فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
مذاکره با خدا ...🌺🍃
🎙#استاد_مسعود_عـــالے
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
چوب خدا صدا ندارد وقتی بخورد، دوا ندارد. دریای رحمت و مهربانی خداوند وسیع تر از عذاب اوست ولکن کس
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حاجت ز که میخواهی، جایی که خدا باشد؟
حاجت ز که میخواهی، جایی که خدا باشد؟ [۱]
همه کس محتاج و بنده خداییم و معنا ندارد که از غیرخدا درخواستی داشته باشیم.
----------
[۱]: . واعظ.
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#آموزش_نماز_مؤدبانه درس پنجم: تلفظ صحیح حروف از مخارج آنها ْ °•ْ °•ْ •✾•✾••┄┄┄┄┄┄┄┄┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
#آموزش_نماز_مؤدبانه
درس ششم:
آموزش تلفظ صحیح حرف ح
ْ °•ْ °•ْ •✾•✾••┄┄┄┄┄┄┄┄┄
#عطـرنمــاز ✨
✍️قدم هایی برای خودسازی یاران امام زمان (عج)
⇦قدم اول: نماز اول وقت
⇦قدم دوم:احترام به پدرومادر
⇦قدم سوم:قرائت دعای عهد
⇦قدم چهارم: صبر در تمام امور
⇦قدم پنجم:وفای به عهدباامام زمان(عج)
⇦قدم ششم:قرائت روزانه قرآن
⇦قدم هفتم:جلوگیری ازپرخوری وپرخوابی
⇦قدم هشتم: پرداخت روزانه صدقه
⇦قدم نهم:غیبت نکردن
⇦قدم دهم:فرو بردن خشم
⇦قدم یازدهم:ترک حسادت
⇦قدم دوازدهم:ترک دروغ
⇦قدم سیزدهم:کنترل چشم
⇦قدم چهاردهم:دائم الوضو
#نماز_اول_وقت 📿
#التماس_دعای_فرج
✨
•┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
نماز خدایی 14.MP3
3.98M
💠 سلسله جلسات #چطور_نماز_خود_را_خدایی_کنیم
🔰 بیان راهکارهایی برای پی بردن به باطن و فهم بیشتر نماز
🎬
👈👈 چطور رکوع نماز خود را عرفانی کنیم (3) 👉👉
📕 تدریس بر اساس کتاب سر الصلوه امام خمینی و اسرار الصلوه میرزاجواد آقا ملکی تبریزی
🎤 با تدریس #استاد_عبادی از اساتید مهدویت
👌 با نشر این صوت ها ، مبلغ #نماز باشیم
75.6K
گاهی انسان به دلیل مشکلات و از روی عصبانیت آرزوی مرگ میکند
برای جبران این گناه چه باید کرد؟
98.3K
این که حاجتی برآورد نمیشه خدا میگه دوست دارم صدا ی این بنده ام رو بشنوم
یااینه که شنیدم میگه اون بنده اونقدر گنه کار است خدا رویش رو از آن بنده برگرداننده هرچه قدربنده صدا میزنه خدا میگه به خاطر گناه هات ازچشمم افتادی
مگرنمیگن خدا توبه پذیره ؟
42.9K
می گویند دعای پدر برای فرزند بسیار خوب است.
اگر پدر فوت کرده باشد ، چطور باید ازایشان طلب دعا کنیم؟
136.4K
پولی که بعد از بازخرید از اداره دریافت کردم ، آیا به آن خمس تعلق میگیرد؟
دوم اینکه سود بیست درصدی که بانک به پول من می دهد از نظر شرعی مشکل دارد یا خیر؟
96K
آیا اینکه میگن چیزی رو به زور از خدا نخواهید درسته؟مگه میشه چیزی رو به زور خواست؟مگه خدا طبق صلاح بنده یا برای امتحان عمل نمیکنه؟
یکی از دوستان که بچه دارنمیشن،میگن برای بچه دارشدن خیلی نمیخوام به خدا گیر بدم نمیخوام به زور بچه دار بشم چون شنیدن شخصی بعد سالها دعا برای بچه دارشدن فرزنددار شده و فرزندشون مشکل دار هست.
144.9K
بنده یک نوزاد دارم که از همان ابتدای تولد خیلی بداخلاق بود و من خیلی اذیت شدم
چرا خداوند برای بعضی ها فرزندانی میدهد که خیلی خوش اخلاق هستن و مادر اصلا اذیت نمیشود اما من اینقدر اذیت شدم آیا این حکمت خداوند است؟؟
(21) انفاق نان جو
حسن و حسين عليهماالسلام مريض شدند. پيامبر گرامي صلي الله عليه و آله با چند تن از ياران به عيادتشان آمدند. گفتند:
- يا علي! خوب بود نذري براي شفاي فرزندانت مي كردي.
علي عليه السلام و فاطمه عليهماالسلام نذر كردند، اگر عزيزان شفا يابند، سه روز روزه بگيرند. خود حسن و حسين عليهماالسلام و فضه كه خادمه آنها بود نيز نذر كردند كه سه روز روزه بگيرند. چيزي نگذشت كه خداوند به هر دو شفاي عنايت فرمود. روز اول را روزه گرفتند در حالي كه غذايي در خانه نداشتند. حضرت علي عليه السلام سه صاع (تقريبا سه كيلو) جو قرض كرد. حضرت زهرا عليهاالسلام يك قسمت آن را رد كرد. پنج عدد نان پخت. وقت غروب سفره انداختند و پنج نفر كنار سفره نشستند. هنگام افطار سائلي بر در خانه آمد و گفت: سلام بر شما اي خاندان پيامبر صلي الله عليه و آله! من مستمندي از مستمندان مسلمين هستم. طعامي به من دهيد كه خداوند به شما از طعامهاي بهشتي عنايت كند. خاندان علي عليه السلام همگي غذاي خويش را به او دادند و تنها با آب افطار كردند و خوابيدند. روز دوم را نيز روزه گرفتند. فاطمه عليهاالسلام پنج عدد نان جو آماده كرد و در سفره گذاشت. موقع افطار يتيمي آمد و گفت: - سلام بر شما اي خاندان محمد صلي الله عليه و آله! من يتيمي مسلمانم، به من غذايي دهيد كه خداوند به شما از غذاي بهشتي مرحمت كند. همه سهم خود را به او دادند و باز با آب افطار كردند. روز سوم را نيز روزه گرفتند. زهرا عليهاالسلام غذايي (نان جو) آماده كرد. هنگام افطار اسيري به در خانه آمد و كمك خواست. بار ديگر همه غذاي خويش را به اسير دادند و تنها با آب افطار كرده و گرسنه خوابيدند. صبح كه شد علي عليه السلام دست حسن و حسين عليهماالسلام را گرفته و محضر پيامبر رسيدند. در حاليكه بچه ها از شدت گرسنگي مي لرزيدند. وقتي كه پيامبر صلي الله عليه و آله آنها را در چنان حالي ديد فرمود: يا علي! اين حالي را كه در شما مي بينم برايم بسيار ناگوار است. سپس برخاست و با آنان به سوي فاطمه عليهاالسلام حركت كردند. وقتي كه به خانه وارد شدند. ديدند فاطمه
عليهاالسلام در محراب عبادت ايستاده، در حالي كه از شدت گرسنگي بسيار ضعيف گشته و ديدگانش به گودي نشسته. رسول خدا صلي الله عليه و آله او را به آغوش كشيد و فرمود: از وضع شما به خدا پناه مي برم. در اين وقت جبرئيل نازل گشت و گفت: اي رسول خدا! خداوند به داشتن چنين خانداني تو را تهنيت مي كند. آن گاه سوره (هل أتي) را بر او خواند.(22)
جلد ۲
📚داستانهای بحار الانوار
https://eitaa.com/zandahlm1357
#حجــــــــــاب 🍃🌺
🌀حجت الاسلام «محمدرضا فوادیان» در گفتگو با خبرنگار گروه غدیر و مهدویت خبرگزاری شبستان، درباره ارتباط حجاب با تحقق سبک زندگی منتظرانه، اظهار کرد: امام عصر(عج) در دعای «اللَّهُمَّ ارْزُقْنَا تَوْفِيقَ الطَّاعَةِ...» برای افراد و اصناف مختلف دعا می کنند و وقتی نوبت به جامعه بانوان می رسد، عرضه می دارند: «عَلَى النِّسآءِ بِالْحَیآءِ وَ الْعِفَّهِ» یعنی خدایا! به جامعه زنان عفت و حیا ارزانی بدار.
🔸این کارشناس مهدوی ادامه داد: این یعنی دو نقیصه مهم عصر غیبت برای زنان، بی حیایی و بی عفتی است. ما اعتقاد داریم حجاب و عفاف و حیا برای زن و مرد است و صرفاً به زنان اختصاص ندارد اما از آنجایی که خلقت زن با مرد تفاوت هایی دارد و جاذبه های کلامی و رفتاری او متفاوت از جامعه مردان است، لذا تحقق رسالتی که خدا برایش در نظر گرفته و شکوفایی استعدادهایش، به دستورالعمل هایی نیاز دارد.
👌وی تصریح کرد: حجاب، زن را از خطرات و تهدیدات مصون می دارد. شخص علاقمند به امام زمان(عج) درصدد کسب رضایت ایشان است. باید توجه داشت بی عفتی، بی حیایی و بی حجابی مورد رضایت حجت خدا نیست اگر در پی کسب رضایت ولی خدا در سبک زندگی هامان هستیم باید به عوامل این رضایت توجه کنیم.
🖋حجت الاسلام فوادیان تاکید کرد: از مسائل مهم در رشد حیات فردی، خانوادگی و اجتماعی مسئله تربیتی و رفتاری است، از زنان خواسته شده در تعامل با نامحرم حجاب داشته باشند اما در تعامل با محارم دستورات دیگری به آنها توصیه شده است. انسان روابط چهارگانه ای با خدا، خود، خلق و طبیعت دارد و تنها در رابطه با خلق و دیگران است که حجاب معنی می یابد و مصالح آن نیز به خود فرد بازمی گردد.
🗣این کارشناس مهدوی درباره نقش حجاب و عفاف در زمینه سازی برای ظهور امام زمان(عج)، گفت: در زمینه سازی برای ظهور مهمترین عامل ولایت پذیری است اینکه این روحیه در فرد و جامعه موج بزند، خصیصه ای که متاسفانه در زمان حیات و ظهور ائمه(ع) قبلی وجود نداشت و به همین دلیل آن حضرات(ع) را کنار گذاشتند.
👌وی در ادامه بیان کرد: در زمینه سازی برای ظهور باید اضطرار به وجود حجت برای جامعه معنی و مفهوم بیابد و از ولی زمان تبعیت کنند، جامعه ای برای ظهور ولی خدا مهیا می شود که افراد آن جزئی ترین مسائل را به دلیل آنکه در منظر امام زمان(عج) هستند، رعایت و اینچنین ولایت پذیری را تمرین می کنند.
🔸حجت الاسلام فوادیان ابراز کرد: رعایت حجاب هم از جلوه های ولایت پذیری است، البته این بدان معنا نیست که اشخاص بدحجاب و بی حجاب، دشمن ولی خدا هستند بسیاری از بدحجابی ها و بی حجابی ها معلول ناآگاهی است، چون سبک زندگی ها به گونه ای است که دین کارکردهایش را به منصه ظهور نرسانده است.
🌀وی با اشاره به کتاب های «حجاب، میوه شناخت» و «گرانفروش ها به بهشت می روند» درباره حجاب، خاطرنشان کرد: رعایت حجاب به شناخت انسان و پی بردن به جایگاه الهی خویش باز می گردد، اگر انسان اینها را درک کرد این حکم دینی را می پذیرد و این مهم برای او مصونیت اجتماعی می آورد. برای همین است که می بینیم بانوان محجبه در کشورهای غربی با همه فشارها و محدودیت ها، حاضر به دست کشیدن از حجاب خود نیستند.
🖨خبرگزاری شبستان
https://eitaa.com/zandahlm1357
.......:
#به_سبک_شهدا
✅ شهید محمدحسین حسینی
🔰برای ماموریت اعزام شدند اهواز.
با هم رفتند کنار پل کارون...
❗️وضعیت نامناسب #پوشش خانواده ای، او را ناراحت کرد. 😔
📌گفت بریم عملیات، با #اسلحه_زبان👌
کشان کشان دوستش را برد طرف آن خانواده.
🙂با #چهره_گشاده رفت سراغ پیرمردی که سرپرست خانواده بود و گفت:
🔻آقای محترم، هیچ می دانید اینجا بوی باروت جنگ به مشام می رسد؟
🔻می دانید اهواز از شهرهای خط مقدم جنگه؟
🔻می دانید شما میزبان خوب رزمندگان هستید؟
♨️ پیرمرد گفت: خوب حالا باید چی کار کنم؟
⏪ به او گفت: ما که از شما چیزی نمی خواهیم؛
فقط پایبندی شما مردم محترم را به #ارزش_ها و #آرمان_های_اسلامی می خواهیم.
🔺پیرمرد فهمید، صورت محمد را بوسید و گفت: به شرطی که ما را هم #شفاعت کنی!
#همه_آمر_باشيم
#امر_به_معروف_به_روش_صحیح
🍀
🌺🍀
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
رمان های عاشقانه مذهبی رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و پنجاه و
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت صد و پنجاه و پنجم
سرم به قدری گیج میرفت که تمام آشپزخانه و کابینتها دور نگاهم میچرخید و چشمانم طوری سیاهی رفت که دستم به دسته لیوان بلور داخل کابینت ماند و مثل اینکه بدنم تمام توانش را از دست داده باشد، قامتم از زانو شکست که مجید با هر دو دست، بازوانم را گرفت تا از حال نروم و در عوض، پارچه تور سفید رنگی که کف کابینت پهن کرده بودم، با دستم به پایین کشیده شد و تمام سرویس پارچ و لیوان بلور جهیزیهام را با خودش پایین کشید و در یک لحظه همه را خُرد کرد. صدای وحشتناک شکستن آن همه شیشه روی سنگ کابینتهای پایینی و کف سرامیک آشپزخانه، جیغم را در گلو خفه کرد و دیگر نتوانستم سرِ پا بایستم که همانطور که در حلقه دستان مجید مچاله شده بودم، کف آشپزخانه نشستم.
با همه وجودم حس میکردم نه تنها چهارچوب بدن خودم که نازنین سه ماههام نیز از ترس به خودش میلرزد و مجید مدام زیر گوشم زمزمه میکرد: «نترس الهه جان! چیزی نشد، آروم باش عزیزم!» تمام سطح آشپزخانه از خُردههای ریز و درشت شیشه پُر شده و حتی روی سر و شانه مجید هم ذرات بلور میدرخشید که با نگرانی ادامه داد: «الهه جان! تکون نخور تا برم جارو بیارم.» بازوهایم را که همچنان میلرزید، به آرامی رها کرد و از جایش بلند شد که پیش از آنکه قدم از قدم بردارد، خشکش زد. سرم به شدت منگ شده و توانی برایم نمانده بود تا ببینم چه اتفاقی افتاده که اینچنین از جایش تکان نمیخورد. چیزی را از روی کابینت برداشته و تنها خیره نگاهش میکرد که از پشت پرده تیره و تار چشمانم دیدم چند ورق کاغذِ تا خورده میان انگشتانش جا خوش کرده و باز به خاطر نیاوردم که یکی دو ماه پیش چه چیزی را در این کابینت پنهان کردهام.
حالا نوبت او بود که پاهایش سُست شده و دوباره کنارم روی زمین بنشیند. گونههای گندمگونش گل انداخته و بیآنکه پلکی بزند، فقط به کاغذ میان دستش نگاه میکرد که بلاخره کاغذِ تا خورده را مقابل چشمان بیرمق و نگاه بیرنگم به نمایش گذاشت و با صدایی که انگار از اعماق چاه بر میآمد، سؤال کرد: «روز عاشورا، روز جشن و شادیه؟!!!» که تازه به خودم آمدم و دیدم این چند ورق کاغذ، همان جزوه شومی است که نوریه برایم آورده بود و من از ترس مجید در همین کابینت پنهانش کرده و به احترام اسم خدا و پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) که در هر صفحهای چند بار تکرار شده بود، نتوانسته بودم نابودش کنم و حالا درست در چنین شبی که باز بر سرِ اختلافات مذهبی کلاس درسی بر پا کرده بودم، به دست مجید افتاده بود. دلم میسوخت که من حتی از تکرار نام این جزوه شیطانی شرم میکردم و حالا در برابر نگاه سنگین مجید نمیدانستم چگونه خودم را تبرئه کنم که دیگر جانی برایم نمانده و نمیدانم رنگ زندگی چقدر از صورتم پریده بود که جزوه را روی زمین گذاشت و به سرعت از جا بلند شد. سطح پوشیده از خُرده شیشهی آشپزخانه را محتاطانه پیمود و به سمت یخچال رفت تا برای الههای که دیگر جانی به تنش نمانده بود، چیزی تدارک ببیند و لحظاتی بعد با آب قندی که با دستپاچگی در یک لیوان پلاستیک تهیه کرده بود، کنارم نشست.
یک دست پشت سر و گردنم گرفت تا نفسم بالا بیاید و با دست دیگرش لیوان آب قند را مقابل دهانم گرفته بود و میخواست به هر شکلی که میتواند، قطرهای به گلوی خشکم برساند و مذاق جان من، نه از قند حل شده در آب، که از حلاوت محبتی که در همه رفتارش خودنمایی میکرد، شیرین شد و خاطرم آسوده که هنوز دوستم دارد که سرانجام لب از لب گشودم و با صدایی که دیگر شبیه ناله شده بود، مظلومانه گواهی دادم: «مجید! بخدا این مال من نیس! باور کن برای من، روز عاشورا، روز شادی نیس! بخدا من این اعلامیه رو قبول ندارم!»
https://eitaa.com/zandahlm1357
با ما همراه باشید🌹