1_5595872250977845254.mp3
زمان:
حجم:
4.12M
#نماز_همسر
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#تغییر_دادن_همسر
سلام استاد.خسته نباشید
من تازه عروس هستم وحدود۵ ماه از زندگی مشترکمون میگذره.۲سال هم عقدبودیم
من چندتا مشکل دارم میخواستم کمکم کنید
اول اینکه همسرم تو نمازاش خیلی سهل انگاری میکنه...هردومون ازخانواده های مذهبی هستیم ولی متاسفانه ایشون نمازاش رو درست نمیخونه...نماز صبح ک اصلا بیدار نمیشه..ظهرومغرب هم من باید حتما یاداوریش کنم ک بعضی وقتا میگ خوندم ولی نمیفهمم راست گفته یا دروغ...من خودم سعی میکنم نمازام روهم اول وقت بخونم واین موضوع خیلی ازارم میده
مشکل بعدی اینه ک من بشدت مخالف بودم با قلیون کشیدنشون واوردن قلیون توخونه.دیدم نمیتونم ترکش بدم .خونه خواهراش ویکی از برادراش هم قلیون دارن ...اما بقیه برادراش اجازه ندادن خانوماشون بیارن قلیون رو داخل خونه..ما متاسفانه کلی سراین موضوع بحث کردیم وحتی کتک خوردم ازایشون ک قلیون نیارن داخل خونه چون برام امرفوق العاده مهمی بود.متنفربودم از اوردنش ب خونه .ولی مجبورشدم کوتاه بیام واورد ب خونه.چون تهدید میکرد میره سراغ سیگارو.....ولی قول داد ب هیچکدوم از دوستاش نگه وخونمون پاتوق نشه وگاهی اوقات ک برادراش اومدن قلیون بکشن...ولی ایشون زد زیر قولشون و دوستانش رو اورد
سر گشتن باخیلی خانواده ها ک من خوشم نمیومد ایشون من رو مجبور میکردن رفت وامد باهاشون رو
ومشکل بزرگ تر اینکه سر خیلی موارد ب حرف من گوش نمیده ولجبازه...
تو عقد خیلی دوران خوبی داشتیم ولی درزندگی مشترک متاسفانه ن.....من تازه عروسم وحدود۵ ماه از زندگیم میگذره ولی این موضوعات اینقد اذیتم میکنه ک خیلی خیلی زندگی برام سخت شده
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
1_5589481356821266443.mp3
زمان:
حجم:
6.24M
#تغییر_دادن_همسر
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#درمان_وسواس
سلام خسته نباشید آقای پور احمد برای درمان وسواس راهکار میخواستم لطف کنید راهنماییم کنید چکار کنم وسواس برطرف بشه زیاد آب مصرف میکنم؟
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
1_5589357459899678731.mp3
زمان:
حجم:
5.37M
#درمان_وسواس
🌸 پاسخ استاد پوراحمد
#روانشناسی_اسلامی_خانواده
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
شهید مصطفی چمران به روایت همسرش «غاده» قسمت8⃣ به هرحال ، روزهای سختی بود اجازه نمی دانند از خان
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
شهید مصطفی چمران به روایت
همسرش غاده
قسمت9⃣
بابا گفت: خوب اگر خواست شما این است حرفی نیست ، من مانع نمیشوم . باورم نمی شد بابا به این سادگی قبول کرده باشد . حالا چطور باید به مصطفی خبر می دادم ؟
نکند مجبور شود از حرفش برگردد ! نکند تا پس فردا پدرش پشیمان شود ! مصطفی کجا است ؟ این طرف وآن طرف ، شهر و دهات را گشت تا بالاخره مصطفی را پیدا کرد گفت: فردا عقد است ، پدرم کوتاه آمد. مصطفی باورش نمی شد ،
و مگرخودش باورش می شد ؟ الان که به آن روزها فکر میکند می بیند آدمی که ازدواج آنها را درست کرد او نبود ،
اصلا کار آدم و آدمها نبود.کار خدا بود ودست خدا بود. جذبه ای بود که از مصطفی و او می تابید بی شناخت ، شناخت بعد آمد بی هوا خندید ، انگار چیزی دهنش را قلقلک داده باشد ، او حتی نفهمیده بود یعنی اصلاً ندیده بود که سر مصطفی مو ندارد ! دو ماه از ازدواجشان می گذشت که دوستش مسئله را پیش کشید؛ غاده ! در ازدواج تو یک چیز بالاخره برای من روشن نشد . تو از خواستگارانت خیلی ایراد می گرفتی ، این بلند است ، این کوتاه است؛ مثل اینکه میخواستی یک نفر باشد که سر و شکلش نقص نداشته باشد . حالا من تعجبم چطور دکتر را که سرش مو ندارد قبول کردی ؟
غاده یادش بود که چطور با تعجب دوستش را نگاه کرد ، حتی دلخورشد و بحث کرد که؛ مصطفی کچل نیست ، تو اشتباه می کنی . دوستش فکر می کرد غاده دیوانه شده که تا حالا این را نفهمیده .
آن روز همین که رسید خانه ، در را باز کرد و چشمش افتاد به مصطفی ، شروع کرد به خندیدن؛ مصطفی پرسید: چرا می خندی ؟ و غاده که چشم هایش از خنده به اشک نشسته بود گفت: مصطفی ، تو کچلی ؟ من نمی دانستم ! و آن وقت مصطفی هم شروع کرد به خندیدن و حتی قضیه را برای امام موسی هم تعریف کرد . از آن به بعد آقای صدر همیشه به مصطفی می گفت: شما چه کار کرده اید که شمارا ندید ؟
ممکن است این جریان خنده دار باشد ، ولی واقعاً اتفاق افتاد . آن لحظاتی که با مصطفی بودم و حتی بعد که ازدواج کردیم چیزی از عوالم ظاهری نمی دیدم ، نمی فهمیدم . به پدرم گفتم : جشن نمی خواهم فقط فامیل نزدیک ، عمو ، دایی و... پدرم گفت: به من ربطی ندارد؛ هر کار که خودتان میخواهید بکنید . صبح روزی که بعد از ظهرش عقد بود ، آماده شدم که بروم دبیرستان برای تدریس . مادرم با من صحبت نمی کرد ، عصبانی بود . خواهرم پرسید :کجا می روید ؟ گفتم: مدرسه . گفت: شما الان باید بروید برای آرایش ، بروید خودتان را درست کنید. من بروم ؟ رفتم مدرسه . آنجا همه می گفتند: شما چرا آمده اید ؟ من تعجب کردم . گفتم : چرا نیایم ؟ مصطفی مرا همینطور می خواهد . از مدرسه که برگشتم ، مهمانها آمده بودند . مصطفی آنجا کسی را نداشت و از طرف او داماد آقای صدر ، خانواده و خواهرانش و سید غروی آمده بودند . از فامیل خودم خیلی ها نیامدند ، همه شان مخالف بودند وناراحت .
خواهرم پرسید: لباس چی می خواهی بپوشی ؟ گفتم: لباس زیاد دارم. گفت: باید لباس عقد باشد. و رفت همان ظهر برایم لباس عقد خرید همه می گفتند دیوانه است ، همه می گفتند نمی خواهیم آبرویمان جلوی فامیل برود . من شاید اولین عروسی بودم آنجا که دنبال آرایش و اینها نرفتم . عقد با حضور همان معدودی که آمده بودند انجام شد و گفتند داماد باید کادو بدهد به عروس . این رسم ما است ، داماد باید انگشتر بدهد . من اصلاً فکر اینجا را نکرده بودم ....
https://eitaa.com/zandahlm1357
ادامه دارد....
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
#پرواز_در_آسمان_رجب۳ فایل هشتم 💢در عظمت ماه رجب همین بس که؛ خداوند با همه جلال و جبروتش، خود را
فعلا قابلیت پخش رسانه در مرورگر فراهم نیست
نمایش در ایتا
@Ostad_Shojae4_6025948169802615482.mp3
زمان:
حجم:
11.6M
#پرواز_در_آسمان_رجب۳
فایل نهم
✘ مشکلات احاطهم کردن!
✘ دیگه لذتی از زندگی نمیبرم!
✘ دیگه نمازها و دعاهام هم به دادم نمیرسن!
✘ تنهایی کلافهم کرده!
⚡️ در ماه رجب، یه راه خدا باز کرده برات!
#استاد_شجاعی
@shervamusiqiirani - بوی گیسو - علیرضا قربانی.mp3
زمان:
حجم:
4.54M
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🍂🌺🍂
🌺
فکر زنجیری کنید ای عاقلان
بوی گیسویی مرا دیوانه کرد
پیش هر بیگانه گویم راز خود
آشنارویی مرا دیوانه کرد
میزنم خود را به آتش بیدریغ
آتشین خویی مرا دیوانه کرد
از حرم لبیکگویان میروم
جذبهی کویی مرا دیوانه کرد
واقف از میخانه و مسجد نیم
چشم و ابرویی مرا دیوانه کرد
#واقف_لاهوری
🌺
🍂🌺🍂
🍃🍂🌺🍃🍂🌺
✨🍃🍂🌺🍃🍂🌺🍃🍂🌺
🆔 https://eitaa.com/zandahlm1357