@shervamusiqiirani-8 - تصنیف : من چه دانم.mp3
4.44M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
مرا گویی که رایی من چه دانم
چنین مجنون چرایی من چه دانم
مرا گویی بدین زاری که هستی
به عشقم چون برآیی من چه دانم
منم در موج دریاهای عشقت
مرا گویی کجایی من چه دانم
مرا گویی به قربانگاه جانها
نمیترسی که آیی من چه دانم
مرا گویی اگر کشته خدایی
چه داری از خدایی من چه دانم
مرا گویی چه می جویی دگر تو
ورای روشنایی من چه دانم
مرا گویی تو را با این قفس چیست
اگر مرغ هوایی من چه دانم
مرا راه صوابی بود گم شد
ار آن ترک ختایی من چه دانم
بلا را از خوشی نشناسم ایرا
به غایت خوش بلایی من چه دانم
#مولوی
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
کانال ولایت مدار✌️
برای
امت ولایت مدار✊
🇮🇷🇮🇷🇮🇷
✅با محتوای
عقیدتی_اجتماعی_ فرهنگی _سیاسی
#تازنده ایم _رزمنده ایم🌺
#پیام رسان ایتا
با ما همراه باشید👇
https://eitaa.com/zandahlm1357
#پیام رسان سروش
👇👇👇
https://sapp.ir/joingroup/KOwcfFpBCixzgEJGabZID0No
🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
کتاب خانه تازنده ایم رزمنده ایم🇮🇷
👇👇👇
https://sapp.ir/joingroup/rIC6kaP4d5vMTDNisZ1jFV9H
هدایت شده از #مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
دنیایی از مطالب
علمی،اجتماعی،سرگرمی،جک و....
تنوع مطلب
با
مجله تازنده ایم رزمنده ایم👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇👇
eitaa.com/joinchat/3717922818Ca7721d8525
https://eitaa.com/zandahlm1357
😍ادعا نداریم، بهترینیم اما #تـــضمین می دهیم که متفاوت ترینیم 👌پس امتحانش #مجانیه☝️☝️☝️
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
بانوان در پيروزي و تداوم انقلاب و در مقابله با حوادث بزرگ دوران دهساله، يكي از بارزترين و درخشانترين
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شايسته است مسؤولان دولتي با
سازماندهي نيروهاي انقلابي و مردمي و جهت دادن به كار و سرمايه و ابتكار مردم، بازسازي را به مرحله ي تحقق برسانند و موانع را از سر راه مشاركت فكري و مالي و كاري مردم برطرف سازند. در خاتمه، بار ديگر به مناسبت چهلمين روز ارتحال امام بزرگوار و عظيم الشأن و پايان عزاي عمومي چهل روزه، به ملت عزيز تسليت عرض ميكنم و توفيق و صبر و اجر براي همگان مسألت مينمايم. همچنين عيد سعيد قربان را به عموم ملت تبريك ميگويم و ضمن تشكر از گروهها و آحاد مردم و مسؤولان و دستگاههاي دولتي و نهادهاي انقلابي كه با پيامهاي خود، نسبت به اين جانب ابراز محبت و صميميت نموده اند، از همگان درخواست ميكنم از ارسال پيام تسليت و تبريك خودداري فرمايند و از روزنامهها - ضمن تشكر - جداً ميخواهم كه از فردا پيام تسليت و تبريك خطاب به اين جانب را درج ننمايند. والسّلام عليكم و رحمةاللَّه و بركاته - ۲۳/۰۴/۶۸ - دهم ذيحجه هزار و چهارصد و نه - سيّد علي حسيني خامنه اي ------------------------------------------- -------------------------------------
۱) مجادله: ۲۲ ۲) انفال: ۷۲ ۳) بقره: ۲۰۷ ۴) مائده: ۸ ۵) نساء: ۱۳۵ ۶) فتح: ۲۹ ۷) اسراء: ۷۹ ۸) مجادله: ۲۲ ۹) مفاتيح الجنان، مناجات شعبانيه ۱۰) ابراهيم: ۲۴ و ۲۵
https://eitaa.com/zandahlm1357
خبر شهادت آيت الله بهشتي
يك باره اين خبر را به من ندادند. من تدريجاً با ابعاد اين قضيه آشنا شدم. يكي دو روز اوّل كه به هوش آمده بودم، كسي اجمالاً از وقوع يك انفجاري در حزب به من خبر داد، لكن من در شرائطي نبودم كه درست درك كنم كه چي واقع شده؟ يعني شايد حتي كاملاً به هوش نبودم، لكن يادم هست كه چيزي به من گفته شد بعد هم يادم رفت. چون غالباً در حال شبيه حالات بعد از بي هوشي بودم؛ چون عملهاي متعددي انجام ميگرفت و درد و اينها هم شديد بود،
من را در يك حال شبه بي هوشي نگه ميداشتند، يعني در حال گيجي مخصوص بعد از عمل جراحي. در هشتم، نهم اين حادثه بود ظاهراً يك هفته يا هشت روزي گذشته بود. من اصرار ميكردم كه براي من راديو و روزنامه بياورند و به بهانههاي گوناگون نمي آوردند و مقصود اين بود كه من مطلع نشوم از حادثه چون افرادي كه دور و بر من بودند بالأخره نمي توانستند در مقابل اصرارهاي پي درپي من مقاومت كنند. مجبور بودند قضيه را به من بگويند. آن كسي كه ميتوانست اين قضيه را به من بگويد كسي غير از آقاي هاشمي نبود. يعني ميدانستند بخاطر نحوه ي ارتباط ما با هم طبعاً ايشان ميتواند به يك شكلي مسأله را به من بگويد و همين كار را كردند. البته من توجه نداشتم، يك روز عصري آقاي هاشمي و آقاي حاج احمد آقا - فرزند حضرت امام - آمدند پيش من و يكي از كساني كه دور و بر من بود با آنها مطرح كرد كه فلاني راديو ميخواهد و روزنامه ميخواهد و ما مصلحت نمي دانيم شما نظرتان چيه، اگر شما ميگوئيد بدهيم. اينجوري شروع كردند قضيه را. آقاي هاشمي با آن بيان شيرين خودشان كه هميشه مطالب را نرم و آرام و هضم شدني مطرح ميكنند آن جا گفتند، نه به نظر من هيچ لزومي ندارد شما راديو بياوريد. حالا خبرهاي بيرون خيلي شيرين است، خيلي مطلوب است، كه اين هم روي تخت بيمارستان اين خبرها را بشنود. من اجمالاً فهميدم كه خبرهاي تلخي وجود دارد. گفتم چطور مگر؟ گفت خب همين ديگر، انفجار درست ميكنند، بعضيها شهيد شدند، بعضيها مجروح شدند و به اين ترتيب ايشان
من را وارد حادثه كرد. من پرسيدم كيها مثلاً شهيد شدند، كيها مجروح شدند، ايشان گفت: مثلاً آقاي بهشتي مجروح است، من خيلي نگران شدم. شديداً از شنيدن اين كه آقاي بهشتي حادثه اي ديده و مجروح شده، ناراحت شدم. پرسيدم كه ايشان چيه وضعش؟ كجاست؟ چه جوري است؟ ايشان گفت كه بيمارستان است و نه نگراني هم ندارد. گفتم آخر در چه حدي است؟ ايشان گفت خب، مجروح است ديگر، ناراحت است. من گفتم كه در مقايسه ي با من مثلاً بدتر از من است بهتر از من است؟ ميخواستم كه ابعاد مسأله را بفهمم. ايشان گفت همين جورهاست ديگر، حالا بي خود دنبال اين قضايا تحقيق نمي خواهد بكني، اجمالاً خبرهاي بيرون خيلي شيرين نيست، خيلي جالب نيست، خب بله، بعضيها هم شهيد شدند و اين ها. ايشان من را در نگراني گذاشت و رفت. من فهميدم كه يك حادثه ي مهمي است كه آقاي بهشتي در آن حادثه مجروح شده، به ايشان هم قبل از اين كه بروند گفتم، خواهش ميكنم هر چه ممكن هست مراقبت بخرج داده بشود، تمام امكانات پزشكي كشور بسيج بشود تا آقاي بهشتي را هر جور هست زودتر نجات بدهيد و نگذاريد كه ايشان خداي نكرده برايش مسأله اي پيش بيايد. بعد كه ايشان رفتند افرادي كه دور و بر من بودند نمي دانستند كه من چقدر خبر دارم و من از آنها بطور آرام، آرام مسأله را گرفتم. يعني بقول معروف زير زبانِ آن بچههايي كه دور و بر من بودند خود من كشيدم و فهميدم كه ايشان شهيد شدند. طبعاً براي من بسيار سخت بود با اين كه همه ي ابعاد حادثه را و خصوصيات حادثه را و
كساني را كه شهيد شده بودند نمي دانستم كه چه جوري است و تا چه حدودي هست. اما نفس شهادت آقاي بهشتي براي من يك ضربه ي فوق العاده سنگيني بود. تا روزهاي متمادي من دائماً ناراحت و منقلب بودم و اندك چيزي من را ميبرد تو بَهر اين حادثه ي تلخ. بله به هرحال براي من بسيار چيز سخت و تلخي بود. مصاحبه در محل انفجار دفتر مركزي حزب جمهوري اسلامي ۰۱/۰۴/۱۳۶۵
https://eitaa.com/zandahlm1357