4_6017209693766682595.mp3
21.25M
🦋هنر زن بودن (قسمت3 )
♨️داوری های نادرست و غیر عادلانه و ظلم و تحقیر زن باعث شده که زن:
🚫_جایگاه خود را نداند.
🚫_به زن بودنش افتخار نکند.
🚫_برای مردگونه بودن تلاش کند.
✅ مباحثی که ان شاء الله قرار است در "هنر زن بودن" بررسی شود
🎵استاد محمدجعفرغفرانی
#هنر_زن_بودن
او شهید شد با خمپاره و سوخت و آب شد ولی آدم برفی خمپاره نخورد صبح که سر خورشید از تنور در آمد آنقدر گریه کرد که آب شد به یاد شهیدی که آن را ساخته بود افتاد و گریه کرد و آب شد به یاد دختر های چادری افتادم که با عرق زیر چادر انگار قطره قطره داشتند آب میشدند به یاد آنکه آنها را ساخته بود باچادر ساخته میشدند پخته میشدند در تابستان تشنه میشدند و چشم مرد ها را هم تشنه ی جلوه ی خود میگذاشتند چون ازدواج یک آبی بود که خوردن آن یک عمر طول میکشید و نیاز به یک تشنگی داشت اما امروزه با بی حجابی آمار طلاق وحشتناک است ودر غرب که کلا حجاب نیست اصلا ارزشی برای خانواده وزن نمانده .....
26.53M حجم رسانه بالاست
مشاهده در ایتا
❣️
🍂🌺🍂
🎥مجموعه کلیپ های
🌷"#از_لاک_جیـغ_تـا_خـدا"🌷
🔰تحولی بزرگ در مسیر راهیان نور
ارتباط با شهدا_ تاثیر دوست در مسیر زندگی
فقط کافیه تو بخواهی بقیه اش باخود،خود، خدا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
مشاهده در پیام رسان ایتا
⚠️ تبرج با حجاب⁉️
🔺تبرج یعنی خودت رو به نمایش بزاری❗️
🔺بزاری خودت رو توی ویترین❗️
🔺جلب توجه کنی❗️
🔺نگاها رو به سمت خودت بکشونی❗️
🔺حقیقی یا مجازی هم فرق نداره❗️
🔺چه بسا تبرج در فضایمجازی رایجتر و قویتره❗️
🔺تبرج این نیست که شما بهداشت رو
رعایت نکنی و پشمو باشی و کثیف❗️
🔺بهداشت و آراستگی فرق میکنه با آرایش و خودنمایی❗️
🔺«تَبَرُّجَ» از «برج» به معنای خودنمایی است، همانگونه که برج در میان ساختمانهای دیگر جلوه خاصّی دارد.
🔺یعنی شما گونهای خود را نمایش دهی که عادی نباشد و توجه و نظر مردم را در فضای عمومی جلب کند❗️
💠 لا تَبَرَّجْنَ تَبَرُّجَ الْجاهِلِیةِ الْأُولی وَ أَقِمْنَ الصَّلاةَ وَ آتِینَ الزَّکاةَ وَ أَطِعْنَ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ (احزاب/۳۳)
🔺همچون دوران جاهلیتِ نخستین، با تبرج (خودنمایی) ظاهر نشوید و زینت های خود را آشکار نکنید، و نماز را بر پا دارید و زکات بدهید، و از خدا و رسولش اطاعت کنید.
۴۵- خداوند، پناه بی پناهان
شخصی محضر امام صادق علیه السلام آمد و درباره وجود خداوند پرسش نمود. حضرت فرمود: ای بنده خدا! تا بحال سوار کشتی شده ای؟
گفت: آری!
فرمود: آیا کشتی تو هیچ شکسته است بطوریکه گرفتار امواج خروشان دریا شوی و در آن نزدیکی نه کشتی دیگری باشد که تو را نجات دهد و نه شناگر توانایی که تو را برهاند و امید نجات به رویت، کاملا بسته گردد؟
گفت: آری! چنین صحنه ای برایم پیش آمده است. فرمود: در آن لحظه خطرناک آیا دلت متوجه به چیز حقیقی شد که بتواند تو را از آن ورطه هولناک نجات بخشد؟ گفت: بلی! فرمود:
- همانا چیز حقیقت خدای قادر است و او آنجا که نجات دهنده ای نیست، تنها نجات دهنده به نظر میآید و پناه بی پناهان است. [۱]
----------
[۱]: بحار: ج ۳، ص ۴۱، ج ۶۷، ص ۱۳۷ و ج ۹۲، ص ۲۳۲ و ۲۴ با کمی تفاوت
#جلد ۲
📚داستانهای بحار الانوار
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان» 🖋 قسمت سیصد و بیست و چهارم آسید احمد به چا
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
📖 رمان «جان شیعه، اهل سنت... عاشقانه ای برای مسلمانان»
🖋 قسمت سیصد و بیست و پنجم
نماز صبح را خواندم و حتی حال رو در رو شدن با مامان خدیجه و زینبسادات را هم نداشتم که هوای گرفته اتاق را بهانه کردم و با پوشیدن کفشهایم، به حیاط موکب رفتم. جایی دور از جمع مردانی که دیشب را در حیاط خوابیده بودند، نشستم و تازه فهمیدم کف پاهایم تاول زده و حالا که دوباره کفشهایم را پوشیده بودم، سوزش تاولها سر باز کرده بود، ولی حال من ناخوشتر از آنی بود که به این جراحتها خم به ابرو بیاورم و غرق دریای طوفانزده غمهایم، خیره به سیاهی شب بودم که صدای سلام مجیدم را شنیدم. کولهپشتیاش را بسته و آماده حرکت، بالای سرم ایستاده بود و با چشمان مهربانش نگاهم میکرد که به زحمت لبخندی نشانش دادم و فهمید حال خوشی ندارم که با دلواپسی سؤال کرد: «چیزی شده الهه جان؟» میدیدم چشمانش از شادی این حرکت عاشقانه، هر روز بیشتر از روز پیش میدرخشد و دلم نمیآمد این حال خوشش را خراب کنم که برای دل خوشیاش بهانه آوردم: «نه، چیزی نشده.» که دلش خوش نشد و باز پرسید: «خستهای؟» و اگر یک لحظه دیگر اینطور با محبت نگاهم میکرد، نمیتوانستم دردهای مانده بر دلم را پنهان کنم که آسید احمد رسید و خلوتمان را پُر کرد. به احترامش از جا بلند شدم و جواب سلامش را دادم که مامان خدیجه و زینبسادات هم آمدند و به راه افتادیم. میدیدم مجید می خواهد از آسید احمد فاصله بگیرد و بیشتر با من قدم بردارد، بلکه از راز دلم با خبر شود و من نمیخواستم از بار رنجهایم، چیزی بر دلش بگذارم که از مامان خدیجه و زینبسادات جدا نمیشدم تا دوباره در حصار مهربانیاش گرفتار نشوم. حالا درد و سوزش تاولهای پایم هم بیشتر شده و به وضوح میلنگیدم که مامان خدیجه متوجه شد و پرسید: «چی شده مادرجون؟ پات درد میکنه؟» لبخندی زدم و خواستم پاسخی بدهم که زینبسادات هم سؤال کرد: «کفشت اذیتت میکنه؟» و من حوصله صحبت کردن هم نداشتم که با لحنی ساده پاسخ دادم: «نه، خوبم!» و سرم را پایین انداختم تا دیگر چیزی نپرسند و سعی میکردم قدمهایم را محکم و مستقیم بردارم تا خیالشان راحت شود. هر لحظه بر انبوه جمعیت در جاده افزوده میشد و به قدری مسیر شلوغ شده بود که حرکت به کُندی انجام میشد و همین قدم زدنهای آهسته، لنگیدن پایم را پنهان میکرد. هر چه به کربلا نزدیکتر میشدیم، شور و نوای نوحههای عزاداری که با صدای بلند از سمت موکبها پخش میشد، بیشتر شده و فضای پخش نذری گرمتر میشد و نه فقط عراقیها که هیئتهایی از ایران، افغانستان، لبنان و کویت هم موکبی بر پا کرده و هر کدام به تناسب سنت خود، از عزاداران اربعین پذیرایی میکردند. کار به جایی رسیده بود که موکبداران میهماننواز عراقی، به میان جاده آمده و با حضور گرم و مهربان خود، مسیر زائران را میبستند، بلکه مفتخر به میزبانی از میهمانان امام حسین (علیهالسلام) شوند و به هر زبانی التماسمان میکردند تا از طعام نذریشان نوش جان کنیم. چه همهمهای در فضا افتاده بود که باد شدیدی گرفته و پرچمهای دو طرف جاده را به شدت تکان میداد. غرش غلطیدن پرچمها در دل باد، در نغمه نوحههای حسینی پیچیده و با زمزمه زائران یکی میشد و در آسمان بالا میرفت تا نشانمان دهد دیگر چیزی تا کربلا نمانده که بانگ اذان هم قد کشید و فرمان اقامه نماز داد. در بسیاری از موکبها، نماز به جماعت اقامه میشد و دیگر زائران برای رسیدن به کربلا سر از پا نمیشناختند که بیآنکه در خنکای خیمهای معطل شوند، باز به راه میافتادند که بنا بود امشب سر بر تربت کربلا به زمین بگذاریم. حالا من هم همپای اینهمه شیعه شیدا، هوایی کربلا شده و برای دیدارش بیقراری میکردم که هرچند همچون شیعیان از جام عشق سید الشهدا (علیهالسلام) سیراب نشده و تنها لبی تَر کرده بودم، ولی به همین اندازه هم، به تب و تاب افتاده و به اشتیاق وصالش، پَر پَر میزدم.
با ما همراه باشید🌹
https://eitaa.com/zandahlm1357
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#انسان_شناسی ۸ #استاد_شجاعی #حجتالاسلام_عظیمی 🔭سالها تلاش محققان برای کشف رموز کیهان، آنان را ب
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
4_6005688809067383225.mp3
11.43M
#انسان_شناسی ۹
#استاد_شجاعی
#استاد_پناهیان
✖️اینکه خداوند، تمام آفرینش را مسخّر انسان کرده، اما بشریت، سالهاست در آرزوی سفر به
نزدیکترین سیاره به زمین، به سر میبرد؛
✖️این که با وجود قرنها پیشرفت علم، مشاهدهی ماورای طبیعت، برای اکثر قریب به اتفاق ما، رؤیایی دستنیافتنیست؛
💥به دلیل نگاه غلطیست که به کل جهان خلقت داریم!
نگاه درست را، چگونه باید بدست آورد؟!
@shervamusiqiirani-1 - تصنیف : نسیم سحر.mp3
2.03M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
نسیم سحر بر چمن گذر کن
زمن بلبل خسته را خبرکن
بگو آشیان را ز دیده ترکن
ز بیداد گل آه و ناله سرکن
شبی سحرکن - شبی سحرکن
سکوت شب و نوای بلبل
شکرخنده زد به چهرهٔ گل
کنار بستان -به یاد مستان -بنوش می
یار من گلزار من تویی تو
دلدار من تویی تو
همهجا همراه من تویی
دلخواه من تویی تو
روزی آهم گیرد دامنت -سوزد با منت
گر شود دلم کوه درد و غم
چارهاش به یک جام می کنم
همچو فرهادش از ریشه برکنم
من همان مرغ بیبال وپر
شاخ بیبرگ و بر
دل آزردهام
من همان مرغ بی بال و پر
شاخ بی برگ و بر
دل آزردهام
#ملک_الشعرا_بهار
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
https://eitaa.com/zandahlm1357
🆔
https://eitaa.com/zandahlm1357
عهد حضرت مهدی (عجّل اللَّه فرجه الشریف)، زندگان مردههای خود را آرزو میکنند که ای کاش زنده بودند و این روزهای مبارک را میدیدند. فصلنامه انتظار
۳۸. اگر بنده ای در بین صفا و مروه هزار سال خدا را عبادت کند؛ ولی محبت ما اهل بیت علیهم السلام را نداشته باشد، خداوند او را با صورت در آتش میافکند. فصلنامه انتظارعهد حضرت مهدی (عجّل اللَّه فرجه الشریف)، زندگان مردههای خود را آرزو میکنند که ای کاش زنده بودند و این روزهای مبارک را میدیدند. فصلنامه انتظار
۳۸. اگر بنده ای در بین صفا و مروه هزار سال خدا را عبادت کند؛ ولی محبت ما اهل بیت علیهم السلام را نداشته باشد، خداوند او را با صورت در آتش میافکند. فصلنامه انتظار
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
.......: پيام به نمايندگان مجلس شوراي اسلامي و مردم ايران درباره ي حفظ وحدت و يكپارچگي، حمايت از دول
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
حمايت
از دولت را وظيفه ي هميشگي خود و ديگران ميدانستند و در طول ده سال اخير، در كنار تذكرات و ارشادات پدرانه، همواره از دولتهايي كه پي درپي در رأس كار بوده اند، بي دريغ و سخاوتمندانه حمايت ميكردند. اين، بدان معني نبود كه دولتهاي گذشته هرگز در عمل و سياست و تدبير دچار اشتباه نمي شدند؛ بلكه از آن رو بود كه تحمل بار سنگين اداره ي كشور، آن هم در شرايط دشوار جهاني و با وجود دشمنان سوگندخورده ي كوچك و بزرگ، جز با حمايت صميمانه ي عموم ملت و در رأس همه، رهبر و مقتداي آنان، به هيچ وجه امكانپذير نبود. امام عزيز با حمايت دولت، در حقيقت بخشي از سهم سنگين خود در اداره ي كشور را ايفا ميكردند. امروز، دولت تازه نفس و كارآمدي كه با مديريت شخصيتي ممتاز و مورد اعتماد امام و امت، كمر به بازسازي كشور و ترميم ويرانيهاي جنگ تحميلي بسته، با سياستها و عملكردهاي خود، دشمنان خبيث را سراسيمه و غافلگير كرده است. آنها كه ميخواهند ايران هميشه فقير و محتاج و وابسته باشد، از سياستهايي كه ايران را به سمت توسعه ي اقتصادي و خودكفايي و بي نيازي از ديگران حركت ميدهد، به شدت بيمناكند و با شيوههايي بس پيچيده و توطئه آميز، با آن مخالفت ميكنند. رمز موفقيت دولت و قوّه ي قضاييه و مقننه، در پشتيباني قاطبه ي ملت از آنهاست. هر حركت و گفتاري كه روح اعتماد مردم به اين قوا و كارگزاران آن را متزلزل و در اين پشتيباني، اندك خللي وارد سازد، حرام شرعي و خيانت ملي است. ۳) مجلس شوراي اسلامي، نقطه ي اميد نظام و مظهر اقتدار و اختيار ملت است. جايگاه مقدسي است
كه هميشه و در همه ي احوال، ميتواند و ميبايد رأي و اراده ي ملت مسلمان و انقلابي را به كرسي بنشاند و مصلحت مردم را در شكل مقررات لازم الاتباع در بافت و رفتار نظام و حكومت، تضمين كند. خانه ي مردم و ملجأ دولت مردمي و مظهر ارزشهاي اسلام ناب محمّدي (صلّي اللَّه عليه واله) و به تعبير امام حكيم و فقيدمان، عصاره ي فضايل ملت است. در اين مجلس، دور شدن از فضايل و پايبند شدن به اغراض شخصي و گروهي و آلوده شدن به هويهاي سياسي و نفساني، از هركس كه باشد، مردود و محكوم است. در اين مجلس، رأي بايد تابع معرفت، و بحث بايد دور از تنازع و جدال باشد. در هر موضعگيري و هر سخني، بايد رضاي خدا و مصلحت انقلاب و خواست و نياز مردم در نظر گرفته شود. همواره در اين مجلس، معدود افرادي بوده اند كه از اين تكاليف غفلت ورزيده و راه، كج كرده اند و شايد امروز نيز باشند؛ ليكن اكثريت قاطع نمايندگان محترم كه بحمداللَّه در همه ي دورهها و امروز، در راه راست اسلام و انقلاب حركت ميكرده اند و ميكنند، بايد پاس نعمت بزرگ جمهوري اسلامي را بدارند و در اعمال و آراء و گفتار خود، خدا را حاضر و ناظر بدانند و مصلحت انقلاب و كشور را با هيچ چيز ديگر معاوضه ننمايند. البته، مجلس همواره بايد به وظايف قانوني خود عمل و از حق قانوني خود استفاده كند؛ اما هم نمايندگان محترم و هم مردم رشيد ما قادرند تفاوت ميان عمل به تكليف قانوني و عمل بر طبق غرض شخصي و سياسي را درك كنند. ..
#پیامهای مقام معظم رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357
فكر من اين است
فكر من اين است من در سالهاي ۵۱ و ۵۲ و ۵۳ در مشهد سخنراني ميكردم؛ ميايستادم سخنراني ميكردم. بعد هم كه حرف من تمام ميشد، روي زمين مينشستم. سپس صندلي ميگذاشتيم، تا قاري قرآن تلاوت كند. همين آقاي فاطمي و بعضي از برادران ديگر، روي صندلي مينشستند و قرآن ميخواندند. من ميگفتم كه حرف من مقدمه ي تلاوت قرآن است. من ايستاده صحبت ميكردم؛ اما صندلي بلند و قشنگي - مثل منبر - گذاشته بوديم و اينها روي آن مينشستند و بعد از صحبت من قرآن ميخواندند؛ همان آياتي كه من
قبلاً تفسير كرده بودم. فكر من اين است.
بيانات در ديدار با قاريان قرآن: شعبان عبدالعزيز صياد، محمود صديق منشاوي ۲۲/۱/۷۰
#خاطرات مقام معظم رهبری
https://eitaa.com/zandahlm1357