eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
48.5هزار عکس
35.3هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
آیت الله قرهی: آخر شب دقایقی با آقا جان حرف بزنیم. اصلاً فرض بگیریم که چیزی ندهند. هر چند خدا شاهد است یک شب بعد از درس اخلاق که می‌گفتم: به یک سال نشده، چیزهایی به شما می‌دهند، فردی آمد و گفت: چرا می‌گویید یک سال؟! به یک ماه نشده، چیزهایی می‌دهند. امّا اگر هم فرض بگیریم چیزی ندهند، همین که اجازه می‌دهند با ایشان صحبت کنیم، همه چیز است که انسان با مولا و آقای خودش، کسی که صاحب عصر و زمان است و همه‌ی کون و مکان به وجود اوست و همه‌ی رزق‌ها، به واسطه‌ی اوست، توفیق صحبت پیدا کردن دارد. آقا جان، اگر به خودم واگذار شوم و دستم را نگیرید، گرفتار می‌شوم. به گناه می‌افتم، فردی، اجتماعی و ... . خراب می‌کنم، زندگی و آخرتم را خراب می‌کنم، دستم را بگیر. اصلاً یادم می‌رود که برای چه به دنیا آمدم و باید چه کنم. آقا جان، دستم را بگیر. یک فاتحه برای مادرشان حضرت نرجس بخوانیم، جدّی باور کنیم کلید ورود به قلب آقا جان، مادرشان است. این‌قدر این‌ها رئوف و کریم هستند، احسان، عادتشان است، کرم، مشی‌شان است. اصلاً با ما تفاوت دارند، ما معامله می‌کنیم، امّا آن ها دنبال این‌گونه مطالب نیستند. آقا جان، خراب کردم، تو درستش کن. ولیّ خدایی حضرت را، یا مبدل السیئات بالحسنات، خطاب می‌کردند. آقا جان، دست ما را بگیر. آغاز امامت و ولایت هست، نمی‌خواهیم ناراحتی کنیم، امّا دو قطه اشک، اکسیر است و جهنّمی را خاموش می‌کند. اشک، اکسیر رحمت الهی است. بگذارید بگویند این‌ها امّت گریه هستند، چه می‌فهمند که این دو قطره اشک چه می‌کند؟! با آقا جان، صحبت کن، اشک بریز، گردنت را کج کن، خضوع و خشوع داشته باش، حال مضطرّ بگیر، بگو: آقا جان، می‌خواهم سربازت شوم، گناه کردم، امّا امید دارم. خوش به حال شهدای مدافع حرم که پاک و طاهر رفتند، نمی‌دانم اوضاع من چه می‌شود، آقا دستم را بگیر که عاقبت به خیر شوم، نه عاقبت به شر. آقا جان، دستم را بگیر. السّلام علیک یا مولای یا صاحب العصر و الزمان(عج) منبع:خبرگزاری فارس
خدا از پدر و مادر مهربان تراست. دریای لطف و مهربانی خداوند از مهربانی والدین بیشتر و کامل تر است. 🌸🌸🌸🌸🌸🌸 خدا از دلت بپرسد. معلوم نیست که سخنانت تا چه حدی است و خواسته واقعی ات را بیان می‌کند. خدا کند راست گفته باشی و حرفت و زبانت، بیانگر نیت و خواسته واقعی تو باشد. ممکن است شرم و خجالت مانع گفتن حرف واقعی تو شده باشد؛ و گر نه حرف اصلی ات چیز دیگری است؛ و نیز وقتی کسی چیزی را بخواهد، اما با داشتن آن ظاهراً مخالفت کند، برای این که به او بگوییم ما می‌دا نیم که مخالفت تو جدی نیست، می‌گوییم: «خدا از دلت... » [۱] ---------- [۱]: . فوت کوزه گری، ج ۱، ص ۴۵۳. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
🎥 سلسله کلیپ های تصویری 1 ✅ بررسی تاریخی تحلیلی حکومت های ایران بعد از اسلام 🎬 جلسه 1️⃣ 👈موضوع : بررسی کلیات مباحث 🎤 با توضیحات از اساتید مهدویت و پژوهشگر تاریخ
🔵 وطن فروشی به سبک رضاخان کبیر ... 💠 این کوههایی که در تصویر میبینین کوچک هستن که یه زمانی جز خاک ایران بودن،ولی در سال 1310 بود که با تهدید ترکیه در ،همشو به اونا بخشید و درتوجیه این کار گفت:مهم نیست این تپه ها مال کی باشن مهم اینه با هم دوست باشیم😳 از اون موقع به بعد بود که بعضی از سران ترکیه مثل هار شدن. 📚 منبع: کتاب تاریخ بیست ساله ایران، نوشته حسین مکی نماینده چند دوره مجلس در زمان پهلوی، جلد6، صص153_154.
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
⚔جنگ بدر در قرآن..✨ 🌀قرآن در مورد چند رخداد مهم، بطور ویژه به نقل وقایع و تحلیل آنها پرداخته است. و
⚔ نبرد احد ⛰کوه احد که گفته اند به دلیل جدائیش از کوههای دیگر منطقه، احد خوانده شده یا آن که رسول خدا از روی علاقه به توحید و اشاعه آن نامش را توحید گذاشته در فاصله🚏شش کیلومتری شهر مدینه بوده است. در دامنه این کوه یکی از مهمترین جنگهای صدر اسلام رخ داد. جنگی که تجربه ای تلخ اما آموزنده از خود بر جای گذاشته و در میان غزوات صدر اسلام یک استثناء به شمار می آید. 🔸قریشیان زخم خورده در بدر، مصمم شدند تا انتقام کشتگان خود را بگیرند و ابوسفیان به عنوان یک ثائر (انتقام گیرنده) رهبری را بدست گرفت. قریش خود نیروی انسانی 👥 کافی برای یک نبرد تمام عیار با مسلمانان را نداشت اما در عوض، با نفوذ چشمگیری🎯 که در سایر قبایل داشت توانست تا شماری از آنان را به حمایت خود برانگیزد. سپاه قریش، مرکب از سه هزار نفر همراه تجهیزات کافی -با سه هزار شتر و دویست اسب-🐎 ، دف و طبل زنان و هلهله کنان به سوی مدینه راه افتاد. 📚مورخان می گویند عباس بن عبدالمطلب ضمن نامه ای، خبر حرکت قریش و شمار نیروهای آنان را به رسول خدا (ص) داد. قریش به حرکت خود ادامه داد تا آن که در دامنه کوه احد⛰ در نزدیکی "کوه عینین" استقرار یافت. 💢سپاه اسلام عصر جمعه حرکت کرده و برای استراحت و در منطقه ای که با نام "شیخین" شناخته شده توقف کرد. در آنجا پس از وارسی تک تک سپاه، افراد کم سن را از سپاه👳🏼‍♀جدا کرد. در این سپاه عبدالله بن ابی نیز همراه شماری از همپیمانان یهود آمده بود. زمانی که رسول خدا در شیخین توقف کرد، عبدالله با شماری از منافقان از وی جدا شده و در گوشه ای دیگر منزل گزید. نیمه های شب🌜، سپاه اسلام حرکت کرده و مسلمانان نماز صبح را در احد خواندند. 👌آنان بنا به دستور رسول خدا (ص) راهی را انتخاب کردند تا به مشرکین برنخورده به دامنه احد بروند. در این لحظه عبدالله بن ابی👤 با سیصد تن از همراهان منافق خود راه بازگشت را در پیش گرفت. (این بماند که جنگ احد مصداق بی توجهی اصحاب به امر رسول خداست، در واقع هم در اینجا و هم پس از آن در طی جنگ، نافرمانی❌ اصحاب سبب این مصایب شد. درست است که اصحاب خود را مکلف به اطاعت می دیدند اما کما بیش مخالفتها نیز مطرح بود.) 📑به گزارش واقدی، رسول خدا (ص) صفوف سپاهیان خویش را منظم کرده شانه هایشان را با یکدیگر برابر کرد. پس از آن ضمن خطبه ای، مردم را توصیه به عمل به احکام الهی و پرهیز از نواهی خداوند کرده، آن روز را، روز مزد و پاداش دانستند، البته برای کسانی که 👈صبر، یقین، تلاش و نشاط👉 را پیشه خود کنند. آن حضرت جنگ با دشمن را جنگی سخت خواندند که تنها صبر آن را آسان می کند. رسول خدا (ص) فرمود: از اختلاف و نزاع با یکدیگر بپرهیزید که مایه ضعف و ناتوانی است و خداوند آن را دوست ندارد.🚫 توصیه رسول خدا (ص) به تیراندازان کوه عینین این بود: شما مراقب پشت سر ما باشید، ترس آن دارم که از آن سوی بر ما حمله برند🗡، شما در جای خود بمانید و حرکت نکنید، حتی اگر دیدید که ما دشمن را شکست🚩 داده و به لشکرگاهش وارد شدیم و یا دیدید که ما کشته شدیم باز از جای خود حرکت نکنید.. 🔹ادامه دارد ... ✍بـرگرفته از کتاب: "تـاریخ سیـاسی اسلام، ج1، ص506-513"، رسول جعفریان ۳۸
🌺📚🌺📚 ادامه مباحث محوری کانال 🔯 بهتر دیدم که پیش از توضیحاتی در مورد انحرافات عقیدتی در یهودیت که منجر به عرفان جعلی کابالا شد و به تبع آن تاسیس و اشاعه فرق ضاله دیگه در جهان ، ابتدا بنا بر قولی که داده بود به همراهان عزیز ، یک بررسی اجمالی و در حد ضرورت در جهت شناخت کتب مقدس یهود انجام بدیم . امشب ان شاءالله در این مورد کمی صحبت کنیم و بعدا ان شاءالله مفصل تر بررسی میکنیم موضوع رو. گفتیم که پس از وفات سلیمان ع تابوت عهد یا صندوق عهد که حاوی تورات اصلی و الواح موسی ع و میراث انبیای بنی اسرائیل بود مفقود شد و هرگز دیگه پیدا نشد . میدونیم که مواریث تمام انبیا ع نزد امام زمان عج هستند و پس از ظهور همه رو میاره و کتب اصلی و مقدس رو قرائت میفرماد برای پیروان هر آیین . توضیح اینکه الواح موسی ع که در طور سیناء بر او نازل شده بود شامل 10 فرمان بود . ده فرمان اساس آیین موسی ع رو تشکیل داده . موقعی که موسی ع با الواح به نزد قومش برگشت و ملاحظه کرد که قوم مرتد و گوساله پرست شده ان ، الواح رو بر زمین زد و هارون ع برادر و وصی و خلیفه اش رو مورد بازخواست و عتاب قرار داد . مفسرین گفته ان که این کار موسی ع برای این بوده که به قومش تفهیم بکنه که کتاب خدا بدون ولایت هارون ع موجب گمراهی میشه . چنانکه پیامبر اسلام ص بارها و بارها با الفاظ مشابه و در مواقع بسیار فرمود کتاب الله و عترت و اهل بیتم رو بین شما یادگار میگذارم و این دو از هم جدا نمیشوند تا بر حوض کوثر بر من وارد شوند . بعد از شهادت پیامبر ص ، مردم ولایت رو کنار گذاشتند و بعضی صحابه هم مدام اعلام میکردند کتاب خدا برای ما کافیست. نتیجه کتاب بدون ولایت شد گمراهی های فراوان و فرقه های متفرق و عدم اتحاد مسلمین و حتی ضدیت و اختلاف و جنگ واقعی . وقتی قرآن ناطق کنار گذاشته بشه ، یعنی نیمی از دین فراموش شده. خود قرآن میفرماد که این کتاب برای مومنین شفا و رحمت است و برای ظالمین موجب افزوده شدن بر زیانشان است. موسی ع هم بر قومش که از ولایت هارون ع خارج شده بودند و نتیجتا به گوساله پرستی دچار شده بودند نفرین کرد و کلام خدا رو بر زمین زد. گفته شده که بعدها دوباره الواح نازل شد. تورات هم که از دست رفت و یهود بارها کتب مقدسش رو بازنویسی کرد مدام هم بر الفاظش افزود و یا از اون کاست . توضیح و تفسیرهایی هم بر تورات نوشت و همین طور کتبی رو نگاشتند که نگارش و بر حسب فرمایش های انبیا نبود اما نسبتش دادند به اونها و بنام انبیای بنی اسرائیل کتاب هایی رو نوشتند . ادامه داردhttps://eitaa.com/zandahlm1357
Part13_علی از زبان علی.mp3
13.46M
*دوران جنگ جمل *نامه عایشه به امیرالمومنین(ع) *نامه نگاری امام علی (ع) با طلحه و زبیر *آغاز جنگ جمل *نصیحت چندباره امیرالمومنین(ع) و امتناع از شروع جنگ *یاداوری امام علی (ع) از پیشگویی پیامبر(ص) درباره زبیر *نصیحت طلحه *جنگ به خونخواهی عثمان! *خطبه پیش از شروع جنگ *روشنگری میان لشکر
آیا میدانید؟ .......: @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
"سنگ ماهی" به خاطر استتار، سرعت بالا و سم کشنده اش یکی از خطرناک ترین حیوانات جهان به شمار می رود و سم این ماهی توانایی کشتن انسان را دارد https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
ماهی ناشناخته‌ای که روی دو پای عجیب و شاخه مانندش راه می‌رود! این ماهی زره‌دار به سینه‌سرخ دریایی مشهور است. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
فضای شبیه کلاس درس برای دخترش درست کرده... با ماکت یه معلم که تبلت جای سر معلمه😄👌 ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
‏رفتم تعمیرگاه گفتم کولر نداری؟ گرمت نیست!؟ گفت پنکه دارم اما فعلا تعطیله! سقف رو نگاه کردم اینو دیدم! کسی که سختی رو به جون خودش میخره تا رفاه دیگران رو خراب نکنه❤️ زوم کن رو پنکه ┄┅┅❅🔸🔹🔶🔲🔶🔹🔸❅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
داستان با لهجه اصیل قزوینی رو دریابید😂😍 اقای روشن پژوه خنده ش گرفت😁 ┄┅┅❅📀🖥📀❅┅┅┄
رمان های عاشقانه مذهبی 📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت صد و پنجاه و هفتم هنوز این عادت را ترک نکرده بودم که برای بدرقه‌اش به بالکن بروم و از همانجا برایش دست تکان بدهم که دیدم کیفش را روی تخت کنار حیاط گذاشت و همانطور که با نگاه متعجبش به کف حیاط نگاه می‌کرد، جارو دستی را برداشت و به سمت شیر آب رفت. از رفتار مردّدش پیدا بود که شک کرده کسی حیاط را شسته که آهسته صدایش کردم و وقتی سرش را بالا آورد، طوری که پدر و نوریه از صدایم بیدار نشوند، گفتم: «من دیروز حیاط رو شستم.» ابرو در هم کشید و با مهربانی تشر زد: «مگه نگفته بودم نمی‌خواد حیاط رو بشوری! آخه تو با این وضعیت...» که از حالت مظلومانه‌ای که به شوخی به خودم گرفته بودم، خنده‌اش گرفت. جارو دستی را سر جایش گذاشت، کیفش را به شانه انداخت و با احساسی عاشقانه که از چشمانش می‌بارید، برایم دست تکان داد و رفت. تا ساعتی از روز به خُرده کاری‌های خانه مشغول بودم و در همان حال با کودکم نجوا می‌کردم و بابت تمام رنج‌هایی که در این مدت به خاطر وضعیت آشفته و حال پریشانم کشیده بود، عذرخواهی می‌کردم. از خدا می‌خواستم مراقب نازنینم باشد که در این سه ماه، با هجوم طوفانی از غم و غصه، حسابی آزارش داده بودم. هر چند مجیدِ مهربانم، تمام تلاشش را می‌کرد تا آرامش قلبم به هم نریزد، ولی روزگار رهایم نمی‌کرد که مصیبت از دست دادن مادر و عقده ازدواج زود هنگام پدر و غم آواره شدن برادرم، لحظه‌ای دست بردار نبود و بدتر از همه حضور نوریه در این خانه بود که با عقاید شیطانی‌اش، من و همسرم را در خانه خودمان زندانی کرده و هر روز با زهر تازه‌ای نیش‌مان می‌زد و می‌دانستم که دیر یا زود، پدر عقده رفتار دیشب مجید را بر سر زندگی‌مان آوار می‌کند و هجوم این همه دل نگرانی، دل نازکم را لحظه‌ای رها نمی‌کرد. خسته از این همه اضطراب روی مبل نشستم که زنگ آیفون به صدا در آمد. سنگین از جا بلند شدم و گوشی آیفن را برداشتم که صدای مهربان لعیا در گوشم نشست و صورتم را به خنده ای شیرین گشود. از فرصت تعطیلی امروز استفاده کرده و برای احوالپرسی به دیدنم آمده بود. برایم یک پاکت موز و شیشه‌ای از عسل آورده بود با یک طومار بلند بالا از دستورالعمل‌هایی که به تجربه به دست آورده و می‌خواست همه را به من آموزش دهد که در همان نگاه اول، چشمانش رنگ نگرانی گرفت و با ناراحتی تذکر داد: «چرا انقدر رنگت پریده؟ اصلاً حواست به خودت هست؟ درست حسابی غذا می‌خوری؟ استراحت می‌کنی یا نه؟» لبخندی زدم و گفتم: «آره، خوب غذا می‌خورم. مجید هم خیلی کمکم می‌کنه، خیلی هوامو داره.» که غصه در صورتش دوید و در جوابم گفت: «ولی فکر کنم هر چی آقا مجید بهت می‌رسه، یه بار که چشمت به این دختره بیفته، همه خونت خشک میشه!» https://eitaa.com/zandahlm1357 با ما همراه باشید🌹
ارتباط موفق_17.mp3
10.68M
۱۷ ✘ با آنان که شایستگیِ رفاقت با تو را ندارند، و به شأنِ انسانیِ تو، ضربه می‌زنند ؛ ـ همنشینی ـ بگو و بخند ـ رفت و آمد .../ نکن! △ حتی سپری کردنِ کوتاهترین زمان‌ها، در کنار این افراد، میزانِ جذب تو را در مهربانی و صداقت دیگران، کم می‌کند. 🎤