#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_معرفتی
#شبهه
سؤال👇
سلام علیکم
ببخشید دوستم یه سوالی از من کرد که نتونستم به درستی جواب بدهم واون را قانع کنم از شما میخواهم که جواب قانع کننده ای به من بدهید
در مورد رای دادن:
چرا امسال مرجع تقلیدها گفتند که زن میتواند بدون اجازه شوهرش برای رای دادن از خانه بیرون برود وسالهای پیش از این خبرا نبود ودر ضمن چرا زن برای بیرون رفتن مثلا سر زدن به پدر و مادر یا صله رحم به جا آوردن یا شرکت در نماز جماعت و... نیاز به اجازه شوهر دارد ولی در مورد رای دادن نیازی به اذن شوهر نیست این چه اسلامی است؟؟
پاسخ👇
سلام علیکم
در پاسخ به این شبهه باید گفت:
اولا چه کسی گفته است چنین فتوایی برای امسال است و سال های گذشته چنین فتوایی وجود نداشته است؟
ثانیا بر فرض قبول این موضوع که این فتوای جدیدی است (که البته قبول نداریم)، بسیاری از امور مستحدثه یعنی جدید همان زمانی که ایجاد می شود پاسخش داده می شود مثلا آیا پنجاه سال پیش مسأله اجاره رحم وجود داشته است؟ این مسأله ای جدید است که مراجع به آن نیز فتوای داده اند.
ثالثا برخی از امور از واجبات است و در واجبات اجازه شوهر شرط نیست مانند اینکه حج بر زن واجب بشود برای انجام آن نیازی به اذن شوهر نمی باشد و همچنین درمان بیماری که برای زن ایجاد می شود و لازم است برای درمان به پزشک مراجعه کند. رأی دادن برای حفظ نظام نیز از واجبات است.
درباره صله رحم چون راه های دیگری برای صله رحم وجود دارد اجازه شرط شده است چون صله رحم فقط به خانه اقوام رفتن نیست و درباره دیدار پدر و مادر اگر حقیقتا شوهر اجازه ندهد زن می تواند با اجازه حاکم شرع در موارد ضروری این دیدار را داشته باشد.
#اجازه_شوهردررأی
#پاسخ_به_سؤال_اعضای_کانال
#سؤال_شرعی
#سؤال_معرفتی
سؤال👇
باسلام و خسته نباشید
سوالم اینکه اگر کسی بگوید که به عنوان شاهد برم دادگاه به عنوان شاهد پرونده رو امضا کنم در حالی که طرفین رو بنده نمیشناسم اشکالی دارد
نکته اینکه شخص درخواست کننده از دوستان بنده میباشد و میگویید طلاق توافقی میباشد
با تشکر از شما
پاسخ👇
سلام علیکم
شهادت دروغ گناه کبیره بوده و حرام است.
اگر قرار است شاهد طلاق باشید، اشکالی ندارد اما اگر قرار است برای قضیه ای شهادت بدهید و این شهادت دروغ است، حرام است.
#احکام
#احکام_شهادت
#شهادت_دروغ
#گناهان
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
به کوروش به آرش به جمشید قسم
به نـقـش و نـگار تخت جمشید قسـم
ایــــران همی قلب و خون مـن اســــت
گـــرفــتـــه زجــان در وجـــود مــن اســت
بـــخــوانـیــم ایــن جـــمـلـه در گــوش بــــاد
چـــو ایــــــران مـــبــــاشــد تــن مـــن مــبــاد
صفحه
شاعران ایران زمین
.......:
@zandahlm1357
animation.gif
4.8K
محمدعلی بن ابوطالب متخلص به حزین از آخرین شاعران سبک هندی و از اعقاب شیخ زاهد گیلانی است. او در سال ۱۱۰۳ هجری قمری در اصفهان زاده شد. زندگی او مقارن سقوط دولت صفوی و آشفتگی اوضاع ایران بود که او را درگیر سفرها و ماجراهای فراوان نمود تا جایی که چندین بار جامهٔ رزم پوشید و به نبرد دشمنان رفت. نهایتاً درگیری یا اتهامزنی از سوی گماشتگان محلی نادرشاه افشار در جنوب، حزین را در سال ۱۱۴۶ هجری قمری به هندوستان رمانید که البته هیچگاه از آن و در آن دیار دلخوش نبود. او در سال ۱۱۸۱ هجری قمری در شهر بنارس درگذشت و در همان شهر به خاک سپرده شد.
حزین را صاحب تألیفات متعدد در علوم گوناگون دانستهاند که نام بیش از پنجاه عدد از آنها در تذکرهها آمده است. زندگینامهٔ خودنوشت او به نام تاریخ احوال از آن جمله و از مستندات ارزشمند تاریخی راجع به احوال مردمان ایران در دوران سقوط سلسلهٔ صفوی است.
دیوان حزین از روی تصحیح استاد ذبیح الله صاحبکار که تصویر آن به زحمت آقای مهرزاد شایان فراهم شده و به کمک هزاران داوطلب گمنام که در بازبینی متن استخراج شده از کتاب چاپی آن مشارکت داشتهاند به گنجور اضافه شده است.
دیوان او در گنجور طبق این بخشبندی در دسترس قرار گرفته است:
قصاید
غزلیات
قطعات
رباعیات
غزلیات ناتمام
اشعار عربی
مثنویات
https://eitaa.com/zandahlm1357
به هجران، زاری دلهای خونین
ز حد بگذشت یا ختم النبیین
ز اشک و آه مهجوران بی تاب
جهانی غوطه زد در آتش و آب
سپاه درد، با جان در ستیز است
لب هر زخم دل، خونابه ریز است
جهان از جلوهٔ جان پرورت دور
به ما شد تنگتر از دیدهٔ مور
شدی تا گنج خلوتخانهٔ خاک
ز داغ، اندوخت صد گنجینه، افلاک
قد محراب، زین محنت دوتا شد
که از سرو سرافرازت جدا شد
ز قدرش، سایه بر عرش برین بود
که بر پای تو، منبر، پایه می سود
کنون در گوشه ای افتاده مدهوش
به حسرت یک دهن خمیازه آغوش
جدا از پرتو آن روی دلکش
به دل، قندیل را افتاده آتش
ز داغ هجرت ای شمع شب افروز
به شبها، شمع می گرید به صد سوز
برافروز ای چراغ چشم ایجاد
جهان شد بی فروغت ظلمت آباد
به رخ، آرایش شمس و قمر کن
شب تاربک هجران را سحرکن
به کام دل رسید آخر نقابت
درین خلوت، ز حد بگذشت خوابت
ز خواب ای مهر عالمتاب برخیز
تو بخت عالمی، از خواب برخیز
خلاصی ده ز هجران جان ما را
به جان منّت نه و بنما لقا را
بلند آوازه گردان طبل شاهی
ز نو، زن نوبت عالم پناهی
قدم بر تارک کروبیان زن
علم بر بام هفتم آسمان زن
مشرف کن بساط خاکیان را
منور منزل افلاکیان را
سر، ای خورشید جان از خواب برکن
کنار خاک را جیب سحر کن
چراغ افروز بزم قدسیان شو
رواج آموزِ کارِ انس و جان شو
چو از جا، هول رستاخیز خیزد
رخ از شرمندگیها، رنگ ریزد
نظر بگشا بر احوال تباهم
بجنبان لب، پی عذر گناهم
https://eitaa.com/zandahlm1357
به نام آن که آذر را چمن ساخت
دل دوزخ شرر را انجمن ساخت
به ناز افروخت در بزم دل، اورنگ
قدم زد بر بساط سینه ی تنگ
غمش پروانه را شد کارفرما
که سوزد داغ شمع محفل آرا
نماید عندلیبان را تسلّی
به رنگارنک گلهای تجلّی
خراب آباد دل را کرده معمور
به داغ خانه زادش صد جهان شور
شتابان در هوایش کرده محمل
تپیدنهای مرغ نیم بسمل
به شوخیهای حسن عشوه آمیز
ز مغز داغ مجنون، شورش انگیز
دل لیلی ست کار افتاده ی او
غزالان سر به صحرا دادهٔ او
بلاآموز چشم خوش نگاهان
چراغ افروز داغ غم پناهان
به شورشهای عشق گام فرسای
نمک در دیدهٔ داغ درون سای
غمش دارد شرابی آتش آلود
برآرد از دماغ کفر و دین دود
فلک صید زبون دام عشقش
نفس می سوزدم از نام عشقش
به هر وادی که گردد شورش انگیز
رگ سنگش شود موج سبک خیز
قبول قبله گاه کج کلاهان
صف آرای قیامت دستگاهان
نیازافزای عشّاق جگرریش
ز خیل ناز خوبان جفاکیش
تسلّی بخش جان ناشکیبا
به رعنا جلوه های سرو زیبا
چه شمع است این که جان پروانهٔ اوست
دل هر ذرّه آتشخانه اوست؟
جهان آیینهٔ آن حسن زیباست
فروغ جلوه اش را سینه، سیناست
به ناز آورده آن گلگون بَر و دوش
چو داغ لاله، عاشق را در آغوش
تعالی الله، زهی مسکین نوازی
که آموزد به موری، شاهبازی
برآرد مشت خاکی را بر افلاک
کند افلاک را پیشش کم از خاک
دهد بارش به عزّت تا بَرِ خویش
رَهِ هوشش زند از ساغر خویش
کند آزادش از دلق گدایی
به تشریف ردای کبریایی
چه مضراب است بر تار نفس باز؟
که تار شعله دارد پردهٔ ساز
نفس را تا اثر در دام اسیر است
نوای عجز نالی دلپذیر است
حزین از پردهٔ دل، زن نوایی
شلایین نالهٔ درد آشنایی
https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
صفحه امر به معروف و نهی از منکر
.......:
@zandahlm1357
📌میگن امر به معروف اولویت داره یا نهی از منکر؟
×میگن که خدا در قرآن، همه جا اول امر به معروف رو فرموده و بعدا نهی از منکر رو!
×میگن ما اول باید امر به معروف کنیم،
بعدا نهی از منکر کنیم!
پاسخ به #شبهه 👇
🔹البته این حرفشون حرف درستی است ولی نتیجه ای که ازش می گیرن نتیجه غلطی هست.
✴️ مثلا خداوند در قرآن اول فرموده الصلاة و بعدش فرموده الزکات،
آیا این به این معنی هست که ما اول باید بریم نماز بخونیم و بعدا بریم زکات بدیم؟؟؟
چه ربطی داره!
مگه بحث تقدم رُتبی هست؟
❌اینکه اول باید امر کنیم و بعدا باید نهی کنیم، نخیر این حرفا نیست❗️
✅ یه وقت هایی #امر_به_معروف واجب میشه، باید امر به معروف کنیم
کجاها؟ جاهایی که ترک واجبی ببینیم؛ امر کردن به اون واجب، #واجب میشه
✅ یه جاهایی هم #نهی_از_منکر واجب میشه، باید نهی از منکر کنیم
کجاها؟ جاهایی که از انجام گناه و حرامی مطلع میشیم، اونجا باید نهی از منکر کنیم
#استاد_علی_تقوی
#دوره_احکام_فراموش_شده
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
📲👇
.......:
#به_سبک_شهدا
✅ شهید مجید زین الدین
یه موتور گازی داشت که هر روز صبح و عصر سوارش میشد و باش میومد مدرسه و برمیگشت.
یه روز عصر که پشت همین موتور نشسته بود و میرفت، رسید به چراغ قرمز...ترمز زد و ایستاد !!
یه نگاه به دور و برش کرد و موتور رو زد رو جک و رفت بالای موتور و فریاد زد :
الله اکبر و الله اکــــبر …
نه وقت اذان ظهر بود نه اذان مغرب!
اشهد ان لا اله الا الله …
هرکی آقا مجید و نمیشناخت غش غش میخندید
و متلک مینداخت
و هرکیم میشناخت مات و مبهوت نگاهش میکرد
که این مجید چش شُدِه!؟
قاطی کرده چرا!!
خلاصه چراغ سبز شد و ماشینا راه افتادن و رفتن .
آشناها اومدن سراغ مجید که آقااا مجید؟
چطور شد یهو؟ حالتون خوب بود که!
مجید یه نگاهی به رفقاش انداخت
و گفت : مگه متوجه نشدید ؟
پشت چراغ قرمز یه ماشین عروس بود که عروس توش بی حجاب نشسته بود و آدمای دورش نگاهش میکردن.
من دیدم تو روز روشن، جلو چشم امام زمان داره گناه میشه!
به خودم گفتم چکار کنم که اینا حواسشون از اون خانوم پرت شه؟
دیدم این بهترین کاره ! همین.
🍀
🌺🍀
💠💠💠💠
📲👇