميسيون تبصره 1 ماده 1 مستقر در مديريت امور اراضی صادر مي گردد و نتيجه به مديريت جهاد كشاورزي شهرستان نيز اعلام ميگردد
Mr_Vakiil
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کانال رمان عاشقانه مذهبی ( علوی) رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
کانال رمان عاشقانه مذهبی ( علوی) رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت صد و پانزدهم
چهار مرد غریبه که به نسبت قد بلند و درشت اندام بودند و از نگاه خیره و بیپروایشان، احساس خوبی نداشتم که بلاخره یکیشان شروع کرد: «حاجی عبدالرحمن؟» حلقه چادرم را دور صورتم محکمتر کردم و در برابر سؤال کوتاهش، پاسخ دادم: «خونه نیس.» و او با مکثی کوتاه گفت: «اومدیم برای عرض تسلیت.» و در برابر نگاه متعجبم ادامه داد: «ما از شرکای تجاریاش هستیم.» و دیگری با حالتی متملقانه پشتش را گرفت: «ببخشید دیر اومدیم! برای کاری رفته بودیم قطر، تازه از دوحه برگشتیم.»
با شنیدن نام دوحه متوجه شدم که همان شرکای تازه پدر هستند و با احساس ناخوشایندی که از قبل نسبت به آنها داشتم، به تشکرِ سردی پاسخشان را دادم که اشارهای به داخل حیاط کرد و بیادبانه پیشنهاد داد: «پس ما بیایم داخل تا حاجی برگرده؟» از این همه گستاخیاش عصبانی شدم و باز خودم را کنترل کردم که با صدایی گرفته پاسخش را دادم: «شما برید نخلستون، اونجا هستن.» که در خانه تنها بودم و حضورشان حتی پشت در هم آزارم میداد، چه رسد به داخل خانه که جوانترینشان به صورتم خیره شد و با لبخندی مشمئز کننده پرسید: «شما دخترش هستی؟» از لحن نفرتانگیزش، خشم در صورتم دوید و او آنقدر وقیح بود که باز هم کوتاه نیامد و با حالتی صمیمی ادامه داد: «می خواستم فوت مادرت رو تسلیت بگم.» در برابر اینهمه وقاحتش نمیدانستم چه کنم که با گفتن «ممنون!» در را بستم و همانجا ایستادم تا صدای استارت و به حرکت در آمدن اتومبیلشان را شنیدم.
خیالم که از رفتنشان راحت شد، چادرم را از سرم برداشتم و در عوض باز در حجله غمِ غربت و تنهایی فرو رفتم که به تمنای دیدار همسرم، روی عقده دلم پا نهاده و حالا به جای آغوش محرم مرد زندگیام، نگاه دریده نامحرمان نصیب دل تنگم شده بود. بار دیگر تمام وجودم در هم شکست که همانجا پشت در روی زمین نشسته و باز گریههای بیکسیام را از سر گرفتم. چه خوش خیال بودم که گمان میکردم احساس مجید پشت دیوار دلم به انتظار نشسته و به هر نغمه دلتنگیام، خانه قلبم را دقّالباب میکند و نمیدانستم پشت هجوم هق هق گریههای غریبیام، هیچ کسی حضور ندارد و حتماً حالا در پالایشگاه مشغول کار خودش بود و یادی هم از الهه مصیبتزدهاش نمیکرد.
حالا بیش از بیست روز میشد که مرا ندیده بود و چند روزی هم میشد که سراغی هم از من نگرفته و حتی عبدالله هم پیغامی از طرفش برایم نیاورده بود و لابد کم کم فراموشم میکرد و من چه ساده بودم که انتظار نگاه دلتنگش را پشت در میکشیدم. پشتم را به در تکیه داده که تکیهگاه دیگری نداشتم و دیگر نه از شدت گریههای بیمادریام که از اندیشه هراس انگیز دیگری تنم به لرزه افتاده بود که بیم پیوستن خاطره الهه به فراموش خانه خیال مجید، دلم را بیشتر آتش میزد. میترسیدم که همینطور روزهایم به دل مردگی بیاختیارم بگذرد و در گذر این فصل افسرده، همسرم برای همیشه از من بگذرد که گرچه هنوز وجودم از تلخی تنفرش خالی نشده بود، که گرچه هنوز نمیخواستم با آهنگ صدایش هم کلام شوم، که گرچه هنوز نمیتوانستم قدم به خانهاش بگذارم ولی حتی نمیتوانستم تصور کنم که ذرهای از احساسش نسبت به من کم شود که اگر چنین میشد و من در پس مصیبت مرگ مادرم، همسر مهربانم را هم از دست میدادم، دیگر چه کسی میخواست خاطره لبخند زندگی را به خاطرم بیاورد؟
کف دستم را روی زمین داغ و خاک آلود حیاط گذاشته و به بهانه تمرین روزهای بیکسیام، به دستان سُستم تکیه کرده و تن خستهام را از زمین کَندم و با قدمهایی بیرمق خودم را به اتاق کشاندم. باید به این روزهای تنهایی خو میکردم و با این رکودی که به بازار عشق مجید افتاده بود، باید میپذیرفتم که دیگر قلب او هم برای من نیست، همانطور که تن مادر از دستم رفت.
ساعتی به غروب آفتاب مانده بود که عبدالله به خانه بازگشت. چند عدد نانی را که از نانوایی سر کوچه گرفته بود، روی اُپن آشپزخانه گذاشت و با نگاهی گذرا به صورت شکستهام، از حالم با خبر شد که با ناراحتی پرسید: «الهه! باز گریه میکردی؟» برای جمع کردن نانهای داغ، سفره را باز کردم و با سکوت سنگینم نشان دادم که دختر تنها و بیکسی مثل من، سهمی جز گریه ندارد که مقابلم ایستاد و با مهربانی برادرانهاش پیشنهاد داد: «الهه جان! میای با هم بریم بیرون؟» سفره را پیچیده و داخل کابینت گذاشتم و خوب فهمید حوصله گردش و تفریح ندارم که باز اصرار کرد: «الهه جان! چند وقته از خونه بیرون نرفتی؟ اصلاً من دوست دارم که یخورده با هم قدم بزنیم.»
https://eitaa.com/zandahlm1357
با ما همراه باشید🌹
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#مهارتهای_کلامی ۲ 📢 خروجی زبان ما ، نشاندهندهی میزان ظرفیت قلب ماست! انسانهایی که توانایی سکوت،
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
مهارتهای کلامی_3.mp3
11.54M
#مهارتهای_کلامی ۳
▪️رنگ رخساره خبر میدهد از سرّ درون !
ادای واژههای لغو یا زشت از زبان کسی؛
ـ هم نشاندهندهی زشتیِ باطن اوست!
ـ هم زشت کنندهی باطن اوست!
باید تمرین کنیم ؛
با کنترل زبان و استفاده از دایرهی واژگان صحیح، آرام آرام به تطهیر باطنمان کمک کنیم.
#استاد_شجاعی 🎤
@shervamusiqiirani-1 - تصنیف : مطرب مهتاب رو.mp3
5.14M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
مطرب مهتاب رو آنچه شنیدی بگو
ما همگان محرمیم آنچه بدیدی بگو
ای شه و سلطان ما ای طربستان ما
در حرم جان ما بر چه رسیدی بگو
نرگس خمار او ای که خدا یار او
دوش ز گلزار او هر چه بچیدی بگو
ای شده از دست من چون دل سرمست من
ای همه را دیده تو آنچه گزیدی بگو
می به قدح ریختی فتنه برانگیختی
کوی خرابات را تو چه کلیدی بگو
#مولوی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
💠سوره هود آیه ۶💠
با صدای دلنشین قاری محترم:
سید امیرحسین ساجدی فر
۞ وَمَا مِنْ دَابَّةٍ فِي الْأَرْضِ إِلَّا عَلَى اللَّهِ رِزْقُهَا وَيَعْلَمُ مُسْتَقَرَّهَا وَمُسْتَوْدَعَهَا ۚ كُلٌّ فِي كِتَابٍ مُبِينٍ
و هیچ جنبنده در زمین نیست جز آنکه روزیش بر خداست و خدا قرارگاه (منزل دائمی) و آرامشگاه (جای موقت) او را میداند، و همه احوال خلق در دفتر علم ازلی خدا ثبت است.
There is no animal on the earth, but that its sustenance lies with Allah, and He knows its [enduring] abode and its temporary place of lodging. Everything is in a manifest Book.
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
بِسْمِ اللَّهِ الرَّحْمَنِ الرَّحِيمِ
به نام خداوند رحمتگر مهربان
وَالشَّمْسِ وَضُحَاهَا ﴿1﴾
سوگند به خورشيد و تابندگى اش (1)
وَالْقَمَرِ إِذَا تَلَاهَا ﴿2﴾
سوگند به ماه چون پى [خورشيد] رود.
📺 تلاوتی زیبا از سوره مبارکه شمس با صدای عمر هشام العربی (ترتیل)
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا
@zandahlm1357
@HashtominEmam
آرشیو
مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
#کرامات امام رضا (ع)را در آرشیو هشتمین امام ☝️☝️☝️ ببینید👀
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: احسان مردى به محضر حضرت رضا (ع) آمد و گفت: به اندازه مروت خويش به من احسان كن، فرمود: نمى
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
.......:
امام رضا (ع) الگويي براي اخلاق
امامان پاك ما در ميان مردم و با مردم مى زيستند، وعملا به مردم درس زندگى و پاكى و فضيلت مى آموختند، آنان الگو و سرمشق ديگران بودند، و با آن كه مقام رفيع امامت آنان را از مردم ممتاز مى ساخت، و برگزيده خدا و حجت او در زمين بودند درعين حال در جامعه حريمى نمى گرفتند، و خود را از مردم جدا نمى
كردند، و به روش جباران انحصار و اختصاصى براى خود قائل نمى شدند، و هرگز مردم را به بردگى و پستى نمى كشاندند و تحقير نمى كردند. آنان نمونه بارز اسوه حسنه ميباشند.
« ابراهيم بن عباس » مى گويد: « هيچگاه نديدم كه امام رضا عليه السلام در سخن بر كسى جفا ورزد، و نيز نديدم كه سخن كسى را پيش از تمام شدن قطع كند، هرگز نيازمندى را كه
مى توانست نيازش را بر آورده سازد رد نمى كرد، در حضور ديگرى پايش را دراز نمى فرمود، هرگز نديدم به كسى از خدمتكاران و غلامانشان بدگوئى كند، خنده او قهقهه نبود بلكه تبسم بود، چون سفره غذا به ميان مى آمد همه افراد خانه حتى دربان و مهتر را نيز بر سفره خويش مى نشاند و آنان همراه با امام غذا مى خوردند. شبها كم مى خوابيد و بيشتر بيدار
بود، و بسيارى از شبها تا صبح بيدار مى ماند و به عبادت مى گذراند، بسيار روزه مى داشت و روزه سه روز در هر ماه را ترك نمى كرد (۱)، كار خير و انفاق پنهان بسيار داشت، وبيشتر در شبهاى تاريك مخفيانه به فقرا كمك مى كرد. (۲)
« محمد بن ابى عباد » مى گويد: فرش آن حضرت در تابستان حصير و در زمستان پلاسى بود. لباس او- در خانه- درشت و خشن
بود، اما هنگاميكه در مجالس عمومى شركت مى كرد (لباسهاى خوب و متعارف مى پوشيد) و خود را مى آراست. (۳)
شبى امام ميهمان داشت، در ميان صحبت چراغ نقصى پيدا كرد، ميهمان امام دست پيش آورد تا چراغ را درست كند، امام نگذاشت و خود اين كار را انجام داد و فرمود: ما گروهى هستيم كه ميهمانان خود را به كار نمى گيريم.
https://eitaa.com/zandahlm1357