eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
49.7هزار عکس
36.3هزار ویدیو
1.7هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
دوران كودكي دوران كودكي ما نان گندم نمي توانستيم بخوريم، نان جو گندم مي‌خورديم چون نان گندم گران تر بود. البته يك دانه نان گندم مي‌خريديم براي پدرم فقط، ما نان جو گندم مي‌خورديم، گاهي هم نان جو... وضعمان خيلي خوب نبود و اتفاق مي‌افتادشب‌هايي اتفاق مي‌افتاد در منزل ما كه شام نبود. مادرم با زحمت زيادي كه حالا بماند آن زحمت چگونه انجام مي‌شد، براي ما شام تهيه مي‌كرد. آن شام هم كه تهيه مي‌شد و با زحمت تهيه مي‌شد، نان و كشمشي بود. آن وقت ها، از لحاظ مالي در فشار بوديم، يعني خانواده مان، خانواده مرفهي نبود. پدرم يادم هست روحاني معروفي بود، اما خيلي پارسا و گوشه گير بود، لذا زندگي مان خيلي به سختي مي‌گذشت. در دوران كودكي با زحمت بسيار، براي ما كفش خريده بود كه تنگ بود. پدرم ديگر مي‌شد، براي ما شام تهيه مي‌كرد. آن شام هم كه تهيه مي‌شد و با زحمت تهيه مي‌شد، نان و كشمشي بود. آن وقت ها، از لحاظ مالي در فشار بوديم، يعني خانواده مان، خانواده مرفهي نبود. پدرم يادم هست روحاني معروفي بود، اما خيلي پارسا و گوشه گير بود، لذا زندگي مان خيلي به سختي مي‌گذشت. در دوران كودكي با زحمت بسيار، براي ما كفش خريده بود كه تنگ بود. پدرم ديگر قادر نبود كه اين‌ها را عوض بكند يا كفش ديگر بخرد، آمدند گفتند كه خوب اين كفش‌ها را مي‌شكافيم، اندازه مي‌كنيم و برايش بند مي‌گذاريم. يك عالمه خوشحال شديم كه كفش هايمان بندي شد. آمدند شكافتند و بند گذاشتند بعد زشت شد، چون بند هايش خيلي فرق داشت با كفش‌هاي ديگر، خيلي زشت و ناجور درآمده بود. چقدر غصه خورديم و خلاصه چاره اي قادر نبود كه اين‌ها را عوض بكند يا كفش ديگر بخرد، آمدند گفتند كه خوب اين كفش‌ها را مي‌شكافيم، اندازه مي‌كنيم و برايش بند مي‌گذاريم. يك عالمه خوشحال شديم كه كفش هايمان بندي شد. آمدند شكافتند و بند گذاشتند بعد زشت شد، چون بند هايش خيلي فرق داشت با كفش‌هاي ديگر، خيلي زشت و ناجور درآمده بود. چقدر غصه خورديم و خلاصه چاره اي نداشتيم. گفت و شنود رهبر معظم انقلاب با گروهي از نوجوانان و جوانان، ۱۴ بهمن ۱۳۷۶ https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
11.21M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
کلیپ بسیار زیبای سوره حجر آیه 29 🍃همه چیز با وجود دَم پرورگار زنده است 🔸فإِذَا سَوَّيْتُهُ وَنَفَخْتُ فِيهِ مِنْ رُوحِي فَقَعُوا لَهُ سَاجِدِينَ 🍃(خداوند به فرشتگان گفت )پس وقتى آن را درست كردم و از روح خود در آن دميدم پيش او به سجده درافتيد ✨با تمام وجودتان به این آیه فکرکنید به آرامش عجیبی میرسید
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⬅️مقطع بسیار زیبا و ناب 🔹قاری: استاد کامل یوسف البهتیمی 🔹سوره: شمس1تا9 🔹مدت مقطع: 3دقیقه و 13ثانیه 📣شنونده این مقطع بسیار زیبا باشید. -=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-=-
هر روز با امام رضا @zandahlm1357 @HashtominEmam آرشیو مطالب صفحه هرروز با امام رضا (ع)
موضع گيرى ششم امام رضا (ع) به اين‌ها نيز بسنده نكرد بلكه در هر فرصتى تأكيد مى كرد كه مأمون او را به اجبار و با تهديد به قتل، به وليعهدى رسانده است. افزون بر اين، مردم را گاه گاه از اين موضوع نيز آگاهى مى داد كه مأمون به زودى دست به نيرنگ زده، پيمان خود را خواهد شكست. امام به صراحت مى گفت كه به دست كسى جز مأمون كشته نخواهد شد و كسي جز مأمون او را مسموم نخواهد كرد. اين موضوع را حتى در پيش روى مأمون هم گفته بود. امام تنها به گفتار بسنده نمى كرد بلكه رفتارش در طول مدّت وليعهدى همه از عدم رضايت وى و مجبور بودنش حكايت مى كرد. بديهي است كه اين‌ها همه عكس نتيجه اى داد كه مأمون از وليعهدى وى انتظار مى كشيد، به بار مى آورد. https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: از كوثر دهانش آب حيات را نوشيدم حضرت آيت الله حسن زاده آملي مي‌فرمايد: در عنفوان جواني و آغاز درس زندگاني كه در مسجد جامع آمل سرگرم به صرف ايام در اسم و فعل و حرف بودم و محو در فراگرفتن صرف و نحو در سحرخيزي و تهجد عزمي راسخ و ارادتي ثابت داشتم، در رؤياي مبارك سحري به ارض قدس رضوي تشرف حاصل كرده‌ام و به زيارت جمال دل آراي ولي الله اعظم ثامن الحجج علي بن موسي الرضا عليه السلام و علي ابنائه آلاف التحية و الثناء نائل شده ام. در آن ليله مباركه قبل از آن كه به حضور باهر النور امام عليه السلام [صفحه ۹۰] مشرف شوم، مرا به مسجدي بردند كه در آن مزار حبيبي از دوستان خداوند متعال بود و به من فرمودند: در كنار اين تربت دو ركعت نماز حاجت بخوان و حاجت بخواه كه برآورده شود من از روي عشق و علاقه مفرطي كه به علم داشتم نماز خواندم و از خداوند سبحان علم خواستم، سپس به پيشگاه والاي امام هشتم سلطان دين رضا «روحي لتربته الفداء» و خاك درش تاج سرم رسيده و عرض ادب نمودم، بدون اينكه سخني بگويم امام عليه السلام كه آگاه به سر من بود و اشتياق و التهاب و تشنگي مرا براي تحصيل آب حيات علم مي‌دانست فرمود: نزديك بيا نزديك رفتم و چشم به روي امام عليه السلام گشودم، ديدم با دهانش آب دهانش را جمع كرد و بر لب آورد و به من اشارت فرمود كه: بنوش، امام عليه السلام خم شد و من زبانم را در آوردم و با تمام حرص و ولع كه گويي خواستم لب‌هاي امام را بخورم از كوثر دهانش آن آب حيات را نوشيدم و در همان حال به قلبم خطور كرد كه اميرالمؤمنين عليه السلام هزار در علم و از هر دري هزار در ديگر به روي من گشوده شد پس از آن امام عليه السلام طي الارض را [صفحه ۹۱] عملا به من بنمود كه از آن خواب نوشين شيرين كه از هزاران سال بيداري من بهتر بود به در آمدم به آن نويد سحرگاهي اميدوارم كه روزي به گفتار حافظ شيرازي سخن به ترنم آيم كه: دوش وقت سحر از غصه نجاتم دادند و اندر آن ظلمت شب آب حياتم دادند چه مبارك سحري بود و چه فرخنده شبي آن شب قدر كه اين تازه براتم دادند من اگر كامروا گشتم و خوشدل چه عجب مستحق بودم و اينها به زكاتم دادند https://eitaa.com/zandahlm1357