eitaa logo
#مجله_مجازی_تازنده ایم_ رزمنده ایم
1.4هزار دنبال‌کننده
55.4هزار عکس
41.2هزار ویدیو
1.8هزار فایل
#نذر_ظهور ارتباط با ما @Zh4653 @zandahlm1357 سلام خدمت بزرگواران این کانال پیروفرمایشات امام خامنه ای باب فعالیت درفضای مجازی ایجاد شده ازهمراهی شما سپاسگزاریم درصورت رضایت ؛کانال را به دیگران معرفی بفرمایید🍃🍃🍃🍃https://eitaa.com/zandahlm1357
مشاهده در ایتا
دانلود
.......: نزدیک دجله به یک کانال می‌رسیم. عراقی‌ها کمی جلوتر منتظر ما هستند. مجبور می‌شویم داخل کانال برویم و منتظر دستور بعدی باشیم. در این حالت، فرمانده گروهان فرمان می‌دهد و مسئولان دسته به نیروها منتقل می‌کنند. حالا فرمانده گروهان می‌گوید بچه‌ها به ترتیب و براساس رسته ی سازمانی آرایش نظامی بگیرند تا چنانچه عراقی‌ها حمله کردند بتوان، مقابل آنها ایستاد. مسئول گردان می‌رسد. از ما می‌خواهد که خود را به نزدیکی دجله برسانیم و خبر بیاوریم. ما هم از خدا خواسته، راه دجله را پیش می‌گیریم. از کنار یک روستای عراقی خالی از سکنه می‌گذریم. بعد از چند زمین مزروعی عبور می‌کنیم و نهایتا به حاشیه رودخانه می‌رسیم. هیچ خبری از عراقی‌ها نیست. عرض رودخانه خیلی زیاد است. گل آلود و خشمگین. ۳ - ۲ کیلومتر آن طرف تر جاده ی آسفالته عراق دیده می‌شود که علاوه بر تجهیزات نظامی، ماشینهای شخصی هم در حال تردد هستند. باید به آن جاده برسیم، ولی فعلا رودخانه را پیش روی داریم. قرار است بزودی قایق آورده شود. پل نیز در راه است. ولی از پد تا اینجا بیش از هفت کیلومتر راه است، پس باید صبر کرد. چند گلوله ی سرگردان توپ از سوی نیروهای خودی معلوم می‌کند که هیچ هماهنگی برای حضور ما در این نقطه صورت نگرفته. همه وضو می‌گیریم و بر می‌گردیم. وضعیت گزارش می‌شود. فرمانده می‌گوید: [صفحه ۱۴۴] «باید صبر کنیم امکانات برسد تا بتوانیم از رودخانه ی بزرگ و عریض دجله عبور کنیم. ولی بهترین محل برای حفظ نیروها همین کانال آبیاری است». عمق کانال حدود دو متر و پهنای آن سه متر است. از دجله شروع می‌شود و تا هور ادامه می‌یابد. در بین راه کانالهای فرعی به آن وصل می‌شود. در ساخت آن از سیمان هم استفاده شده و در چند نقطه از آن پلهای سیمانی زده اند. حدود سه گردان در این کانال، کنار یکدیگر در یک صف طولانی مستقر شده اند. خوراکی بین نیروها تقسیم می‌شود. کمی جلوتر و نزدیک همان روستا چند کامیون نظامی متوقف شده و هیچ کس در آنها دیده نمی شود. وقتی نزدیک آنها می‌شویم، همه معتقدند که ماشینها به نارنجک و مین تله شده اند و هر کس سوار شود، منفجر می‌گردد. به همین دلیل آرپی جی زنها در فاصله ی چند متری می‌نشینند و شلیک می‌کنند. دود سیاهی از آنها به آسمان می‌رود و عراقیها حسابی خشمگین می‌شوند. یکی از ماشینها یخچال دار و حامل مقدار زیادی سوسیس و کالباس است. ولی دیگر فایده ندارد، چون همه ی آنها در آتش شلیک سومین آرپی جی می‌سوزد. یک تانکر آب رسانی عراقی هم به غنیمت می‌افتد و بچه‌ها از آب آن استفاده می‌کنند. اول قمقمه‌ها پر می‌شود، بعد دست و صورت خود را می‌شویند. نزدیک ظهر به زیر یکی از شیرهای گشاد و پر فشار آن می‌روند و خود را می‌شویند. منطقه نسبتا آرام است، و گلوله‌های دشمن همه پد را نشانه گیری می‌کنند. وضعیت ما نسبت به رودخانه دجله عمود است. یعنی دجله در سمت راست و از شمال به جنوب می‌رود و ما به طرف شرق صف کشیده ایم. سه گردانی که خیلی کم تلفات داده ایم. هم اکنون ملائک در حال ثبت نام معراجیان هستند. گلها، انتخاب می‌شوند. قرار است تعداد زیادی از نیروها شهید شوند، اما هیچ کس متوجه نیست. دفاع مقدس سینای شلمچه https://eitaa.com/zandahlm1357
.......: شریک سلطان همچنین گوید: هرکه با سلطان در عزّت دنیا مشارکت جوید، با او در ذلّت آخرت شریک شده است. فروش بهشت شیخ علی بن سهل صوفی اصفهانی درآمدش را صرف فقراء و صوفیان می‌کرد و به آنها احسان می‌نمود. روزی گروهی از آنان بر او وارد شدند ولی او چیزی نداشت. نزد یکی از دوستانش رفت و از او چیزی خواست، وی چند درهمی به شیخ داد و از او به خاطر کم بودنش عذر خواست و گفت: مشغول تعمیر خانه هستم و مخارجم زیاد شده است، مرا ببخشید. شیخ به او گفت: خرج خانه ات چقدر است؟ پاسخ داد حدود پانصد درهم. شیخ گفت: این پول را به من بده تا خرج فقرا کنم و من خانه ای در بهشت به تو تقدیم می‌کنم. و هم اکنون خط و عهدنامه اش به تو می‌دهم. شخص گفت: من از تو خلاف و دروغی نشنیده ام، اگر ضامن می‌شوی این کار را می‌کنم. شیخ گفت: ضامن شدم و نوشته ای نوشت مبنی بر ضمانت خانه ای در بهشت. آن مرد هم پانصد درهم داد و امضا و دستخط شیخ را گرفت و وصیت کرد چون مرد آن را در کفنش قرار دهند. از قضا همان سال از دنیا رفت و آنچه وصیت کرده بود انجام شد. شیخ روزی برای نماز صبح به مسجد آمد همان نامه را در محراب دید که با خط سبزی بر پشت آن نوشته شده بود. عهد تو را از ضمانتت بری کردیم و خانه را در بهشت به صاحبش دادیم. چندی است آن نامه نزد شیخ است و مریضهایی از اهل اصفهان و غیر آن را با آن نامه علاج می‌کند. آن نامه بود تا سرقتی که از خانه شیخ صورت گرفت و آن نامه هم مفقود شد. شیخ بهاء https://eitaa.com/zandahlm1357
صفحه تربیت فرزند👇👇👇👇 @zandahlm1357 🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃🍃
4_5791931834388449999.mp3
زمان: حجم: 8.01M
《محمود سلطانی- گفتار ۵۷۰》 - بلوغ - آماده دادن و ارائه کردن مانع بلوغ ۵۲
4_5794183634202138929.mp3
زمان: حجم: 7.59M
《محمود سلطانی- گفتار ۵۷۱》 - آماده کردن و ارائه دادن - رنج سازنده - مفهوم حظ و لذت ۵۳