eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.8هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
🔸نمایان شدن بقایای شبستان غربی مسجد امام حسن (پامنار) زواره در کاوش های باستانشناسی به سرپرستی فریبا سعیدی ۱۳۹۶ https://eitaa.com/zandahlm1357
در ۷۲ کیلومتری شهر جلفا مجموعه های تاریخی قرارداد که به علت مجاورتش با روستای کردشت به نام مجموعه تاریخی کردشت معروف شده است. کردشت از قسمت هایی چون قلعه یا باروی حفاظتی مجموعه پادگان تا قلعه نظامی میدان مسجد بنای حکومتی ودیوان خانه حمام و ... تشکیل شده است. بر طبق كتيبه هاي موجود بر ديوار هاي مسجد اربابي، ساخته شدن آن به دوران صفويه نسبت داده می شود و تزئينات آن مربوط به دوران اواخر صفويه و زنديه است. با ارزش ترين بناي باقيمانده از این مجموعه، حمام آن است. نماد بیرونی آن گنبدهایی است که از جاده قابل رویت است. تزئینات حمام کردشت آهکبری های فاخری است و از این لحاظ یکی از مولفه های شاخص مجموعه در کشور می باشد. https://eitaa.com/zandahlm1357
CQACAgQAAx0CSmRjDAACOidhWwPulaOjNXrDdbU0bH9wQtOvUgACkwgAAmwJSVDcWiNASyCseyEE.mp3
3.34M
🔳 (ص) 🌴کشته ی سم جفا شد خاتم پیغمبران 🌴از غم هستی رها شد خاتم پیغمبران 🎤
در سوگ نبی جهان سیه میپوشد در سینه، دل از داغ حسن می‌جوشد از ماتم هشتمین امام معصوم هر شیعه ز درد، جام غم می‌نوشد. (ص)🥀 (ع)🥀 (ع)🥀 🥀
.......: مار منزل ما خيلى مار داشت، با اينكه با ما كارى نداشتند، ولى چون توى رختخواب و لباسها.... و توى باغچه لول مى زدند ما ديگر خسته شده بوديم. يكسالى كه ايشان دوباره منزل ما آمده بودند، مادرم به من گفت: برو به بابات بگو به حاج شيخ بگويد مار در منزل ما زياد است و ما راحت نيستيم و ايشان دعا كند اين مارها بروند. من آمدم جلوى شيخ به پدرم گفتم. حاج شيخ فرمود: اين بچه چه مى گويد، گفتم آشيخ ما منزلمان خيلى مار دارد كارى با ما ندارند ولى بچه‌ها مى ترسند. حاج شيخ ثنار به پول آن روز به من داد و فرمود: اين پول را بگير و برو فلفل سياه بخر و بياور. من رفتم خريدم و آوردم. حاج شيخ فرمود: چند نفر هستيد؟ گفتيم: هيجده نفر توى اين منزل هستيم، فرمود: برو از وسط باغچه خانه يك مشت خاك بياور. من آوردم ديدم هيجده دانه فلفل جدا فرمود و به آن دعايى خواند و فوت كرد و فلفلها را روى خاك‌ها ريخت، و بعد فرمود همانجا را بِكَن و اينها را دفن نما، من همين كار را كردم، ديگر مارى در خانه ما پيدا نشد. https://eitaa.com/zandahlm1357
آیت الله کوهستانی: مؤمن به قدری ارزش دارد که اگر از قبرستانی عبور کند، خداوند به احترام او عذاب را از آن قبرستان برمی دارد و مردگان از عذاب نجات پیدا می کنند. احترام مومن را حفظ کن. •┈┈••••✾•🌿🌺🌿•✾•••┈┈•
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و بیست و چهارم حالا می‌فهمیدم که تفکر افراطی‌گریِ وهابیت نه تنها گردن شیعه را به شمشیر تکفیر می‌زند که گردن اهل سنت را هم به اتهام خواهد زد که مجید پس از بلایی که نوریه وهابی به سرش آورده بود، به کوچکترین زمزمه من به ورطه شک می‌افتاد که شاید من هم می‌خواهم عقایدش را با چوب تکفیر بکوبم. حالا می‌فهمیدم توطئه وهابیت چه موزیانه چیده شده که با یک شمشیر، گردن شیعه و سُنی را با هم می‌زند و چه حربه کثیفی برای هلاکت امت اسلامی بود که مجید از شرمندگی قضاوت غیرمنصفانه‌اش، دست‌هایم را که از غصه به هم فشار می‌دادم، گرفت تا باور کنم چقدر خاطرم را می‌خواهد و با لحنی لبریز ایمان، عذر خواست: «الهه جان! من غلط بکنم حساب اهل سنت رو با این وهابی‌ها یکی کنم! دیگه هر کسی که یه ذره عقل و شعور داشته باشه و یکی دوبار اخبار رو ببینه، می‌فهمه که این تکفیری‌ها اصلاً بویی از مسلمونی نبردن! من از اینا متنفرم، ولی دارم با یه دختر سُنی زندگی می‌کنم و این دختر سُنی رو از همه دنیا بیشتر دوست دارم! من فقط یه ذره ترسیدم، یعنی وقتی گفتی دلت می‌خواد حوریه سُنی بشه، دلم ریخت پایین که چرا این حرف رو می‌زنی...» از دردی که بی‌رحمانه به دل و کمرم چنگ می‌زد، طاقتم طاق شده و دم نمی‌زدم که نمی‌خواستم مجال این بحث حساس را از دست بدهم و امید داشتم معجزه‌ای رخ دهد که من هم با لحنی ملایم‌تر گفتم: «ببین مجید! هر کسی برای خودش یه نظری داره. خُب از نظر من مذهب تسنن از مذهب تشیع کامل‌تره، اگه نظرم غیر از این بود که شیعه می‌شدم.» و می‌خواستم مباحثه‌مان بیشتر جنبه عدل و انصاف بگیرد که با حالتی منطقی ادامه دادم: «خُب قطعاً به نظر تو هم مذهب تشیع کامل‌تره، وگرنه تا حالا سُنی شده بودی.» سپس به چشمانش که عمیقاً به صورتم خیره مانده بود، چشم دوختم و با روشن فکری سینه سپر کردم: «من قول میدم که اگه یه روز به این نتیجه رسیدم که مذهب تشیع بهتره، شیعه بشم! تو هم قول بده که اگه یه زمانی احساس کردی مذهب اهل سنت بهتره، سُنی بشی!» می‌دانستم پیشنهاد زیرکانه‌ای داده‌ام تا قُرق قلعه مقاومتش را بشکنم، بلکه حقیقتاً به مبانی مذهب اهل تسنن فکر کند که می‌خواستم با یک تیر، دو نشان بزنم تا هم شوهر مؤمن و مسلمانم را به مذهب اهل سنت هدایت کرده و هم خیالم از بابت تسنن دخترم راحت شود که بلاخره در برابر این همه قاطعیتم تسلیم شد و با لبخندی ملیح پاسخ داد: «باشه الهه جان!» کاسه سرم از درد سرریز شده و چشمانم سیاهی می‌رفت و باز نمی‌خواستم راهی را که به این سختی تا اینجا آمده‌ام، نیمه رها کنم که با اشتیاقی که به امید تغییر عقیده همسرم پیدا کرده بودم، باز هم پیش رفتم: «خُب! بیا از همین الان شروع کنیم! تو از مذهب خودت دفاع کن، منم از مذهب خودم دفاع می‌کنم!» از اینهمه جدیتم خنده‌اش گرفت و جواب جبهه بندی جنگجویانه‌ام را به شوخی داد: «حتماً حوریه هم میشه داور!» و شاید هم شوخی نمی‌کرد که در آینده قلب حوریه به سمت عقاید کسی متمایل می‌شد که منطق محکم‌تری برای دفاع از مذهبش به کار می‌گرفت. https://eitaa.com/zandahlm1357 با ما همراه باشید🌹
لطفا در ایتا مطلب را دنبال کنید
مشاهده در پیام رسان ایتا
🔰 سلسله جلسات 50 👌 جلساتی برای خودسازی معنوی جهت سربازی حضرت 👈 تدریس کتاب جهاد با نفس ، کتاب مورد توصیه آیت الله بهجت جهت رشد معنوی و ترک گناه ❇️ جلسه 0⃣5⃣ 🎤 با تدریس از اساتید مهدویت 👈 در نشر این فایلها کوشا باشید حتی با لینک خودتان https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
CQACAgQAAx0CSmRjDAACOh9hWwJ8yTNQDLV6LOLQbTdpcrctlwACpggAAmwJSVASHLtdZH_tSiEE.mp3
4.34M
🔳 (ص) 🌴کفن از بهر پیغمبر بیاور 🌴ولی نهان از دیده ی دختر بیاور 🎤حاج
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا