eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
47.8هزار عکس
34.8هزار ویدیو
1.6هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت دویست و نودم مجید فقط خیره به محمد نگاه می‌کرد و من احساس می‌کردم دیگر نمی‌فهمم محمد چه می‌گوید و او همچنان با حالتی عصبی تعریف می‌کرد: «ابراهیم چوب برداشته بود می‌خواست طرف رو بزنه! ولی بدبخت گناهی نکرده بود، پول داده بود و همه رو از نوریه خریده بود!» نمی‌توانستم باور کنم تمام سرمایه خانوادگی‌مان به همین راحتی به تاراج رفته که کاسه سرم از درد پُر شده و قلبم سخت به تپش افتاده بود و محمد همچنان ادامه می‌داد: «راستش من خیلی ترسیدم! گفتم حتماً نوریه و برادرهاش یه بلایی تو قطر سرِ بابا اُوردن و مال و اموالش رو بالا کشیدن! فوری زنگ زدم به بابا، دیدم حالش از همیشه بهتره! دیوونه شدم! فقط داد و بیداد می‌کردم! اونم سرم داد کشید و گفت: "مال خودمه! به شماها هم هیچ ربطی نداره!" من دیگه التماسش می‌کردم! می‌گفتم حداقل سهم ما رو بده، خودت هر کاری می‌خوای بکن! می‌گفتم من و ابراهیم دستمون به هیچ جا بند نیس! اونم گفت: "دیگه شماها سهمی ندارید! همه چی به اسم نوریه بوده، اونم همه رو فروخته و پولش مال خودشه!" دیگه گریه‌ام گرفته بود. بعد که دید خیلی التماس می‌کنم، گفت: "بلند شو بیا قطر!"» که مجید حیرت‌زده تکرار کرد: «قطر؟!!!» و محمد به نشانه تأیید سر تکان داد و گفت: «آره! گفت: "تو و ابراهیم بیاید قطر، اینجا یه کار خوب براتون سراغ دارم!"» و من بلافاصله سؤال کردم: «حالا می‌خوای بری؟» و به جای محمد، عطیه با دستپاچگی جوابم را داد: «نه! برای چی بره؟!!! زندگی‌مون رفت به درک، دیگه نمی‌خوام شوهرم رو از دست بدم! مگه تو این مملکت کار نیس که بره قطر؟!!!» و یوسف را که از صدای بلند مادرش به گریه افتاده بود، محکم در آغوش کشید و به قدری عصبی شده بود که به شدت تکانش می‌داد و همچنان اعتراض می‌کرد: «من دیگه به بابا اعتماد ندارم! اگه اینا رفتن اونجا، چند سال حمالی کردن و باز همه سرمایه‌شون رو بالا کشید، چی؟!!! از وقتی من عروس این خونواده شدم، محمد و ابراهیم تو نخلستون عرق می‌ریختن و بابا فقط دستور می‌داد، به کجا رسیدن؟!!!» می‌دیدم مجید دلش برای وضعیت محمد به درد آمده و کاری از دستش بر نمی‌آمد که سنگین سر به زیر انداخته و محمد نگران ابراهیم بود که زیر لب زمزمه کرد: «ولی ابراهیم خر شد و رفت!» و عطیه نمی‌خواست به سرنوشت لعیا دچار شود که باز خروشید: «ابراهیم هم اشتباه کرد! برای همینه که لعیا قهر کرده رفته خونه باباش! میگه یا ابراهیم برگرده یا طلاق می‌گیرم!» از خبری که شنیدم بند دلم پاره شد و وحشتزده پرسیدم: «چی میگی عطیه؟!!!» با ما همراه باشید🌹https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
CQACAgQAAxkDAAFPRehhufMAAZwaMCCOBexGtbmRSt7AypAAArALAAIVCtFRnbM1y6aCl-sjBA.mp3
5.78M
🏴 ♨️هر نامحرمی رو ، به روضه حضرت زهرا (س) راه نمیدن 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید. https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
CQACAgQAAxkDAAFPRexhufMBwu1b3unm3DZntA2HtmsgcAACtAsAAhUK0VFG2HSpFLYhwSME.mp3
3.5M
🔳 🌴مادر بگو بدون تو به کی تکیه کنم؟ 🌴رو دامنش بشینم و براش گریه کنم؟ 🎤 https://eitaa.com/zandahlm1357
1_babol2011blogfacom-7.gif
67.8K
🏴🏴باز باران ... 🏴🏴 باز باران با ترانه دارد از مادر نشانه.. بوی باران.. بوی اشک مادرانه پر ز ناله کودکی با مادری پهلو شکسته سمت خانه.. کوچه ها و تازیانه گریه های کودکانه حمله ی نامرد پَستی وحشیانه تازیانه تازیانه. . پس چرا مادر، چرا گم کرده راه آشیانه. باز باران. دانه دانه ،حیـدرانه بی صدا و مخفیانه آه ، از غسل شبانه زینبــانه لرزه افتاده به شانه پشت تابوتی روانه بـــــاز بـــاران باز . . . #ایام_فاطمیه_تسلیت_باد https://eitaa.com/zandahlm1357
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
📹 حضرت زهرا«سلام‌الله‌علیها» برخوردار از همۀ فضائل اخلاقی ◾️سالروز شهادت پاره تن رسول‌الله(ص) حضرت صدیقه کبری سلام الله علیها تسلیت باد! ┄┅┅┅┅❀┅┅┅┅┄
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حضرت محمد (ص) مي فرمايند : فاطمه پاره تن من است . هركه او را بيازارد ، مرا آزرده خاطركرده و هر كه او را شاد كند ، مرا نيز خوشحال نموده است .
CQACAgQAAx0CSmRjDAACP8hhu1U7JLYz3UjcgH2IS1hnSNuImAAC5QcAAsCMqVCUM79cj-1zMyME.mp3
5.28M
🏴 ♨️ارزش مجالس حضرت زهرا(س) 👌 بسیار شنیدنی 🎤حجت الاسلام 📡حداقل برای☝️نفر ارسال کنید.
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📗 معرفی کتاب کتاب «شهر گمشده» تحلیلی درباره‌‌ی شخصیت بانوی دو عالم «حضرت فاطمه(س)» و سیره و اندیشه‌های ایشان است. «پیامبر اکرم(ص)» رحلت کرده‌اند و مدینه یتیم شده است. اکنون کسانی که باید به خانه‌ی «علی(ع)» روی آورند و همانندترین فرد به پیامبر(ص) را به جانشینی او برگزینند، چنین نکرده‌اند و به مقامی که خدای متعال برای علی(ع) برگزیده بود و پیامبر اکرم در طول دو دهه همواره بر آن تأکید کرده بود، گردن ننهادند. اکنون دیگر سخنی از «مدینة النّبی» نیست و کسی نمی‌تواند از امامت قرآنی دم زند. علی(ع) حذف شده است و حرمت او پایمال گشته است. همان کسی که در روزگار پیامبر، محترم‌ترینِ مسلمانان و برادر پیامبر خدا، بلکه نَفْسِ پیامبر (به نصّ آیه قرآن) محسوب می‌شد و بزرگ‌ترین مجاهد راه خدا و مؤمن‌ترین و نیرومندترین پشتیبان دین خدا بود. از سوی دیگر علی(ع) عالِم به همه‌ی قرآن و عامل به همه‌ی آن بود و در کار دین ذرّه‌ای سستی نمی‌کرد و در اداره‌ی جامعه و تربیت امّت جز عدالت چیزی نمی‌شناخت، پس از درگذشت پیامبر(ص) هیچ احترامی ندارد. چرا این چنین است؟ 🎧 کتاب صوتی"شهر گمشده" فاطمه چه گفت…؟ مدینه چه شد…؟ نویسنده: محمدحسن زورق راوی: بهروز رضوی کاری از کتابخانه صوتی ایران صدا 👇دریافت 6فایل
shahre-gomshode-01.mp3
6.92M
🎧 کتاب صوتی"شهر گمشده" قسمت 1️⃣
shahre-gomshode-02.mp3
6.67M
🎧 کتاب صوتی"شهر گمشده" قسمت 2️⃣