فصل دوم: آداب نگاه داشتن و رعایت حقوق چهار پایان
در حدیث معتبر از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم منقول است: چهار پا را بر صاحبش شش حق هست؛ باید که ابتدا کند به علف دادن آن چون فرود آید. و هرگاه که به آب برسد، برابر او عرض کند که اگر خواهد بخورد. و بر رویش چیزی نزند که تسبیح پروردگار خود میگوید. و بر روی آن سواره نایستد مگر در وقتی که جهاد کند در راه خدا. و زیاده از توانایی آن بارش نکند. و تکلیف رفتار آن قدر بکند که طاقت داشته باشد.
از حضرت صادق علیه السلام مثل این منقول است و زیاده بر این فرمود: به رویش داغ نکنند.
از امیر المؤمنین علیه السلام منقول است: هرکه چهار پایی را به سفر ببرد و چون فرود آید، اوّل آن را آب و علف بدهد پیش از آن که خود چیزی بخورد.
حضرت رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم فرمود: سه کس بر یک چهار پا ردیف نشوند که یکی از ایشان ملعون است یعنی آن که پیش نشسته است.
در حدیث دیگر منقول است: آن حضرت شتری را دیدند که بار بر پشت است و پایش بسته است. فرمودند که صاحب این شتر را بگویید که مستعد باشد که این شتر با او در قیامت خصومت خواهد کرد.
در حدیث معتبر منقول است: قطار شتری از پیش حضرت صادق علیه السلام گذشت، دیدند که بار یک شتری گشته است، به صاحب شتر گفتند که عدالت کن بر این شتر که خدا عدالت را دوست میدارد. و در احادیث معتبره منقول است: امام زین العابدین علیه السلام بیست حج کردند بر شتری و یک تازیانه بر آن نزدند.
در احادیث معتبره منقول است: هیچ صاحب روحی را چیزی به رویش مزنید که تسبیح پروردگار میگوید و هر چیزی را حرمتی است و حرمت حیوانات در روی ایشان است. و از ابوذر "رضی اللَّه عنه" منقول است: چهار پایان میگویند که خداوندا! مالک نیکویی به ما کرامت فرما که رفق و مدارا کند با ما و نیکی کند به ما و آب و علف به ما بخوراند و عُنف و تعدی بر ما نکند.
به دو سند معتبر از امام جعفر صادق و امام موسی کاظم علیهما السلام منقول است: هر دابّه که صاحبش خواهد بر او سوار شود، در آن وقت میگوید: «اَللَّهُمَّ اجْعَلْهُ لِی رَحِیماً؛ خداوندا! او را به من مهربان گردان».
در روایت معتبره دیگر از امام صادق علیه السلام منقول است: شخصی دید ابوذررحمه الله را که در ربذه، الاغ خود را آب میداد، از او پرسید که مگر کسی نداری که برای تو این الاغ را آب دهد؟ گفت: شنیدم از رسول خداصلی الله علیه وآله وسلم که فرمود: هیچ دابّه ای نیست مگر آن که هر صبح از خدا سؤال میکند که خداوندا! روزی کن مرا صاحب شایسته نیکویی که مرا از علف سیر و از آب سیراب گرداند و زیاده از توانایی، مرا تکلیف نکند. به این سبب میخواهم که خود آن را آب بدهم.
در حدیث موثّق از صفوان شتر دار منقول است که گفت: شتری برای امام جعفر صادق علیه السلام خریدم به هشتاد درهم، چون به خدمت آن حضرت بردم، فرمود: آیا کجاوه میتواند برداشت؟ پس من کجاوه بار کردم و به حضرت عرض کردم. حضرت فرمود: اگر مردم بدانند که حق تعالی چهار پایان ضعیف را چگونه توانایی بار برداشتن میدهد هرگز چهارپای گران نخرند.
در حدیث دیگر از ابن ابی یعفور منقول است: حضرت صادق علیه السلام دیدند که من پیاده راه میروم، فرمود: چرا سوار نمی شوی؟ گفتم: شتر من ضعیف است، میخواهم که بارش سبک باشد. فرمود: مگر نمی دانی که شتر ضعیف و قوی هر دو را خدای تعالی تاب و توانایی بار برداشتن میدهد.
در چند حدیث معتبر از حضرت رسول صلی الله علیه وآله وسلم منقول است: بر کوهان هر شتری شیطانی نشسته است، آن را به کار فرمایید و نرم کنید و نام خدا بر آن ببرید در وقت سوار شدن و بار کردن.
و در حدیث معتبر دیگر منقول است: هر شتری که هفت مرتبه آن را به حج ببرند و در موقف عرفات حاضر شود البته حق تعالی آن را از چهار پایان بهشت گرداند.
و در حدیث دیگر پنج و در حدیث دیگر سه هم وارد شده است.
از حضرت صادق علیه السلام منقول است: هرکه بر شتر بارداری سوار شود و خود را از آن بیندازد در وقت پایین آمدن و بمیرد، داخل جهنّم شود.
در حدیث دیگر فرمود: هرگاه چهارپایی در زیر کسی به سر درآید و صاحبش به او بگوید: «تعست: هلاک شوی». چهارپا میگوید: «تَعْسَ اَعْصانا لِلرَّبِّ؛ هلاک شود هرکه بیشتر نافرمانی پروردگار کرده است»......
حلیة_المتقین
#https://eitaa.com/zandahlm1357
#آرامش_نوزاد
سلام استاد، ایا در امور تربیتی برای نوزاد هم موارد خاصی هست؟ باتوجه به اینکه نوزاد خیلی متوجه نیست.
1. مثلا وقتی نوزاد دوماهه م گریه میکنه بعضیا میگن بلافاصله نرو پیشش تا لوس نشه از اول.
و 2. دیدم برخی خانوم ها اگر در حین نماز نوزادشون گریه کنه، نوزاد رو خم میشن برمیدارن و بغل میکنن و در همون حالت ادامه میدن نمازشون رو. ایا اینجور موارد صحیح هست؟
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
1_5605069528305238019.mp3
2.21M
#آرامش_نوزاد
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#دروغ_گفتن_فرزند
سلام من دختری نه ساله دارم که جدیدا خیلی دورغگو وپهنکار شده و وسایل دوستاش بدون اجازه بر میداره بهش چند سری گفتم مامان جان این کار دزدی بازم تکرار کرده وخیلی گوشه گیری شده جمع گریز شده اینم بگم دوره بارداری و شیردهی خیلی پر تنشی داشتم آقای دکتر لطفاً راهنمایی کنید می مترسم هر چی بزرگتر بشه بدتر بشه تو خدا کمکم کنید
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
1_5611875041424703508.mp3
1.47M
#دروغ_گفتن_فرزند
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#غیبت_باجناق_ها
سلام شوهرم و شوهر خواهرم تو میهمونی های خودمون پشت سر پدرم حرف میزنند مثلا انتظار دارند از لحاظ مالی ساپورت بشود و...و مدام بغل هم میشینند و باهم پچ پچ میکنند و میخندند این رفتارشون من و خواهرم را ناراحت میکند خصوصا من که خیلی اعصابم خورد میشه البته پدرم اینا نمیدانند که اونها پشت سرشون غیبت میکنند و خوشحالند که باجناق ها با هم خوبند. به ما هم نمیگندهیچی مدام در حال غیبت و پچ پچ کردند. من اعصابم خیلی بهم میریزه و مشخص میشه و همش موقع برگشتن به خانه تو ماشین با هم جر و بحث داریم
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
1_5623293658657718289.mp3
1.99M
#غیبت_باجناق_ها
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و دوم چشمانم را به زیر انداختم
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت سیصد و سوم
نمیدانستم چه کنم که من دو شب گذشته با نوای گرم و پُر شور آسید احمد وارد حلقه عشقبازی مراسم شب قدر شده و حالا امشب در کنج تنهایی این خانه نشسته و تمام بدنم از درد ناله میزد. مجید کنار سجادهام نشست و شاید میخواست پای دلم را در ساحل دریای امشب به آب بزند که با آهنگ دلنشین صدایش آغاز کرد: «الهه جان! ما اعتقاد داریم تو این شب سرنوشت همه معلوم میشه! نه فقط سرنوشت انسانها، بلکه مقدرات همه موجودات عالم امشب مشخص میشه!» سپس به عشق امام زمان (علیهالسلام) صورتش میان لبخندی آسمانی درخشید و زمزمه کرد: «ما اعتقاد داریم امشب نامه سرنوشت هر کسی به امضای امام زمان (علیهالسلام) میرسه. به قول یه آقایی که میگفت امشب امام زمان (علیهالسلام) با خدا کلی چونه میزنه تا خدا بدیهای ما رو ندید بگیره و به خاطر گل روی امام زمان (علیهالسلام) هم که شده، ما رو ببخشه! که اگه امشب کسی بخشیده بشه، خدا بهترین مقدرات رو براش مینویسه و امام زمان (علیهالسلام) هم براش امضا میکنه... الهه! امشب بیشتر از هر شب دیگهای، میتونی حضور امام زمان (علیهالسلام) رو حس کنی!» و حالا باید باور میکردم آنچه مرا در مجلس احیاء مست میکند، نه از پیمانه پُر شور و حال آسید احمد که از عطر نفسهای امام زمان (علیهالسلام) است که امشب هم در کنج خلوت این خانه، دلم را هوایی خودش کرده و عطش قلبم را از باران بیدریغ حضورش سیراب میکرد که بیآنکه کسی برایم روضه بخواند، در میان دریای اشک، عاشقانه صدایش میزدم که باور کرده بودم او هم اکنون در این عالم حضور دارد و در پسِ پرده غیبت، نغمه نالههای مرا میشنود و در نهایت لطف، پاسخم را میدهد که اگر عنایت او نبود، دل من اینچنین عاشقانه برایش نمیتپید! من هنوز هم در حقیقت مناجات با اهل بیت پیامبر (صلیاللهعلیهوآله) شک داشتم و همچنان نمیتوانستم با کسی که هزاران سال پیش از این دنیا رفته و من هرگز او را ندیدهام، دردِ دل کنم، اما ارتباط با موعودی که هم اینک در این دنیا حضور دارد، حدیث دیگری بود و نمی توانستم از لذت هم صحبتی اش بگذرم که امشب میخواست در پیشگاه پروردگارم برای خوشبختی من وساطت کند! اما چرا سال گذشته این امام مهربان به فریادم نرسید و با رفتن مادرم، این طوفان مصیبت بر سر من و زندگیام خراب شد که با چشمانی که پشت پرده اشک به چله نشسته بود، به صورت خیس از اشک مجیدم نگاه کردم و پرسیدم: «خُب چرا پارسال که شب 23 من و تو رفتیم امامزاده و برای شفای مامان اونهمه دعا کردیم، خدا جوابمون رو نداد؟ چرا امام زمان (علیهالسلام) نخواست که مامان خوب شه؟ چرا مقدر شد که من و تو اینهمه عذاب بکشیم؟» که مجید میان گریه، عاشقانه خندید و در اوج پاکبازی پاسخ گلایههای مظلومانهام را داد: «نمیدونم الهه جان! ما یه چیزی خواستیم، ولی خواست خدا یه چیز دیگه بود! ولی شاید اگه این یه سال من و تو اینهمه عذاب نمیکشیدیم، الان تو این خونه کنار هم نبودیم تا با هم احیاء بگیریم!» و حالا که به بهای یکسال رنج و محنت به چنین بهشت دلانگیزی رسیده بودیم، دریغم میآمد به بهانه ضعف بیماری و دلخوری گذشته، از کنارش بگذرم که با بدنی که از حرارت تب آتش گرفته بود، قرآن به سر گرفته و گوش به زمزمههای خالصانه مجید، خدا را به اولیای نازنینش قسم میدادم. مجید میدید دستانم میلرزد و نمیتوانم قرآن را روی سرم نگه دارم که با دست چپش قرآن را روی سر خودش گرفته بود و با دست راستش که خیلی هم خم نمیشد، قرآن را روی سر من نگه داشته و با چه شور و حالی نجوا میکرد: «بِکَ یا اَلله...» تا امشب پرودگارمان برایمان چه تقدیری رقم بزند، تا سحر به درگاهش ناله زدیم و چشم به امضای زیبای امام زمان (علیهالسلام)، یک نفس صدایش میزدیم که به پیروی از همه فقهای شیعه و بخشی از علمای اهل سنت، به حضورش معتقد شده و به امامتش معترف بودم و او هم برایمان سنگ تمام گذاشت که بیهیچ روضه و مجلس و منبری، چشمهایمان تا سحر بارید و دست در حلقه وصالش، چه شب قدری شد آن شب قدر!!!
با ما همراه باشید🌹💍https://eitaa.com/zandahlm1357