eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
55.1هزار عکس
40.9هزار ویدیو
1.8هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
روایت 103 کتاب جهاد.mp3
زمان: حجم: 8.72M
✨✨ 📚 🎧👆 ✨ جلسه ۱۴ ✨موضوع: چگونه سبک زندگی را از به سوی متحول کنیم؟ 🔊 : 📚 شرح روایات کتاب الجهاد اثر شیخ (ره) ✨ ✅ ارسال به دیگران فراموش نشود 🙏 ═══✼🍃🌹🍃✼══
.......: نام علی برخی در باره ی اسم علی گفته اند: علی اسمی که به سبب آن تبرک می‌جویم، اول آن «چشم»، (عین) است و اگر آخر آن را فراموش کردم، آخر آن «برای من» (لی) است. اسم الذی تیمّنی اوله ناظرة ان فاتنی اوله فان لی آخره دیگری در باره ی اسم ابراهیم گفته است: صاحبش او را ابراهیم نامید. زیبایی چهره اش حقیقت نام او را توصیف می‌کند. آری او مانند ابراهیم در دل آتش ساکن می‌شود و آتش او را نمی سوزاند. سماه ابراهیم مالکه و لحسنه وصف یصدقه اضحی کابراهیم یسکن فیه نار القلوب و لیس تحرقه دیگری گفته است از آتش در شگفتم که چگونه با علاقه ای که به تو دارد سوزشش باقی است. به آتش گویم سرد و سالم باش که ابراهیم در آن است. عجبت لنا قلبی کیف تبقی حرارتها و حبک یحتویه فیا نیرانه کونی سلاما و بردا ان ابراهیم فیه سعدالدین عربی در باره ی ایوب گوید: ملامت کنندگان، مرا به علاقه او ملامت کنند در حالی که گوش عاشق سخن آنان را نمی شنود، محبوبم ایوب نامیده شده و عاشق او گرفتارش گشته است. یلوم علی حبه العاذلون و لا سمع للعذل فیه و لا یسمی بایوب محبوبنا و لکن عاشقه المبتلی دیگری در باره ی نام فرح گوید: ای آنکه از معما با خبری و معما می‌گویی و پاسخ می‌دهی، بگو آن چیست که چون حرف را وارونه سازند نام او بدست آید. یا خبیراً بالمعما خبرة تعلو و تطفُو هات قل لی ایّما اسم عندما یقلب حرفُ عزالدین موصلی در باره ی اسم سعید آورده است: اسم کسی که در من شقاوت ایجاد کرده است و شقاوت من به خاطر او افزوده می‌شود. هرگاه من و او در جایی جمع شویم، مخالف ما گوید این شقی و آن سعید است. اسم الذی شاقنی سعید و لی شقاء به یزید اذا اجتمعا یقول ضدی هذا شقی و ذا سعید اهلی اگر به دست اشارت کنی به جانب من برد به سوی تو روحم چون مرغ دست آموز کشکول شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
صفحه تربیت فرزند👇👇👇👇 .......: @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
محمود سلطانی4_5949667471861483852.mp3
زمان: حجم: 5.61M
- افراط در مهارت کلامی کودک - استفاده از جملات توصیفی - پرهیز از گفتگوهای انتزاعی
رفت و آمد برای ما یک نیاز است. مثلاً من نیاز دارم که از کرج به تهران بیایم اگر نیایم کارهایم انجام نمی شود حال من چگونه می توانم از کرج به تهران بیایم؟ می توانم با ماشین شخصی خودم بیام، می توانم آژانس بگیرم، یا با کرایه خطی و یا با مترو یا با اتوبوس و یا با موتور و یا با دوچرخه، بسته به مسافت با کدام روش می توانم راحت تر بیایم؟ آسایش این جا مطرح می شود؛ با کدام روش راحت تر می آیم؟ امروز صبح که این راه را می آمدم حدود یک ساعت و نیم در ترافیک بودم و من تمام این مدت را خوابیدم خوب حالا اگر با ماشین شخصی می آمدم می توانستم راحت بخوابم؟ پس من با وسیله ی نقلیه ی عمومی راحتترم، یک جاهایی مترو راحت تر است خوب با مترو میرم.  کارکردها را باید مدنظر داشته باشیم. یا مثلاً می خواهیم خرید کنیم چه قدر خوب است که پیاده برویم و حتی فرزندمان هم همراهمان باشد و مهارت های زندگی را همراه ما عملی بیاموزد ولی ما برای یک خرید اونور چهارراه حتماً باید سوار ماشین شخصی شویم. برنامه ریزی مالی باید داشته باشیم، برپایه ی کنترل انتظارات و پاسخ به نیازها. کنترل کنیم و حساب کنیم که چه قدر درآمد داریم؟ چه قدر هزینه می کنیم؟ پس اندازمان چه قدر است؟ و غیره و بچه ها با دیدن این حالات از ما الگو گرفته و می آموزند. (ادامه دارد...) {قسمت44} [مباحث کودک متعادل ] https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: نکته ی بعد، از بچه ها حساب کتاب بخواهید. ما باید یاد بگیریم پاسخگو باشیم. امروزه در خانواده ها من بسیار می بینم که حساب به همدیگر نمی دهیم مثلاً آقا به خانم بگوید یا بالعکس که مثلاً این ده هزارتومان چی شد؟ بهمان بر می خورد که حساب سنار سه شاهی را هم باید پس بدهیم، چه میدونم چی شد پولی که برای خود بچه است را نمی گویم اما اگر پولی برای خرید بهشان می دهیم را باید بپرسیم.  زمانی که هنوز ازدواج نکرده بودم و جوان بودم دوستی داشتم که پدرش فرش فروش بود یک روز به حجره شان رفتم و دیدم که پدر دوستم که حاج آقایی بودند آمدند و نشستند پشت میز و جا سیگاری که چند سکه داخل آن بود را شمردند و بعد سر بلند کردند و گفتند صبح که می رفتم این جا چهارده هزار بود چرا الآن فقط سه هزار هست؟ یازده هزارش کو؟ شاگرد و پسر حاجی آمدند و گفتند: سه هزار یخ خریدیم، خوب هشت هزارش؟ آهان پنج هزار هم کارگره فرش آورد دستمزد بهش دادیم؛ خوب سه هزار دیگه اش کو؟ شاگرد و دوستم یادشان نیامد اما حاج آقا ایستاد که سه هزار بقیه چی شد؟ ببینید نمی گفت چرا خرج کردید مهم این بود که بدانند چی کار کرده اند که یکهو یادشان آمد که آهان یک گدا آمد دادیم به گدا و حاجی گفت خیلی خوب و تمام شد؛ حساب سر جای خودش میزان هست. خوتان از خودتان حساب بکشید و بعد ببینید که چه قدر در زندگیتان تأثیر دارد و از بچه ها حساب بخواهید. (ادامه دارد...) {قسمت45} [مباحث کودک متعادل ] https://eitaa.com/zandahlm1357